eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
625 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ حکایت کفن و دفن جنازه مطهر امام حسن مجتبی علیه السلام و شیطنت های آن زن فَتّاته... امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: هنگامی که اَجَل امام حسن علیه السلام فرا رسید به امام حسین فرمود: ای برادر! وصیتی را که می‌کنم حفظ کن. وقتی که من مردم جنازه‌ام را آماده کن و به حضور جدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ببر تا با آن بزرگوار تجدید پیمان کنم، آنگاه جنازه‌ام را نزد قبر مادرم زهرا علیهاالسلام ببر، سپس بدنم را باز گردان و در بقیع دفن کن. *آگاه باشید که به زودی از عایشه مصیبتی به جنازه من خواهد رسید و مردم از اعمال و رفتار و دشمنی عایشه نسبت به خدا و رسول و اهل بیت آگاه خواهند شد* . هنگامی که امام حسن علیه السلام شهید شد، جنازه اش را بالای تختی نهادند و به مکانی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بر جنازه‌ها نماز می‌خواند بردند. وقتی بر بدن آن حضرت نماز خوانده شد، پیکر مبارکش را وارد مسجد حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کردند. زمانی که آن جنازه مبارک را روی قبر پیامبر اکرم نگاه داشتند و به عایشه خبر رسید که جنازه امام حسن علیه السلام را آورده اند که در جوار رسول خدا دفن کنند، عایشه در حالی که بر استر زین کرده سوار شده بود آمد - و اولین زنی که در اسلام بر زین سوار شد عایشه بود- عایشه توقف کرد و گفت: این جنازه را از خانه من دور کنید. زیرا نباید چیزی در خانه من دفن شود، نباید حریم پیامبر خدا هتک گردد. امام حسین علیه السّلام در جواب عایشه فرمود: تو قبلاً حریم پیامبر خدا را هتک کردی و کسی را داخل خانه آن حضرت نمودی(ابوبکر) که نزدیک شدن او را دوست نداشت. ای عایشه، تو از این جهت نزد خدا مسئولیت خواهی داشت. برادرم امام حسن علیه السلام به من دستور داد او را نزد جدش رسول خدا بیاورم تا با آن حضرت تجدید پیمان کند. ای عایشه! به خدا قسم اگر دفن کردن امام حسن علیه السلام را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله که تو دوست نداری، بین ما و خدا جایز بود(و ما از جانب خدا مامور به صبر نبودیم) ، می‌دیدی که ما پیکر وی را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله به خاک می‌سپردیم و لو اینکه بینی تو به خاک بیاید( علی رغم ناخوشنودی تو) عایشه به امام حسین علیه السلام گفت: فرزندتان را از من دور کنید و ببرید، زیرا شما گروهی جنگجو هستید. امام حسین علیه السّلام پیکر امام حسن علیه السّلام را نزد قبر مادرش زهرا علیهاالسلام برد، سپس آن را از آنجا خارج کرد و در بقیع دفن نمود. 📚الکافی ج۱ ص ۳۰۲ "" "" "" "" "" "" "" "" "" " ◼️علامه مجلسی ره در به نقل از المناقب می‌نویسد : و رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّی سُلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلًا ▪️(به دستور عایشه..) پیکر امام حسن را به نحوی تیر باران نمودند که تعداد هفتاد تیر از بدن مبارکش خارج کردند. 📚بحارالانوار ج۴۴ص١۵٧
◼️ حکایت مسمومیّت غریب مدینه و عاقبت آن جعده ملعونه... جُعده دختر اشعث همسر امام حسن (علیه السلام) بود، معاویه صد هزار درهم برای او فرستاد و برای او پیام داد که اگر حسن (علیه السلام) را زهر بدهی تو را به همسری فرزندم یزید در می‌آورم، جُعده قبول کرد و امام حسن (علیه السلام) را مسموم نمود. معاویه سم آبکی را برای جُعده فرستاد، امام حسن (علیه السلام) روزه بود، و هوا گرم بود، هنگام افطار، جعده آن سم را در میان ظرف شیر ریخت و آن ظرف را نزد امام حسن (علیه السلام) گذارد، امام آن را آشامید و هماندم احساس مسمومیت کرده به جُعده فرمود: عَدُوَّةَ اللَّهِ قَتَلْتِینِی قَتَلَکِ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَا تُصِیبِینَ مِنِّی خَلَفاً وَ لَقَدْ غَرَّکِ وَ سَخِرَ مِنْکِ وَ اللَّهُ یُخْزِیکِ وَ یُخْزِیهِ ▪️ « ای دشمن خدا! مرا کشتی خدا تو را بکشد، سوگند به خدا به آرزویت نمی رسی و خداوند تو را رسوا خواهد کرد»، دو روز بعد از این مسمومیت، آن حضرت به شهادت رسید، و معاویه در مورد جعده به قول خود وفا نکرد و او را همسر یزید ننمود. 🔹او بعد از امام حسن (علیه السلام) با مردی از خاندان طلحه ازدواج کرد، و دارای فرزندانی شد، هرگاه بین آن فرزندان و سایر افراد قریش نزاعی می‌شد، به آنان می‌گفتند: یا بَنِی مُسِمَّةُ الاَزواجِ : «ای پسران آن زنی که شوهران را زهر می‌خوراند». 🔹در روایت دیگر آمده: جُعدِه نزد معاویه آمد و گفت: مرا همسر یزید گردان، معاویه گفت: اِذْهَبِی فَاِنَّ اِمْرَأَةً لا تَصْلُحُ لِلْحَسَن بْنِ عَلِیٍ لا تَصْلحُ لابْنی یَزید ▪️ برو دور شو، زنی که برای حسن (علیه السلام) شایسته نباشد برای پسرم یزید، شایسته نخواهد بود. 🔹عمر بن اسحاق می‌گوید: من با حسن و حسین (علیهما السلام) در خانه بودیم، پس امام حسن (علیه السلام) برای تطهیر بیرون رفت و هنگام بازگشت فرمود: «بارها مرا زهر دادند ولی هیچگاه مانند این بار نبود. زیرا قسمتی از کبد خود را از دست داده‌ام و احساس می‌کنم آن را با چوبی زیر و رو می‌کنم. امام حسین (علیه السلام) فرمود: چه کسی تو را زهر داد؟ امام حسن (علیه السلام) فرمود: از آن کس چه می‌خواهی؟ آیا می‌خواهی او را بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می‌دانم، خشم و عذاب خداوند بر او بیش از تو است، و اگر او نباشد که من دوست ندارم بی گناهی به خاطر من گرفتارگردد» 📚بحارالأنوار ج۴۴ ص۱۴۸و۱۵۴