#روضه_فاطمیه
یک تن نبوده تارسد مادر به دادت
زودی رسیده پشت درحیدر به دادت
درگیرگشتی بین کوچه با مغیره
زینب رسید با چشم های تر به دادت
دربین کوچه دست مردی رفت بالا
دیوارکوچه میرسد مادر به دادت
خون می چکد از گوش تو درکوچه مادر
اشگ حسن گویارسد دیگربه دادت
یکباره مادر دیده ام در شعله ور شد
مادر رسددرشعله هامعجر به دادت
دیوارودرمیسوخت، معجر سوخت یکبار
آمدپدر در پشت در دیگر به دادت
در ازدحام لشگری نامرد بودی
فضه میان در رسدمادر به دادت
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#روضه_فاطمیه
یک تن نبوده تارسد مادر به دادت
زودی رسیده پشت درحیدر به دادت
درگیرگشتی بین کوچه با مغیره
زینب رسید با چشم های تر به دادت
دربین کوچه دست مردی رفت بالا
دیوارکوچه میرسد مادر به دادت
خون می چکد از گوش تو درکوچه مادر
اشگ حسن گویارسد دیگربه دادت
یکباره مادر دیده ام در شعله ور شد
مادر رسددرشعله هامعجر به دادت
دیوارودرمیسوخت، معجر سوخت یکبار
آمدپدر در پشت در دیگر به دادت
در ازدحام لشگری نامرد بودی
فضه میان در رسدمادر به دادت
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)