eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 👆فرازهایی از دعای ۴۵ صحیفه سجادیه اجرا شده شب ۲۹ رمضان ۱۴۰۰ ﴿11﴾ ﴿يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ ، نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ ، يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا ، وَ اغْفِرْ لَنَا ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ﴾. فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِكَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِيلِ﴿12﴾ وَ أَنْتَ الَّذِي زِدْتَ فِي السَّوْمِ عَلَى نَفْسِكَ لِعِبَادِكَ ، تُرِيدُ رِبْحَهُمْ فِي مُتَاجَرَتِهِمْ لَكَ ، وَ فَوْزَهُمْ بِالْوِفَادَةِ عَلَيْكَ ، وَ الزِّيَادَةِ مِنْكَ ، فَقُلْتَ تَبَارَكَ اسْمُكَ وَ تَعَالَيْتَ ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ، وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا﴾. ﴿13﴾ وَ قُلْتَ ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ، وَ اللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ﴾ وَ قُلْتَ ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً﴾ وَ مَا أَنْزَلْتَ مِنْ نَظَائِرِهِنَّ فِي الْقُرْآنِ مِنْ تَضَاعِيفِ الْحَسَنَاتِ.﴿14﴾ وَ أَنْتَ الَّذِي دَلَلْتَهُمْ بِقَوْلِكَ مِنْ غَيْبِكَ وَ تَرْغِيبِكَ الَّذِي فِيهِ حَظُّهُمْ عَلَى مَا لَوْ سَتَرْتَهُ عَنْهُمْ لَمْ تُدْرِكْهُ أَبْصَارُهُمْ ، وَ لَمْ تَعِهِ أَسْمَاعُهُمْ ، وَ لَمْ تَلْحَقْهُ أَوْهَامُهُمْ ، فَقُلْتَ ﴿اذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ ، وَ اشْكُرُوا لِي وَ لَا تَكْفُرُونِ﴾ وَ قُلْتَ ﴿لئن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾. ﴿15﴾ وَ قُلْتَ ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ﴾، فَسَمَّيْتَ دُعَاءَكَ عِبَادَةً، وَ تَرْكَهُ اسْتِكْبَاراً، وَ تَوَعَّدْتَ عَلَى تََرْكِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ .﴿16﴾ فَذَكَرُوكَ بِمَنِّكَ، وَ شَكَرُوكَ بِفَضْلِكَ، وَ دَعَوْكَ بِأَمْرِكَ، وَ تَصَدَّقُوا لَكَ طَلَباً لِمَزِيدِكَ، وَ فِيهَا كَانَتْ نَجَاتُهُمْ مِنْ غَضَبِكَ، وَ فَوْزُهُمْ بِرِضَاكَ .﴿17﴾ وَ لَوْ دَلَّ مَخْلُوقٌ مَخْلُوقاً مِنْ نَفْسِهِ عَلَى مِثْلِ الَّذِي دَلَلْتَ عَلَيْهِ عِبَادَكَ مِنْكَ كَانَ مَوْصُوفاً بِالْإِحْسَانِ، وَ مَنْعُوتاً بِالِامْتِنَانِ، وَ مَحْمُوداً بِكُلِّ لِسَانٍ، فَلَكَ الْحَمْدُ مَا وُجِدَ فِي حَمْدِكَ مَذْهَبٌ، وَ مَا بَقِيَ لِلْحَمْدِ لَفْظٌ تُحْمَدُ بِهِ، وَ مَعْنًى يَنْصَرِفُ إِلَيْهِ . ﴿18﴾ يَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ الْفَضْلِ، وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، مَا أَفْشَى فِينَا نِعْمَتَكَ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْنَا مِنَّتَكَ، وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّكَ﴿19﴾ هَدَيْتَنَا لِدِينِكَ الَّذِي اصْطَفَيْتَ، وَ مِلَّتِكَ الَّتِي ارْتَضَيْتَ، وَ سَبِيلِكَ الَّذِي سَهَّلْتَ، وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَةَ لَدَيْكَ، وَ الْوُصُولَ إِلَى كَرَامَتِكَ﴿20﴾ اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ جَعَلْتَ مِنْ صَفَايَا تِلْكَ الْوَظَائِفِ، وَ خَصَائِصِ تِلْكَ الْفُرُوضِ شَهْرَ رَمَضَانَ الَّذِي اخْتَصَصْتَهُ مِنْ سَائِرِ الشُّهُورِ، وَ تَخَيَّرْتَهُ مِنْ جَمِيعِ الْأَزْمِنَةِ وَ الدُّهُورِ، وَ آثَرْتَهُ عَلَى كُلِّ أَوْقَاتِ السَّنَةِ بِمَا أَنْزَلْتَ فِيهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ النُّورِ، وَ ضَاعَفْتَ فِيهِ مِنَ الْإِيمَانِ، وَ فَرَضْتَ فِيهِ مِنَ الصِّيَامِ، وَ رَغَّبْتَ فِيهِ مِنَ الْقِيَامِ، وَ أَجْلَلْتَ فِيهِ مِنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي هِيَ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ. مناجات_دعا ماه_مبارک_رمضان
داستان پیر مرد قفل ساز و امام زمان (عج) مردی سالها در آرزوی دیدن امام زمان(عج) بود و از اینکه توفیق پیدا نمی کرد امام را ببیند، رنج می برد. مدّت ها ریاضت کشید. شبها بیدار می ماند و دعا و راز و نیاز می کرد. معروف است، هرکس بدون وقفه، چهل شبِ چهارشنبه به مسجد سهله (کوفه) برود و نماز مغرب و عشاء خود را آنجا بخواند، سعادت تشرّف به محضر امام زمان(عج) را خواهد یافت. این مرد عابد مدّت ها این کار را هم کرد، ولی باز هم اثری ندید. (ولی به خاطر این عبادتها و شب زنده داری ها و… صفا و نورانیت خاصّی پیدا کرده بود). تا اینکه روزی، به او الهام شد: «الان حضرت بقیة الله(عج)، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است. اگر می خواهی او را ببینی، به آنجا برو!» او حرکت کرد، و وقتی به آن مغازه رسید، دید حضرت مهدی(عج) آن جا نشسته و با آن پیرمرد گرم گفت و گو هستند. اینک ادامه داستان از زبان آن دانشمند: به امام(عج) سلام دادم. حضرت جواب سلامم را داد و به من اشاره کرد که اکنون ساکت باش و تماشا کن! در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود، عصا به دست و با قد خمیده وارد مغازه شد، و قفلی را نشان داد و گفت: آیا ممکن است برای رضای خدا، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این سه ریال پول احتیاج دارم. پیرمرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد و دید قفل، بی عیب و سالم است. گفت: مادر، چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به هفت ریال می خرم. زیرا در این معامله، بیش از یک ریال سود بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت ریال می خرم، و باز تکرار می کنم که قیمت واقعی آن هشت ریال است، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان تر خریداری می کنم. پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید. تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! به هرحال پیرمرد قفل ساز، هفت ریال به آن زن داد و قفل را خرید. وقتی پیرزن رفت، امام زمان(عج) خطاب به من فرمودند: مشاهده کردی؟! این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. ریاضت و سیر و سلوک لازم نیست. مسلمانی را در عمل نشان دهید تا من شما را یاری کنم. از بین همه افراد این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کردم. چون او دین دارد و خدا را می شناسد. از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این پیرمرد به هفت ریال خرید. به خاطر همین انسانیت و انصافِ این پیرمرد، هر هفته به سراغش می آیم و با هم گفت و گو میکنیم. امیر مؤمنان علی (ع): «هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠هفت حرف خطرناک: ث، ج، خ، ز، ش، ظ، ف💠 🔳قیصر روم برای یکی از خلفای بنی عباس، در ضمن نامه ای نوشت: 💢 ما در کتاب انجیل دیده‌ایم که هرکس از روی حقیقت سوره‌ای بخواند که خالی از هفت حرف ث، ج، خ، ز، ش، ظ، ف باشد، خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام میکند. ما هر چه بررسی کردیم، چنین سوره‌ای را در کتاب‌های تورات و زبور و انجیل نیافتیم، آیا شما در کتاب آسمانی خود، چنین سوره‌ای را دیده‌اید؟ خلیفه عباسی دانشمندان را جمع کرد و این مساله را با آنها در میان گذاشت، آنها از جواب آن درماندند، سرانجام این سوال را از امام هادی (ع) پرسیدند آن حضرت در پاسخ فرمودند: آن سوره، سوره حمد است، که این حروف هفتگانه در آن نیست. پرسیدند: فلسفه ی نبودن این هفت حرف، در این سوره چیست؟ ⭕️فرمودند: حرف ث اشاره به ثبور(هلاکت) ⭕️حرف ج اشاره به جحیم (نام یکی از درکات دوزخ) ⭕️ حرف خ اشاره به خبیث (ناپاک) ⭕️ حرف ز اشاره به زقوم (غذای بسیار تلخ دوزخ) ⭕️حرف ش اشاره به شقاوت(بدبختی) ⭕️حرف ظ اشاره به ظلمت (تاریکی) ⭕️حرف ف اشاره به آفت است. ❇️خلیفه، این پاسخ را برای قیصر روم نوشت، قیصر پس از دریافت نامه، بسیار خوشحال شد، و به اسلام گروید و در حالی که مسلمان بود از دنیا رفت. 📕 شرح شافیه ابی فراس، مطابق نقل منتخب التواریخ، ص 795 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻سخت قضاوت خواهیم شد! در دنیایی زندگی میکنیم که یک نفر در فکر خریدن خانه ی بیستم هست و یک نفر روی کارتن میخوابد یک نفر دنبال بلوکه کردن پول هست و دیگری پول داروی دردهای خود را ندارد آن یکی در رستورانهای مختلف برای تنوع غذا میخورد و در کنارش شخصی هست که شب را گرسنه میخوابد ! در مجموع حسابهایی پر از پول و افرادی ثروتمند و همنوعانشان از مقدماتی ترین امکانات زندگی برخوردار نیستند اگر حق انتخاب داشتم قطعا این دنیا را برای زندگی انتخاب نمیکردم دنیا زیباست به شرطی که ما زیبا فکر کنیم و زیبا زندگی کنیم چقدر ما حقیریم که حال همنوع ما برای ما مهم نیست ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢 مُدّعی گوید که با یک گُل نمی‌آید بهار من گُلی دارم که عالم را گلستان می‌کند... اميرمومنان علی علیه‌السلام بر فراز منبر بودند که فرمودند: از فرزندان من در آخرالزّمان فرزندى ظهور كند كه رنگش سفيد متمايل به سرخى و سينه‏اش فراخ و ران‌هايش سطبر و شانه‏هايش قوى است و در پشتش دو خال است،يكى به رنگ پوستش و ديگرى مشابه خال پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و دو نام دارد؛ يكى نهان و ديگرى آشكار؛ امّا نام نهان «احمد» و نام آشكار «محمّد» است. إِذَا هَزَّ رَايَتَهُ أَضَاءَ لَهَا مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ 🔻و چون پرچمش به اهتزاز درآيد از مشرق تا مغرب را روشن می‌كند و دستش را بر سَر بندگان می‌نهد. فَلَا يَبْقَى مُؤْمِنٌ إِلَّا صَارَ قَلْبُهُ أَشَدَّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِيدِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا 🔻و دل مؤمنان از بركت او چون پارهٔ آهن استوار گردد و خداوند توانايى چهل‏ مرد به وى دهد. وَ لَا يَبْقَى مَيِّتٌ إِلَّا دَخَلَتْ عَلَيْهِ تِلْكَ الْفَرْحَةُ فِي قَلْبِهِ‏ وَ هُوَ فِي قَبْرِهِ وَ هُمْ يَتَزَاوَرُونَ فِي قُبُورِهِمْ وَ يَتَبَاشَرُونَ بِقِيَامِ الْقَائِمِ 🔻 هر مؤمنى گر چه در گور باشد، از ظهور او خوشحال می‌شود و به ديدار هم می‌روند و مژده ظهور قائم "صلوات‌الله‌علیه" را به يك ديگر می‌دهند. 📚کمال الدین ج۲ ص۶۵۳
مژده آمدعیدفطر وغم به پایان آمده لحظه‌ی دیدار ماباحی سبحان آمده چشم های عاشقان بنگرکه ابری گشته است ماه غفران رفت وگویا بوی باران آمده عیدفطراست ودل عشاق غرق شادی است امشب ازاین عید والا روی لب جان آمده سفره بزم خدا افتاده دراین عیدفطر طرفة العینی جهان، مهمان براین خوان آمده با ابو حمزه دلم حال وهوایی داشته باز امشب افتتاح ما به پایان آمده بی سر و پا بوده ام، حالا سراپا ثروتم عیدفطر است و فقیران لطف سلطان آمده باز هم بی آبرویی را به کویش راه داد چون فقط از خلق نیکوی کریمان آمده آنقَدَر بخشید از خیل گنه درعیدفطر بنگر آوای فغان از بند شیطان آمده یارب امشب ذره ای مژگان من نمناک شد باز از دریای رحمت موج غفران آمده "بالحسین،العفو" ،گفتم دست من را اوگرفت جود او بر ما پس از ذکر "حسین جان" آمده عیدفطراست وخدا امشب مرابخشیده است ناله ی بخشیدنم از عرش رحمان آمده ** در میان نهری ازتوبه شدم پاک وخجل پرده پوشی گنه ازسوی سبحان آمده خالق ازبالای عرش دارد تماشا می کند هرملک بردیدنم باحال خندان آمده کاش می شد زودتر عید تو رابینم خدا باز از صحرا صدای اهل ایمان آمده عطر سیب کربلا امشب مرادیوانه کرد دیدن رخسار یوسف سوی کنعان آمده اربعین ، پای پیاده از نجف تاکربلا یاحسین آغوش خود بگشا که مهمان آمده 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👇 اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
امشب شب عیداست و پری باز نمودیم درکوچه ی عشاق توپرواز نمودیم جامی زمی فطرتو آغاز نمودیم ما پُست غلامیِ ز تو احراز نمودیم امشب بده جامی که تو را درک نمایم خواهم که دگر میکده را ترک نمایم مالایق مهمانی ات ای یاربه فطریم عمریست که ما واله وبیمار به فطریم ما تشنه لبان رخ دلداربه فطریم بر روی توماجمله خریدار به فطریم عمریست دگر خسته و تنها شده ام من شرمنده ا ت، ای یوسف زهرا شده ام من آوای مناجات و دعا این شب فطر است فیض سحر ذکر خدا این شب فطر است یک شب ونه یک عمر صفا این شب فطر است همسفرگیِ با شهدا این شب فطر است جامانده ترین رهروِ این جاده عشقم یارب ز نفس بین ره افتاده عشقم آمدبه کف ازعشق تواین حاصلم امشب دیوانه نمودم به چه سرعت دلم امشب افسوس که بایادتومن غافلم امشب بنما تو به درک عرفه شاملم امشب یارب نگهی ،گرچه گنهکار و حقیرم یاحضرت سبحان تویی آن شاه وامیرم عیدآمدومن غیرتوکس را نستایم صدشکر که عمری به درت مثل گدایم با عشق تو عمری به درت رفته و آیم خواهم بزنی در حرمت قفل به پایم خواهم سحرعید به یاد تو بمانم دروقت سحرناله ی العفو بخوانم عیداست و نمازش به صف خسته دلان شد چون مهدی زهرا نفس سینه زنان شد عیداست ودلم مشتری اهل جنان شد امشب چه براتی ز تو گیریم عیان شد امشب دل هرخسته زدلدار رضا بود داریم یقین روزیِ ما کرب و بلا شد ایکاش که دست کرمت دست بگیرد گربی توشود زار و گنهکار بمیرد خوش بخت شودآنکه دلت را بپذیرد دراین شب فطر ازکرمت عید بگیرد عیداست و فقیران ره تزکیه هستیم عیدی بده چون مستحق فطریه هستیم مهدی توفقط نور دل اهل زمانی هرجاتوعیانی به خدا ،باز نهانی اسطوره ای وضامن عشاق جهانی ایکاش نماز عیداین فطر بخوانی (مجنونم)ودل رابه تولیلا بسپارم خواهم که سرم بر سره پای توگذارم آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
امشب شب عیداست و پری باز نمودیم درکوچه ی عشاق توپرواز نمودیم جامی زمی فطرتو آغاز نمودیم ما پُست غلامیِ ز تو احراز نمودیم امشب بده جامی که تو را درک نمایم خواهم که دگر میکده را ترک نمایم مالایق مهمانی ات ای یاربه فطریم عمریست که ما واله وبیمار به فطریم ما تشنه لبان رخ دلداربه فطریم بر روی توماجمله خریدار به فطریم عمریست دگر خسته و تنها شده ام من شرمنده ا ت، ای یوسف زهرا شده ام من آوای مناجات و دعا این شب فطر است فیض سحر ذکر خدا این شب فطر است یک شب ونه یک عمر صفا این شب فطر است همسفرگیِ با شهدا این شب فطر است جامانده ترین رهروِ این جاده عشقم یارب ز نفس بین ره افتاده عشقم آمدبه کف ازعشق تواین حاصلم امشب دیوانه نمودم به چه سرعت دلم امشب افسوس که بایادتومن غافلم امشب بنما تو به درک عرفه شاملم امشب یارب نگهی ،گرچه گنهکار و حقیرم یاحضرت سبحان تویی آن شاه وامیرم عیدآمدومن غیرتوکس را نستایم صدشکر که عمری به درت مثل گدایم با عشق تو عمری به درت رفته و آیم خواهم بزنی در حرمت قفل به پایم خواهم سحرعید به یاد تو بمانم دروقت سحرناله ی العفو بخوانم عیداست و نمازش به صف خسته دلان شد چون مهدی زهرا نفس سینه زنان شد عیداست ودلم مشتری اهل جنان شد امشب چه براتی ز تو گیریم عیان شد امشب دل هرخسته زدلدار رضا بود داریم یقین روزیِ ما کرب و بلا شد ایکاش که دست کرمت دست بگیرد گربی توشود زار و گنهکار بمیرد خوش بخت شودآنکه دلت را بپذیرد دراین شب فطر ازکرمت عید بگیرد عیداست و فقیران ره تزکیه هستیم عیدی بده چون مستحق فطریه هستیم مهدی توفقط نور دل اهل زمانی هرجاتوعیانی به خدا ،باز نهانی اسطوره ای وضامن عشاق جهانی ایکاش نماز عیداین فطر بخوانی (مجنونم)ودل رابه تولیلا بسپارم خواهم که سرم بر سره پای توگذارم آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
ماه رمضان رفت مرا روی سیاه است از این رمضان حاصل من باره گناه است ماه رمضان رفت ولی جاماندم گویا که گنه ماحصل عمر تباه است ازباره گنه ذوق مناجات ندارم این ماحصل عمر از این دست گناه است دیدی رمضان زودتر از هر رمضان رفت من هیچ ندانم که شب چندم ماه است این آخر خط است که درپیشِِِ رخ ماست ديدي رمضان رفت که این آخر راه است جرم وگنه آورده ام ای حضرت معبود دریای گنه در بر عفوت پر کاه است همواره به هرجا کرم وعفو توپیداست حاجات دلم در گرو نیمه نگاه است حاجت به دره خانه ات آورده ام ای شاه این دا بخداباز به دنبال پناه است ازعشق حسین است که (مجنون)شده لیلا در روزقیامت فقط این اشک گواه است _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) کانال جدید اشعار ناب
رمضان رفت.... خبرآمد روزه داران رمضان رفت دگر ماه غفران ودعا ماه امان رفت دگر یک زمان گریه کن نیمه ی شبهابودیم دگرازبهره من این اشک روان رفت دگر عقب افتاده ام ازقافله ی خوبانت شرم از راه رسیده است توان رفت دگر گر به دنیا و ظواهرسر ما گرم شده غم این ماه به اسرار نهان رفت دگر آشتی کردن من با همه بود الا تو سود این دوستی ام غیر زیان رفت دگر غیره روز عرفه نیست زمانی باقی وامصیبت شب قدره رمضان رفت دگر تا رفیق دل من هست حسین ابن علی(ع) میل باخوب رخان.بادگران رفت دگر بنویسیدحسین باره دگر بر دلها یاحسین برلب این سینه زنان رفت دگر جز حرم میل ندارد دل(مجنون )بخدا دل عشاق سوی قبله ی جان رفت دگر _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) نــوكــــــــر نــوشـــت: بودم از روز ازل دست به دامان حسین خوشم ازاینکه شدم بی سروسامان حسین تا ابد دل به هوای حرمش خواهم داد بوده ام مشتری شیوه ی احسان حسین _مجنون کرمانشاهی کانال جدید اشعار ناب
عیدفطراست وهمه راه ونشانم ازتوست هدیه از جنس دعای رمضانم ازتوست عیدفطراست به گرداب گنه افتادم حال در این شب عید خط امانم ازتوست عیدماه آمدومن غرق نمازفطرم لطف وجود وکرم وصل به جانم ازتوست درنمازعیدامسال ازخداکردم طلب لطف و احسان خودت، جا و مکانم ازتوست درسرم هست هوای حرم امن اله شاکرلطف توام، باز توانم ازتوست خواهشم بوده خدایا که شوم یک اربعین پابرهنه درنجف وقت اذانم ازتوست از تو ممنون مرا در نظرت آوردی سره این خوان کرم سفره ی نانم ازتوست کربلایی شدنم را زتو دارم یارب لطف کردی به گدا، شوق جنانم ازتوست -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
پی پایان این ماه و عبادت عیدفطر آمد پی یک ماه اشگ پر ندامت عیدفطر آمد دوباره سفره ی ماه مبارک جمع شدیارب پی توبه ولی بازست ، اجابت عیدفطر آمد نوا وناله ی "العفو" به دل ها مانده و اما دوباره میرسد از ره ، شفاعت عیدفطر آمد عطا کردی دراین سی شب الهی لطف بی حد را حسینی گشتم ازلطف وعطایت عیدفطر آمد شب عیداست و ماها را بیا و کربلایی کن نصیبم کن شبی فیض زیارت عیدفطر آمد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) _________________ ✅کانال سبک وشعر👇 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
فطر عیداست و جانماز من ازعیدفطر توست این سفره ی نیاز من ازعیدفطرتوست دلخواه دوست راز من ازعیدفطرتوست سوز و صفاوساز من ازعیدفطرتوست ای روزه دار عیدسعیدت مبارک است شدعیدفطر عیدنویدت مبارک است عیدآمده ، به سینه ی ما هم شفا بده بر روزه دارجرعه ی جام ولا بده عیدآمده هر آن چه که خواهی به ما بده عیدی ما زیارت کربوبلا بده ما را به لطف این شب مسعود کن دعا کن راهیم بسوی شهنشاه کربلا عیداست وگو به محضرتویاد می شویم؟ عیدآمده برای توما شاد می شویم گردت خراب گشته و آباد می شویم امشب دخیل صحن گوهرشاد می شویم عیداست حرم نرفته خدا را ندیده ایم ای وای آن که کرببلا را ندیده ایم... عیدآمدوبرای توما ناز می کنیم بایاد دوست بال و پری ، باز می کنیم عزم سفربرای توما ، ساز می کنیم با یا علی به گرده توپرواز می کنیم عیداست وصحن نجف اوج شور ماست ذکرعلی علی همه اوج سرور ماست هستم گداو ، طایفه ام نیز حیدریست شغلم به کوی توهمه ی عمر نوکریست منصب غلام و اصل و نسب فاطمی بود دارایی ام تویی و دل من صنوبریست درعیدفطر نوکریت افتخارماست قلبم گدای صحن وسرای تومرتضاست -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ------------------------------------- اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
شب عید رمضان... رمضان رفت ولی گریه و آهم دادی به در خانه ى خود باز پناهم دادی توبه ام کی به درت بازقبول میگردد شب عید رمضان عفو گناهم دادی شب عید رمضان..رد مکنم از درِ خویش برگ عفوی توبراین..روى سیاهم دادی منِ بیچاره فقط در رمضان باتوخوشم توکرم کردی ولطفی به نگاهم دادی کمکم کن شب عیداست بخرآبرویم شب عیده رمضان باز پناهم دادی _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) کانال جدید اشعار ناب
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند : یاعلی ای  را کند، و بگیرد، و داری کند، و به اندازه  طلا و نقره داشته باشد، و همه آنها را در راه خدا کند، و در صفا و مروه مظلوما کشته شود، ‌ و تو را نداشته باشد، هیچ یک از اعمالش نمیشود و حتی بوی  هم به مشامش نمی رسد  و نیز ولایت تو بدون  از تو و  تو قبول نیست. 📝مستدرک الوسائل ج١ص١٥٩وص١٦٢ کنزالفوائد ص١٨٥ مناقب ال ابیطالب ج٣ ص٢ التحصین ص٥٣٩ شواهدالتنزیل ج ١ص٥٥٤ کشف الیقین ص ٢٢٤و ٢٢٦ مجمع النورین ص ٢١٤؛ بحارالانوار ج ٢٧ص ١٩٩ حدیث ٦٦غایه المرام ص ١٧ حدیث ٩ و ص٤٤حدیث ٤٨ اثبات الهداه ج ٤ص١٦٨📝 فقط به عشق علیه السلام
زباده ی می فطرت پیاله ام دادی تو عاشقانه دلی رنگ لاله ام دادی شبی به سوز درونم توراطلب کردم نگاه حضرت جل جلاله ام دادی شکسته دل پی این عیدفطر آمده ام ز جلوه های نگاهت تو هاله ام دادی برای پارگی این حجاب جسمانی سلاح گریه و افعان وناله ام دادی گناه من به شب عیدفطربخشیدی حواله ام تو به نام سه ساله ام دادی مراچو ماهی زخمی در عمق اقیانوس برای سیر در امواج ناله ام دادی تمام خواهش من عیدفطر میباشد دلی برای زیارت حواله ام دادی دوباره واسطه ی عیدفطر آمده است دمی عنایت دست سه ساله ام دادی زجام عشق تویارب به عیدمدهوشم برای خستگی ام صد رساله ام دادی ببین به پنجه غفلت دگرمچاله شدم مرابه فطر نگاهت حواله ام دادی -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) -عیدفطر
فطر عیداست و جانماز من ازعیدفطر توست این سفره ی نیاز من ازعیدفطرتوست دلخواه دوست راز من ازعیدفطرتوست سوز و صفاوساز من ازعیدفطرتوست ای روزه دار عیدسعیدت مبارک است شدعیدفطر عیدنویدت مبارک است عیدآمده ، به سینه ی ما هم شفا بده بر روزه دارجرعه ی جام ولا بده عیدآمده هر آن چه که خواهی به ما بده عیدی ما زیارت کربوبلا بده ما را به لطف این شب مسعود کن دعا کن راهیم بسوی شهنشاه کربلا عیداست وگو به محضرتویاد می شویم؟ عیدآمده برای توما شاد می شویم گردت خراب گشته و آباد می شویم امشب دخیل صحن گوهرشاد می شویم عیداست حرم نرفته خدا را ندیده ایم ای وای آن که کرببلا را ندیده ایم... عیدآمدوبرای توما ناز می کنیم بایاد دوست بال و پری ، باز می کنیم عزم سفربرای توما ، ساز می کنیم با یا علی به گرده توپرواز می کنیم عیداست وصحن نجف اوج شور ماست ذکرعلی علی همه اوج سرور ماست هستم گداو ، طایفه ام نیز حیدریست شغلم به کوی توهمه ی عمر نوکریست منصب غلام و اصل و نسب فاطمی بود دارایی ام تویی و دل من صنوبریست درعیدفطر نوکریت افتخارماست قلبم گدای صحن وسرای تومرتضاست -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ------------------------------------- اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
عیدفطراست وشب مهمانی است برلب مانغمه ا ی سبحانی است پر نموده حق تعالی کاسه ام جام می غیراز می تو فانی است عیدفطراست ونمک گیرت شدم مزدعیدت روشن و پنهانی است من به عشق تو قنوت آورده ام کن قبولم گرچه که طولانی است عیدفطر است ونوایم یاعلیست ذکر حیدرتاابد ، طوفانی است بر حسین امشب قسم دادم تورا بخشش من کار بس آسانی است عیدفطراست و بود ذکرم حسین جای تربت نقش برپیشانی است السلام ای شاه بی غسل وکفن یاده تودر هر نماز عرفانی است 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
رمضان رفت.... خبرآمد روزه داران رمضان رفت دگر ماه غفران ودعا ماه امان رفت دگر یک زمان گریه کن نیمه ی شبهابودیم دگرازبهره من این اشک روان رفت دگر عقب افتاده ام ازقافله ی خوبانت شرم از راه رسیده است توان رفت دگر گر به دنیا و ظواهرسر ما گرم شده غم این ماه به اسرار نهان رفت دگر آشتی کردن من با همه بود الا تو سود این دوستی ام غیر زیان رفت دگر غیره روز عرفه نیست زمانی باقی وامصیبت شب قدره رمضان رفت دگر تا رفیق دل من هست حسین ابن علی(ع) میل باخوب رخان.بادگران رفت دگر بنویسیدحسین باره دگر بر دلها یاحسین برلب این سینه زنان رفت دگر جز حرم میل ندارد دل(مجنون )بخدا دل عشاق سوی قبله ی جان رفت دگر _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) نــوكــــــــر نــوشـــت: بودم از روز ازل دست به دامان حسین خوشم ازاینکه شدم بی سروسامان حسین تا ابد دل به هوای حرمش خواهم داد بوده ام مشتری شیوه ی احسان حسین _مجنون کرمانشاهی کانال جدید اشعار ناب
رسیده فطر وباز عیدخدا شد شب شادی ،شب صدق و صفا شد رسیده عیدفطر ای اهل ایمان شب تهلیل وتسبيح و دعا شد رسیده فطراز فيض و سعادت بود در هردلی شوق عبادت شدعیدفطرو لبها گرم يارب شبش از روز و روزش بهتر از شب شدعیدفطر ای اهل مناجات بودیانور ویاقدوس بر لب ملک براهل روزه اختر افشاند کميل و افتتاح و ندبه می خواند شب عیداست وبرلبها حسین است حسین شمع دل و دل با حسین است سره شب باحسین بوديم تا صبح چه مي گويم نفس ها يا حسین است بخوان آواي يارب الکريمت دعاي يا عليُّ يا عظيمت شب عيد است وفيض و عيد نور است بدانید عيد شوق و عيد شور است رسیده عید فطر ای اهل روزه گمانم عیدما روز ظهور است شب فطراست وعالم غرق یاراست اگرآید گل زهرا بهار است -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
فطر عیداست و جانماز من ازعیدفطر توست این سفره ی نیاز من ازعیدفطرتوست دلخواه دوست راز من ازعیدفطرتوست سوز و صفاوساز من ازعیدفطرتوست ای روزه دار عیدسعیدت مبارک است شدعیدفطر عیدنویدت مبارک است عیدآمده ، به سینه ی ما هم شفا بده بر روزه دارجرعه ی جام ولا بده عیدآمده هر آن چه که خواهی به ما بده عیدی ما زیارت کربوبلا بده ما را به لطف این شب مسعود کن دعا کن راهیم بسوی شهنشاه کربلا عیداست وگو به محضرتویاد می شویم؟ عیدآمده برای توما شاد می شویم گردت خراب گشته و آباد می شویم امشب دخیل صحن گوهرشاد می شویم عیداست حرم نرفته خدا را ندیده ایم ای وای آن که کرببلا را ندیده ایم... عیدآمدوبرای توما ناز می کنیم بایاد دوست بال و پری ، باز می کنیم عزم سفربرای توما ، ساز می کنیم با یا علی به گرده توپرواز می کنیم عیداست وصحن نجف اوج شور ماست ذکرعلی علی همه اوج سرور ماست هستم گداو ، طایفه ام نیز حیدریست شغلم به کوی توهمه ی عمر نوکریست منصب غلام و اصل و نسب فاطمی بود دارایی ام تویی و دل من صنوبریست درعیدفطر نوکریت افتخارماست قلبم گدای صحن وسرای تومرتضاست -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ------------------------------------- اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
خداوند تبارک و تعالی می فرماید: آنکس که مرا طلب کند، می‌یابد مرا آنکس که مرا یافت، می شناسد مرا آنکس که مرا شناخت، دوست می دارد مرا آنکس که مرا دوست می داشت، به من عشق می‌ورزد، آنکس که مرا عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم، آنکس که به او عشق ورزیدم، می کشم او را، آنکس را که من بکشم، خونبهایش بر من واجب است، آنکس که خونبهایش بر من واجب است، پس من خونبهایش هستم. آنکس که تو را شناخت، جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی دیوانه تو، هر دو جهان را چه کند