#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_کوچه_بنی_هاشم
🩸وقتی که صدیقه کبری نگذاشت مولا علی «علیهماالسلام» را به مسجد ببرند، «چند نفر» و «چگونه» آن مظلومه را میزدند...
گزارشهای دردناکی از این واقعه نقل شده که چند مورد از آن ها را با قلمی لرزان نقل میکنیم:
📜 أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ.
▪️قنفذ (غلام عمر) به دستور او با غلاف شمشیر ضربهای محکم بر آن بانوی مظلومه زد.(۱)
📜 فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ إِلَی عِضَادَةِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا
▪️قنفذ، با ضربهای فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به میان در و دیوار خانه پرت کرد که در اثر این ضربه، یکی از دندههای پهلوی آن مظلومه شکست.(۲)
📜 ضَرَبَها قُنفُذ عَلَى وَجهِها و أصابَ عَينَها
▪️قنفذ ضربهای به صورت آن حضرت زد که در اثر آن ضربه چشم آن مظلومه مجروح شد.(۳)
📜 ضَرَبَها خالدُ بنِ الوَليدِ بِنَعلِ السّيف
▪️خالد بن ولید با غلاف شمشیر آن بانوی مظلومه را کتک زد.(۴)
📜 ضََربَها المُغیرةُ حتّی أدمٰاها
▪️مغیره آنقدر آن حضرت را کتک زد که خون از جسم شریفش جاری شد.(۵)
📜 فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا
▪️عمر، شمشیرش را در حالی که در غلاف بود، بالا برد و آن را محکم به پهلوی آن حضرت زد؛ آن مظلومه نالهای کشید که عمر باز با تازیانهاش بر روی دست آن حضرت زد.(۶)
📜 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمِها!
▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانهها بر جسم شریف آن حضرت فرود میآمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.(۷)
📜در اثر آن ضربت هائى كه به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وارد شد آن حضرت غش كرد.(۸)
✍از لالهزار توحید آتش زبانه میزد
گل گشته بود پرپر بلبل ترانه میزد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی بین خانه میزد
گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه میزد
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد
وقتی که باغ میسوخت صیاد بیمروّت
مرغ شکسته پر را در آشیانه میزد
با چشم خویش دیدم جاندادنِ پدر را
از نالهای که مادر در آستانه میزد...
📚(۱)دلائل الإمامة ص۱۳۵
📚(۲)کتاب سلیم بن قیس،ص۸۵
📚(۳)سیرة الأئمة الإثنی عشر، ج۱ ص۱۳۲
📚(۴)موسوعة الکبری، ج۱۰ ص۳۷۵
📚(۵)الاحتجاج ج۱ ص۱۸۱(با اندکی تفاوت)
📚(۶)کتاب سلیم بن قیس، ص۸۴
📚(۷)مؤتمر علماء بغداد ص۶۳
📚(۸)جنة العاصمة،میرجهانی، ص۲۵۲
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_کوچه_بنی_هاشم
🩸وقتی که صدیقه کبری نگذاشت مولا علی «علیهماالسلام» را به مسجد ببرند، «چند نفر» و «چگونه» آن مظلومه را میزدند...
گزارشهای دردناکی از این واقعه نقل شده که چند مورد از آن ها را با قلمی لرزان نقل میکنیم:
📜 أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ.
▪️قنفذ (غلام عمر) به دستور او با غلاف شمشیر ضربهای محکم بر آن بانوی مظلومه زد.(۱)
📜 فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ إِلَی عِضَادَةِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا
▪️قنفذ، با ضربهای فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به میان در و دیوار خانه پرت کرد که در اثر این ضربه، یکی از دندههای پهلوی آن مظلومه شکست.(۲)
📜 ضَرَبَها قُنفُذ عَلَى وَجهِها و أصابَ عَينَها
▪️قنفذ ضربهای به صورت آن حضرت زد که در اثر آن ضربه چشم آن مظلومه مجروح شد.(۳)
📜 ضَرَبَها خالدُ بنِ الوَليدِ بِنَعلِ السّيف
▪️خالد بن ولید با غلاف شمشیر آن بانوی مظلومه را کتک زد.(۴)
📜 ضََربَها المُغیرةُ حتّی أدمٰاها
▪️مغیره آنقدر آن حضرت را کتک زد که خون از جسم شریفش جاری شد.(۵)
📜 فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا
▪️عمر، شمشیرش را در حالی که در غلاف بود، بالا برد و آن را محکم به پهلوی آن حضرت زد؛ آن مظلومه نالهای کشید که عمر باز با تازیانهاش بر روی دست آن حضرت زد.(۶)
📜 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمِها!
▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانهها بر جسم شریف آن حضرت فرود میآمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.(۷)
📜در اثر آن ضربت هائى كه به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وارد شد آن حضرت غش كرد.(۸)
✍از لالهزار توحید آتش زبانه میزد
گل گشته بود پرپر بلبل ترانه میزد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی بین خانه میزد
گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه میزد
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد
وقتی که باغ میسوخت صیاد بیمروّت
مرغ شکسته پر را در آشیانه میزد
با چشم خویش دیدم جاندادنِ پدر را
از نالهای که مادر در آستانه میزد...
📚(۱)دلائل الإمامة ص۱۳۵
📚(۲)کتاب سلیم بن قیس،ص۸۵
📚(۳)سیرة الأئمة الإثنی عشر، ج۱ ص۱۳۲
📚(۴)موسوعة الکبری، ج۱۰ ص۳۷۵
📚(۵)الاحتجاج ج۱ ص۱۸۱(با اندکی تفاوت)
📚(۶)کتاب سلیم بن قیس، ص۸۴
📚(۷)مؤتمر علماء بغداد ص۶۳
📚(۸)جنة العاصمة،میرجهانی، ص۲۵۲