بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
ای درسرازیری، گودالی نشسته
آیم به استقبالت ای،سینه شکسته
می سوخت جان خواهرت ،ای سربریده
کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده
سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود
غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود
گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند
قران زبالای نی ات را میشنیدند
دنبال تو اهل و عیالت می دویدند
باريسماني زينب را می کشیدند
زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا
آوای او می کرد همراهیت آنجا
باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند
دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند
در زیر دست و پای مرکبها دویدند
همشیره ات را در اسارت میکشیدند
دیدم شراب و وای از بزم حرامی
دیدم نگاه هیز نامردان شامی
گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی
دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی
دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی
دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی
آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد
با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
برصورت برادر م ،ای بی حیانزن
با،پا به روی گردن شاه ولا نزن
افتاده پیکرش زنفس، بین قتلگاه
باتیغ ونیزه ها، به تنش بی هوانزن
افتاده ازنفس.همه دار وندارمن
رحمی نما به خواهرش،ای بی حیانزن
پیراهن و عبای تنش،را تودرمیار
ملعون لگد به جسم شه کربلانزن
آتش مزن به داروندارم .بیابرو
ملعون نمک به زخم دل مرتضا نزن
بس کن دگرتمام غرورم شکسته شد
بنماحیا حسین مرا ،بی حیانزن
با چکمه ات دگر به سر و صورتش بزن
شرمی نما وحرف... به خیرالنساء نزن
بر روی سینه ای و خجالت نمی کشی
پارا بکش زسینه وای! بی حیا نزن
موی حسین راوسط پنجه ات مگیر
هر طور می زنی بزنش، با عصا نزن
این نغمه میرسد"نوحوا علی الحسین"
ای شمر بی حیاتو غریب مرا نزن
باچکمه های خود. به روی سینه اش نرو
با پای خود قدم روی عرش خدا نزن
دیدم که دست و پا ی حسینم بریده شد
ای تشنه لب.. عزیز دلم... دست و پا نزن
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
زیرتیغ لشگری بود پرت ريخت بهم
دل غمدیده ی تنهاخواهرت ريخت بهم
تشنه بودی بگمانم جگرت سوخت حسین
جگر ماه ز سوز اثرت ريخت بهم
لشگری نیزه بدست برتو هجوم آوردند
بین گودال چه رخ داد پرت ريخت بهم
باسره نیزه به زخم تو نمک پاشیدند
زیرباره نیزه وسنگ سرت ريخت بهم
پیرمردی باعصامیزدبه روی پیکرت
آنقدر زد به تنت تا کمرت ريخت بهم
مزنیدبرتن اوتانفسی تازه کند
چه بگویم که همه بال و پرت ريخت بهم
لشگری سوی حسین نیزه بدست آمده است
وسط این همه نیزه پیکرت ريخت بهم
روضه های توحسین جان چه گریزی دارد
پسری خورد زمین و کمرت ريخت بهم
ارباً اربا تن اکبر وسط میدان بود
در غم اوبخدابال وپرت ريخت بهم
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
ای درسرازیری، گودالی نشسته
آیم به استقبالت ای،سینه شکسته
می سوخت جان خواهرت ،ای سربریده
کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده
سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود
غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود
گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند
قران زبالای نی ات را میشنیدند
دنبال تو اهل و عیالت می دویدند
باريسماني زينب را می کشیدند
زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا
آوای او می کرد همراهیت آنجا
باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند
دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند
در زیر دست و پای مرکبها دویدند
همشیره ات را در اسارت میکشیدند
دیدم شراب و وای از بزم حرامی
دیدم نگاه هیز نامردان شامی
گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی
دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی
دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی
دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی
آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد
با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
ای درسرازیری، گودالی نشسته
آیم به استقبالت ای،سینه شکسته
می سوخت جان خواهرت ،ای سربریده
کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده
سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود
غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود
گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند
قران زبالای نی ات را میشنیدند
دنبال تو اهل و عیالت می دویدند
باريسماني زينب را می کشیدند
زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا
آوای او می کرد همراهیت آنجا
باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند
دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند
در زیر دست و پای مرکبها دویدند
همشیره ات را در اسارت میکشیدند
دیدم شراب و وای از بزم حرامی
دیدم نگاه هیز نامردان شامی
گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی
دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی
دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی
دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی
آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد
با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
برصورت برادر م ،ای بی حیانزن
با،پا به روی گردن شاه ولا نزن
افتاده پیکرش زنفس، بین قتلگاه
باتیغ ونیزه ها، به تنش بی هوانزن
افتاده ازنفس.همه دار وندارمن
رحمی نما به خواهرش،ای بی حیانزن
پیراهن و عبای تنش،را تودرمیار
ملعون لگد به جسم شه کربلانزن
آتش مزن به داروندارم .بیابرو
ملعون نمک به زخم دل مرتضا نزن
بس کن دگرتمام غرورم شکسته شد
بنماحیا حسین مرا ،بی حیانزن
با چکمه ات دگر به سر و صورتش بزن
شرمی نما وحرف... به خیرالنساء نزن
بر روی سینه ای و خجالت نمی کشی
پارا بکش زسینه وای! بی حیا نزن
موی حسین راوسط پنجه ات مگیر
هر طور می زنی بزنش، با عصا نزن
این نغمه میرسد"نوحوا علی الحسین"
ای شمر بی حیاتو غریب مرا نزن
باچکمه های خود. به روی سینه اش نرو
با پای خود قدم روی عرش خدا نزن
دیدم که دست و پا ی حسینم بریده شد
ای تشنه لب.. عزیز دلم... دست و پا نزن
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..