eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
614 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️اگر وصیت برادرم نبود، من کنار جدّم او را به خاک می‌سپردم؛ ولو‌ اینکه قرار بود پوزهٔ تو بر خاک مالیده شوَد ... مرحوم کلینی از امام محمد باقر علیه‌السلام روایت کرده است: چون نماز بر پیکر مطهر امام حسن مجتبی علیه‌السلام تمام شد، داخل مسجدش بردند؛ چون بر سر قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نگهش داشتند، به عایشه خبر بردند و به او گفتند، بنی هاشم جنازه حسن بن علی علیهما‌السلام را آورده‌اند تا در کنار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دفن کنند؛ 🩸عایشه بر اَستری زین کرده نشست و شتافت - او نخستین زنی بود که از دوران اسلام بر زین نشست - آمد و ایستاد و گفت: فرزند خود را از خانه من بیرون برید، که نباید در اینجا چیزی دفن شود و حجاب پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله دریده شود. 🩸در اینجا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام به او فرمود: قَدِیماً هَتَکْتِ أَنْتِ وَ أَبُوکِ حِجَابَ رَسُولِ اللَّهِ ▪️تو و پدرت از پیش حجاب و حُرمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را دریده‌اید. وَ أَدْخَلْتِ بَیْتَهُ مَنْ لَا یُحِبُّ رَسُولُ اللَّهِ قُرْبَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ سَائِلُکِ عَنْ ذَلِکِ ▪️ و تو در خانه پیغمبر، کسی را در آوردی که دوست نداشت نزدیک او باشد [مقصود اولی و دومی است] و خداوند برای این کار، از تو باز خواست می‌کند. ... یَا عَائِشَةُ لَوْ کَانَ هَذَا الَّذِی کَرِهْتِیهِ مِنْ دَفْنِ الْحَسَنِ عِنْدَ أَبِیهِ رَسُولِ اللَّهِ جَائِزاً فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اللَّهِ لَعَلِمْتِ أَنَّهُ سَیُدْفَنُ وَ إِنْ رَغِمَ مَعْطِسُکِ ▪️ای عایشه! به خدا قسم اگر دفن‌کردن امام حسن علیه‌السلام را در نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که تو دوست نداری، بین ما و خدا مقرّر می‌بود، می‌دیدی که ما پیکر او را نزد رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به خاک می‌سپردیم ولو‌ اینکه قرار بود پوزهٔ تو بر خاک مالیده شود. 🩸 به نقل «الارشاد» شیخ مفید نیز سیدالشهداء علیه‌السلام به آن زن فتنه‌گر فرمودند: وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا ▪️به خدا قسم اگر امام حسن علیه‌السّلام به من دستور حفظ خون‌ها را نداده بود و دستور نداده بود که مبادا حتی به قدر یک خون حجامت خونریزی شود، می‌دیدید شمشیرهای خدا، چگونه به کار می‌رفتند و جای خودشان را پیدا می‌کردند. 📚الکافی ج۱ ص۳۰۲ 📚الارشاد،ص۱۷۶
◾️ عجوزه‌ای که اول تیر را به سمت پیکر مطهر إمام حسن علیه‌السلام پرتاب‌ کرد و بعد از تیر او، هفتاد تیر دیگر بر آن بدن مطهر نشست... در نقل‌ها آمده است: وقتی‌که گفتگوی سیدالشهداء علیه‌السلام و ابن عباس و محمد حنفیه با عایشه، بر سر جنازه مطهر امام حسن علیه‌السلام، بالا گرفت؛ فَتَناوَلَتْ عائشةُ القَوسَ مِن مِروان، و رَمَتِ الجنازةُ بِسَهمٍ، و قالَت: لا تَدخلوا بَيتِي عَدُوّي و ابنَ عَدُوّي و أبعَدوهُ عنّي، ▪️عایشه، کمان را از دست مروان گرفت و اول تیر را به سمت جنازه مطهر امام حسن علیه‌السلام پرتاب کرد و گفت: دشمن من و پسر دشمن من را وارد خانه من نکنید و او را از من دور کنید.(۱) 🩸در اینجا بود که ابن‌شهرآشوب در «المناقب» می‌نویسد: و رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّی سُلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلًا ▪️سربازان مروان، پیکر امام حسن مجتبی علیه‌السلام را به نحوی تیر باران کردند که به هنگام دفن، تعداد هفتاد تیر را از بدن مبارک آن حضرت، خارج نمودند.(۲) 📚(۱) کامل بهایی ج۲ ص۳۳۴ 📚(۲) المناقب ج۹ ص۲۴۶ ✍لاله ای بود که با داغ جگر سوخته بود آتشی در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم که بگویم تن مسموم تو را خصم با تیر به تابوت به هم دوخته بود راز دل را همه با همسر خود می‌گویند حَسن از همسر خودکامه خود سوخته بود جگرش پاره شد از نیشتر زخم زبان در لگن خون دلی ریخت که اندوخته بود ارث از مادر خود بُرد غم و رنج و محن صبر و تسلیم و رضا از پدر آموخته بود...
◾️ وقتی‌که قمر بنی هاشم علیه‌السلام بر بالای جنازه مطهر برادر، دست به شمشیر می‌برَد... در نقلی آمده است: وقتی که جنازه مطهر امام حسن مجتبی علیه‌السلام را تیرباران کردند، إذاً بِأبی‌الفَضلِ‌العَبّاس عَلَیه‌السّلام یَضَعُ یَدَهُ علَی سَیفِهِ وَ صاحَ ▪️حضرت‌ ابالفضل‌العباس علیه‌السلام دست به شمشیر بُرد و فریاد کشید: یٰا بَنی هاشم! أ تُرمیٰ جِنازةُ الحَسَنِ وَ أنتُم تَنظُرونَ؟! ▪️ای بنی‌هاشم! جنازه إمام حسن علیه‌السلام تیرباران می‌شود و شما نگاه می‌کنید؟! 🩸در اینجا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام به طرف او آمدند و برادر را به سینه خود چسپاندند و فرمودند: أخی عبّاس! لَیسَ هٰذا یَومُک؛ لَک یَومٌ أعظَمُ مِن هٰذا ▪️ای برادرم عباس! امروز، روز (پیکار) تو نیست؛ چرا که تو روزی بزرگ‌تر از این روز را در پیش داری. 📚العبرة الساکتة ج۱ ص۱۱۹ 📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۳۱۲ ✍عـوض گـل کـه گذارنـد بـه آیات تنت لاله‌هـا تیر شـد و رفـت فـرو در بـدنت چه جگرها که چو آتش همه افروخته شد چه بگویم؟ تن و تابوت به هم دوخته شد تیرهایی که بر آن نخـل گل یـاس زدند همـه را بـر جگـر حضـرت عبـاس زدند...
◾️غارت زده منم که تو را خاک می‌کنم تابوت را ز خون تنت پاک می‌کنم... ⚡️اگرچه که ز داغ تو من نمرده‌ام؛ ليکن به خاطر فراق تو، مشتاق مرگ شده‌ام... إبن‌شهرآشوب در «المناقب» می‌نویسد: قَالَ الْحُسَیْنُ علیه چ‌السلام لَمَّا وُضِعَ الْحَسَنُ فِی لَحْدِهِ ▪️وقتی‌که سیدالشهداء علیه‌السلام بدن مطهر امام حسن علیه‌السلام را در میان لحن گذاشت، فرمود: أَ أَدْهُنُ رَأْسِی أَمْ تَطِیبُ مَجَالِسِی/ وَ رَأْسُکَ مَعْفُورٌ وَ أَنْتَ سَلِیبٌ ▪️آیا جا دارد که من روغن به سرم بزنم، یا مجالس من طیب و نیکو باشند؟ در صورتی که سر و صورت تو روی خاک باشد و تو برهنه باشی؟ ...فَلَا زِلْتُ أَبْکِی مَا تَغَنَّتْ حَمَامَةٌ / عَلَیْکَ وَ مَا هَبَّتْ صَباً وَ جَنُوبٌ ▪️من دائم برای تو گریه می‌کنم، مادامی که کبوتر بخواند و باد صبا و جنوب بوزد. ...فَلَیْسَ حَرِیبٌ مَنْ أُصِیبَ بِمَالِهِ / وَ لَکِنَّ مَنْ وَارَی أَخَاهُ حَرِیبٌ ▪️غارت زده آن کسی نیست که اموالش را برده باشند. بلکه غارت زده آن شخصی است که برادرش را به خاک بسپارد. إنْ لَم أمُتْ أسَفًا عَلَيك فَقد / أصبحتُ مُشتاقا إلى المَوتِ ▪️اگرچه که ز داغ تو من نمرده‌ام؛ ليکن به خاطر فراق تو، مشتاق مرگ شده‌ام 📚 المناقب ج۹ ص۲۴۸ ✍غارت زده منم که کنارت نشسته ام غارت زده منم که ز داغت شکسته ام غارت زده منم که تو را خاک می کنم تابوت را ز خون تنت پاک می کنم غارت زده منم که ز کف داده صبر را با دست خویش کنده برای تو قبر را غارت زده منم چه کنم با جنازه ات ای وای ریخته به زمین خون تازه ات غارت زده منم که ز داغ برادرم می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم...
◼️ حکایت کفن و دفن جنازه مطهر امام حسن مجتبی علیه السلام و شیطنت های آن زن فَتنه‌گر... امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: هنگامی که اَجَل امام حسن علیه السلام فرا رسید به امام حسین فرمود: ای برادر! وصیتی را که می‌کنم حفظ کن. وقتی که من مردم جنازه‌ام را آماده کن و به حضور جدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ببر تا با آن بزرگوار تجدید پیمان کنم، آنگاه جنازه‌ام را نزد قبر مادرم زهرا علیهاالسلام ببر، سپس بدنم را باز گردان و در بقیع دفن کن. آگاه باشید که به زودی از عایشه مصیبتی به جنازه من خواهد رسید و مردم از اعمال و رفتار و دشمنی عایشه نسبت به خدا و رسول و اهل بیت آگاه خواهند شد. هنگامی که امام حسن علیه السلام شهید شد، جنازه اش را بالای تختی نهادند و به مکانی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بر جنازه‌ها نماز می‌خواند بردند. وقتی بر بدن آن حضرت نماز خوانده شد، پیکر مبارکش را وارد مسجد حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کردند. زمانی که آن جنازه مبارک را روی قبر پیامبر اکرم نگاه داشتند و به عایشه خبر رسید که جنازه امام حسن علیه السلام را آورده اند که در جوار رسول خدا دفن کنند، عایشه در حالی که بر استر زین کرده سوار شده بود آمد - و اولین زنی که در اسلام بر زین سوار شد عایشه بود- عایشه توقف کرد و گفت: این جنازه را از خانه من دور کنید. زیرا نباید چیزی در خانه من دفن شود، نباید حریم پیامبر خدا هتک گردد. امام حسین علیه السّلام در جواب عایشه فرمود: تو قبلاً حریم پیامبر خدا را هتک کردی و کسی را داخل خانه آن حضرت نمودی(ابوبکر) که نزدیک شدن او را دوست نداشت. ای عایشه، تو از این جهت نزد خدا مسئولیت خواهی داشت. برادرم امام حسن علیه السلام به من دستور داد او را نزد جدش رسول خدا بیاورم تا با آن حضرت تجدید پیمان کند. ای عایشه! به خدا قسم اگر دفن کردن امام حسن علیه السلام را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله که تو دوست نداری، بین ما و خدا جایز بود(و ما از جانب خدا مامور به صبر نبودیم) ، می‌دیدی که ما پیکر وی را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله به خاک می‌سپردیم و لو اینکه بینی تو به خاک بیاید( علی رغم ناخوشنودی تو) عایشه به امام حسین علیه السلام گفت: فرزندتان را از من دور کنید و ببرید، زیرا شما گروهی جنگجو هستید. امام حسین علیه السّلام پیکر امام حسن علیه السّلام را نزد قبر مادرش زهرا علیهاالسلام برد، سپس آن را از آنجا خارج کرد و در بقیع دفن نمود. 📚الکافی ج۱ ص ۳۰۲ "" "" "" "" "" "" "" "" "" " ◼️علامه مجلسی ره در به نقل از المناقب می‌نویسد : و رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّی سُلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلًا ▪️(به دستور عایشه) پیکر امام حسن مجتبی علیه السلام را به نحوی تیر باران نمودند که تعداد هفتاد تیر از بدن مبارکش خارج کردند. 📚بحارالانوار ج۴۴ص١۵٧
◼️ حکایت مسمومیّت غریب مدینه و عاقبت آن جعده ملعونه... جُعده دختر اشعث همسر امام حسن (علیه السلام) بود، معاویه صد هزار درهم برای او فرستاد و برای او پیام داد که اگر حسن (علیه السلام) را زهر بدهی تو را به همسری فرزندم یزید در می‌آورم، جُعده قبول کرد و امام حسن (علیه السلام) را مسموم نمود. معاویه سم آبکی را برای جُعده فرستاد، امام حسن (علیه السلام) روزه بود، و هوا گرم بود، هنگام افطار، جعده آن سم را در میان ظرف شیر ریخت و آن ظرف را نزد امام حسن (علیه السلام) گذارد، امام آن را آشامید و هماندم احساس مسمومیت کرده به جُعده فرمود: عَدُوَّةَ اللَّهِ قَتَلْتِینِی قَتَلَکِ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَا تُصِیبِینَ مِنِّی خَلَفاً وَ لَقَدْ غَرَّکِ وَ سَخِرَ مِنْکِ وَ اللَّهُ یُخْزِیکِ وَ یُخْزِیهِ ▪️ « ای دشمن خدا! مرا کشتی خدا تو را بکشد، سوگند به خدا به آرزویت نمی رسی و خداوند تو را رسوا خواهد کرد»، دو روز بعد از این مسمومیت، آن حضرت به شهادت رسید، و معاویه در مورد جعده به قول خود وفا نکرد و او را همسر یزید ننمود. 🔹او بعد از امام حسن (علیه السلام) با مردی از خاندان طلحه ازدواج کرد، و دارای فرزندانی شد، هرگاه بین آن فرزندان و سایر افراد قریش نزاعی می‌شد، به آنان می‌گفتند: یا بَنِی مُسِمَّةُ الاَزواجِ : «ای پسران آن زنی که شوهران را زهر می‌خوراند». 🔹در روایت دیگر آمده: جُعدِه نزد معاویه آمد و گفت: مرا همسر یزید گردان، معاویه گفت: اِذْهَبِی فَاِنَّ اِمْرَأَةً لا تَصْلُحُ لِلْحَسَن بْنِ عَلِیٍ لا تَصْلحُ لابْنی یَزید ▪️ برو دور شو، زنی که برای حسن (ع) شایسته نباشد برای پسرم یزید، شایسته نخواهد بود. 🔹عمر بن اسحاق می‌گوید: من با حسن و حسین (علیهما السلام) در خانه بودیم، پس امام حسن (علیه السلام) برای تطهیر بیرون رفت و هنگام بازگشت فرمود: «بارها مرا زهر دادند ولی هیچگاه مانند این بار نبود. زیرا قسمتی از کبد خود را از دست داده‌ام و احساس می‌کنم آن را با چوبی زیر و رو می‌کنم. امام حسین (علیه السلام) فرمود: چه کسی تو را زهر داد؟ امام حسن (علیه السلام) فرمود: از آن کس چه می‌خواهی؟ آیا می‌خواهی او را بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می‌دانم، خشم و عذاب خداوند بر او بیش از تو است، و اگر او نباشد که من دوست ندارم بی گناهی به خاطر من گرفتارگردد» 📚بحارالأنوار ج۴۴ ص۱۴۸و۱۵۴
«3» سخنان امام حسن مجتبی ع هنگام شهادت با امام حسین ع امام مجتبي (عليه السّلام) در حالي که در هر سرفه مقداري خون از حلق نازنينشان مي آمد فرمودند: اي برادر مي بيني که چگونه خون جگرم در طشت ريخته است، من مي شناسم کسي را که مرا به اين مصيبت و بلاء انداخته، اگر او را به تو معرّفي کنم تو با او چه خواهي کرد؟ حضرت ابي عبداللّه الحسين عرض کردند: من او را مي کشم. حضرت مجتبي (عليه السّلام) فرمودند:پس من هم او را تا آخر عمرم به تو معرّفي نخواهم کرد ولي آنچه را که به تو مي گويم بنويس و نگه دار. سپس فرمود: اين وصيّتنامه اي است که من به برادرم حسين بن علي (عليهما السّلام) مي گويم. او (حسن بن علي (عليه السّلام)) وصيّت مي کند در حالي که شهادت مي دهد که خدائي جز خداي يکتا نيست او يکي است و شريکي ندارد، وصيّت مي کند در حالي که عبادت مي نمايد خدا را حقّ عبادتش را او شريکي در مُلک ندارد، چون ذليل نمي شود، ياري براي او از ذلّت وجود ندارد. و او همه چيز را خلق کرده و همه چيز را اندازه گيري کرده و او اولي است که عبادت شود و احقّ است بر ديگران که تمجيد گردد کسي که او را اطاعت کند رشد خواهد کرد و کسي که او را معصيت کند اغوا خواهد بود و کسي که به سوي او برگردد هدايت خواهد شد. من وصيّت مي کنم به تو اي حسين درباره ي کساني که از اهل و اولاد من و اهل بيت خودت که بعد از من مي مانند اينکه از گناهکارانشان بگذري و نيکوکارانشان را قبول کني و براي آنها مانند پدر باشي و بدن مرا کنار قبر رسول اکرم (صلّي اللّه عليه و آله) دفن کن چون من بدان خانه حقّ بيشتري از ديگران دارم. (پس از جملاتي مي فرمايد:) اگر عايشه نگذاشت که مرا در آن خانه دفن کنيد تو را قسم به خدا و به قرابت و رحمي که متّصل است به پيامبر اکرم (صلّي اللّه عليه و آله) نگذاري قطره ي خوني ريخته شود تا آنکه من پيغمبر اکرم (صلّي اللّه عليه و آله) را ببينم و آن حضرت را ازآنچه با من کرده اند خبر دهم و او را به قضاوت بنشانم. [3]. [3] بحارالانوار جلد 44 صفحه ي 151.
نوحه امام حسن.ع......mp3
1.66M
نوحه شهادت امام حسن علیه السلام کریمِ آلِ طاها یا حسنِ مجتبی یا وجیهاً عندالله اشفع لَنا عندالله مسمومِ زهرِ جفا امامِ شاهِ وفا در خانه‌ات غریبی سینه‌زنِ کربلا خونِ‌دل خوردی جانا کوچه را دیدی مولا تا خانه لرزیده در... دستِ تو دستِ زهرا به کوریِ دشمن‌ها حرمِ تو قلبِ ما یاقاسم یاعبداللّه شد نوایِ نینوا کریمِ آلِ طاها........‌یاحسن مجتبی 🎤حاج آرمین غلامی
🤞🤞 ای سفره‌دارِ شهر کرم‌دارها حسن هستند خادم تو حرم‌دارها حسن تو‌ در جمل امیر علمدارها حسن غم می‌بری ز صورتِ غم‌دارها حسن در آسمانِ چشم سیاهت هوایی‌ام شکر خدا ز روز ازل مجتبایی‌ام از راه دور، دست تمنا گرفته‌ایم عمری‌ست در حریم تو مأوا گرفته‌ایم دستانِ خویش، سوی تو بالا گرفته‌ایم هرچه گرفته‌ایم، ز زهرا گرفته‌ایم بیهوده نیست آبروی رفته می‌خَرَند فرزندها ز مادرشان ارث می‌برند چشمان ما به سوی درِ بسته‌ی بقیع بُغضی‌ست در گلویِ درِ بسته‌ی بقیع سر می‌نَهیم رویِ درِ بسته‌ی بقیع گریه شده وضویِ درِ بسته‌ی بقیع ای کاش پرچمی سرِ این قبر می‌زدیم با گریه شبنمی سرِ این قبر می‌زدیم قربان آن جگر که چهل سال پاره بود زخمی از آن شکستگیِ گوشواره بود در کوچه‌ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود چون کوچه تنگ بود، کسی در برابرش بگذاشت‌ پا به چادر و رد شد ز مادرش آهسته‌تر قدم بزن ای مردِ کوچه‌ها بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه‌ها مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه‌ها یادت نرفته خنده‌ی نامردِ کوچه‌ها دیدی ز مالیات، مغیره معاف شد! این‌ها سپاسِ شدتِ ضربِ غلاف شد! لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده زخمِ زبان به سینه‌ی درد‌آشنا زده صبر تو طعنه بر همه‌ی انبیا زده صلحِ تو ریشه‌ی همه‌ی فتنه را زده آری چکیده‌ی علی و مصطفی تویی بنیان‌گذار نهضتِ کربُبلا تویی ◾️ عجوزه‌ای که اول تیر را به سمت پیکر مطهر إمام حسن علیه‌السلام پرتاب‌ کرد و بعد از تیر او، هفتاد تیر دیگر بر آن بدن مطهر نشست... در نقل‌ها آمده است: وقتی‌که گفتگوی سیدالشهداء علیه‌السلام و ابن عباس و محمد حنفیه با عایشه، بر سر جنازه مطهر امام حسن علیه‌السلام، بالا گرفت؛ فَتَناوَلَتْ عائشةُ القَوسَ مِن مِروان، و رَمَتِ الجنازةُ بِسَهمٍ، و قالَت: لا تَدخلوا بَيتِي عَدُوّي و ابنَ عَدُوّي و أبعَدوهُ عنّي، ▪️عایشه، کمان را از دست مروان گرفت و اول تیر را به سمت جنازه مطهر امام حسن علیه‌السلام پرتاب کرد و گفت: دشمن من و پسر دشمن من را وارد خانه من نکنید و او را از من دور کنید.(۱) 🩸در اینجا بود که ابن‌شهرآشوب در «المناقب» می‌نویسد: و رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّی سُلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلًا ▪️سربازان مروان، پیکر امام حسن مجتبی علیه‌السلام را به نحوی تیر باران کردند که به هنگام دفن، تعداد هفتاد تیر را از بدن مبارک آن حضرت، خارج نمودند.(۲) 📚(۱) کامل بهایی ج۲ ص۳۳۴ 📚(۲) المناقب ج۹ ص۲۴۶ جُعده دختر اشعث همسر امام حسن (علیه السلام) بود، معاویه صد هزار درهم برای او فرستاد و برای او پیام داد که اگر حسن (علیه السلام) را زهر بدهی تو را به همسری فرزندم یزید در می‌آورم، جُعده قبول کرد و امام حسن (علیه السلام) را مسموم نمود. معاویه سم آبکی را برای جُعده فرستاد، امام حسن (علیه السلام) روزه بود، و هوا گرم بود، هنگام افطار، جعده آن سم را در میان ظرف شیر ریخت و آن ظرف را نزد امام حسن (علیه السلام) گذارد، امام آن را آشامید و هماندم احساس مسمومیت کرده به جُعده فرمود: عَدُوَّةَ اللَّهِ قَتَلْتِینِی قَتَلَکِ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَا تُصِیبِینَ مِنِّی خَلَفاً وَ لَقَدْ غَرَّکِ وَ سَخِرَ مِنْکِ وَ اللَّهُ یُخْزِیکِ وَ یُخْزِیهِ ▪️ « ای دشمن خدا! مرا کشتی خدا تو را بکشد، سوگند به خدا به آرزویت نمی رسی و خداوند تو را رسوا خواهد کرد»، دو روز بعد از این مسمومیت، آن حضرت به شهادت رسید، و معاویه در مورد جعده به قول خود وفا نکرد و او را همسر یزید ننمود. 🔹او بعد از امام حسن (علیه السلام) با مردی از خاندان طلحه ازدواج کرد، و دارای فرزندانی شد، هرگاه بین آن فرزندان و سایر افراد قریش نزاعی می‌شد، به آنان می‌گفتند: یا بَنِی مُسِمَّةُ الاَزواجِ : «ای پسران آن زنی که شوهران را زهر می‌خوراند». بامداحی..حاج آرمین غلامی روضه امام حسن(ع)
◾️نانجیبانی که سجّاده از زیر پای امام حسن علیه‌السلام کشیدند و خنجر به پای مبارک آن حضرت زدند و از بالای اسب او را به زمین انداختند‌... شیخ مفید در «الارشاد» می‌نویسد: در نزدیکی مدائن در محلی به نام «ساباط» إمام حسن علیه‌السلام خطبه‌ای برای یاران خود ایراد نمودند تا بدین جهت آنان را امتحان کنند؛ سپس وارد خیمه شدند و بر روی سجاده خود به عبادت پرداختند. در این هنگام بود که برخی از خوارج و منافقینی که در لشکر آن حضرت بودند، ثُمَّ شَدُّوا عَلَی فُسْطَاطِهِ وَ انْتَهَبُوهُ حَتَّی أَخَذُوا مُصَلَّاهُ مِنْ تَحْتِهِ ▪️به خیمه‌های آن حضرت هجوم آورده و اموال وی را غارت کردند و حتی سجاده آن حضرت را از زیر پایش کشیدند. 🩸با مشاهده‌ این وضعیت، شب هنگام، امام علیه‌السلام از تاریکی شب استفاده کردند و در حال عبور از ساباط مدائن بودند که ملعونی از بنی اسد که به او «جراح بن سنان» می‌گفتند بر سر راه آن حضرت‌ آمد و در حالی که خنجری در دست داشت، افسار اسب امام را گرفت و گفت: اللَّهُ أَکْبَرُ أَشْرَکْتَ یَا حَسَنُ کَمَا أَشْرَکَ أَبُوکَ مِنْ قَبْلُ ▪️اللّه اکبر ای حسن! همان طور که پدرت پیش از این کافر شد، تو نیز کافر شدی. ثُمَّ طَعَنَهُ فِی فَخِذِهِ فَشَقَّهُ حَتَّی بَلَغَ الْعَظْمَ ▪️آنگاه با خنجری که در دست داشت آن چنان به ران آن حضرت زد که آن را شکافت و به استخوان رسید. ثُمَّ اعْتَنَقَهُ الْحَسَنُ علیه السلام وَ خَرَّا جَمِیعاً إِلَی الْأَرْضِ ▪️امام حسن علیه السّلام دست به گردن آن ملعون انداخت و هر دو روی زمین افتادند. 📚الإرشاد ص ۱۷۰ 📚بحارالانوار ج۴۴ ص۴۷ ✍ آه یا امام مجتبی... چه کنیم تا اسم «با صورت به زمین خوردن» و «از بالای اسب به زمین افتادن» می‌آید، خاطر ما به همان ساعتی می‌رود که «مُقبل» آن ساعت دردناک را اینگونه سرود و «سیّد بن طاووس» اینگونه نوشت: ➖... ضعف و سُستی در اثر زخمها و جراحات بسیار، بر سیدالشهداء علیه‌السلام عارض شد و از اثر اصابت تیرهای بسیار بر بدنش، مانند خارپشت به نظر می‌آمد. در این هنگام، صالح بن وهب مَرّی (یا مُزنی) ملعون با نیز‌ه‌ای بر پهلوی امام عليه‌السلام زد، فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ. ▪️در این هنگام، سیدالشهداء علیه‌السلام از بالای اسب با گونه راست، بر زمین افتاد. 📚لهوف ص۱۹۳ ➖هوا ز جور مخالف،چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گـردید بلند مرتبـه شاهی ز صدر زین افــتاد اگــر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد...
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم روضه امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت حاج آرمین غلامی ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی تو همان نَفخه‌ی روحانیِ جان در بدنی " عشق ، رسواییِ محض است که حاشا نشود " پس حسن گفتنِ ما تا به ابد شد علنی ساکن کشور سرسبزِ حسن‌آبادم با من انگار که هر جا بروم، هم‌وطنی این گدا جای غذا، مِهرِ تو را می‌خواهد می‌شود گاه‌گُداری به دلم سر بزنی چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد هیچ‌کس مثل تو این‌قَدر نشد خواستنی! خودمانی بگذارید بگویم این‌بار: دست‌ و دل بازِ مدینه! بخدا عشق منی احمد و حیدر و زهرا و حسینش یک سمت... تو گُلِ سر سبدِ شاکِله‌ی پنج‌تنی تَبَرِ تو هُبَلِ جنگ جمل را پِی کرد مرتضی با هیجان گفت: عجب بُت‌شکنی! نقشِ نامِ تو نشسته‌ست میان دل من "یا حسن" حک شده بر روی عقیق یمنی آی دنیا! بشناسید منِ مجنون را: حسنی‌ام، حسنی‌ام، حسنی‌ام، حسنی قبرِ بی زائر تو بازترین روضه‌ی ماست جان کعبه به فدای تو، غریبِ مدنی! زهر... نه..! سیلیِ کوچه جگرت را سوزاند دل تو بین گذر سوخت، عجب سوختنی! * * * تیرها گرچه به تابوت، تو را دوخته‌اند لااقل پیکرِ خونینِ تو دارد کفنی... شیخ مفید در «الارشاد» می‌نویسد: در نزدیکی مدائن در محلی به نام «ساباط» إمام حسن علیه‌السلام خطبه‌ای برای یاران خود ایراد نمودند تا بدین جهت آنان را امتحان کنند؛ سپس وارد خیمه شدند و بر روی سجاده خود به عبادت پرداختند. در این هنگام بود که برخی از خوارج و منافقینی که در لشکر آن حضرت بودند، ثُمَّ شَدُّوا عَلَی فُسْطَاطِهِ وَ انْتَهَبُوهُ حَتَّی أَخَذُوا مُصَلَّاهُ مِنْ تَحْتِهِ ▪️به خیمه‌های آن حضرت هجوم آورده و اموال وی را غارت کردند و حتی سجاده آن حضرت را از زیر پایش کشیدند. 🩸با مشاهده‌ این وضعیت، شب هنگام، امام علیه‌السلام از تاریکی شب استفاده کردند و در حال عبور از ساباط مدائن بودند که ملعونی از بنی اسد که به او «جراح بن سنان» می‌گفتند بر سر راه آن حضرت‌ آمد و در حالی که خنجری در دست داشت، افسار اسب امام را گرفت و گفت: اللَّهُ أَکْبَرُ أَشْرَکْتَ یَا حَسَنُ کَمَا أَشْرَکَ أَبُوکَ مِنْ قَبْلُ ▪️اللّه اکبر ای حسن! همان طور که پدرت پیش از این کافر شد، تو نیز کافر شدی. ثُمَّ طَعَنَهُ فِی فَخِذِهِ فَشَقَّهُ حَتَّی بَلَغَ الْعَظْمَ ▪️آنگاه با خنجری که در دست داشت آن چنان به ران آن حضرت زد که آن را شکافت و به استخوان رسید. ثُمَّ اعْتَنَقَهُ الْحَسَنُ علیه السلام وَ خَرَّا جَمِیعاً إِلَی الْأَرْضِ ▪️امام حسن علیه السّلام دست به گردن آن ملعون انداخت و هر دو روی زمین افتادند. 📚الإرشاد ص ۱۷۰ 📚بحارالانوار ج۴۴ ص۴۷ ✍ آه یا امام مجتبی... چه کنیم تا اسم «با صورت به زمین خوردن» و «از بالای اسب به زمین افتادن» می‌آید، خاطر ما به همان ساعتی می‌رود که «مُقبل» آن ساعت دردناک را اینگونه سرود و «سیّد بن طاووس» اینگونه نوشت: ➖... ضعف و سُستی در اثر زخمها و جراحات بسیار، بر سیدالشهداء علیه‌السلام عارض شد و از اثر اصابت تیرهای بسیار بر بدنش، مانند خارپشت به نظر می‌آمد. در این هنگام، صالح بن وهب مَرّی (یا مُزنی) ملعون با نیز‌ه‌ای بر پهلوی امام عليه‌السلام زد، فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ. ▪️در این هنگام، سیدالشهداء علیه‌السلام از بالای اسب با گونه راست، بر زمین افتاد. 📚لهوف ص۱۹۳ ➖هوا ز جور مخالف،چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گـردید بلند مرتبـه شاهی ز صدر زین افــتاد اگــر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد... حاج آرمین غلامی امام حسن(ع)
🛑 ازنورِمبارک حضرت امام حسن علیه السلام خلق شده است😍... 🖇 ...إن الله خلقتني وخلق علياولاسماءولاأرض ولاجنةولانارولالوح ولاقلم. فلماأرادالله عزوجل بدوخلقناتكلم بكلمةفكانت نوراثم تكلم كلمة ثانية فكانت روحافمزح فيمابينهماواعتدلافخلقني وعليامنهماثم فتق من نوري نورالعرش فأناأجل من العرش ثم فتق من نورعلي نورالسماوات فعلي أجل من السماوات ثم فتق من👈🏻نورالحسن👈🏻نورالشمس ومن نورالحسين نورالقمرفهماأجل من الشمس والقمروكانت الملائكة تسبح الله تعالى وتقول في تسبيحها:سبوح قدوس من أنوارماأكرمهاعلى الله تعالى... 🌸رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «خداوندمن وعلى عليه السلام رازمانى كه آسمان و زمين وبهشت ودوزخ ولوح وقلمى دركارنبود،وهنگامى كه:خواست مارابيافريند،به كلمه‌‏اى تكلم كردكه به تبديل گشت،سپس كلمه‌‏اى ديگرفرمود:كه به بدل شدوآن دوراباهمديگردرآميخت،تامعتدل شدند،آنگاه من وعلى عليه السلام راازآن آفريد،آنگاه ازنورمن راجداكرد،پس من ازنورعرش واز عليه السلام رابيرون آورد،پس ازنورآسمانها است. 👈🏻پس ازآن از عليهالسلام واز عليهالسلام رابيرون آورد...»🥲 📚إرشادالقلوب،دیلمی،حسن بن محمدج‏۲ص۳۳۲ 📚بحارالأنوارج‏۴۳ص۱۷ح۱۶ 👳‍♂ کانال / عضویت 👇🏻 @https://eitaa.com/majnon1396