#مطاعن_مکتب_سقیفه 01
#مطاعن_دشمنان 177
#مطاعن_ابوبکر 19
#مطاعن_عمر 34
🔴🔴 توطئه اصحابسقیفه برای جلب #عباسبنعبدالمطلب ..
👈🏼👈🏼 #براء میگوید: این خبر (تجمع حزب انصار در سقیفه بنیساعده) به #ابوبکر وعمر رسید. سراغ ابوعبیدةبن جرّاح و مغیرةبن شعبة فرستادند و از آنان نظرخواستند.
🔸مغیره گفت: نظر من اینست که با عباس بن عبد المطلب ملاقات کنید و او را به #طمع بیندازید که در این امر خلافت او را نصیبی باشد و برای او و نسل او بعد از خودش باقی بماند. و بدین وسیله فکر خود را در باره علی بن ابی طالب راحت کنید،
چرا که اگر عباس بن عبدالمطلب با شما باشد دلیلی برای مردم خواهد بود وکار علی بن ابی طالب به تنهائی بر شما.
🔸 #براء میگوید: ابوبکر و عمر و ابوعبیدةبن جرّاح و مغیرةبن شعبة آمدند و در #شب_دوم_از_وفات_پیامبر صلیاللهعلیهوآله نزد عباس بن عبدالمطلب وارد شدند.
🔸 ابوبکر سخن آغاز کرد و خداوند عزوجل را حمد و ثنا نمود، و سپس چنین گفت: خداوند محمّد را برای شما بعنوان پیامبر وبرای مؤمنین بعنوان صاحب اختیار مبعوث نمود وبر آنان منّت نهاد که او را در میان ایشان قرار داد.
تا آنکه برای او پیشگاه خود را اختیار کرد و امر مردم را به خودشان سپرد تا مصلحت خویش را با اتّفاق- نه باختلاف- برای خود انتخاب کنند.😐
مردم هم مرا بعنوان حاکم بر خود و مسئول امورشان انتخاب کردند.🔥
من هم آن را بر عهده گرفتم، و به کمک خداوند از سستی و حیرت و وحشت، ترسی ندارم و توفیق من جز از خداوند نیست.
ولی من طعن زنندهای دارم که خبرش به من میرسد و بر خلاف عموم مردم سخن میگوید. او شما را پناهگاه خود قرار داده، و شما هم قلعه محکم او و شأن و مقام تازه او شدهاید. شما باید همراه مردم در آنچه بر آن اجتماع کرده اند داخل شوید و یا آنها را از آنچه بدان تمایل نشان داده اند منصرف کنید.
ما نزد تو آمده ایم و میخواهیم برای تو در این امر خلافت نصیبی قرار دهیم که برای تو و نسل بعد از خودت باشد، چرا که تو عموی پیامبر هستی!اگر چه مردم مقام تو و رفیقت را دیدند و با این حال امر خلافت را از شما دو نفر منصرف کردند.
🔸 #عمر گفت: ای واللّه، شما ای بنیهاشم آرام باشید که پیامبر از ما و از شما است، و ما از این جهت که به شما احتیاج داشته باشیم نزد شما نیامده ایم، بلکه کراهت داشتیم که در آنچه مسلمانان بر آن اجتماع کرده اند مخالفتی باشد 😐و در نتیجه کار بین شما و آنان بالا بگیرد.
پس به صلاح خود و عموم مردم فکر کنید). سپس عمر ساکت شد.
🔸 #عباس سخن آغاز کرد و گفت: خداوند تبارک و تعالی محمد صلیاللهعلیهوآله را- همانطور که گفتی- به پیامبری مبعوث کرد و برای مؤمنین صاحب اختیار قرار داد.
💥اگر این امر خلافت را بعنوان پیامبر صلیاللهعلیهوآله طلب نموده ای که حقّ ما را گرفتهای،
💥و اگر بعنوان مؤمنین طلب نموده ای پس ما هم از مؤمنین هستیم و در باره خلافت تو نظری ندادیم و مورد مشورت و نظرخواهی قرار نگرفتیم، و ما خلافت را برای تو دوست نمیداریم، چرا که ما هم از مؤمنین بودیم و نسبت به تو کراهت داشتیم.
💥و امّا این سخنت که (در این امر خلافت برای من نصیبی قرار دهی)، اگر این امر فقط برای توست آن را برای خود داشته باش که ما به تو احتیاجی نداریم
💥و اگر حق مؤمنین است تو حقّ نداری به تنهایی در حق آنان حکم نمائی، و اگر حق ما است ما از تو به قسمتی از آن راضی نمیشویم
💥و امّا سخن تو ای عمر که (پیامبر از ما و از شما است)،
پیامبر صلیاللهعلیهوآله درختی است که ما شاخههای آن و شما همسایگان آن هستید. پس ما از شما به او سزاوارتریم.
💥 وامّا آن سخنت که (ما میترسیم کار بین شما وما بالا بگیرد)، این کاری که شما انجام دادید آغاز همان اختلاف است. و خدا است که از او کمک خواسته میشود.
🔸 سپس از نزد عبّاس بیرون آمدند.
(گمان نمیکردم این امر خلافت از بنیهاشم و از میان آنان از ابوالحسن (علی بن ابیطالب علیهالسّلام) منحرف گردد.
آیا او اوّل کسی نیست که به سمت قبله شما نماز خواند؟⁉️
آیا او عالمترین مردم به آثار و سنن نیست⁉️
آیا او قریب العهدترین مردم نسبت به پیامبر نیست⁉️
و آیا او کسی نیست که جبرئیل در غسل و کفن پیامبر کمک او بود⁉️ کسی که آنچه (ازخوبیها) در همه مردم است در او وجود دارد ولی آنچه خوبی در اوست در مردم نیست.
چه کسی شما را از او منصرف کرد تا ما هم اورا بشناسیم⁉️
بدانیدکه این بیعت شما اوّل فتنهها است.
📚 منابع
شرحنهجالبلاغهابنابیالحدیدج۱ ص۳۲
کتاب سلیمبنقیسهلالی، 282
بحارالأنوارج ۲۸ ص۲۸۴
الجمل، ص۵۹
فرائد السمطین،ج۲ ص۸۲
تاریخ یعقوبی،ج۲ ص۱۰۳
درر بحر المناقب،ص۷۴
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔