eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
609 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤حاج آرمین غلامی 📝دوباره‌دل‌صبورم‌شکست ... مداحی_تصویری آرمین غلامی_مجنون کرمانشاهی_ 📌کانال اشعار مجنون کرمانشاهی📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم / تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت غلام و نوکرت / مران از در مرا به جان مادرت علی موسی الرضا4 غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم / گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم تو خوبی من بدم به این در آمدم / به جان فاطمه مکن مولا ردم علی موسی الرضا4 به دلم کن یک نگاهی تا نماند یک گناهی / به یقین با یک نگاهت می شوم دور از تباهی نگاهم سوی تو بهشتم کوی تو / دلم خورده گره به تار موی تو علی موسی الرضا4 تو رئوف و مهربانی قبله ی درماندگانی / از تو ممنونم دلم را در حریمت می کشانی الا ای یار من تویی دلدار من / نظر کن بر دل سیاه و زار من علی موسی الرضا4 دل به امید تو بستم بر سر راهت نشستم / می رسد جامت به دستم از می عشق تو مستم امیر کاروان امان ای الامان / مرو پیشم بمان امام مهربان علی موسی الرضا4 جان به قربان نگاهت دل فدای روح ماهت / سینه بگشا تا بیایم ای رضا جان در پناهت منم دیوانه ات مقیم خانه ات / تویی باغ و گل و منم پروانه ات علی موسی الرضا. ای همه بود و نبودم خاک تو مهر سجودم / از ازل مهرت سرشته در تمام تار و پودم نظر کن بر دلم اگرچه غافلم / دعا کن کربلا کند حق شاملم علی موسی الرضا4 ای امام هشتمینم نور رب العالمینم / نظری کن تا که روزی روی ماهت را ببینم دلم سرمست توست فقط پابست توست / کلید مشکلم فقط در دست توست علی موسی الرضا4
صفر تمام شدگدا را حلال کن شرمنده ام که گریه سیری نکردم پایان ماه صفر خدارا شکر می‌گوییم که یک سال دیگر افتخار نوکری اهل بیت را داشتیم انشالله نه تنها در محرم و صفر بلکه در کل سال لیاقت نوکری را داشته باشیم یاعلی مدد کرمانشاهی
▄▅▆▇█▓▒░محسنیه ۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃▂ اشعارحضرت زهرا(س)-مناجات فاطمیه سینه ومسمار در اصلا نمی آید به تو آتش ودود وخطر اصلا نمی آید به تو درکه میسوزد ولی مسمار هم آمد کمک سوختن دربین در اصلا نمی آید به تو فاطمه بین در و دیوار افتادی چرا اين چنین بی بال وپراصلا نمی آید به تو یادزخم سینه ات آتش زده برجان من بی کسی در پشت در اصلا نمی آید به تو من دراین شهرمدینه بی کس وتنها شدم دل شکستن بی ثمر اصلا نمی آید به تو جای پنجه بر رخت افتاده، ای بانوی من ناله های پشت سراصلا نمی آید به تو... دست سنگینی اگر چرخید روی صورتت کارهای پرخطراصلا نمی آید به تو ای ستون لشکر مرد غریب کوچه ها رفتن ازپیچ گذراصلا نمی آید به تو دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد: ای بهار من، خطر اصلا نمی آید به تو رفتی وبا رفتنت زانوبغل کرده علی ماندن ازتوبی خبر اصلا نمی آید به تو" آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)........
آتش ومادر ومسمار خدارحم کند لگدو ضربه ی بسیار خدا رحم کند برتو اي بانوی بیمار کسی رحم نکرد واي ازکودک تبدار خدا رحم كند درميان كوچه ها افتاد بر روی زمین دیدنِ اشک رخ يار خدا رحم كند آمده دروسط کوچه به یاری علی ..بارشیشه داشت این بار خدا رحم كند دست بر دیوار دارد تا نیفتد بر زمین تکیه داده لب دیوار خدا رحم كند زخمی از مسمار خورده فاطمه دربین در نیمه شب‌ گردیده بیدار، خدا رحم كند میکشد زحمت ازآن دستِ ز کار افتاده اش پخت کرده نان بسیار خدا رحم كند از علی هر روز زهرا صورتش پنهان کند وای ازگریه‌ی دلدار خدا رحم كند با علی بد تا ‌کند این شهروامانده چرا غُصه‌ حیدر کرار خدا رحم كند اشک‌چشم فضه و اسما گواهی می‌دهد میرود با چشم چون تار خدا رحم كند _آرمين غلامي(مجنون كرمانشاهي)
💠 اشعار شهادت حضرت سکینه شاهان جهان واله و حيران سکینه هستندگدایی به سره خوان سکینه ❤️ او دخترک ناز حسین است بدانید جبريل شده خادم و دربان سکینه ❤️ ملک و ملك و عالم و آدم همه یکسر هستند همه ريزه خور خوان سکینه ❤️ دانی زچه مشكلت شودحل به جهانی دست طلب انداز به دامان سکینه ❤️ یکسر همه ی جن و ملك ، عالم و آدم باشند سر سفره احسان سکینه ❤️ او دخت حسین است نگر حشمت و جاهش اینگونه نگر مرتبت و شان سکینه ❤️ هرشب زغم هجر پدرگشت پريشان عالم شده امروز پريشان سکینه ❤️ اوکنده ز بن كاخ پرازظلم وستم را (مجنون) بنگر بردل سوزان سکینه -حاج آرمین غلامی @majnon1396 -شهادت حضرت سکینه (ع)
بسم الله الرحمن الرحیم 💠 اشعار شهادت حضرت سکینه هرکجاباتو من سفر کردم کوفه تاشهرشام سر کردم ای پدرمن سکینه ات هستم درعزایت پدر پدر کردم من بحال عمه ی دلخسته چشم خودرا ز اشک، تر کردم من سکینه، عزیز بابایم گریه هر روز تا سحر کردم همره عمه های خود آن روز از دلِ نیزه ها گذر کردم دیده ام زیرسُمِ مرکب ها آن تنی که به آن نظر کردم تارقیه میان راه افتاد عمه ام را خودم خبر کردم داغ بابا مرا زپا انداخت زغمت آه بر، جگر کردم -حاج آرمین غلامی @majnon1396
❁﷽❁ ▄▅▆▇█▓▒░محسنیه۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃▂ ازهمان ضربت پابود تنم درد گرفت ازهمان مشت ولگدها بدنم درد گرفت وسط بسترم وازنفسم خون آید بدن زخم زیر پيرهنم درد گرفت دست بیمارمن ازکار دگر افتاده دست بشکسته ی من مطمئنم درد گرفت سر زده آمده ای دیدن زهرای جوان وقت برخواستنم این بدنم درد گرفت ناتوان گشته ام ودست به ديوار شدم کمرم موقع برخواستنم درد گرفت من محال است سرسفره خجالت نكشم بانگاهم دیده گان حسنم درد گرفت گره ی موي مرا کاش نبینی هرگز دل توبود که با سوختنم درد گرفت روز آخر شده و باتو وصیت دارم دل زهرا زغم بیكفني درد گرفت (مجنون کرمانشاهی)
شهادت حضرت سکینه (س) این پارگی پیروهنم خنده دار نیست عمرسکینه بعده پدر پایدار نـیست 😭 سرهابه نیزه ها و میان کوچه ی شهر با تازیان زدن به زنان افـتخار نیسـت 😭 بابا تن سکینه ی تو غرق تاول است سر می دهد به راه خدا، این شعار نیست 😭 ازبام خانه برسره ما سنگ می زدند بابا کسی به درد دل ما قرار نیست 😭 زن های کوفه ازچه مرا هول میزنند دیگر به قوم کوفه پدر اعتبار نیست 😭 دیدم به طـعنه های وقـیح کوفه وشام بدتر ز خنده های بد نیزه دار نیست 😭 بابا سکینه ات به هوای تو پرزده عمرش به سر رسید و دلش راقرار نیست -حاج آرمین غلامی @majnon1396
⭕⭕رجز زیبای سکینه.خاتون..... ۵_ربیع_شهادت حضرت سکینه ... یاسکینه ای تمام باورم باوضونام شمارامی برم یاسکینه دل فدای گنبدت شدبه دل افزون جلال وشوکتت برتمام شیعیان توگوهری برحسین وخاندانش اختری کاش گردم زائری از زائران مست گردم مست توتا بیکران  می تپد این جان پا ک و بی ریا از برای خاکبوسی شما  نامت ای بی بی سکینه استوار ماندگار است در پناه کردگار دخترسلطان سیه پوش توام شربت واب خنک نوش توام السام ای دختر خون خدا السلام ای بانوی صبر و وفا دخترسلطان وجودت با صفاست  علم تو نشات از آن علم خداست بقعه ی پاک توبی بی پر زنور کاش گیرم درحرم فیض حضور دختری و زاده ای از اولیا من فدایت دختر شاه ولا گوشه گوشه صحن تو نور نبی نور زهرا درنگاهت منجلی یاسکینه شورشیدائی تویی  گفت (مجنون)سر سودایی تویی 📕.شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). 🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧.
▄▅▆▇█▓▒░محسنیه۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃▂ بین آتش به چشمِ تَر بانو واژگون شدبه رویِ دَر بانو تویی آن پاره یِ جگر بانو سوختی ازشرار اگربانو حیدرت رابیا بِبَر بانو بین دربودِ مادری افتاد بانویِ گریه آور ی افتاد وسط کوچه پیکری افتاد به روی فاطمه دری افتاد بشکست ازچه بال و پر بانو دیده ام من غروبِ غم بارت مرتضایت شده عزا دارت تکیه کرده علی به دیوارت بفدای غصه یِ بسیارت میروی همچوِ رهگذر بانو مرتضی بود و درد بانویش آسمان شدخراب بر رویش آمده باشتاب او سویش دیده سوزد به شعله ها مویش بوده آن کوچه پر خبر بانو بین کوچه هزار مشکل بود بسته ای وای راهِ منزل بود بین کوچه جمعِ ارازل بود به روی گونه دستِ قاتل بود مُردی ازچشمِ خیره سَر بانو ره زهرا چو بست آن ملعون زده با پشتِ دست آن ملعون چقدر وحشی است آن ملعون پهلویت راشکست آن ملعون لب دیوار بود و سر بانو به روي فاطمه نزن نامرد نزنش پیشِ چشم من نامرد تو به جایش مرا بزن نامرد همسري بینِ چند تن نامرد شد غرورت شکسته‌تر بانو فاطمه بی هوا لگدمیخورد گوشه ی در چرا لگدمیخورد پیشِ نامردها لگدمیخورد ضربت دست بالگدمیخورد شده بشکسته بال وپر بانو 🔸شاعر: غلامی(مجنون)_