eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
628 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5.3هزار ویدیو
946 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
🤞🤞 آرمین غلامی لیلی لیلای دلها دلنوازی می‌کند با دل مجنون هر دلداده بازی می‌کند عقل را سرمست آهنگ حجازی می‌کند این دل دیوانه امشب سرفرازی می‌کند شب شب پیدایش تمثال محمود خداست یا محمد! عالمی خاطرپریشان شماست کیستی احمد که عالم را مسخر کرده‌ای؟ دشمن توحید را از خود مکدر کرده‌ای تخت و تاج پادشاهان را نگون سر کرده‌ای ابروان خویش را شمشیر حیدر کرده‌ای کیستی احمد که از مهرت فلک مدهوش گشت با طلوع مقدمت آتشکده خاموش گشت آمدی بت‌خانه‌ها ویران‌سرا شد ای نگار آمدی کاخ ستم لرزید از این اقتدار آمدی معراج شد در انتظارت بی‌قرار آمدی خلد برین شد بر نگاهت وام‌دار هستی از نور تو هستی یافت ای نور خدا "میم و حاء و میم و دال" ای سر مستور خدا چهارده نوری و هر نورت یک احمد می‌شود چهارده معصوم تکرار از محمد می‌شود چهارده ارواح یک روح مجرد می‌شود چهارده توحید هم مصداق سرمد میشود مصطفایی٬ مرتضایی٬ مجتبایی٬ احمدا یک‌تنه تو چهارده عبد خدایی احمدا کیستی تو مرتضی عبد عبیدت می‌شود کیستی تو حضرت زهرا مریدت می‌شود کیستی تو مجتبی حبل‌الوریدت می‌شود کیستی تو سید جنت شهیدت می‌شود آن یتیمی تو که سلطان جهان باید شوی آری آری خاتم پیغمبران باید شوی ای که از آب وضوی تو چکد صدها ملک ای که از خاک ره تو آبرو گیرد فلک ای که از لبخند تو شد خلق دریای نمک ای که از خلق عظیمت می‌شود دلها خنک ابرهای رحمت حق دست بر دامان تو جود حق٬ احسان حق از ریزش دستان تو هرکه شد عبد خدا مدیون درگاه نبی‌ست از عبادت تا اطاعت راه ما راه نبی‌ست آن که شد یار علی سلمان دلخواه نبی‌ست قبله‌ی اهل تولا چهره‌ی ماه نبی‌ست یا رسول الله یاران کشته‌ی پیغمبرند امتت امروز از هر روز آماده‌تراند شیعه‌ی تو پاکباز صادق آل عباست پرچمت در اهتزاز صادق آل عباست جلوه‌ی تو سرو ناز صادق آل عباست این همان راز و نیاز صادق آل عباست مکتب صادق همان آمال دیروزی تو میرسد هر روز اخباری ز پیروزی تو ↫👇
🤞🤞 🔸مداح.حاج آرمین غلامی ☀️☀️☀️☀️ خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد ناگهان کُنگره‌یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد خبرت هست ستون‌های یَهودا اُفتاد خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد خبر این است زمین پُر شده از آب حیات آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد پرده از منظره‌ی باغ جنان بردارد تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد "گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه‌ی آن سَروِ روان ما را بس" صبح آن روز که آن حضرت متولّد شد: هر بتی که در هر جای عالم بود بر رو افتاده بود. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت شده است که چون آن حضرت متولّد شد بت ها که بر کعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند، و چون شام شد این ندا از آسمان رسید که: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.(إسراء،81) ایوان کسری یعنی پادشاه عجم بلرزید و چهارده کنگره آن افتاد. دریاچه ساوه که سالها آن را می پرستیدند فرو رفت و خشک شد. وادی سماوه (محلی بین کوفه و شام ) که سالها بود کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد. آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد. داناترین علمای مجوس در آن شب در خواب دید که شتر صعبی چند، اسبان عربی را می کشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ایشان شدند، و طاق کسری از میانش شکست و دو حصّه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید. نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید و پرواز کرد تا به مشرق رسید. تخت هر پادشاهی در آن صبح سرنگون شده بود، و جمیع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمی توانستند گفت. علم کاهنان بر طرف شد. سحر ساحران باطل شد. هر کاهنی که بود میان او و همزادی که داشت که خبرها به او می گفت جدایی افتاد. قریش در میان عرب بزرگ شدند و ایشان را آل اللّه گفتند زیرا که ایشان در خانه خدا بودند. حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد فقط این ابر به باریدنش عادت دارد نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد سایه‌اش نیست و در سایه قیامت دارد انبیا را بنویسید پیمبر این است قبله‌ی روز و شبِ حضرت حیدر این است کیستی ای نفَسَت پاک‌تر از پاکی ها غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکی ها اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکی ها نوری و نورِ پراکنده بر این خاکی ها ای نَفَس‌های علی ای همه هستِ زهرا عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی سیزده رشته قنات از عرفات آوردی سیزده چشمه‌ی جوشان نجات آوردی سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی آخرین باده‌ات از این همه خُم می‌آید با دُعایت عَلَم چهاردهم می‌آید ششمین آینه‌ات آمد و پروانه شدیم سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم مَردِ این راه نبودیم که مردانه شدیم شیعه‌یِ جعفریِ خادم این خانه شدیم آسمان را کلماتش سخنش پر کرده و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد چقدر دور و برت شهر منافق دارد چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد دلِ زهراییِ تو صحبت صادق دارد تو بشیری و به شور ازلی می‌آیی سرِ هر صبح به دیدارِ علی می‌آیی باز پیچیده در این شهر پیامت آقا پشتِ یک خانه تو هستی و قیامت آقا عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا و سلام است فقط تکه کلامت آقا از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات باز بر احمد و بر آل محمد صلوات 🔸مداح.حاج آرمین غلامی ===============================