eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
625 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) امام جواد ، ،مسجدحسین ابن علی(قربی) ..حاج آرمین غلامی
◼️ پدر و مادرم به فدای شهیدی که اهل آسمان برایش گریه می‌کنند... وقتی امام جواد علیه السلام به دنیا آمد، امام رضا علیه‌السلام به اصحاب خود فرمودند: در این شب برای من فرزندی شبیه موسی بن عمران به دنیا آمد که شکافنده دریاهاست، و شبیه عیسی بن مریم مادرش مقدّس است و پاک و پاکیزه خلق شد. سپس امام رضا علیه السلام فرمودند: بِأَبِي وَ أُمِّي شَهِيدٌ يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلِ السَّمَاءِ، يُقْتَلُ غَیظاً ▪️پدر و مادرم به فدای شهیدی که اهل آسمان بر او می‌گریند که از روی خشم کشته می‌شود. وَ یَغضَبُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَلَى قَاتِلِيهِ فَلَا يَلْبَثْ إلّا يَسيرا حَتَّى يُعَجِّلُ اللَّهُ بِهِ إِلَى عَذَابِهِ الْأَلِيمِ وَ عِقَابَهُ الشَّدِيدِ. ▪️ و خداوند بر قاتل او خشم می‌گیرد؛ پس [قاتل او] نمی‌ماند مگر اندکی تا اینکه خدا عذاب دردناک و عقاب شدید را به سوی او می‌فرستد. 📚اثبات الوصیة، ص ۲۱۰ 📚عیون المعجزات، ص ۱۱۸
◼️ در حضور حضرت جوادالائمه علیه‌السلام، ساز و دُهُل می‌زدند... محمد بن ریان می‌گوید: وقتی می‌خواست دخترش، امّ‌الفضل را به خانه امام جواد علیه السلام بفرستد، دویست دختر از زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامی که داخل آن گوهری بود، داد تا وقتی در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهی نکرد. 🔻در آنجا مردی بود که "مَخارق" نامیده می‌شد و صاحب صدا و طنبور و ضرب بود و ریشی دراز داشت. مامون او را طلبید. در گفتگوی مامون و مخارق، مخارق گفت: اگر به چیزی از امور دنیا مشغول باشد، من برای مقصود شما کفایت می‌کنم (یعنی او را به هر نحوی که باشد، به امور دنیوی متمایل می کنم) . آن گاه رو به روی امام علیه‌السلام نشست، مانند الاغ، عرعری کرد و وقتی توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن کرد. امام علیه‌السلام دقایقی بی توجهی کرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: إتَّقِ اللهَ یا ذَا العُثْنُون 🔹ای ریش‌دراز ! از خدا بپرهیز. مخارق چنان از فریاد امام وحشت کرد که ساز و دُهُل از دستش افتاد و تا لحظه مرگ دستش فلج ماند. وقتی مامون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتی ابوجعفر محمد بن علی علیهما‌السلام آنگونه مرا خطاب کرد، وحشتی مرا فرا گرفت که هرگز از جانم بیرون نمی‌رود. 📚 الکافی ج١ص۴٩۴ ✍ آه یا جواد الائمه... ای کاش دف و طنبور از دست شامیان حرام‌‌زاده‌ نیز می‌افتاد... در همان ساعتی که مقاتل نوشته‌‌اند: أَوقَفُوا أهلَ البيتِ عليهم‌السّلام عَلَى بابِ الشّامِ ثَلاثة أيّامٍ حتّى یَزّيّنوا البَلدَة ، فَزيّنوها بِكلٍّ حُليٍّ و زينة و مِرآةٍ كانَتْ فيها ▪️و بر در شهر شام سه روز اسراء آل الله را نگه داشتند تا شهر را بيارايند و هر حُلّى و زيورى و زينتى كه در آن بود، به آيين‌ها بستند ثُمّ اسْتَقبَلَتْهم مِن أهلِ الشّامِ زِهاءَ خَمسَ مِائَة ألفٍ مِن الرّجالِ و النّساءِ ▪️قريب پانصد هزار مرد و زن از اهل شام، به جهت استقبال، بيرون آمدند. و كانَ فيهم أُلوفٌ مِن الرّجالِ و الشّبّان و النِّسوانِ يَرقُصونَ و يَضرِبونَ بِالدّفِّ و الصِّنجِ و الطّنبور، ▪️در بین این پانصد هزار نفر، چند هزار مرد و زن و جوان، رقص‌كنان با دف و صِنج و طبل‌زنان به استقبال آمدند. و قد تَزيّنَ جَميعُ أهلِ الشّام بألوانِ الثّيابِ و الكُحلِ و الخَضاب ▪️همه اهل شام دست و پاى خود را از خوشحالی خضاب كرده و سُرمه در چشم كشيده و لباس‌های زیبا و رنگارنگ پوشيده بودند. 📚كامل بهايى،ج ۲ ص۲۹۲ 📚نفس المهموم، ص ۴۳۲
🌺🌸 داستان شب 🌸🌺 سلام و هزاران درود....؛ شبتون بخیر و شادی باد...؛ وجودتون لبریز از نشاط و شعف...؛ الهی که سینه تون لبریز از محبت واقعی به امام علی علیه السلام و اهل بیت"ع" باشد...؛ الهی آمین .................................... داستان امشب را تقدیم میکنم. ۱۴۰۲/۰۳/۲۶ "سن و عمر امیرالمؤمنین؛ حضرت امام علی علیه السلام از زبان خودشان" اهل صدق و ثقه روایت کرده اند: امیرالمؤمنین علی (ع) بالای بام خانه ؛ خرما تناول می کردند ؛حضرت "ع" در سنین جوانی بودند. از قضا آن روز جناب سلمان فارسی "ره" در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت...! حضرت علی (ع) هسته خرمایی از باب مزاح به سمت سلمان"ره" رها کرد. جناب سلمان "ره" گفت: یا امیر المؤمنین (ع) با من شوخی می کنید در حالیکه من پیرمرد و شما جوان کم و سن و سالی هستید...!!!؟؟؟ حضرت علی"ع" فرمودند: ای سلمان !!! مرا از نظر سن و سال کوچک و خود ت را بزرگتر می بینی..؟ قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای؟ چه کسی تو را که در آن روز در آن بیابان گرفتار شیر درنده شده بودی نجات داد..!!؟ جناب سلمان"ره" با شنیدن این کلمات با تعجب از امیرالمؤمنین (ع) کیفیت جریان را خواستار شد...! حضرت علی"ع" فرمودند: در وسط آب ایستاده بودی و از شیر بزرگی که آنجا بود می ترسیدی. دستهایت را به دعا بلند کردی و از خدا کمک خواستی. و خداوند اجابت فرمود...! من همان اسب سوار هستم که زره به روی شانه اش و شمشیری به دستش بود که با یک ضربه شمشیر آن شیر را به دو نیم کرد و شما را خلاص کرد. جناب سلمان"ره " عرض کرد: یا امیرالمومنین علی "ع" ؛ نشانه دیگری از در آنجا بودن جنابتان ، برایم بیان فرمایید. امام علی (ع) دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمودند: این همان هدیه شماست که به آن اسب سوار دادید. جناب سلمان"ره" با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد؛ بطوریکه دیگر نتوانست کلامی بگوید. با عجله خدمت رسول مهربان خدا (ص) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول بزرگوار رحمت و رافت و مهربانی ها"ص" !!! من اوصاف شما را در انجیل خوانده ام. محبت شما در دلم جای گرفت، دینم را رها کرده و دین شما را قبول کردم، ولی از پدرم مخفی نمودم و وقتی پدرم فهمید نقشه بر قتل من کشید ولی بخاطر مادرم از من گذشت و من را به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد تا من فرار کردم....؛ بعد از فرار از خانه ؛ به محلی به نام دشت ارژن رسیدم ؛ در حال استراحت بودم . برای استحمام وقتی احتیاج به آب پیدا کردم لباسهای خود را در آورده و داخل رودخانه شدم، ناگهان شیر بزرگی آمد و روی لباسهای من ایستاد...!!! وقتی آن شیر را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند حکیم و عالم و قادر کمک خواستم که ناگاه اسب سواری پیدا شد و با یک ضربه شیر را دو نیم کرد...!!! من از آب بیرون دویدم و لباس به تن کردم و خودم را به رکابش انداختم و آن را بوسیدم....! از همان اطراف شاخهء گلی کندم و به ایشان هدیه دادم، بعد از نظرم ناپدید شد و رفت، از این اتفاق بیش از صد سال می گذرد و این قصه را برای کسی تعریف نکرده ام...! امروز امام علی (ع) تمام قضیه را برای من بیان فرمودند و همان شاخه گل را به من نشان دادند. رسول خدا"ص" فرمودند: ای سلمان، هنگامیکه مرا به آسمان بردند تا جایی که جبرئیل توقف نمود و من تا کنار عرش بالا رفتم ؛ درحالیکه پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفتند...! وقتی سفر معراج تمام شد و به زمین برگشتم علی بن ابی طالب (ع) بر من وارد شد و تمام گفتگوهای من با پروردگارم را خبر دادند..! بدان ای سلمان هرکدام از انبیاء و اولیاء ا"ع" ز زمان حضرت آدم "ع" تاکنون که گرفتار شده اند ؛ علی بن ابی طالب (ع) آنها را نجات داده است....!!! 📚القطره، جلد۱، صفحه ۲۸۲ .................................... بله عزیزانم ؛ امام علی علیه السلام ؛ این مخلوق ویژه و خارق العاده خداوند و جامع اضداد؛ با همه انبیاء "ع" بوده و با پیامبر مکرم رحمت و مهربانی ها "ص" بصورت مجسم و عینی همراه شدند...! حسب تعاریف و مدح های ویژه پیامبر اکرم و مهربان ما"ص" از این امام همام"ع" ؛ در صدر اسلام ؛ مسلمانان حلال زادگی بچه خود را با محبت به این امام عظیم الشان"ع" می سنجیدند؛ یعنی اگر فرزندشان به امام علی "ع" و فرزندان امام علی"ع" محبت و علاقه و مهر داشت میگفتند حلال زاده است... بجاست و لازم است اگر طالب سعادت و عاقبت بخیری فرزندانمان هستیم ؛ ما هم این شخصیت نادر خلقت را به فرزندانمان معرفی و حب و مهر و مودت و محبت و تبعیت از او و خانواده اش را در دلشان بنشانیم...؛ الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی علیه السلام فی الدنیا و الآخره ان شاءالله @majnon1396 🍃🌺🌼🍀🌸🍀🌼🌺🍃
🌺🌸 داستان شب 🌸🌺 سلام و هزاران درود....؛ شبتون بخیر و شادی باد...؛ وجودتون لبریز از نشاط و شعف...؛ الهی که سینه تون لبریز از محبت واقعی به امام علی علیه السلام و اهل بیت"ع" باشد...؛ الهی آمین .................................... داستان امشب را تقدیم میکنم. ۱۴۰۲/۰۳/۲۶ "سن و عمر امیرالمؤمنین؛ حضرت امام علی علیه السلام از زبان خودشان" اهل صدق و ثقه روایت کرده اند: امیرالمؤمنین علی (ع) بالای بام خانه ؛ خرما تناول می کردند ؛حضرت "ع" در سنین جوانی بودند. از قضا آن روز جناب سلمان فارسی "ره" در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت...! حضرت علی (ع) هسته خرمایی از باب مزاح به سمت سلمان"ره" رها کرد. جناب سلمان "ره" گفت: یا امیر المؤمنین (ع) با من شوخی می کنید در حالیکه من پیرمرد و شما جوان کم و سن و سالی هستید...!!!؟؟؟ حضرت علی"ع" فرمودند: ای سلمان !!! مرا از نظر سن و سال کوچک و خود ت را بزرگتر می بینی..؟ قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای؟ چه کسی تو را که در آن روز در آن بیابان گرفتار شیر درنده شده بودی نجات داد..!!؟ جناب سلمان"ره" با شنیدن این کلمات با تعجب از امیرالمؤمنین (ع) کیفیت جریان را خواستار شد...! حضرت علی"ع" فرمودند: در وسط آب ایستاده بودی و از شیر بزرگی که آنجا بود می ترسیدی. دستهایت را به دعا بلند کردی و از خدا کمک خواستی. و خداوند اجابت فرمود...! من همان اسب سوار هستم که زره به روی شانه اش و شمشیری به دستش بود که با یک ضربه شمشیر آن شیر را به دو نیم کرد و شما را خلاص کرد. جناب سلمان"ره " عرض کرد: یا امیرالمومنین علی "ع" ؛ نشانه دیگری از در آنجا بودن جنابتان ، برایم بیان فرمایید. امام علی (ع) دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمودند: این همان هدیه شماست که به آن اسب سوار دادید. جناب سلمان"ره" با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد؛ بطوریکه دیگر نتوانست کلامی بگوید. با عجله خدمت رسول مهربان خدا (ص) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول بزرگوار رحمت و رافت و مهربانی ها"ص" !!! من اوصاف شما را در انجیل خوانده ام. محبت شما در دلم جای گرفت، دینم را رها کرده و دین شما را قبول کردم، ولی از پدرم مخفی نمودم و وقتی پدرم فهمید نقشه بر قتل من کشید ولی بخاطر مادرم از من گذشت و من را به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد تا من فرار کردم....؛ بعد از فرار از خانه ؛ به محلی به نام دشت ارژن رسیدم ؛ در حال استراحت بودم . برای استحمام وقتی احتیاج به آب پیدا کردم لباسهای خود را در آورده و داخل رودخانه شدم، ناگهان شیر بزرگی آمد و روی لباسهای من ایستاد...!!! وقتی آن شیر را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند حکیم و عالم و قادر کمک خواستم که ناگاه اسب سواری پیدا شد و با یک ضربه شیر را دو نیم کرد...!!! من از آب بیرون دویدم و لباس به تن کردم و خودم را به رکابش انداختم و آن را بوسیدم....! از همان اطراف شاخهء گلی کندم و به ایشان هدیه دادم، بعد از نظرم ناپدید شد و رفت، از این اتفاق بیش از صد سال می گذرد و این قصه را برای کسی تعریف نکرده ام...! امروز امام علی (ع) تمام قضیه را برای من بیان فرمودند و همان شاخه گل را به من نشان دادند. رسول خدا"ص" فرمودند: ای سلمان، هنگامیکه مرا به آسمان بردند تا جایی که جبرئیل توقف نمود و من تا کنار عرش بالا رفتم ؛ درحالیکه پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفتند...! وقتی سفر معراج تمام شد و به زمین برگشتم علی بن ابی طالب (ع) بر من وارد شد و تمام گفتگوهای من با پروردگارم را خبر دادند..! بدان ای سلمان هرکدام از انبیاء و اولیاء ا"ع" ز زمان حضرت آدم "ع" تاکنون که گرفتار شده اند ؛ علی بن ابی طالب (ع) آنها را نجات داده است....!!! 📚القطره، جلد۱، صفحه ۲۸۲ .................................... بله عزیزانم ؛ امام علی علیه السلام ؛ این مخلوق ویژه و خارق العاده خداوند و جامع اضداد؛ با همه انبیاء "ع" بوده و با پیامبر مکرم رحمت و مهربانی ها "ص" بصورت مجسم و عینی همراه شدند...! حسب تعاریف و مدح های ویژه پیامبر اکرم و مهربان ما"ص" از این امام همام"ع" ؛ در صدر اسلام ؛ مسلمانان حلال زادگی بچه خود را با محبت به این امام عظیم الشان"ع" می سنجیدند؛ یعنی اگر فرزندشان به امام علی "ع" و فرزندان امام علی"ع" محبت و علاقه و مهر داشت میگفتند حلال زاده است... بجاست و لازم است اگر طالب سعادت و عاقبت بخیری فرزندانمان هستیم ؛ ما هم این شخصیت نادر خلقت را به فرزندانمان معرفی و حب و مهر و مودت و محبت و تبعیت از او و خانواده اش را در دلشان بنشانیم...؛ الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی علیه السلام فی الدنیا و الآخره ان شاءالله @majnon1396 🍃🌺🌼🍀🌸🍀🌼🌺🍃
19.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت عباس(ع) بخورید آب مشک کسی که آزاد شده عباسه .وادامه ماجرا حتما گوش کنید 😭😭😭😭👆🇮🇷🇮🇷👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) دربیان علامه‌ امینی(ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر به زبان عربی11جلد(به فارسی 22جلد) حاصل مطالعه 10هزار جلد کتاب😱 @majnon1396 🍃🌺🌼🍀🌸🍀🌼🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انبیا به حضرت علی علیه السلام متوسل اند. 🎙️حجت الاسلام کاشانی @majnon1396 🍃🌺🌼🍀🌸🍀🌼🌺
💚امام علی(علیه السّلام) در حمله به اعراب هیچ نقشی نداشتند حضرت نه تنها در حمله اعراب شرکت نکردند بلکه با حمله عمر به ایران هم مخالفت کردند و فرمودند ریختن خون کسی افتخاری ندارد علی علیه السلام هیچ وقت با عمر برای حمله مشورت نکرد بلکه حتی به ایرانیان و سربازان ساسانی که به مکه و مدینه فرارکرده بودند امان دادند بسیاری از اسیران را نجات دادند و کسانی را که از ایشان درخواست کمک داشتند را نجات می دادند و از همان زمان گفتن علی ما را کمک کن: مدد 📚تاریخ طبری/حوادث سال ۳۸‎‌. 🤲‌‌اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب الکبری سلام الله علیها و فرجنا بحق مولانا علی علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) عزاداری شهادت امام جواد(ع) برادران ۲۸خرداد،ساعت۸:۳۰شب ،چهارراه جوانشیر،حسینیه مرشدنجف ،حجج اسلام سلیمی،شیرخدایی ..حاج آرمین غلامی
بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) عزاداری امام جواد(ع) خواهران وبرادران ۲۹خرداد،بعدازنمازظهر ،زیرپل جوانشیر، مسجدآقارحیم آل آقا ..حاج آرمین غلامی
بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) عزاداری امام جواد(ع) خواهران وبرادران ۲۹خرداد،ساعت۳:۳۰عصر ،روبرومسجدجامع،مسجدنظام العلما ..حاج آرمین غلامی
بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) عزاداری امام جواد(ع) خواهران ۲۸خرداد،ساعت۴عصر ،خیابان سراب سخنرانان،دکترصفری،حجت الاسلام نامور ..حاج آرمین غلامی
۲۰۲۳_۰۶_روضه امام جواد.ع.معتمد.mp3
5.56M
بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) وعزاداری امام جواد(ع) شنبه۲۷خرداد، ،مسجدمعتمدالدوله ..حاج آرمین غلامی
يكشنبه‌ ماه ذى‌القعده بود؛ رسول خدا (ص) فرمود: كداميك از شما مى‌خواهيد توبه كنيد؟ گفتيم: همه ما مى‌خواهيم توبه كنيم! حضرت فرمودند: بنده‌اى از امت من چنين عملى را انجام نمى‌دهد، مگر اينكه از آسمان به او ندا مى‌رسد: بنده خدا! عمل را از نو شروع كن كه توبه تو قبول شد... - غسل بجا آورد و وضو بگیرد - چهار رکعت به صورت دو نماز دو رکعتی بخواند، در هر رکعت بعد از سوره «حمد»، 3مرتبه سوره «توحید» و 1مرتبه سوره «فلق» و سوره «ناس» بخواند. - پس از نماز «هفتاد مرتبه» استغفار کند و استغفار را با «لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ؛ ختم نماید - در پایان بگوید: یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فَإِنَّهُ لَایَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ. + میرزا جوادآقای ملکی تبریزی - المراقبات - صفحه ۳۶۷ تا ۳۷۰ ▫️
◼️ العیاذ باللّه، از تهمت‌هایی که به امام جواد علیه‌السلام زدند... روزی شخص نانجیبی به نام "عمر" از خاندان‌ "فرَج" که فرماندار مدینه بود، به امام جواد علیه السلام گفت: أَظُنُّکَ سَکْرَانَ! 🔹به گمانم تو مست هستی! امام جواد علیه السلام در مقابل این گستاخی تنها به درگاه الهی پناه برد و فرمود: اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی أَمْسَیْتُ لَکَ صَائِماً فَأَذِقْهُ طَعْمَ الْحَرْبِ وَ ذُلَّ الْأَسْرِ 🔹خدایا! چنانچه تو می‌دانی امروز برای رضای تو روزه بوده‌ام، پس طعم غارت شدن و خواری اسارت را به او بچشان. طولی نکشید که در سال ۲۳۳ ه.ق متوکل بر او غضب کرد و دستور داد ۱۲۰ هزار دینار به عنوان مالیات و ۱۵۰ هزار دینار از برادرش بگیرند. او بار دیگر به عمر غضب کرد و دستور داد هر چه می‌توانند بر گردنش ضربه بزنند و ۶ هزار ضربه زدند و بار سوم کشان کشان به بغداد بردند و همان جا در اسارت مُرد. 🔻واقعه توهین به امام جواد علیه‌السلام چنان سنگین بود و دل امام هادی علیه‌السلام را به درد آورده بود که وقتی خبر مرگ عُمَر را برای امام هادی علیه‌السلام آوردند،راوی گوید: شمردم که آن حضرت ۲۴ مرتبه فرمود: «الحمد للّه» 📚المناقب، ج۴ ص۳۹۷ ✍آه یا جوادالائمه... همین‌که تهمت نوشیدن شراب (العیاذ بالله) به شما می زنند، قلب ما آتش می‌گیرد... امّا آقاجان! چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: إنّ يَزيدَ شَرِبَ الخَمرَ و صَبَّ مِنها عَلَى الرّأسِ الشّريف ▪️يزيد ملعون شراب می‌خورد و تَه‌مانده آن را بر سر مطهر سیدالشهداء عليه‌السّلام می‌ريخت. 📚نفس المهموم، ص۴۳۹ 📚معالي السّبطين، ج۲ص۵۸