#ایام_فاطمیه_تسلیت
میخ در ناله شنیده است، مراعات کنید
خون زمسمارچکیده است مراعات کنید
بانوی خانه میان در ودیواربسوخت
رنگ ازچهره پریده است، مراعات کنید
به دره خانه گل یاس علی میسوزد
وسط شعله خمیده است، مراعات کنید
میخ در حک شده بر سینه ی زهرای علی
این جنایات بعید است، مراعات کنید
یک زن حامله دربین درو دیوار است
دستِ یاری طلبیده است، مراعات کنید
هر کجا گفت که من در پی حیدر هستم
طعنه و خنده شنیده است، مراعات کنید
به غمت فاطمه سوگند، دل در به درم
از همه جز تو بریده است، مراعات کنید
ازهمه عمرفقط چند صباحی مانده
آخر کار رسیده است، مراعات کنید
بیقرار ت شده ام تا که شبی ای بانو
بر سر من بکشی دست، مراعات کنید
خانه ام گشته عزاخانه ی زهرا همه شب..
همسرم زار و خمیده است، مراعات کنید
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#ایام_فاطمیه_تسلیت
بین دیوار ودری مثل حصیر افتادی
یاکه مابین چهل مرد توگیر افتادی
چکنم فاطمه تا اشک ترت بند شود
چکنم مغنعه بر روی سرت بند شود
وسط کوچه دگر همسرمارا نزنید
پر شلاق ولگدبر سر زهرا نزنید
چکنم فاطمه تا دست زتو بر دارند
کاش شمشیربه دستان علی بگذارند
این مغیره وسط گریه ی تو می خندد
وسط کوچه ره آمدنت می بندد
چادرت دروسط,خانه رهاافتاده
گوشوارت وسط کوچه چرا افتاده
وسط قائله شدچادر بانو خاكي
برزمین است تنت فاطمه افلاکی
ریسمانی به دو دستان من این قوم زدند
مردم شهرمدینه چقدر نامردند
پیش چشمان علی تنت زمین افتاده
وسط قائله گویا که علی جان داده
/حاج آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)/
بسم الله الرحمن الرحیم
به روضه کار ندارم
زمین کمی خیس است
خدا کند که کسی
مادرش زمین نخورد...💔😔
🏴 #ایام_فاطمیه_تسلیت🖤
✅ کانال اشعار مجنون کرمانشاهی
@majnon1396
جدیدترین سبکهای واشعارفاطمیه۱۴۰۱
#ایام_فاطمیه_تسلیت
درکوچه هابه دورتومادر شلوغ شد
ازبهربردن تن و پیکر شلوغ شد
اینجامیان کوچه کسی فکر مانبود
دیدم به کوچه دور توحیدر شلوغ شد
مادر برای قتل شمانقشه داشتند
دربین درچرا دوبرابر شلوغ شد
مادرهمینکه پیکرت افتاد پشت در
ازبهر تازیانه به پیکر شلوغ شد
مادر برای کشتن تو ضربه ها زدنُ
دیدم برای بردن حیدرشلوغ شد
بابا برس به داد یتیمان بی پناه
درکوچه بهر غارت معجر شلوغ شد
چشم تمام لشگرکوچه به سوی توست
دستت چوبسته شد پدر این ور شلوغ شد
مادرغریب بین مدینه شدی چرا
درکوچه ها به دور تومادر شلوغ شد
باغ فدک به چوب حراج خورد وای من
دیدم به کوچه ها دم آخر شلوغ شد
دیدم که برمیانه ی در رد خون بجاست
مادر چنین کناره ی آن در شلوغ شد
دیدم همینکه حرف علی شد توآمدی
دور علی وفاطمه دیگر شلوغ شد!
#آرمین غلامی_مجنون کرمانشاهی