نوحه کردی.....mp3
2.7M
بسم الله الرحمن الرحیم
#سبک_
#واحدسینه زنی_حضرت_زهرا (س)
یافاطمه، من عقده ی دل وانکردم..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدی چه آمد بر سرِ سالارِ زهرا
باشدطناب کینه بر دستان مولا
-امان زکوچه، یک لشگرآمد
برقتل زهرا وحیدرآمد
-زهرایازهرا2..
--------------
دیدی چهها شد با دل و دلدارِ حیدر
افتاده درکوچه خدایا یارحیدر
افتاده تنها، دربین اعدا
یک لشگرآمد، برقتل زهرا
-زهرایازهرا2..
--------------
درکوچه بهر کشتن زهرا دویدند
باتازیانه بر رخ زهرا کشیدند
زهرای اطهر-نقش زمین شد
مولای عالم خانه نشین شد
-زهرایازهرا2..
--------------
در بین کوچه دستوپا زد یارِ حیدر
سرگرمی دشمن شده آزار حیدر
بادست بسته ، میرفت وحیدر
زهرای اطهر، شد دیده اش تر
-زهرایازهرا2..
--------------
🎙 #حاج _آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#️⃣ #نوحه
#️⃣ #متن _نوحه_ شهادت_حضرت_زهرا
#️⃣ #فاطمیه_۱۴۰۲/پنجشنبه/۲۴اذر
#️⃣ #مسجدمعتمد/کرمانشاه
نوحه فاطمیه...mp3
3.45M
بسم الله الرحمن الرحیم
نوحه حضرت زهرا س
#سبک..هوای حرم هوای حسین.
هوای شب جمعه زدبه سرم(هلالی)
شاعر.. آرمین غلامی(مجنون)
لطمه
درآن کوچه ،خودم دیدم
صداهای ناله بشنیدم
خودم دیدم، که او افتاد
درآن کوچه فاطمه جان داد
مروزهرا(۲)جان مرو زهرا_۲
____
زمین گیر شد حسن پیر شد
میان آن کوچه تحقیر شد
درآن کوچه، زمین گیر شد
میان کوچه حسن پیر شد
مروزهرا(۲)جان مرو زهرا_۲
_
خودم دیدم ،که مردی پست
زده سیلی،گوشواره شکست
از این دنیا دیگه سیر م
زداغت ای مادرا پیرم
مروزهرا(۲)جان مرو زهرا_۲
غروب کوچه دلگیره
که زینبت بی تومیمیره
همه هستم همه بودم
تویی زهرا یاس کبودم
مروزهرا(۲)جان مرو زهرا_۲
به دلم دارم، غمی دیرین
شدی مادر نقش برزمین
عدو داره، به دل کینه
که میخه در،رفته تو سینه
چمن میسوخت حسن میسوخت
عدومیخی برتنت میدوخت
چمن میسوخت حسن میسوخت
میان شعله یه زن میسوخت
حسن میسوخت حسن میسوخت(۲)
مروزهرا(۲)جان مرو زهرا_۲
__
🎙 #حاج _آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#️⃣ #نوحه
#️⃣ #متن _نوحه_ شهادت_حضرت_زهرا
#️⃣ #فاطمیه_۱۴۰۲/پنجشنبه/۲۴اذر
#️⃣ #مسجدمعتمد/کرمانشاه
روضه فاطمیه.....mp3
9.67M
بسم الله الرحمن اارحیم
🎙 #حاج _آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#️⃣ #روضه
#️⃣ #متن _روضه_ شهادت_حضرت_زهرا
#️⃣ #فاطمیه_۱۴۰۲/پنجشنبه/۲۴اذر
#️⃣ #حسینیه شاملو/کرمانشاه
🤞🤞بسم الله الرحمن اارحیم
#متن روضه و توسل به حضرت زهرا (س)
#مداح..حاج آرمین غلامی(مجنون)
مرا ببین و برای سفر شتاب مکن
بیا و بر سر من خانه را خراب مکن
تمام حرف دلت را غروب با من گفت
و شرح سرخیِ خود را چه خوب با من گفت
حضور سبز و پر احساسِ زندگانیِ من
مدار چرخشِ دستاسِ زندگانیِ من
*رفتی علی رو تنها گذاشتی…*
پس از تو ثانیه هایم به چنگِ دستاس است
وَ دانه های دلم زیر سنگِ دستاس است
*تو که خبر داری…*
غریب و بی کس و مظلوم ودلشکسته،علی
هنوز هم به شفایت امید بسته،علی
فقط تویی که ز تنهایی ام خبر داری
دلم به همرَهِ تو رفت،همسفر داری
مگر ز داغِ پیمبر چقدر می گُذَرد
که باغِ سبزِ تو را این شبِ خزان ببرد
*تو هنوز از مصیبت فارغ نشده بودی… زهرای من! رسم همه عالم اینه: اگه کسی عزیز از دست بده همه دورش رو می گیرن… تنهاش نمیگذارن…چرا تنها موندی؟چرا مریض شدی؟چرا دستمال به سر می بندی؟جواب این سوال ها رو کی میده؟! *
مگر قرار نشد غمگسارِ من باشی
میان معرکه ها ذوالفقارِ من باشی
مگر نه قبلِ ورودم قیام می کردی
وَ گاه پیشتر از من سلام می کردی
زِ جای خیز ،جواب سلام می خواهم
نگاه نیمه تمامت، تمام می خواهم
*چرا چشمات نیمه بازه زهرای من، چشمات رو به روی علی باز کن…*
نگاه بی رمق و ،دست بی رمق، آری
شباهتی چه صمیمانه با شفق داری
علی که جز دَرِ خیبر میانِ مشت نداشت
به معرکه زِرِهش هیچ گاه پشت نداشت
ببین که در دلِ او از غمت چه رخ داده
به زانوانِ علی،سخت،لرزه افتاده…
*وقتی زهرا رو دفن کرد؛شیخ مفید در امالی نوشته:”فَلَمّا نَفَدَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبر…”بالای قبر حبیبش ایستاد دستاش رو به هم زد…”هاج به الحُزن…”غم و اندوه به دل علی هجوم آورد…”وَ اَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیه...”شروع کرد، های های گریه کردن…بیا ببین…*
به زانوانِ علی،سخت،لرزه افتاده…
کسی ندیده علی را که در خروش رود
وَ یا در وسط مسجدالنبی ز هوش رود…
طیِ حوادثِ دوران علی هراسان نیست
ولی تصور داغ تو نیز آسان نیست…
تو روز آخر خود نیز کار می کردی
*تو خانه داری رو برای خودت افتخار می دونستی…تو به عالم یاد دادی زنی که خانه داره،انسان تحویلِ جامعه میده…انسان تربیت می کنه…*
تو روز آخر خود نیز کار می کردی
به کار منزل خود افتخار می کردی
تنور خانه ی تو گرمِ پختن نان بود
چقدر جانِ تو دلواپسِ یتیمان بود
* ” اِبکِ لی یا ابالحسن وابکِ لِلیَتامی…”
علی برای من گریه کن…برای یتیمام گریه کن”وَلا تَنسَ قَتیلِ العِدا بطفِّ العراقی….” علی جان مراقب حسین من باش..*
ببین که بی تو در این کودکان توانی نیست
کنار سفره ی نان، اشتهای نانی نیست
به کودکان یتیم،حرفِ مادرانه بزن
بیا به گیسویِ دختر،دوباره شانه بزن
*شاید شب ها به هزار زحمت بچه ها رو می خوابوند…بچه هاش با گریه می خوابیدند…اشتهای غذا نداشتند…همچین که مطمئن میشد بچه هاش خوابیدن،بلند میشد…می رفت کنار قبر زهرای خودش…
اما بمیرم شاید وقتی برمیگشت می دید بچه هاش بیدار شدند…هر کدوم یه گوشه خونه نشستند…سر به زانو گذاشتند….*
“این کودکت چه دیده که هی زار می زند
هی دست مشت کرده به دیوار می زند…
🎙 #حاج _آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#️⃣ #روضه
#️⃣ #متن _روضه_ شهادت_حضرت_زهرا
#️⃣ #فاطمیه_۱۴۰۲/پنجشنبه/۲۴اذر
#️⃣ #مسجدمعتمد/کرمانشاه
👆👆بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه/نوحه
#حضرت زهرا(س)
#شب اول فاطمیه دوم
#مسجدمعتمد کرمانشاه
#حتما_گوش_کنید_و_نشر_دهید
#شام پنج شنبه۲۳/آذرماه
مداح،،
#حاج_آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید