eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعلام مراسم فاطمیه چهارشنبه مدیریت جهادکشاورزی استان
اعلام مراسم فاطمیه درکرمانشاه چهارشنبه وپنجشنبه ،حسینیه حضرت زهرا(س)
(نوحه کردی حضرت زهرا س) ‏(شهادت) چیده تو زهرا ،له برم ای نور دیده خوین بیه، ای دل وه خمت یار شهیده تو،چیدو حیدر،خونین جگر بی بعد ه تو کارم،اشک بصر بی یا فاطمه گیان۲ تو چیده زهرا،بیمه م تنیای تنیا مالم بدون تو بیه غمخانه زهرا ای گل پرپر،زهرای اطهر خم بیه بی تو،قامت حیدر یا فاطمه گیان۲ له مردم مدینه،م بیمسه خسته کنار تو حیدر داع،بیه شکسته مظلومه ی م،بی تو غریبم چیه توان و،صبر و شکیبم یا فاطمه گیان۲ زینب بکه بعد ه تو زهرا خانه داری هم خانه داری کیدنو، هم سوگواری مالم له داخت،ماتمسرا بی بیت ولایت،بزم عزا بی یا فاطمه گیان۲ له بهر تو گیرد حسن نور دو عینت زینب بیه همناله گر، اشک حسینت اوشه دمادم،ای دایه دایه اوشدن هردمای دایه دایه یا فاطمه گیان۲ غلامی_مجنون_ کرمانشاهی
اشعارکردی فاطمیه هر چه بی،له در و دیوار،که زهرا،چی ودس حاجتی نیه وه اصرار ،که زهرا،چی ودس راز حبس نَفَس و جوشش خوین،له سینه له دروتیزی مسمار ،که زهرا،چی ودس باز، یه حادثه رخ دایه،له،او کویچه تنگ نکته پنهان له م رخسار،که زهرا،چی ودس له چه زهرا،تو،نیه، شانه له موی زینب وای. دیمه له شب تار ،که زهرا،چی ودس مردم ایشن که بیه ،رفتنی بیمارعلی نیه ،دی موعد دیدار ،،که زهرا،چی ودس وه چه لبخند وه تابوت دیه، بعد سه ماه؟ حاجتی نیه وه گفتار،که زهرا،چی ودس غلامی_مجنون_ کرمانشاهی 💠کانال رسمی مدح و مرثیه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه کردی فاطمیه...mp3
1.86M
👆👆بسم الله الرحمن الرحیم (نوحه کردی حضرت زهرا س) ‏(شهادت) چیده تو زهرا ،له برم ای نور دیده خوین بیه، ای دل وه خمت یار شهیده تو،چیدو حیدر،خونین جگر بی بعد ه تو کارم،اشک بصر بی یا فاطمه گیان۲ تو چیده زهرا،بیمه م تنیای تنیا مالم بدون تو بیه غمخانه زهرا ای گل پرپر،زهرای اطهر خم بیه بی تو،قامت حیدر یا فاطمه گیان۲ له مردم مدینه،م بیمسه خسته کنار تو حیدر داع،بیه شکسته مظلومه ی م،بی تو غریبم چیه توان و،صبر و شکیبم یا فاطمه گیان۲ زینب بکه بعد ه تو زهرا خانه داری هم خانه داری کیدنو، هم سوگواری مالم له داخت،ماتمسرا بی بیت ولایت،بزم عزا بی یا فاطمه گیان۲ له بهر تو گیرد حسن نور دو عینت زینب بیه همناله گر، اشک حسینت اوشه دمادم،ای دایه دایه اوشدن هردمای دایه دایه یا فاطمه گیان۲ غلامی_مجنون_ کرمانشاهی نوحه /نوحه کردی حضرت زهرا(س) #/کرمانشاه آذرماه_ سیدالشهدا کارمندان مداح،،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه فاطمیه....mp3
13.75M
صوت توسل و روضه جانسوز ویژه شهادت حضرت زهرا ۱۴۰۳_سلام الله علیها به نفسِ حاج آرمین غلامی -(تمام عمر ز داغت گریستم زهرا) 👇
🤞 توسل و روضه جانسوز ویژه شهادت حضرت زهرا ۱۴۰۳_سلام الله علیها به نفسِ حاج آرمین غلامی -(تمام عمر ز داغت گریستم زهرا) تمام عمر ز داغت گریستم زهرا خدا گواست که با گریه زیستم زهرا به اِنزوای غریبانه ی علی شب و روز چو شمع سوخته جانی گریستم زهرا تویی که عزت و نامی مرا عطا کردی وگرنه بی تو ندانم که چیستم زهرا نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است نه رَهرُوَم به طریق تو چیستم زهرا ز پا فکنده مرا بار معصیت امروز چگونه پیش تو فردا بایستم زهرا قبول میکنی اکنون بخوانمت مادر اگرچه آنچه که خواهی تو نیستم زهرا مگه میشه فاطمیه بشه آسمون نگیره مگه میشه بگی زهرا دل مُرده جون نگیره مگه میشه غربت تو گریمون و در نیاره تقصیر چشمای ما نیست اسم زهرا گریه داره میدونم تموم عمرت واسه عالم یه نفس بود اگه هیجده ثانیه میومدی به دنیا بس بود که طناب کُل تاریخ و به آسمون ببندی همرو به گریه بندازی بری خودت بخندی *وارد خانه شد پیغمبر...دید با یه دستش حسین و بغل گرفته...با یه دستش دستاس و میگردونه...گفت دخترم چه میکنی عزیز دلم...گفت بابا یا رسول الله دارم آرد درست میکنم...عزیزم بچه بغلت گرفتی، گفت دارم بچمو شیر میدم...یا بعضاً بعضیا آوردن گفت: بچمو بغل گرفتم گریه نکنه...پیغمبر فرمود عزیز دلم...فضه هست دیگران هستن تو چرا دوتا کارو باهم انجام میدی...صدا زد بابا من کارای خونه رو تقصیم کردم یه روز من انجام میدم یه روز فضه...امروز نوبت منه بی وفایی است اگر بخوام به اونا بگم...اینه عاطفه ی فاطمه...یه نگاه کرد دید دستای زهرا تاول زده...دست زهراش رو گرفت بوسه زد...پیغمبر گریش گرفت...آره هیچ بابایی طاقت نداره دست بچشو زخمی ببینه...یا رسول الله دست دخترت یه مقدار زخمی شد طاقت نیاوردی گریه کردی...کجایی ببینی یه کاری با این دست کردن دیگه نمیتونه قنوت بگیره...کجایی ببینی با این دست یه کاری کردن بچشو نمیتونه بغل بگیره...کجایی ببینی یه کاری با این دست کردن دیگه موهای بچه هاشو نمیتونه شونه بزنه...ای وااای* کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد کسی در خانه اش از محرم خود رو نمیگیرد جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد و تا برخواست از جا دست بر زانو نمیگیرد ولی زهرای من این روزها یک دست بر پهلو و دست دیگرش را هم به روی گونه میگیرد نمیبینم که بنشاند به زانو کودکانش را بغل میگیرد اما یاری از بازو نمیگیرد به دستی میکشد بر گیسوی طفلان خود شانه به دست دیگر اما موج را از مو نمیگیرد *مریض دیدی یا نه...یا اونی که مریض داری میکنه رو دیدی یا نه...اونی که مریض داری میکنه خیلی کارش سخته...اگه مریض بدحال داشته باشه بهترین وقت براش اون وقتیه همه بیان بگن رنگ و روی مریضت بهتره...بعد از قصه ي در و دیوار مادر تو بستر افتاد...هر روز حالش وخیم تر بود...خبر آوردن گفتن زن های مدینه اومدن ملاقات بی بی...اومدن کنار بستر بی‌بی نشستن... بی بی جان حالتون چطوره...وقت رفتنشون شد...زنای مدینه اومدن برن...دیدن زینب دنبال این زنا رفت بدرقه کنه...خوش آمدید...با دونه دونه خداحافظی کرد...اما دیدن زینب با اون سن و سال برگشت در رو بست زار زار گریه کرد...چی شده عزیز دلم...گریش بند نیوند...حسن سوال کرد خواهر چی شده...گریش بند نیوند...اما تا چشش به حسین افتاد خودشو انداخت بغل حسین...خواهر چی شده گریه میکنی....گفت داداش زنای مدینه مادر رو ملاقات کردن...اینکه گریه نداره...گفت داداش کاش نمیومدن...آخه موقع رفتن زیر لب یه چیزی بهم میگفتن...زیر لب میگفتن دیگه فاطمه رفتنیِ...آخ مادر آخ مادر... مادر با بابا فرقش اینه...بابا جاییش درد بگیره میگه ،اما مادر نمیگه...میگه بچه هام غصه میخورن...میذاشت همه بچه ها میخوابیدن تازه گریه هاش شروع میشد...آخ پهلوم...آخ بازوم...آخ محسنم...گاهی لا به لای گریه هاش میگفت بابا کجایی ببینی فاطمه ات رو کشتن...بی مقدمه بگم یا نه بسم الله...زینب میدونی کِی یادش افتاد...تا سر رو آوردن تو خرابه رقيه گفت بابا گوشم دردر میکنه...بابا دیگه دستام توان نداره...بابا کجا بودی از ناقه افتادم...حسین* من خیلی چشم به رات بودم دیر اومدی بابا دیر اومدی بابا ببین حالا که من شدم پیر اومدی بابا دیر اومدی بابا من دیگه اون سه ساله که دیده بودی نیستم بابا دیگه محاله، که روی پام بایستم حسین... عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم بزن مرا که یتیمم بهانه لازم نیست یاد داری مدینه موقع خواب دست تو بود بالش سر من *تمام آرزوی یه دختر همینه...گفت بابا همه عشقم اینه یه بار دیگه...فقط یه بار دیگه منو بغلم کن...انتظار داشتم گفتم بابام میاد...یه بار دیگه بغلم میگیره...اما هیچوقت فکر نمیکردم یجور بیای خودم بغلت بگیرم..به من بگو کی رگای گردنتو بریده...شنیدم بابا یه شب تنور بردنت...حسین*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا