متن روضه ام البنین(ع)🤞
#مداح.حاج آرمین غلامی/۱۴۰۳
#السلام_علیک_یاام_البنین_سلام_الله_علیها
زینب از روزِ ازل مِهرِ تو را حس کرده بود
سایه سارِ کوثرش را در شما حس کرده بود
تو نبودی کربلا امّا قدم های تو را
در میانِ کاروانِ کربلا حس کرده بود
مادرِ آب و ادب، رنگین کمانِ معرفت
زینب ایثارِ تو را در هر کجا حس کرده بود
در میانِ قتلگه، گودال و تل و علقمه
مویه ات را در تمامِ لحظه ها حس کرده بود
غربت و دلتنگی و اشکِ غمت را هر قدم
کربلا تا کوفه تا شامِ بلا حس کرده بود
خادمِ گلهای زهرا، حضرتِ ام البنین(س)
زینب آن عشقِ تو را سر تا ز پا حس کرده بود
امتداد دامنِ زهرائی ات شد قرصِ ماه
مِهرِ جانت را به چون عطرِ خدا حس کرده بود
مادرِ خورشید و ماه ای روضه ی مَشک و علم
علقمه هم گو تو را پای وفا حس کرده بود
ریشه در اعماقِ غم داری و زینب هر نفس
روضه ات را روی نعشِ کشته ها حس کرده بود
یه روز بی بی ام البنین با سراسیمه و دلهره ... تو صحن خونه اینور و اونور میره ...
امیر المومنین تشریف آوردن ... با ادب رفت جلوی مولا ...
فرمود مولا : عباسم از صبح رفته تا الان نیومده ... فرمود ام البنین بچه که نیست عباسم نوجوون شده ....
فرمود : از چشم زخم این مردم میترسم ... امروز بی نقاب رفته بیرون اباالفضلم ...
ظهر شد نیومد ... عصر شد نیومد....دم دمای غروب بود ...
امیرالمومنین دید دیگه ام البنین تاب نمیاره ... هی عباس میگه .... فرمود خودم میرم دنبالش ....
علی کجا؟ فرمود خودم میرم دنبالش ... سئلونی گفت... میدونه پسرش کجاست ...
دیدن آروم آروم طرف بقیع داره میره ... اومد بقیع... دید مولا ابالفضل وایسادن ...
با ادب و غضب ... دانه های اشک عین مروارید میریزه ...
هی بلند بلند میگه مادر ...کاش من بودم مادر... مادر من بودم کی جرات میکرد به تو اهانت کنه...
کی جرات میکرد دل زینبو بشکنه......امیر المومنین اومد ... دست رو برداشت ...
چشمای عباس به چشمای باباش خورد ...فورا سرشو انداخت پایین ... بابا... بابا ...
صبح که اومدم بیرون ... دیدم یه صدایی به من میگه ولدی ... پسرم ... بیـــــا ...
حالا میخوای یه بیت بگم ... مردونه دقت کن ... چه صحنه ای بود چجوری بود...
نور را بر سوی ظلمت میبرند ....شاه را سوی رعیت میبرند...
من چه کنم خدای من ....چاره در این مقام چیست؟ ... کوچه پر از حرامیا ... میسوزونمت امشب...
من چه کنم خدای من چاره در این مقام چیست؟ کوچه پر از حرامیا... زینـــــب .... این همه ازدحام چیست؟
من چه کنم خدای من چاره در این مقام چیست؟ کوچه پر از حرامیا این همه ازدحام چیست؟.... ای وای...ای بی شرف...
مردم هجوم آورند....چو نیش کژدم آورند ....آتش و هیزم آورند ....مقصد این عوام چیست؟
حیــدر...حیـــدر ای پهلوان عالم... ای پدر عباس... چه با شتاب آورند ... چه بی حساب آورند.... به کف طناب آورند ...
مقصد این حرام چیست؟.....آتش ظلم شعله ور... الله... آتش ظلم شعله ور ... خانه امن در خطر... سگان هار حمله ور...
معنی فکر خام چیست؟ ... تند تند بخونم ...
علی ولی اعظم است ... علی وصی خاتم است.... علی شه دو عالم است...گناه این امام چیست؟
ای پرستوی علی ...پر مزن ز خانه ات ...ای پرستوی علــــی ...پر مزن ز خانه ات...
جـــان ننه جوان ننه ....گریه کن حسین من ....در عزای مادرت ....گریه کن...
همین جوری زبون بگیرین برا خودت ...
همه بگن ...جان ننه.... جوان ننه ....بخدا این جوان ننه کلی حرف توشه ......جان ننه ...غریب ننه ...
حیف شما بی بی بین یه عده نامرد اومدین ... حیف شما بی بی ... بی بی ... خواستیم دم باشیم اما اینجوری با شما رفتار کردن ...
بی بی اصلا حیف اسمت زبون من افتاد بی بی ... اسم تو زبون مهدیِ ... صبح تا شب میگه ننه... ننه ... ننه...
ای پهلوان عالم ... ای پهلوان عالم ... آقا ...آقا... آقا... آقا ...
آقا قربون مظلومیتت برم ... چی میخوام بگم ... آقا .. به خاطر یه عده ما ... جلوی جسارت فاطمه چیزی نگفتید...
منیم ننم حیالیدی ... دردین دمز حیالیدی ... ( ننه من با حیاست دردشو نمیگه... )
امیر المونین آروم از جاش بلند میشد ... تا حسن از خواب بلند نشه ... حسین از خواب بلند نشه ... زینب نفهمه ... کلثوم نفهمه ...
آروم آروم بیاد بردلبرش بشینه ... اما تا میومد ...
می دید یه صدای میاد : ننه ... تشنمه ننه ... ننه ... (ننه سوزوزام ...) زینب عین پروانه بلند میشد ...
مجنون صفتیم ... دل به آخر زده ایم ...
چون یک دله گان به سیم آخر زده ایم ... دزدان فدک ... منافق و گمراهن ... ما بوسه به خاک پای حیدر زده ایم ...
عصرسه شنبه /۲۷ آذر ماه
مداح.حاج آرمین غلامی
حسینیه دکترصفری