، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
😭😭😭 اشعارگودال_امام حسین(ع) درگیر وداره نیزه تنت جابجاشده درزیرچکمه ها بدنت جابجاشده چیزی نمانده
اشعار شب جمعه/حسینی
ازسمت چپ از بالا ضربه بزنید👆👆👆👆
⏫⏫⏫⏫
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
❣﷽❣ 🥀 #شب جمعه_امام_حسین_ع 🥀 #زمینه #پیشنهادم 👌👌 🥀 #شاعر،آرمین_ غلامی_ مجنون #_سبک _سلام _آقا...
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی):
زمینه های اشعار
#شب جمعه
⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫
گزارش صوتی👆
#_روضه_اربعین👆
#سخنرانی#برادر یوسف زاده
#هجده صفر ۱۴۰۳/
#حسینیه حضرت رقیه_میدان لشکر کرمانشاه
#صبح جمعه۲/شهریورماه👇
https://eitaa.com/majnon1396
.🤞
#مشایه
#روضه اربعین
#مداح.حاج آرمین غلامی
#هجده صفر۱۴۰۳
در اعتکاف کنج ایوان طلایم
آوارهی راه نجف تا کربلایم
این راه، راه مهدی صاحب زمان است
ای کاش باشد در کنارش رد پایم
گاهی دلم در بند ایوان نجف ماند
گاهی میان قتلگه گرم دعایم
مشایه را با هروله با ذکر عباس
تا کربلا، از مروه در سعی و صفایم
پیوسته مجنون حسینم تا بمیرم
زیرا که تنها با غم او آشنایم
راه نجاتی جز حسین بن علی نیست
یارب مکن یک لحظه ار داغش جدایم
اذن زیارت را گرفتم از خراسان
پیچید در سرتاسر مشهد صدایم
هم در نجف، هم کربلا، هم کاظمین و
هم سامرا ، ممنون الطاف رضایم
ای کاش مرگم می رسید آن لحظه ای که
در اعتکاف کنج ایوان طلایم
اما قافله ای که داره بر میگرده
از این بنی هاشم ، فقط سرهای بریده شون رو داره زینب میاره
آخ چه گذشت
ان شاء الله یه اربعین با پای پیاده بری کربلا
پاهات تاول بزنه
خسته بشی
تازه نمیگذارند به خدا
اونقدر عزت و احترامت می کنند
همینکه رسیدی به بین الحرمین
خستگی چندروزه از بدنت در می ره
تا چشمت به گنبد عباس می افته
تا چشمت به گنبد ابی عبدالله می افته
اصلا انگار نه انگار که چند روز توی راه بودی
این قافله هم رسید کربلا
سکینه ی بنت الحسین ، عمه جانش رو خبر کرد
عمه جان
گویا داریم به کربلا نزدیک میشیم
هنوز به قبرها نرسیده
مثل برگ درخت پاییز
از روی مرکب ها خودشون رو به زمین انداختند
▪️هریکی سوی مزاری میدوید
▪️هریکی قبری در آغوش میکشید
آخ بمیرم
اوج مصیبت اربعین اینه
گزارشات زینب کبری بمونه
گزارش های سکینه کنار علقمه بمونه
گزارش های رباب که دنبال قبر علی اصغرش می گشت بمونه
همه ی اوج مصیبت اینه
یه بارِ دیگه این قبرها گشاده شد
سرهای بریده به بدن ها ملحق شد
آخ نمیدونم سکینه بدن عموجانش رو دید یا نه
بدن بابا رو که دیده بود
اما بدن علی اکبر رو ندیده بود
بدن عموجانش عباس رو ندیده بود
حسین وای.....
تموم شدها
اربعین نخواهی فریاد بزنی
کِی میخواهی فریاد بزنی
حسین....
خاطره ها رو یادآوری کرد
داداش
▪️یاد آن روز که رخسار همه نیلی بود
معمولا خاطرات خودش توی یاد آدم می مونه
اما زینب از چهار سالگی خوشی ندیده
همه ی خوشیش حسین بود
که اونم توی کربلا دسته جمعی کشتنش
حالا داره یادآوری می کنه
مادرا امشب زیر بغل این خانم رو بگیرند
از کربلا که میرفت رشیده میرفت
اما حالا که برگشته خمیده آمده
▪️یاد آن روز که رخسار همه نیلی بود
▪️هرکه می گفت حسین،پاسخ او سیلی بود
حسین .....
====================
.
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
اشعار امام زمان(عج) ⏫⏫⏫⏫⏫
اشعار امام زمان(عج)
⏫⏫⏫⏫⏫