فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه رقیه جااااان.mp3
1.09M
(نوحه حضرت رقیه س)
#مداح..حاج آرمین غلامی
خوش آمدی در کنج این خرابه
پدرجان پدرجان
دلم ز رؤیت سرت کبابه
پدرجان پدرجان
خوش آمدی تنگه دلم برایت
پدرجان پدرجان
به پای تو جانم کنم فدایت
پدرجان پدرجان
جانم فدای چهره ی غمینت
پدرجان پدرجان
از چه شکسته، ای پدر جبینت
پدرجان پدرجان
ای قاری خوش عطر و بوی قرآن
پدرجان پدرجان
کی زد به لب های تو چوب خزران
پدرجان پدرجان
قامت من از غم شده خمیده
پدرجان پدرجان
کی از ستم رگ های تو بریده
پدرجان پدرجان
ندیده ای بابا چه ها کشیدم
پدرجان پدرجان
از دشمنت زخم زبان شنیدم
پدرجان پدرجان
از ناقه تا روی زمین فتادم
پدرجان پدرجان
گفتم که یا زهرا برس به دادم
پدرجان پدرجان
آن لحظه ها با سوز و گریه هر دم
پدرجان پدرجان
یا ابتا یاد مدینه کردم
پدرجان پدرجان
زجر آمد و ظلم و ستم فزون کرد
پدرجان پدرجان
با زدن من دل عمه خون کرد
پدرجان پدرجان
بر صورتم چون فاطمه نشانه است
پدرجان پدرجان
بر پیکرم نشان تازیانه است
پدرجان پدرجان
من خسته ام دیگر ز زندگانی
پدرجان پدرجان
بهار من بی تو شده خزانی
پدرجان پدرجان
داغ تو ای پدر نموده پیرم
پدرجان پدرجان
دعا نما دیگر پدر بمیرم
پدرجان پدرجان
#سبک_طفل_یتیمی_زحسین_گمشده
#حضرت_رقیه_س
مراسم روضه حضرت رقیه
#سوم محرم
/نوحه/روضه
صبح دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#حسینیه شاملو
نوحه رقیه جااان.mp3
2.08M
(نوحه حضرت رقیه س)
#مداح.حاج آرمین غلامی
ای نور دل حیدر(کردی تو به من احسان)۲
در گوشه ی ویرانه(بر من شده ای مهمان)۲
ای که در مهربانی چون احمدی
در گوشه ی خرابه خوش آمدی
یا ابتا حسین ای گل زهرا۲
بابا به کجا بودی(ای بود و نبود من)۲
جانم به فدای تو(ای یاس کبود من)۲
بوسه ها مزد قاری قرآن است
لب هایت جای چوب خیزران است
یا ابتا حسین ای گل زهرا۲
افتاده ام از ناقه(از قافله جا ماندم)۲
در غربت و تنهایی(آیات خدا خواندم)۲
تا دیدم بی یاور و بی مجیبم
شد بلند نوای ام یجیبم
یا ابتا حسین ای گل زهرا۲
زجر آمد و زجرم داد(روزم شده شب بابا)۲
از آن همه آزارش(در تابم و تب بابا)۲
بی دین بی مروت بی بهانه
بر سر و رویم زد با تازیانه
یا ابتا حسین ای گل زهرا۲
آتش زده داغ تو(بر حاصل من بابا)۲
تا که سر تو دیدم(خون شد دل من بابا)۲
از لب خونی ات بوسه بگیرم
آن قدر می سوزم تا که بمیرم
یا ابتا حسین ای گل زهرا۲
در گوشه ی ویرانه(بوسه ز لبت گیرم)۲
با این دل بشکسته(در راه تو می میرم)۲
سیرم ای بابا از این زندگانی
گوشه ی خرابه گشتم زندانی
یا ابتا حسین ای گل زهرا۲
از زندگی بی تو(گردیده دگر خسته)۲
آیم به سویت بابا(با این دل بشکسته)۲
می سوزم می گریم بابا برایت
تا جان من گردد بابا فدایت
یا ابتا حسین ای گل زهرا۲
#سبک_زینب_زینب_زینب
#حضرت_رقیه_س
مراسم روضه حضرت رقیه
#سوم محرم
/نوحه/روضه
صبح دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#حسینیه شاملو
نوحه رقیه جان.mp3
1.69M
(نوحه حضرت رقیه س)
#مداح..حاج آرمین غلامی
ای گل گلزار عشق
زینت شهر دمشق
رقیه جان دل ها،کرده هوای تو
نشسته ایم ما در،بزم عزای تو
رقیه رقیه۲
یا رقیه الحسین
بر حسینی نور عین
از لطف حق هستی،تو فاطمی سیرت
کودک ولی هستی،تو حامی عترت
رقیه رقیه۲
ای گل باغ ولا
دختر خون خدا
چون آل پیغمبر،بودی تو در غربت
بودی به دشت خون،در رنج و در محنت
رقیه رقیه۲
دیده ای در کربلا
رنج و داغ و ابتلا
غرق به خون دیدی،برادرت اکبر
به دست بابایت،در خون علی اصغر
رقیه رقیه۲
دیده ای در شهر شام
غم به جای احترام
کنار عمه شد،بزم شراب جایت
دیدی یزید می زد،بر لب بابایت
رقیه رقیه۲
شد خرابه جای تو
روی خاک مأوای تو
در گوشه ی ویران،تو دیده تر بودی
همناله با زینب،یاد پدر بودی
رقیه رقیه۲
در خرابه بی رمق
دیدی وارد شد طبق
تو در طبق دیدی،پر خون سر بابا
گشتی در آن لحظه،هم ناله با زهرا
رقیه رقیه۲
زین الم خون شد دلت
زد شرر بر حاصلت
کنار سر کردی،با پدرت نجوا
من خسته ام با خود،مرا ببر بابا
رقیه رقیه۲
از نفس افتاده ای
جان به جانان داده ای
تو رفتی و آمد،جان همه بر لب
اهل حرم نالان،گریان تو زینب
رقیه رقیه۲
#سبک_با_نوای_کاروان
#حضرت_رقیه_س
مراسم روضه حضرت رقیه
#سوم محرم
/نوحه/روضه
صبح دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#حسینیه شاملو
نوحه رقیه،،.mp3
1.9M
(نوحه حضرت رقیه س)
#مداح.حاج آرمین غلامی
رقیه گل گلزار عشق
تویی زینت شهر دمشق
خلق و خویت بود چون زهرا
واویلا واویلا واویلا۲
رقیه و بنت الحسینی
به زینب تو نور دو عینی
تویی دختر خون خدا
واویلا واویلا واویلا۲
کربلا به همراه زینب
روز تو رقیه شد چون شب
کربلا دیدی رنج و بلا
واویلا واویلا واویلا۲
دیده ای اکبر اربا اربا
اصغرش روی دست بابا
خونجگر ز داغش شد مولی
واویلا واویلا واویلا۲
غربتت را نمودی احساس
تا که افتاد دو دست عباس
فرق او از ستم شد دو تا
واویلا واویلا واویلا۲
دیده ای پدر تنها شده
اسیر رنج و غم ها شده
گوشه ی قتلگه شد غوغا
واویلا واویلا واویلا۲
دیده ای سوی او دویدند
سرش از ظلم و کین بریدند
رأس او بریده از قفا
واویلا واویلا واویلا۲
دیده ای آتش خیمه ها
سر بابا روی نیزه ها
سرش روی نیزه ی اعدا
واویلا واویلا واویلا۲
دیده ای عدو بی بهانه
عمه را زند تازیانه
کشیدی چه ها در عاشورا
واویلا واویلا واویلا۲
شنیدی به کوفه و در شام
ز دشمن زخم زبان دشنام
بدتر از کربلا بود آن جا
واویلا واویلا واویلا۲
دیده ای تو ظلم بی حساب
رقیه کجا بزم شراب
شور محشر شد آن جا برپا
واویلا واویلا واویلا۲
در خرابه بودی بی رمق
رسید مهمان تو در طبق
رخ بابا شده هویدا
واویلا واویلا واویلا۲
گفته ای نور دیده بابا
کی سر تو بریده بابا
تنت مانده بر خاک صحرا
واویلا واویلا واویلا۲
دشمنت به زخمم نمک زد
مرا و عمه را کتک زد
چه ها من کشیدم از اعدا
واویلا واویلا واویلا
#سبک_نسیمی_جانفزا_می_آید
#حضرت_رقیه_س
مراسم روضه حضرت رقیه
#سوم محرم
/نوحه/روضه
صبح دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#حسینیه شاملو
زمینه محرم🤞🤞
مداح.حاج آرمین غلامی
ماه بالا آمد و دنیای ما را غم گرفت
سر در هر هیات و هر خانه را پرچم گرفت
باز تکیه میهمان کوچه های شهر شد
شهر مشکی بر تنش آورد و دل ماتم گرفت
صحبت زنجیر ها با شانه ها آغاز شد
طبل بر سینه زد و دمام از نو دم گرفت
از رواق عرش نوحوا بر خلائق وحی شد
چشم ها را چشمه های کوثر و زمزم گرفت
صحن باب العشق را پر کرده با یابن الشبیب
هرم غم دامان خلق و عالم و ادم گرفت
کشتی باب النجاه افتاد بر دریای عشق
دست بی دستی ما را پادشاه غم گرفت
شعله ای که رو به خاموشی قدم وا کرده بود
با نفس های میان رو ضه ها کم کم گرفت
بسته شد درب جهنم باز شد درب بهشت
چشم های روضه خوان و مستمع را نم گرفت
♦️هرگاه ماه محرّم فرا مي رسيد، پدرم حضرت موسی بن جعفر(ع) ديگر خندان ديده نمی شد و غم و افسردگی بر او غلبه می يافت، تا آن که ده روز از محرّم می گذشت، روز دهم محرّم که مي شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود.(۹)
🔟گریه #امام_رضا_علیه_السلام :
از ابی بکار نقل شده است که؛
📋《أَخَذْتُ مِنَ التُّرْبَةِ الَّتِی عِنْدَ رَأْسِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(ع) فَإِنَّهَا طِینَةٌ حَمْرَاءُ!
فَدَخَلْتُ عَلَی الرِّضَا(ع) فَعَرَضْتُهَا عَلَیْهِ فَأَخَذَهَا فِی کَفِّهِ ثُمَّ شَمَّهَا ثُمَّ بَکَی حَتَّی جَرَتْ دُمُوعُهُ ثُمَّ قَالَ : هَذِهِ تُرْبَةُ جَدِّی》
♦️از تربتی که بالای سر قبر حضرت حسین بن علی(ع) بود مقداری برداشتم، این تربت سرخ رنگ بود، پس بر حضرت رضا(ع) وارد شده و آن را به حضرت(ع) عرضه داشتم.
آن حضرت(ع) تربت را در کف دستشان نهاده و بوئیدند، سپس چنان گریستند که اشک های مبارک شان جاری شد، سپس فرمودند : این تربت جدّم می باشد.(۱۰)
1⃣1⃣گریه #امام_زمان_علیه_السلام :
در زیارت ناحیه مقدسه از زبان امام زمان(عج) که ایشان در حق جدّ مظلومشان می فرماید :
📋《فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً》
♦️هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك، خون مى گريم.(۱۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
باز اين چه شورش است که در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين
بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گويا طلوع ميکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامي ذرات عالم است
گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست
اين رستخيز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جاي ملال نيست
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است
جن و ملک بر آدميان نوحه مي کنند
گويا عزاي اشرف اولاد آدم است
👤محتشم کاشانی
📚منابع :
۱)مستدرک على الصحیحین حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۷۶
۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۶۲
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۹۳
۴)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۶
۵)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۳۴
۶)امالی شیخ صدوق، ص۲۰۴
۷)مروج الذهب مسعودی، ج۳، ص۲۴۲
۸)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۴۷۳
۹)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۱
۱۰)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۴۷۴
۱۱)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۱
#حضرت_رقیه_س_شهادت🤞🤞
#حضرت_رقیه_س_مدح_و_شهادت
#مداح.حاج آرمین غلامی
...اللهمَّ صلِّ علي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبَويَّةِ، والصّولَةِ الحَيدَريّةِ، والعِصمَةِ الفاطِميَّةِ، صَلابَةِ الحسَنيَّةِ، والشُّجاعَةِ الحُسَينيَّةِ
آیینهدار زینب و زهرا رقیه
کوچکترین انسیة الحورا رقیه
پشت سرش بیشک دعای پنج تن بود
آدم اگر میگفت اول یا رقیه
خورشید در منظومهی عشق حسینی
صد سال نوری راه دارد تا رقیه
جا داشت روی شانهی کعبه اباالفضل
جا داشت روی شانهی سقا رقیه
آرامتر از هر زمانی بود اصغر
میخواند تا بالا سرش لالا رقیه
پا بر مغیلان مینهد اما محال است
روی سر موری گذارد "پا" رقیه
**
این طفل بی آزار را آزار دادند
زجر بدی را دید در دنیا رقیه
زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه
طفلان همه بر ناقهاند اِلّا رقیه
مقتل که میخواندم شبی با خویش گفتم
پیدا نمیشد کاش در صحرا رقیه
وقتی که پیدا شد خمیده راه میرفت
شد پیرتر از زینب کبری رقیه
حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست
جز دست گرم و بوسهی بابا رقیه
دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد
تنها سر آمد دیدنش اما رقیه...
حیرت زده پرسید: عمه این سر کیست؟
یاللعجب نشناخت بابا را رقیه!
خود را مرتب کرد تا در چشم بابا
باشد همان دردانهی زیبا رقیه
از بوسهاش جان میگرفت، اینبار اما
جان داد با بوسیدن لبها رقیه
«آن کو که در این مزار شریف آرمیده است
امُّ البُکاء رقیه ی محنت کشیده است»
*گریه سپره معمولا بچه ها از این سلاح استفاده می کنند.تا دعواشون میکنی گریه میکنن دست برمیداری. هر دختر بچه ای رو بخوای بزنی گریه کنه دلت به رحممیاد اما کربلا برعکس شد هروقت این سه ساله گریه کرد زدنش ..میگفتن گریه نکنی نمیزنیمت. میگفت :نه!من با بابام قرار گذاشتم..*
«گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور
صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است»
*گریه کرد،گریه کرد تا بالاخره به مراد دلش رسید یه وقت دید سر باباش جلو چشماشه..*
حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو واکن
بغل کن بغضم بازم، غریبیمو تماشا کن
حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم باتو
بزار تعریف کنم بعدش، ببین من پیر شدم یا تو
تو وقتی اومدی گفتمکه تقصیرِ دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه چه وقته گریه کردن بود
ببخش حرفای تعریفیم، دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی، خرابه جای خوبی نیست
خرابه بِسترش خاکه، خرابه بالشش خِشته
تو خیلی خاکیی اما، برای دخترت زشته
برای دخترت زشته که خونه اش این طوری باشه
بزار چیزی نگم شایدتو حرفام دلخوری باشه
*خیلی حرفا آماده کرده بود بزنه اما تا نگاش به سر بریده ی باباش افتاد زِبونش بند اومد..بریده بریده گفت :أبَ..*
کدوم خانوم با این حالش، پیش مهمون معذب نیست
ببخش از راه طولانی، سر و وضعم مرتب نیست
اگه مهمون داری باید، براش با جون مهیّا شی
خجالت می کشی وقتی، نتونی از زمین پاشی
نگی من بی ادب بودم
نگی این دختر عاشق نیست
نمی تونم پاشم از جام
پاهام پاهای سابق نیست
«بس که دوید عقب قافله واویلا واویلا
پای من از ره شده پر آبله واویلا واویلا»
حالا چشمای کم سومو
به هر چی جز تو می بندم
به زورم باشه پا میشم
به زورم باشه می خندم
*بابا! یه نگاه کن به دخترت چرا چشاتو بستی؟یه نگاه کرد به باباش گفت..*
مگه تو صورتم امشب، بغیر از خنده چی دیدی
که از وقتی پیشم هستی، یه بار حتی نخندیدی
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
متن روضه سوم محرم/حضرت رقیه🤞
#مداح..حاج آرمین غلامی
مثه بچه مرده ها گریه کنید
میخوام از رباب و دخترش بگم
این دفعه مصیبت رقیه رو
میخوام از زبون مادرش بگم
دخترم مثل علی اصغر برات مادری کردم
رفتی و چادر خاکی تو رو – روسری کردم
🔅هردرد بی دوا را درمان کند رقیه
🔅لطف وکرم به عالم احسان کندرقیه
🔅گر دردمندومسکین بردرگهش بیفتد
🔅برخوان رحمتخویشمهمان کندرقیه
🔅دستگره گشایشمشکلگشای دهراست
🔅هر مشگلی که باشد آسان کند رقیه
(محمدرضا رضوی بیگلی)
⬅️آی حسینیا..آی ناله دارا..
⬅️قنبر غلام امیرالمومنین نقل میکنه..
شبا امیرالمومنین کیسه طعام به دوش میگرفت ،، میبرد در خانهٔ یتیما،،
میگه یه شبی دنبال امیرالمومنین حرکت کردم .. آقا متوجه شد سوال کرد کی هستی؟
گفتم آقا ..جان قنبر غلام شمام..
(آقا فرمود: چی میخوای قنبر؟)
گفتم آقا اگه اجازه بدین..
این کیسه ای که می برید من بردارم ..همراه شما باشم..
حضرت فرمود..اگه میخوای همراهم بیا ولی کیسه رو خودم برمیدارم..
⚜میگه دیدم آقا وارد منزلی شد بچه های یتیم تو خونه اند..
میگه دیدم آقا با دست خودش به دهان بچه ها غذا میگذاره..
به بچه ها آب داد، سیرابشون کرد..
میگه دیدم امیرالمومنین خم شد دست و پاشو زمین گذاشت بچه ها اومدن پشت علی سوار شدند..
(سواری داد به بچه هابا بچه ها بازی کرد)
❇️(گفتم آقا جان شما امیرالمومنین ید
چرا اینکارو میکنید)
فرمود ای قنبر..این بچه ها یتیمن بابا ندارن..
میخوام جای خالی باباشونو احساس نکنند..
(میخام بخندند شاد باشن..نبود بابا رو حس نکنند)
💠بگم آقا جان یا امیرالمومنین..چه خوب جواب محبت های شما رو دادند..
آقا جان..
من یه نازدانه سراغ دارم..
من یه بچه یتیم سراغ دارم..تو خرابه شام، دل شب، بهانه بابا گرفت..ناله میزد ..گریه میکرد..
چه غوغایی یپا کرد کنج خرابه..
یا حسین3
ناله میکرد گریه میکرد..بابا بابا میگفت..
همه اهل خرابه به گریه افتادند..
صدای شیون و زاری رسید به گوش یزید لعنه الله علیه..
چه خبره در خرابه؟
گفتن امیر سه ساله حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته..
صدا زد خب باباشو براش ببرید..
امان امان3
قربون دل داغدارت بی بی جان..
سرو تو طبقی گذاشتند ،، یه پارچه ای روی اون کشیدند..
مقابل سه ساله حسین گذاشتند..
صدا زد عمه جان..من که غذا نمی خوام عمه..
⚜امان از دل زینب 3
آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا..
بگمو نالشو بزنی..
⚫️وای از اون لحظه ای که سر بابا رو دید..
سر بابارو بغل گرفت...
سر بابا رو به سینه چسباند..
شروع کرد به درد دل کردن با بابا..
🌾آخ ببین عمه امشب قمر آمده
🌾پدر رفته با پا به سر آمده
🌾ببین دل غمینم
🌾مگو من یتیمم، پدر آمده
🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین
🌾دلم عمه امشب خبر می دهد
🌾شبم را امید سحر می دهد
🌾دوچشمش نگویم چرا بسته است
🌾پدر از سفر آمده خسته است
🌾ببین دل غمینم
🌾مگو من یتیمم، پدر آمده
🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین
⬅️آخ صدا زد بابا..بابا..بابا.
⏺ رخ من نیلی از سیلی ست بابا
⏺ لبان تو چرا نیلی ست بابا
⏺مگر چوب جفا بوسیده بابا
⏺که خون بر روی آن خشکیده بابا
✳️مقاتل نوشتن، فقط سه جمله گفت رقیه س.. همه گریه کردند..
⚜یا ابتا من ذالذی خضب بدمائک
⚜بابا کی محاسنتو به خون رنگین کرده..
⚜یا ابتا من ذالذی قطع وریدک
⚜بابا کی رگای گردنتو بریده بابا..
⚜یا ابتا من ذالذی ایتمنی علی صغر سنی
⚜بابا..کی منو تو کوچیکی یتیمم کرد بابا...
⚫️یه وقت دیدن سه ساله آرام شده..
فکر کردند خواب رفته
اومدن سر بردارند
آخ دیدن سه ساله حسین جان داده..
(#دشتی)
آخ
🔳یتیمی درد بی درمان یتیمی
🔳یتیمی خاری دوران یتیمی
🔳اگر دست پدر بودی به دستم
🔳چرا کنج خرابه می نشستم
هر چقدر ناله داری به سوز جگر سه ساله ابی عبدالله باب الحوائجه.. ناله بزن بگو ..
#یا_حسین..
🔸بارنج وغمی رقیه س درشام خراب
🔸چون دید سََرِ پدر به خوناب خضاب
🔸ازغصه وغم تا به ابدرفته به خواب
🔸روحش به جنان رفت برایش #صلوات
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#زمینه
#حضرت_رقیه
شب سوم ماه محرم 1403
#کانال_متن_روضه_
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
#اشعار_شب_ سوم_ محرم ⏫⏫⏫⏫⏫
اشعارمحرمی
ازاول تا۶/محرم
⏫⏫⏫⏫
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#روز_سوم_ماه_محرم
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
#شهادت_رقیه خاتون
سویی نداشت چشم ترت ، ای سه ساله جان
خالی شده دور و برت ، ای سه ساله جان
خون گریه کرده بر تو و بر حال و روز تو
چشم ملائک و پدرت ، ای سه ساله جان
زجرابن قیس کرده تنت را،سیه چرا
خون میچکدچرا زسرت ، ای سه ساله جان
یک تن نبود حامیِ توغیره عمه ات
تا شد ز غربتت کمرت ، ای سه ساله جان
از آن لگد که زجر به جسم وتنت زده
شد ارغوان بال و پرت ، ای سه ساله جان
شاهد به جان سپردن توبوده عمه ات
آتش گرفت برگ و برت ، ای سه ساله جان
اندرخرابه هاتوشبت رابه سرمکن
این سان گذشت هر سحرت ، ای سه ساله جان
افتاده ای میان خرابه،به گوشه ای
بود ه همیشه در نظرت ، ای سه ساله جان
ازکربلابه کوفه وشامات میروی
خولی شده همسفرت ، ای سه ساله جان
بانو رقیه نیزه شد ه مرکب سرت
بر رویخاک مانده سرت ، ای سه ساله جان
عمه رسید تا که ببیند غم تو را
از زخم هم نبود اثرت ، ای سه ساله جان
اندرخرابه ای که توبودی حصیر بود
باب تو بینِ نیزه و شمشیر اسیر بود
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
کانال تخصصی اشعار آرمین غلامی