eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
پندیات ای بشرطعمه به موري؟ گر سليمانت کنند همچو زالی گرتورا رستم دستانت کنند ازچه مینازی به بازوي شنا گر ای بشر میرسد بازيچه ی امواج طوفانت کنند برسره دامان درياي کرم دستی بزن جان دهی لب تشنه برهر چشمه بی جانت کنند ای بشرعالم بجزیک صورت ديوار نيست میرسدچون صورت ديوار حيرانت کنند فاني ازهستی کند دست اجل دامان تو تاکه ازهر دولت جاويد ، حیرانت کنند درشب ظلمانیت فانوس در دستان توست شمع محفلها، تورا ازغصه گريانت کنند درتمناي تو نيلي پوش شد مصرعزیز پس بد آموزی،مکن ، اين گوشه زندانت کنند گربه صد دیده تو را هرچرخ وانجم بنگرد در زواياي زمين باخاک پنهانت کنند گرکه سرگردان توشدآسیای نه فلک وای ازاین انديشه گر،زیرا پريشانت کنند شکوه از دردوبلا کردی ،چرا در روزگار شکر حق کن،ای بشر تا آنکه، درمانت کنند گشته سي پاره،چنین اجزاي تودر هر کجا باوضو حیدربگو،تا محو قرآنت کنند گرکه طالب بر فیوضات دم قدسی شدی خدمتش کن،تاسزاوار دل و جانت کنند همچو شبنم دامن خورشید عالم رابگیر تاکه درقيد وتماشاي گلستانت کنند ازطمع گوي سبکسيران به گردت کی رسد عاقبت زین قامت خم گشته چوگانت کنند میشودسنجیده درمیزان محشرآدمی بهر سنجيدن به روزحشر ميزانت کنند جامه فتح وظفردربين خارستان مجو عاقبت زین خانه زنبور عريانت کنند عفو و رحمت رازخالق ای دل(مجنون)بگیر تاکه ذوب حق تعالی و پريشانت کنند آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ______________ کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی
دوبیتی های فراق ز سوز گریه چشمام تاره مادر زداغت سینه ام غم داره مادر الهی کرده منزل زیر این گل زدیده اشک وخون میباره مادر 🌹🌹🌹 گلم از حال زارم بی خبر بود نگاره نازنینم در سفر بود خدا بر روزگارمن،چه آمد که صدها نیش و دشنه بر جگر بود 🌹🌹🌹 کجانام خوشت از یاد میرفت بیادت تا فلک فریاد میرفت ز بیداد حوادث ناله دارم همه هستی من بر باد میرفت آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ______________ کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی ****
مرده غساله چنین گفتا امان از روزگار؟ ای بشر، هرگز نمانَد عالم ناپایدار میروی روزی به روی تخت یا تابوت مرگ گرکه باشی پادشه یا خسروی بس تاجدار میرو ی از روزگاران، چشم عبرت، باز کن رفته ازدنیا زن ومردی، هزار اندر هزار میرسدازگور آوا،گوش عبرت باز کن، میرسدآوا به گوش ازقبر، روزی هفت بار بیخیرازخفتگانی، درمیان گورها یاد کن ازمردن وا ز روزسخت گیر و دار فکررفتن کن، که ره دوراست ومقصد،ناکجا ره خطرناک است، منزل، دور وچشمت اشکبار گرچو افلاطون و لقمان شهره درحکمت شوی کی توان چاره کنی ، از بهر مرگ ناگوار چشم بد رااز روی نامحرمان خود بپوش تا نگردد محرمت، درخیزی هر آشکار بایدت باخودبری اعمال بسیاری بدان راه دشواراست وباشد صدخطردر هر کنار تا توانی پرده ازکاره کسی هرگز مدر تا به محشر، پرده ی کارت نگردد آشکار پند «مجنون» را چو در،آویزه در گوشت نما کن محبت تابمانددرجهان گوشوار آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ______________ @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی ***
پندیات تابوت مرگ آمده ،اندر،کنارقبر بسپرده اند،پیکرمن را به دار قبر درگورتاتنم شده پنهان زیرلحد دیدم کنند زمزمه اندر کنارقبر شسته نشدبه اشک ندامت گناه من گرکه شود سرشک ملائک نثارقبر درقبرجزعلی نرسدکس به داد من لرزد تنم ز وحشت پراضطرار قبر (مجنون)نگر تجسم اعمال نیک وبد چونکه رسد شبی به مزارت دویار قبر آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ______________ @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی ***
متن روضه اربعین امام حسین علیه السلام ـ حاج آرمین غلامی کربلا آمده زینب ک چنین روضه گرفت وای من حال رباب در پی اصغرشدخراب امروز کربلا زینب روضه گرفته،مجلس ختم برای حسین برپا کرده،همه هرکدوم یه گوشه ای ایستاده بودند،هر کی یه صورت قبر رو بغل می کرد،هر کی یه جور ناله می زد،نوحه ها فرق می کرد،یکی میگفت: جوانان بنی هاشم بیایید،یکی اون طرف تر میگفت،صدا میزد:گلم تاب ندارد،حرم آب ندارد،یکی اون طرفتر میگفت:سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل،اما همه ی این روضه هارو زینب جمع کرد،یه مرتبه دیدند یه خواهری داره ناله میزنه،همه روضه خونها ساکت شدند،گفتند بشنویم زینب چی میگه:آخ، اگر کشتند چرا آبت ندادند…حسین…صدا نمونه تو سینه،معلوم نیست اربعین سال دیگه زنده باشیم یا نه،حسین…..هی خاکهارو میریخت رو سرش،هی میگفت،بیچاره زینب،الان برم مدینه سراغ حسین رو از من بگیرن،جواب چی بدم،بگم حسین و تو گودال جا گذاشتم،ای حسین……..زبون حال میگم،تصورم اینه،میشه زینب کنار قبر برادر قرآن نخونده باشه،آخه از باباش علی یاد گرفت،باباشم میرفت سر قبر مادر میخواست آروم بشه،آخه خود فاطمه وصیت کرد،کجا رفتم،یازهرا،کجا رفتم روز اربعین،قربون دل سوخته ات برم زینب،شاید دلت برا روضه ی مادر تنگ شده،علی فاطمه شو دفن کرد،خودش با دست خودش خاک ریخت،سنگ لحد گذاشت،دستاشو به هم زد نشست رو قبر،شروع کرد قرآن خوندن،آخه زهرا فرموده بود،علی جان نکنه منو دفن کنی زود بری،تنهام نذار،بشین بالا قبرم قرآن بخون،شاید میخواست بگه،وقتی بهم گفتن امامت کیه؟میخوام بگم این آقای غریب بالای قبر،این که داره گریه میکنه…
متن روضه اربعین امام حسین علیه السلام ـ حاج آرمین غلامی کربلا آمده زینب ک چنین روضه گرفت وای من حال رباب در پی اصغرشدخراب امروز کربلا زینب روضه گرفته،مجلس ختم برای حسین برپا کرده،همه هرکدوم یه گوشه ای ایستاده بودند،هر کی یه صورت قبر رو بغل می کرد،هر کی یه جور ناله می زد،نوحه ها فرق می کرد،یکی میگفت: جوانان بنی هاشم بیایید،یکی اون طرف تر میگفت،صدا میزد:گلم تاب ندارد،حرم آب ندارد،یکی اون طرفتر میگفت:سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل،اما همه ی این روضه هارو زینب جمع کرد،یه مرتبه دیدند یه خواهری داره ناله میزنه،همه روضه خونها ساکت شدند،گفتند بشنویم زینب چی میگه:آخ، اگر کشتند چرا آبت ندادند…حسین…صدا نمونه تو سینه،معلوم نیست اربعین سال دیگه زنده باشیم یا نه،حسین…..هی خاکهارو میریخت رو سرش،هی میگفت،بیچاره زینب،الان برم مدینه سراغ حسین رو از من بگیرن،جواب چی بدم،بگم حسین و تو گودال جا گذاشتم،ای حسین……..زبون حال میگم،تصورم اینه،میشه زینب کنار قبر برادر قرآن نخونده باشه،آخه از باباش علی یاد گرفت،باباشم میرفت سر قبر مادر میخواست آروم بشه،آخه خود فاطمه وصیت کرد،کجا رفتم،یازهرا،کجا رفتم روز اربعین،قربون دل سوخته ات برم زینب،شاید دلت برا روضه ی مادر تنگ شده،علی فاطمه شو دفن کرد،خودش با دست خودش خاک ریخت،سنگ لحد گذاشت،دستاشو به هم زد نشست رو قبر،شروع کرد قرآن خوندن،آخه زهرا فرموده بود،علی جان نکنه منو دفن کنی زود بری،تنهام نذار،بشین بالا قبرم قرآن بخون،شاید میخواست بگه،وقتی بهم گفتن امامت کیه؟میخوام بگم این آقای غریب بالای قبر،این که داره گریه میکنه…
📖 🔊 روضه اربعین و حکایت زائر کربلا 🔘 اربعین حسینی ۱۴۳۸ 🔻 *** اربعین شد دوباره جا ماندیم کار نوکر، به اشک و آه افتاد سمت، کربُبَلا به اِذن بتول دل ما هم پیاده راه افتاد من یه حرفایی رو نمیزنم، نه تو خجالت بکشی نه من؛ اصلا انگار نه انگار امروز اربعینه، به رو خودتم نیار، فقط نگی نفهمیدا، ما قرارمون اینا نبود، برا همه عالم جا بود، برا ما جا نداشتی، خوب خرابم کردی، اما من ولت نمیکنم، ببین، من برو نیستم، کربلا نشد نشد، اینجارو کربلا میکنیم، من حرم ندیده نیستم، من میخواستم بیام دورِ کجاوه خواهرت، آخه شنیدم چهل روزه غلام نداره، من شنیدم چهل روز کسی نبود رکاب براش بگیره، من میخواستم بیام اونجا، دور کجاوه خواهرت نوکری کنم سه چهار روزه غصه پیرم کرده، بعضی رفیقام، گُم و گور کردن خودشونو، به خدا، گفت میرم یه، این ور اون وری، با زائرا که میان برمیگردم میگم کربلا بودم، جواب مردمو چی بدم، من کم برا بچه هات خودمو نزدم، هنوز صورتا جا لطمه هست، چکاری کردی با ما، من از شبی که خواهرت در به در شد، یه شب بدون روضه خونه نرفتم، هر یه دونه ای که به بچت زدن، منم خودمو زدم سر خود گرم میکنم چندیست گاه، با روضه، گاه با حافظ هر که را دیدم از رفیقان گفت میروم کربلا، خداحافظ چه دلی ازمون سوزوندن، بچه ها، یه سری به خودمون بزنیم چخبره، بعضی وقتا میشینم با آقام حرف میزنم، میزنی بزن با کربلا نه، من به حرمت وابسته شدم، من یخورده حرمم دیر میشه بد اخلاق میشم، یه خورده دوری می افته کلافه ام، من نجفم دیر شده، دلم برا اون عقب عقب رفتن تو حرم تنگ شده، دیدید، یه جوری عقب میره انگار جلوش وایساده، السلام علیک یا، میرم میام آقا اینو بگم، حرف دارم امروز برات، تنه بی پیراهن، سَلامٌ علیک سر ارباب من، سَلامٌ علیک کشته ی بی کفن، سَلامٌ علیک پاره پاره بدن، سَلامُ علیک آه، ای ماه غیرتی پاشو جان آوره برلب آمده است از سَفر، دل شکستهِ برگشته پاشو عباس، زینب آمده است حسیـــــــــــــــن گفت حجره داره تو بازار، از اون پولو پله دارا بدرد بخور امام حسینی، عمده فروش، یه مشتری داشت اهل عراق کربلایی، هر وقت این میومد مغازش این بهم میریخت، میگفت بو حسینو میدی، وقتی بهش جِنسی میفروخت یه قیمتی میزد، میگفت نوش جونت، هر وقت از جلو حرم رد شدی بگو سلامت رسوند، یه باری گفت حاجی، چرا کربلا نمیای؟، گفت من هر سال با زن و بچم کربلام اربعین، یه قسمی گذاشت، تورو به ارباب این بار که اومدی، قدمت رو چشام، میخوام عوض این همه زحمت، یه بار جبران کنم، آدرسو داد، عراق رفته ها میدونن، اونجا اینجور نیست کوچه خیابون، فلان محله پشت خیمه گاه اَبو زَهرا همه میشناسن، با زن و بچش رفت دوسه روز به اربعین کربلا، پُرسون پُرسون پیدا کرد گفتن اون خونه رو میبینی؟ خونه اَبوزهراست، رسید دید دوتا دره کدومو بزنم، این در سمت راست رو زد صاحب خونه غریبست، تا اینا رو دید گفت زَوّارید، گفت آره، گفت قدمت رو چشام، گفت نه آقا، دنبال آدرسم، گفت این حرفا نیست، در خونه منو زدی جایی نمیزارم بری، گفت ممنون شمام، اما باید برم، گفت به همین امام حسین نمیزارم بری، مردم دنبال اینن یه لقمه نون بِدَن زوّار تو اومدی در خونم، آقا فرستادتت، تو این گیرو داد، در خونه بغل واشد همون مشتریه، تا این حاجیه رو دید سلام خوش اومدی، اشتباه درو زدی اومد بگیره دستشو، این پرید وسط گفت نشد، مهمون منه، گفت آقا رفیقمه، گفت رفیقت اگه بود در خونه تو رو میزد، آقا به من نگاه کرده، گفت دیدم داره دعوا میشه، یه نگاه به حرم، چیکار کردی با مردم، حاجی، بخدا نمیزارم بری، گفت دیدم با این رفیق ما بگو مگو، صداشون بالا رفت، یه چیزی در گوشش گفت دیدم این رفیق ما گفت باشه، به تو میرسه، گفت خوشهال اومد طرفم گفت دیدی مهمون منی ، خوش اومدی، بخدا نمیام، تا نگی بهش چی گفتی، اصرار، گفت راستش تازگی، طایفه و عشیره اینا ، جوون منو کشتن، رسم عراق اینه، تا یه خون ازشون نگیریم کوتاه نمیایم، گفت در گوشش گفتم اگر بزاری بیان، از خون جونم میگذرم، گفت همون جا افتادم، کاش شما عاشورا اینجا بودید، یه روضه ای تو ذهنم اومد یه جوون، خونشو ریختن، زناشونو آوردن جلو، داد میزدن کِل بکشید، آقاتون دست به کمر شد، صدا میزد بابا، صدا قح قحه شونو میشنوی؟ پاشو، عمت داره میاد، خیزو ازجا، آبرویم را، نبر یه روضه بگم همین جا، خیلی نگران نامحرم بودی؟ خیلی نگران بودی زینب، تو نامحرما نیاد، پس خوب شد نبودی، دم دروازه ی شام، دست زیر چونه زده بودن، آه راهمان، از گذرِ، برده فروشان، افتاد (بعضیا نمیشنون) این همه، چشم خریدار، خدا رحم کند... حســـــــن 🎤 حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
امام حسین علیه‌السلام و آرزوی بسیار زیبای شهید🥀 ابوریاض یکی از افسرای عراقی می‌گوید: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم، رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم، دیدم درسته رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده، این فرزند من نیست! افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه میزنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده هر چی گفتم باور نکردند. کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره آرام و زیبای آن جوان که نمی‌دانستم کدام خانواده انتظار او را می‌کشید، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه‌ای برایش خواندم و رفتم. سالها از آن قضیه گذشت. بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است! اسیر شده بود و بعد از مدتی با اُسرا آزاد شد، به محض بازگشتش، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی‌ام که بگی برای چی میخوای اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید می‌شم. قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام دفن بشم، می‌خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... شهید آرزو می‌کند کنار اربابش حسین علیه‌السلام دفن بشه، اونوقت جاده آرزوهای ما ختم می‌شه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و ... ⚜خدایا! ما رو ببخش که مثل شهداء بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم... ✍منبع: 📗کتاب حکایت فرزندان فاطمه۱،صفحه۵۴ مداح.. حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
روضه اربعین امام حسین علیه السلام آمدن جابر بن عبد الله انصاری در اربعین به کربلا و کیفیت زیارت او عطیه گفت: ما بیرون رفتیم با جابر بن عبد اللّه انصارى به جهت زیارت قبر حضرت حسین علیه السّلام، پس زمانى که به کربلا وارد شدیم جابر نزدیک فرات رفت و غسل کرد، پس جامه را لنگ خود کرد و جامه دیگر را بر دوش افکند، پس گشود بسته‏اى را که در آن سعد بود و بپاشید از آن بر بدن خود، پس به جانب قبر روان شد و گامى برنداشت مگر با ذکر خدا تا نزدیک قبر رسید، مرا گفت که: دست مرا بر قبر گذار.   من دست وى را بر قبر گذاشتم، چون دستش به قبر رسید بى‏هوش بر روى قبر افتاد، پس آبى بر وى پاشیدم تا به هوش آمد و سه بار گفت: یا حسین، پس گفت: حبیب لا یجیب حبیبه!؟  آیا دوست جواب نمى‏دهد دوست خود را؟ پس گفت: کجا توانى جواب دهى و حال آن که در گذشته از جاى خود رگهاى گردن تو، و آویخته شده بر پشت و شانه تو، و جدایى افتاده ما بین سر و تن تو، پس شهادت مى‏دهم که: تو مى‏باشى فرزند خیر النّبیّین، و پسر سیّد المؤمنین، و فرزند هم سوگند تقوى و سلیل هدى و خامس اصحاب کساء، و پسر سیّد النّقباء، و فرزند فاطمه علیها السّلام سیّده زن‏ها. و چگونه چنین نباشى و حال آن که پرورش داده تو را پنجه سیّد المرسلین و پروریده شدى در کنار متقین، و شیر خوردى از پستان ایمان، و بریده شدى از شیر به اسلام، و پاکیزه بودى در حیات و ممات، همانا دل‏هاى مؤمنین خوش نیست به جهت فراق تو و حال آن که شکّى ندارد در نیکویى حال تو، پس بر تو باد سلام خدا و خشنودى او، و همانا شهادت مى‏دهم که تو گذشتى بر آنچه گذشت بر آن برادر تو یحیى بن زکریّا. پس جابر گردانید چشم خود را بر دور قبر و شهدا را سلام کرد بدین طریق: السّلام علیکم أیّتها الارواح الّتى حلّت بفنائک قبر الحسین علیه السّلام، و اناخت برحله، اشهد انّکم اقمتم الصّلاه، و آتیتم الزّکاه، و امرتم بالمعروف، و نهیتم عن المنکر، و جاهدتم الملحدین، و عبدتم اللّه حتى اتاکم الیقین. پس گفت: سوگند به آن که برانگیخت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به نبوّت حقّه که ما شرکت کردیم شما را در آنچه داخل شدید در آن. عطیّه گفت، به جابر گفتم: چگونه ما با ایشان شرکت کردیم و حال آن که فرود نیامدیم ما وادیى را، و بالا نرفتیم کوهى را، و شمشیرى نزدیم و امّا این گروه پس جدایى افتاده ما بین سر و بدنشان و اولادشان یتیم و زنانشان بیوه گشته؟ جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم، از حبیب خود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که مى‏فرمود: هر که دوست دارد گروهى را، با ایشان محشور شود. و هر که دوست داشته باشد عمل قومى را شریک شود در عمل ایشان، پس قسم به خداوندى که محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به راستى برانگیخته که نیّت من و اصحابم بر آن چیزى است که گذشته بر او حضرت حسین علیه السّلام و یاورانش. پس جابر گفت: ببرید مرا به سوى خانه‏هاى کوفه. پس چون پاره‏اى راه رفتیم به من گفت: اى عطیّه! آیا وصیّت کنم تو را و گمان ندارم که برخورم تو را پس از این سفر، و آن وصیّت این است که دوست دار دوست آل محمّد را مادامى‏که ایشان را دوست دارد، و دشمن دار دشمن آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را تا چندى که دشمن است با ایشان اگر چه روزه‏دار و نمازگزار باشند، و مدارا کن با دوست آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اگر چه بلغزد از ایشان پایى از بسیارى گناهان و استوار و ثابت بماند پاى دیگر ایشان از راه دوستى ایشان، همانا دوست ایشان بازگشت نماید به بهشت و دشمن ایشان بازگردد به دوزخ.    مداح.حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
-دشتی اربعینه، بوی یارت هاتیه زینب چاو انتظارت هاتیه گرده خوم هاوردمه یه کاروان خویشک دل بیقرارت هاتیه اى قرار قلب زار عاشقم بوی عطرغمگسارت هاتیه هاتمه له شام وکوفه ،ای برا له مزارت یاره زارت هاتیه م اسیرلطف و احسان تو بیم ویره، لطف بى شمارت هاتیه خویشکت هاتیه گرده کاروان زینب بی غمگسارت هاتیه ای برا یه اربعین،داخ تو دیم خویشک پر اشکبارت هاتیه حال م حال غمین ومضطره ودلی پرخم كنارت هاتیه م دل افکار و پريشان تونم زینب دلخسته یارت هاتیه اربعینه اربعینه ای برا دل چو(مجنون)بیسه بی همنوا @majnon1396
روضه و توسل جانسوز و حکایت زیبا _ ویژۀ ایامِ اربعین _ حاج آرمین علامی (مجنون کرمانشاهی) آمدم ای بهترینم، درکناره قبره تو اربعینی باسرت گفتی، فدای صبره تو من ندارم جزتو در دنیا کسی گوبرادرخودآیابدادم میرسی *یه مرتبه زینب نگاه کرد دید یه دختری داره از علقمه میاد، یه مرتبه نگاه کرد دید یه دختری"بگم چه جوری می اومد؟" یه مشک آبو بغل گرفته،آی حسین،اومد جلو گودال قتلگاه،یه مرتبه صدا زد:بابا،بابا... "دیدی دختر چه زبونی می گیره؟"صدا زد:بابا شنیدم کشتنت،شنیدم با لب تشنه سر از بدنت جدا کردن، بابا شنیدم بهت آب ندادن، بابا پاشو ببین برات آب آوردم،تا این صحنه رو زینب دید،صدا زد: همه ی زن و بچه ها بیان،همه رو جمع کرد،اومدن دنبال این دختر،جمع شدن توی قتلگاه، همه دارن گریه می کنند، همه دور گودال حلقه زدن، یکی خاک تو صورتش میزنه،یکی زیر چادرش موهاشو پریشون میکنه، یکی ناله میزنه،یه وقت دیدن زینب اومد وسط گودال نشست، صدا زد:حالا میخوام براتون روضه بخونم"مگه میشه روز اربعین زینب روضه خون نباشه؟"گفت: حالا همه ساکت باشید، بذارید خودم روضه بخونم، آخه خودم دیدم* همین جا لاله ام را سر بریدن ملائک از گلویش بوسه چیدن *خودم دیدن همه دور داداشم حلقه زدن، خودم دیدم نیزه دار داره با نیزه میزنه، خودم دیدم یکی با خنجر میزنه، خودم دیدم یکی با شمشیر میزنه.اونی که صدای من رو بلند کرد،دیدم اونایی که شمشیر ندارن، دیدم دامناشون رو پر از سنگ کردن، همه داداشمو با سنگ میزنن، همین جا، دستم رو گذاشتم رو سرم، فریاد زدم: "وامحمدا...واحسینا..." همین جا بود دیدم مادرم فاطمه اومد، کنار بدن عزیزم نماز خوند.... این اشکارو قدرش رو بدون، بمال به این دست و صورتت، این دستت اگه خالیِ،اگه چیزی در محضر اینا نداری،نگی گنهکارم،نکی من کجا حسین کجا؟ حاج رحیم ارباب که از اساتید آیت الله بروجردی بوده،گفت: یه روز دیدم دو تا جوان اومدن دم در مسجد ایستادن، ظاهر خیلی خوبی نداشتن، یکیشون گفت:فلانی اینجا امشب غذا میدن بیا بریم بخوریم، اون یکی گفت: نه بابا اینا هیئت دارن اگه بری توشون باید مثل خودشون بشی،باید سینه بزنی، دوساعت طول میکشه، گفت:حالا بیا بریم ما که کاری نداریم.میگه: این دوتا جوان اومدن، من هواشون رو داشتم، عقب مجلس نشستن، همه دارن گریه میکنن،ضجه میزنن،این دو تا جوان مسخره می کنند، می خندیدن،یعنی چی این سینه زنی؟یعنی چی این گریه؟... میگه:بارها اومدن از جام بلندشم برم اینا رو بندازم بیرون یا تذکر بدم بهشون،باز با خودم گفتم ،خود حضرت زهرا شاید ناراحت بشه،میگه:گذشت،فرداش دیدم این دوتا جوان که دیروز مسخره می کردند و می خندیدن، اول مجلس، هنوز منبری شروع نشده اومدن دو زانو جلو منبر نشستن هی گریه می کنند،هی تو سر خودشون میزنن،ماندم خدایا چی شده؟کشیدمشون کنار گفتم:اون از خنده ی دیشب شما،این از گریه ی امروز شما،چی شده یه شبِ زیر و رو شدید؟ گفت: فلانی دیشب که از اینجا رفتیم خونه، هر دوتای ما با هم این خواب رو دیدیم،خواب دیدیم صحرای محشره، مارو به عنوان گنهکار گرفتن،دست  و پامون رو زنجیر کردن،بستن دارن میبرن سمت آتش،هی التماس ،آقا تو رو بخدا مارو رها کنید، بذارید برگردیم عمل خوب انجام میدیم،گفت: نه اگه میخواستید تا حالا انجام میدادید، میگه ما رو نزدیک آتیش کردن، این داغی آتش به صورت ما می خورد، یه مرتبه دیدیم یه خانمی صداش رو بلند کرد گفت: صبر کنید، یه بی بی اومد، اینارو رها کنید، اینها مال من هستند، اینها آزاد شده ی من هستند، ملک ها مارو رها کردند، گفتیم: بی بی جان ما که یه دونه عمل خوب توی نامه ی عملمون نداریم، چرا مارو آزاد کردید؟ قصه چیه؟ گفت: یادتون هست دیشب اومدید هیئت؟گفت: یادتون رفتید زیر زمین شام خوردید؟ گفت یادتون توی راه پله ها می اومدید بالا،دیدید دو سه تا استکان نبلکی رو زمین ِ،گفتید اینهارو برداریم پای اینها بهش نخوره بشکنه؟ شما به اندازه ی یه جابجایی استکان نبلکی به گردن من حق دارید، به همون اندازه من دستت رو می گیرم... "بی بی جان می خوای بگم اینا چند ساله سینه زن حسینند؟ بی بی میخوای بگم اینا عمرشون، هستی شون برا حسینِ؟ می خوای بگم این نوکرا دو ماه محرم صفر همه چیزشون رو میذارن کنار،فقط توی حسینیه ها دنبال گریه کردن هستند؟ مگه میشه بی بی مارو نگاه نکنه،مگه میشه بی بی مارو رها کنه؟ 💫💫💫
❣﷽❣🌹 گلی گم کردمه ،لی باخ وبوسان الهی بومه له عشق توقربان حسینم رنگ سرخ ولاله گون داش تنی صدپاره پیکرغرق خوین داش حسینم دس گلچین سر بریه تنی وه سُمِّ ده مرکب دریه له توزینب بی یسه جستجوگر تمام کربلا پر،بی له دلبر برا گیان تو،وه عالم نورعینی عزیزه گیانه پیغمبر حسینی له داخد قلب زینب بیه مضطر وه هجراند کوتم له،سینه وسر برا ،لی هجره م، له شوروشینم پریشان خاطره یادت حسینم م، لی گودال خوین هرسو روانم وه لب هاتیه له ، ای غصه گیانم حسین بی سرم ،م وه فدای تو صدام کردی، وه قربان صدای تو حسین گیانم له دوری تو ای داد چهل روزه درم صدآه وفریاد نفس بن هاتیه، بین آه آهم وه کو کفتیده، ای تنیا پناهم دلم تنگه که آغوش توبگرم سرم وه بان سینت بو ،وه بمرم وه خیمه تا وه ایره م،دویمه صدا م کردی حسین ، م دی بریمه رسی لی خاکه غم،بوی تن تو دلم تنگه وه خویشک وتن تو شنفتم که وتیدن یا اُخَیّـه سرت هاکو وتیدن تو اِلَیّـه؟ فدای تو م بوم، ای نور دیده یقین دیده تو ،وه لعل بُریده برا بند دل م پاره کردی م ،گرده کُشتنت بیچاره کردی برادر گیانم اگر رنگم پریه دلیله ،یسه تو وه نیزه دیه الهی کور بودن هردوچاوم چهل روزه له شونت م کواوم حسین گیانم له خاکم، له بره تو کمی دیر هاتمه ،بردن سره تو برا نیه گمانم وقت پیری تو وه نیزه بچی، م وه اسیری چنی ویره له خاکد گیره کردم له بانه خاک پاکدگیره کردم رسه بویی له زهرا دالگه تو نیه گیره بکیدن باوه گه تو اگر دایم کنارت بایدن امشو برا،یه باره گیانم، تییدنه لو براگیان زخمه ، ای گیانم له هجران هزاران بار مردم ،ای براگیان منه«مجنون» له سوز دل بنالم وه هجراندحسین شکیایه بالم
🔳 _اربعین شاعر 💫اربعینه، یه ماتم عظماس 💫اربعینه ، عزای کوره زهراس 💫یه چله چی و، م درم پیغام 💫خویشکت زینب هاتیه له شام 💫م که بی تو سفر، نیه کردم 💫بی تو یک‌لحظه سر،نیه کردم 💫منیه ،زخم دوریت وه جگر 💫سره پاک تو بیه همسفر 💫بیه بهر تَسلیِ دل م 💫سرِتو سایه وانِ محمل م 💫لشگر اشکِ م سپاه تو،بی 💫نفسم شعله شعلهِ آه تو،بی 💫صوت قرآن تو دل م بُرد 💫هردوچاوهِ تو محملم م بُرد 💫چتر، م ،سایۀ سر ه تو حسین 💫مونسم اشکِ خنجره تو حسین 💫ای سرت وه سنان تماشایی 💫ای لوت‌خشک ودیده دریایی 💫تا بکی اشک چاوه ایمه تو پاک 💫دسی بیرون تو باره وه دل خاک 💫غم ایام تو بپرسه له م 💫قصۀ شام توبپرسه له م.. 💫کوهی له خم رشیایه وه سره م 💫شام بیه کربلایِ پیکره م 💫صوت قرآن له کو؟شراب له کو؟ 💫دسِ زینب له کو؟طناب له کو؟ 💫ای برا، گیان خراوه بی یسه حام 💫دویتگانه تو کوشتنه له شام 💫منه زینب بیمه شریک غمت 💫من که‌بیمه مدافع حرمت 💫مونس نازدانه گانه تونم 💫سپر تازیانه گانه تونم 💫چنی توزخم دیدی له دشمن 💫جای کعبه نیه له پیکره من 💫وه تو و باغ لاله گت سوگند 💫وه‌سفیرسه ساله‌گت سوگند 💫وه‌لوه توعطش ترک دیره تن م،جای صد کتک دیره 💫بدنم جای زخم‌وسلسله‌ بی 💫که نشسته نماز نافِله بی 💫وه سِرشک دودیده یادت کم 💫وه گلوی بریده یادت کم 💫وه چله ی توحسین بگیرم، م 💫وفراغ وخمت اسیرم، م
❣﷽❣🌹 اِی ساربان آهسته تر،زینب وه صحرا هاتیه وه شام وکوفه اربعین، اولاده زَهرا هاتیه منزل وه منزل کاروان ،له داخ وغصه بی روان وه ناله و آه و فغان، تنیای تنیا هاتیه زینب وقصده اربعین هاتیه سمت نوره عین اوشن که موسای ترک،له طُور سینا هاتیه قلبِ سکینه مشتعل اَشکه له رُخ خوین بیه دل وه دیدهء دریایه، له شوون سقّا هاتیه اصغر وه دامان رباب پر پربیه، وه دوش باب وه شوقِ پیکانِ بَلا وه سمت بابا هاتیه لیلا علی اکبر تو بین ،له داخ تنیا نازنین بینه محمد، له زمین، وه عَرش اَعلا هاتیه ریحانگی باغ حسن له ژیره خاکه بی کفن تاشوره، له خوین پیرهن، وه شور و غوغا هاتیه تیدن وه صحرا زمزمه، خوین تیدن له چاوه همه وه بهره سقّای حرم، عطشان وه دریا هاتیه ای آسمان گیره بکه،لی اربعینه ماتمه یه قافله وه سمت شام،ِ لیره وه غوغاهاتیه زینب بیه محمل نشین وه آه و ناله ی آتشین منزل وه منزل کو وه کو صحرا وه صحرا هاتیه (مجنون )بیه اشکه روان،راهی له بین کاروان دایه وهِ کف تاب و توان له گرده مولا هاتیه
روی تنم جای عصا ی شامیان است بر صورت من پنجه های شامیان است بر چادر من رد پا ی شامیان است روی سر من مشتهای شامیان است یک اربعین ما را حسین تاشام بردند؟ ناموس هایت کوچه ای بدنام بردند؟ یک چله ای مابین خاص و عام بردند؟ مارابه مهمانی سنگ بام بردند یک اربعین بازار زنها رفت زینب... چون شیربود وبهر دعوا رفت زینب... ازکوفه تاشام بلاهارفت زینب .. بی کس چنین آواره هر جا رفت زینب @majnon1396
گريه برآن تن وسربی پيكرت كنم یک اربعین نوابه تن بی سرت كنم کردم نظاره بر سره ،شط فرات وباز اشکی به ياد لعل لب اصغرت كنم یک اربعین توان تنم ازنفس فتاد اینجافغان زهجر رخ دخترت كنم خواهم که چهره ام بگذارم به خاك تو آقا سلام بربدن بی سرت كنم اینجا نظربه شعلهْ خورشيد دیدنیست يک اربعین نوابه غم حنجرت كنم یک اربعین دلم زغمت پاره پاره شد وقتی نظر به قبر علی اكبرت كنم دستی زپيكرتوفتاده به رنگ خون جانم نثار تربت آب آورت كنم یک چله گويمت چه كشيده است قافله خواهم که ناله ها به دل خواهرت كنم دیگر سرم،تنم، جگرم دردمي كند این خون دل روانه به خاك ترت كنم یک چله درعزای تو(مجنون )نواکند این بس كه افتخار به نوحه گرت كنم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
‍ ‍ ‍ ‍ زبانحال حضرت زینب اربعین حسین(کردی ) آه وفغان دیرم، له اربعین امشو یه سرچلی شاهه، چاوم بیه پرآو خوین ودوعین دیرم شین وه حسین دیرم2 ای ساربان، ایره باغ گل یاسه یه قوره ثارالس ، یه قوره عبّاسه (خون وه دو عین دیرم شین له حسین دیرم) (2) ویره حسین م، له م جدا کردن سره ،ولیو عطشان ، وه تن جیا کردن خون وه دو عین دیرم... ویره جیا بیه، دستی له تن سقّا خون جگر رشیا س ،وه دامن سقّا خون وه دو عین دیرم ... رباب وه غم ویره ، صدالتهاب دینه عکس علی اصغر، وه روی آب دینه خون وه دو عین دیرم ... ویره دو گل له م،گیان دایه، ژیره خار لو تشنه گیان دایه ، وه دیده ی خوینبار خون وه دو عین دیرم ... ویره وه خون، خفتن، هفتاد و دو یارم هجده گل پرپر، وه خاک و خون بارم خون وه دو عین دیرم... ویره تن قا سم، وه خوین شناور بی یه سیزده ساله، صدپاره پیکر بی خون وه دو عین دیرم، بوی حسین دیرم (2) ✍آرمین غلامی مجنون الشعرای کرمانشاهی ☑️کانال متن نوحه باسبک👆👆👆 سبک متن👇👇👇
*بسم الله الرحمن الرحیم* *سینه زنی* اشعارکردی اربعین هات ودله زینب کبراخون بی هر که دیمه وخدا، غمزده و محزون بی کاروان وارد،وه دشت کربلا بیه برا اربعین هات و دله سوگ شهیدان خون بی ام لیلا وه سره قور علی شیون کرد وگمان دیده روان جوره شط جیحون بی هاتیه زینب کبرا ، له شام گرده رباب وه غم اصغر بی‌شیر، دله پرخون بی دالگه قاسم ناکام دریدن ناله ناله داره رخ زیبا و قد موزون بی له ره کوفه و له شام و سرا ظلم یزید کس نپرسیه وه سجّاد که حالت چون بی دویته گی شیر خدا ناطقة آل رسول وه نهیب سخنه، کفر و ستم موهون بی کرد ایراد چنان خطبه و ثابت وه سخن که یزید شقیه دین خدا بیرون بی زنده دین گر، منیه ، بیه وه ایثار حسین حق و حرّیت و اسلام وه تومدیون بی ونظاره مردمیل شهر ، له ریه خدا صحنة رزم وه خوین شهدا گلگون بی آه و افسوس که کشته بی، لوه تشنه حسین زخم وه پیکر پاکه وه ،عدد افزون بی قصة کرب و بلا قصة هر صور و قیام وه فداکاری و جانبازی و دین مشحون بی تا ابد نام حسین بن علی له تاریخ وه ثبات قدم و نصرت حق، مقرون بی جاودان عزت حزب الله و انصار خدا س خیمة باطل و احزاب ارا، وارون بی هر که، له حصن ولایت بچو له ریه خلوص وآگره،دوزخ و او هول و خطر، مأمون بی ،اربعین هاتیه و، دل له غمت گریایه دله (مجنون) وسره لطف حسین مدیون بی ✍آرمین غلامی مجنون الشعرای کرمانشاهی
❣﷽❣🌹 امام عصر واربعین اشعارکردی ویره بین عاشقیل، عطر حضورت هاتیه له ظهور اربعین بوی ظهورت هاتیه یالثارات الحسینت بی یسه نزدیکتر نعرۀ یافاطمه ،له ریه دورت هاتیه ناله وه گودال هاتیه که عَینَ المنتقم انتقام شاه وه ،اشک غرورت هاتیه ✍آرمین غلامی مجنون الشعرای کرمانشاهی اللهم عجل لولیک الفرج اربعین.