eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فلک دارد سرِ آزار زینب نخواهد گرمیِ بازار زینب این جلال و جبروت‌ر‌و که دید ، این آسمون تاب نیاورد ... گفت حالا یه کاری می‌کنم زینب ... دور فلک چرخید ... عصر روز یازدهم ... همین زینب می‌خواد سوار محمل بشه ... یه نگاه کرد دید یه طرف حسین افتاده ... کنار علقمه عباس افتاده ... خیمه دارالحرب علی اکبر و قاسم ... خودش یکی یکی بانوان‌رو سوار کرد ، بچه هارو بغل خانومها سپرد ... حالا نوبت زینبه ... یه نگاه کرد دید کسی نیست ... صدا زد حسین ... پاشو به داد زینب برس ... حسین .... این حسین خیلی کارا ازش برمیاد ... هزارسال گذشت از حکایت زینب هنوز مهدی صحرانشین سیه پوش استک
🤞🤞 متن روضه_باب الحوائج حضرت امام موسی بن جعفر_حاج آرمین غلامی روی خاروخس زندان بدنت افتاده زیرپای مردکی بود تنت افتاده میکندملعون جسارت برتو ونام علی بین این هم همه‌ها، پر زدنت افتاده گوکه این معرکه‌ها بین سیه چال ز چیست دست آن مرد یهود پیروهنت افتاده آن یهودی به امید زدنت آمده بود زیرشلاق، عقیق یمنت افتاده پیکرت روی زمین بود و تنت ریخت بهم زیرشلاق جسارت بدنت افتاده مسیب میگه یه شب دیدم آقا موسی بن جعفر داره خیلی گریه میکنه عرض کردم آقا امشب دارید خیلی گریه میکنید! فرمودند:مسیب به خدا دلم برای رضام تنگ شده میخوام برم مدینه رضامو ببینم.دیدم صدای غل و زنجیر داره میاد رفتم داخل زندان دیدم آقا داره این غل و زنجیرو باز میکنه،گفتم:آقا کجا؟!فرمود:دیگه زمانی از عمر من باقی نمانده میخوام برم بچه هامو ببینم و برگردم یه وقت دیدم که دیوار زندان شکافته شد و حضرت رفتند ساعتی نگذشت هی دلشوره داشتم اگر الان مامورا بیان بفهمند من چه کنم؟دیدم دیوار زندان شکافته شد حضرت برگشتند شروع کردند با دست خودشون غل و زنجیرارو به گردن انداختن عرض کردم شما که میتونید خودتون رو خلاص کنید چرا خلاص نمیکنید؟حضرت فرمودند:برای شیعیانمان برای شیعیانمان.شیعیان ما اگه قراره راه برن باید این غربت و مظلومیت را بکشیم."السلام علی المعذب فی قعرالسجون"خب میتونسته بگن" السلام علی المعذب فی قعرالسجن"چرا میگن السلام علی المعذب فی قعرالسجون"سجون یعنی زندان ها اونم قعر،زندان موسی بن جعفر علیه الصلوه والسلام تو یه سیاهچال یه حفره کندن این حفره بالاش تنگه پایینش گشاده جوریه که نه آدم میتونسته بایسته نه میتونسته بشینه نه میتونسته بخوابه اسم این حفره مطامیر هست.مطامیر چیه؟ببینید چقدر مصیبت توش هست.مطامیر محل نگهداری غله رو میگن،مثل خمره میمونه بالاش تنگه پایینش گشاده.ویژگیش چیه؟اینه که باید تاریکه تاریکه تاریک باشه ظلمته ظلمته ظلمت و فقط یه روزنه میذارن که هوا رد بشه.موسی بن جعفر علیهما السلام رو سالیان سال تو این زندان مطامیر قرار دادن تازه بدتر از اون غل و زنجیر جامعه هم به گردن حضرت بوده.غل و زنجیر جامعه خیلی سنگینه،جوری بوده که سنگین بوده با حرارت اینا رو به همدیگه متصل کرده بودن امروزیا میگن جوش،جوش میدادن به همدیگه.غل و زنجیر جامعه این بوده،حالا ببینم گوش میدید تا منم ورود پیدا کنم یا نه! تو اون وضعیت سیاسی اون موقع خب به نفع هارون الرشید نبوده که موسی بن جعفر رو با غل و زنجیر تحویل شیعیان بدن چرا با غل و زنجیر تحویل داده؟چرا غل و زنجیرو باز نکردن؟ممکنه آقا احتمالاتی بدین منم این احتمال رو میدم،یا بقیة الله ببخشید یا حضرت معصومه اگر تو جلسه مایی ببخش خانوم جان یا امام رضا عذر میخوام ازتون نه یه سال نه دوسال نه سه سال نه چهار سال نه پنج سال... هفت سال تا سیزده سال گفتن ایشون غل و زنجیر بودن.چی میخوای بگی؟این غل و زنجیر جذب بدن موسی بن جعفر شده باید دست امام رضا علیه السلام بیاد این غل رو از بدن باباش خارج بکنه.حالا بریم تو سیاهچال"ذی الساق المرضوض"غل و زنجیر آویزون کردن این غل و زنجیر استخونای حضرت رو خورد کرده.بگم؟زودتر از من میری؟گریزهاش رو بزن که من راحت تر ورود پیدا بکنم،چون من مشتری گریه ام تا روضه خرج بکنم."رضض"یعنی خرد شده دوباره میگم "رضض"یعنی...نه همه تحویل نمیگیرن،نمیگن..."رضض" یعنی خرد شده،شکسته شده."رضض"را سه جا میتونی ببینی.یه جا تو زیارت آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام،سلام براون آقایی که در اثر غل و زنجیر این استخوناشو خورد کردن،ناله بزن،نشنو.دومین "رضض" رو برو مدینه بین در و دیوار،این قدر این درو فشار داد...سومین "رضض" رو باید بری کربلا،اسبای عربی آوردن نعل تازه زدن یه بار از روسینه یه بار از رو کمر....گفت"نحن رضضنا الصدر بعد الظهر"اون قدر با اسبامون رو بدن حسین تاختیم... امان از نعل های تازه بسته امان از نعل های تازه بسته امان از استخوان های... حسین... ➖➖➖➖➖➖➖➖
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 روضه_امام_حسین_علیه_السلام 🏴 🏴 ..حاج آرمین غلامی گریه های شب جمعه چه خریدن دارد نوکرت بر حرَمت شوق رسیدن دارد دل من لک زده تا کُنجِ حرم بنشیند مرغکی ناله کنان میل پریدن دارد رخ یوسف اگرم هر چه که زیباست ولی چهره نه ، نام شما دست بریدن دارد من شفا یافته ی لطفِ شما بودم وبس شکر باذکر حسین قلب تپیدن دارد همه زَوّار تو بی دل شده بر میگردند دلِ بی دل شدگان وَه چه خریدن دارد هر کجا می نگرم عکسِ حرم میبینم این رهِ خانه عشق است دویدن دارد روزِ محشر که حسین بن علی وارد شد حال و روزِ دل عشاق چه دیدن دارد ... بعد صد سال اگر از سرِقبرم گذری من کفن پاره کنم زندگی از سرگیرم وای شب جمعه است ... امشب امرِ واجب پروردگار است ، که اولِ غروب آفتاب بیایند کربلا ، همه بیایند حرم ، ابی عبدالله را زیارت کنند ، خیلی ازمردم هم ، امشب کربلا هستند اما ، همه انبیا ، همه اولیاء ، همه ائمه ، همه ارواح پاک ، همه اونهایی که توو دنیا هستند و امشب میایند حرم ... آینه کاری می بینند ، ضریح می بینند ، کاشی کاری می بینند ، گُنبد می بینند ، گُلدسته می بینند ... ولی زیارت همه اینها با فرق میکنه ، ... خواهر که اومد ، آینه کاری نبود ، بدن هم نبود ، انبوهی از نیزه شکسته ها بود ، شمشیر بود ، چوب و سنگ بود ، ...باید وارد گودال می شد ، اینهارو کنار میزد ، ... کنار زد ... اما چی دید ؟ وای وای وای ... چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو می‌آید بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭 فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭 راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭 انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن *یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد* مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان* خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟ حسین جان عزیز دلم چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو می‌آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید *یه گوشه گودال مادر و دیدم😭 که رفته بود ازحال دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی‌ماند بعد ازاین غارتی که شد دیگر ازتو جز اسم تو نمی‌ماند این یکی می‌کِشد تورا برخاک قصد دارد تورا بیازارد آن یکی آمده دراین گودال ازسر عمامه تورابردارد حسین حسین... می‌زند داد بس کنید اینقدر بدنش را به خاک خون نکشید باسر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان اون نزنید ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ =صَــــدَقِہ جاریِہ ..حاج آرمین غلامی
🏴🤞🤞 🏴 🏴 🎤مداح :حاج آرمین غلامی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ به نقل از محمّد بن حنفيّه پسر امیرالمومنین میگه وقتی شب بيست‏ويكم شد ، دومين شب حادثه بود پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود ...میگه آب و غذا آورديم اما چيزى ننوشيد.قربون لب تشنه برم مولا، به لب‏هايش نگاه كرديم، داره ذكر خدا رو میگه، پيشانى‏اش شروع کرد عرق کردن امیرالمومنین با دست خود آن را پاك مى‏كرد. گفتم: بابا چرا دست بر پيشانى مى‏كشى؟.فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مى‏فرمود:" مومن وقتی مرگش نزدیک میشه پيشانى‏اش عرق مى‏كند و ناله‏اش آرام مى‏گيرد"». شروع کرد همه بچه هارو از کوچیک وبزرگ به اسم صدا زدن شروع کرد. با همه خداحافظى کردن و آنان مى‏گريستند.امام حسن فرمود بابا چیکار میکنی فرمود: حسن جان يك شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به‏او گفتم یا رسول الله این امت خیلی من واذیت کردن،خیلی من علی و خار کردن . فرمود:" نفرينشان كن". گفت منم شروع کردم دعا کردن خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود:" خداوندْ دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى‏آورد". حالا سه روز گذشته است وقته رفتنه گفت دارم میبینم بعد من چه می‌کنند با شما یه وقت نگاهش و برد سمت حسین حسین من تو شهید این امتی صبر کن خدا قضاوت میکنه بعد اینکه با حسین حرف زد بیهوش شد نقل می‌کنند نمیدونند امیرالمومنین چی دید که بیهوش شد میگن شاید یکی از صحنه های کربلا جلوش متمثل شد شاید امیرالمومنین این صحنه رو دید اون لحظه ای که زینب اومد بالا گودی قتلگاه با صدای سوزناک صدا زد حسین چه کردی با قلب خواهر یه وقت دو دست رو سر گذاشت صدا زد وا محمدا رسول خدارو صدا کرد این حسین توست آغشته در خون مقطع الاعضا به هوش آمد چشمانش را به چهره همه خانواده‏اش گرداند سپس رو به قبله شد،،گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله». سپس جان داد. صدا ناله زینب بلند شد حسن ناله میزنه حسین ناله میزنه خونه علی بوی مرگ گرفته دختراش سر به دیوار گذاشتند گریه میکنند اما من ميگم یا امیرالمومنین یادت میاد اون روزی که زهرا رو دفن کردی؟ وقتی بچه ها رو از کنار قبر زهرا بلند کردی بزار اینجا یه روایت وبگم یا امیرالمومنین اونشب که بی بی رو دفن کردی روایت میگه همچین که کار دفن تمام شد دست از خاک برداشت دست هارو بهم زد خاک ها رو از دست تکان داد یا امیرالمومنین قربونت برم روایت میگه غم واندوه به قلب علی هجوم آورد قربون نالت برم اینجور ناله میزنی علی خیبر شکن شروع کرد های های گریه کردن اینجا بچه هاشو بلند کرد بچه ها بلند شید بریم خونه یه چیزی برام سوال وقتی علی وبچه ها به کوچه بنی هاشم رسیدند چه حالی پیدا کردند وقتی به آستانه ی در رسید وقتی در نیم سوخته رو باز کرد قطرات خون زهرا رو دید الهی بشکنه دست مغیره
🤞🤞متن روضه شام غریبان امیرمومنان علی علیه السلام .حاج آرمین غلامی آمدم مـــــن بــــــر در احـسان تو من گدایم مـن گدا، دستم بگیر یــــــــــا علی مرتضی دستم بگیر تــــــا نیفتــادم ز پا دستم بگیر گر بدم من دوست می دارم تو را ای شـه مــلک ولا دستم بگیر در دم مُــــــــردن به فریادم برس پا بنه بـر سر مرا، دستم بگیر من ز مرگ و برزخم در وحشتم  یاری یم کن از وفا دستم بگیر دردمـــندم، مـــستمندم، مضطرم ای شـه مشکل گشاه دستم بگیر وقتی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از تشیع جنازه پدر بزرگوارشان امام علی (ع) باز می گشتند به خرابه ای رسیدند، در این خرابه بیماری افتاده بود و ناله می کرد. آن دو بزرگوار به خرابه رفتند و سر بیمار را که پیرمردی علیل بود به دامان گرفته و احوالش را پرسیدند. پیرمرد گفت: در این دنیا هیچ کس به فریاد ما نمی رسد، مگر یک نفر که به اینجا می آمد و در دهان من غذا می گذاشت، اما اکنون سه روز است که او به اینجا نیامده و من گرسنه و تشنه هستم. فرزندان امام علی (ع) فرمودند: آیا او را می شناختی؟ پیرمرد جواب داد: من کور هستم اما روزی از او پرسیدم: آقا اسم شما چیست؟ فرمود: من بنده خدا هستم. فرزندان امام علی (ع) پرسیدند: آیا نشانه ای از او به خاطر داری؟ پیرمرد جواب داد: هر گاه آن بزرگوار در خرابه ذکر خداوند را می گفت تمام سنگ و کلوخ و دیوار اینجا او را همراهی می کردند و خداوند را تسبیح می گفتند. در این موقع صدای گریه امام حسن (ع) بلند شد و فرمودند: او پدر ما امام علی (ع) بود که ما اکنون از تشیع جنازه او می آییم. بیمار با شنیدن این خبر گریان شد و التماس کنان عرض کرد: ای آقازاده ها بر من منت بگذارید و مرا بر سر قبر او ببرید. فرزندان امام (ع) او را بر سر قبر امام (ع) بردند. پیرمرد آنقدر بر سر قبر امام (ع) گریه کرد تا جان از بدنش خارج شد. یه پیرمرد نابینا جابر بن عبدالله انصاری هم آمد کنار قبر ابی عبدالله، عطیه می گوید تا گفتم مقابل قبر حسینیم سه مرتبه صدا زد "حبیبی یا حسین" از هوش رفت. به هوش آمد گفت حسین جان چی شده که جواب دوست خودت را نمیدی؟ جابر یک وقت به خودش خطاب کرد، جابر عجب توقعی داری!؟ چگونه جواب بده کسی که بین سر و بدنش جدائی افتاده است. حسین .... جابر مشغول عزاداری بود، یک وقت دید صدای قافله ای می آید. ز جا، برخیز جا بر عاشق فرزانه می آید قدم از خانه بیرون نه که صاحب خانه می آید یا الله زینب آمد کنار قبر حسین ... بردار بلند شو که زینب را دیگر نمی شناسی ... حسین .حاج آرمین غلامی
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 روضه_امام_حسین_علیه_السلام 🏴 🏴 ..حاج آرمین غلامی گریه های شب جمعه چه خریدن دارد نوکرت بر حرَمت شوق رسیدن دارد دل من لک زده تا کُنجِ حرم بنشیند مرغکی ناله کنان میل پریدن دارد رخ یوسف اگرم هر چه که زیباست ولی چهره نه ، نام شما دست بریدن دارد من شفا یافته ی لطفِ شما بودم وبس شکر باذکر حسین قلب تپیدن دارد همه زَوّار تو بی دل شده بر میگردند دلِ بی دل شدگان وَه چه خریدن دارد هر کجا می نگرم عکسِ حرم میبینم این رهِ خانه عشق است دویدن دارد روزِ محشر که حسین بن علی وارد شد حال و روزِ دل عشاق چه دیدن دارد ... بعد صد سال اگر از سرِقبرم گذری من کفن پاره کنم زندگی از سرگیرم وای شب جمعه است ... امشب امرِ واجب پروردگار است ، که اولِ غروب آفتاب بیایند کربلا ، همه بیایند حرم ، ابی عبدالله را زیارت کنند ، خیلی ازمردم هم ، امشب کربلا هستند اما ، همه انبیا ، همه اولیاء ، همه ائمه ، همه ارواح پاک ، همه اونهایی که توو دنیا هستند و امشب میایند حرم ... آینه کاری می بینند ، ضریح می بینند ، کاشی کاری می بینند ، گُنبد می بینند ، گُلدسته می بینند ... ولی زیارت همه اینها با فرق میکنه ، ... خواهر که اومد ، آینه کاری نبود ، بدن هم نبود ، انبوهی از نیزه شکسته ها بود ، شمشیر بود ، چوب و سنگ بود ، ...باید وارد گودال می شد ، اینهارو کنار میزد ، ... کنار زد ... اما چی دید ؟ وای وای وای ... چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو می‌آید بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭 فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭 راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭 انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن *یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد* مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان* خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟ حسین جان عزیز دلم چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو می‌آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید *یه گوشه گودال مادر و دیدم😭 که رفته بود ازحال دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی‌ماند بعد ازاین غارتی که شد دیگر ازتو جز اسم تو نمی‌ماند این یکی می‌کِشد تورا برخاک قصد دارد تورا بیازارد آن یکی آمده دراین گودال ازسر عمامه تورابردارد حسین حسین... می‌زند داد بس کنید اینقدر بدنش را به خاک خون نکشید باسر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان اون نزنید ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ =صَــــدَقِہ جاریِہ ..حاج آرمین غلامی
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 روضه_امام_حسین_علیه_السلام 🏴 🏴 ..حاج آرمین غلامی کن ظلمت من به نور تبدیل حسین بردند مرا ، نمای تعجیل حسین ای کاش که پرونده ی من می‌گردید با دست کرامت تو تکمیل حسین عمری دل من به شوقت آشفت حسین چون مرگ رسید این سخن گفت حسین از آمدنت کنار خود ممنونم قلبم به قدم های تو بشکغت حسین در کوی محبتت نشستیم حسین با شوق تو چشم خویش بستیم حسین آنروز که ما را به لحد بگذارند محتاج کرامت تو هستیم حسین آن روز که می شوم فراموش حسین یک باره شوم چون شمع خاموش حسین آیا شود ای بنده نواز ای مولا آیی و بگیری ام در آغوش حسین شمشیر بود ، چوب و سنگ بود ، ...باید وارد گودال می شد ، اینهارو کنار میزد ، ... کنار زد ... اما چی دید ؟ وای وای وای ... چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو می‌آید بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭 فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭 راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭 انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن *یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد* مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان* خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟ حسین جان عزیز دلم چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو می‌آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید *یه گوشه گودال مادر و دیدم😭 که رفته بود ازحال دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی‌ماند بعد ازاین غارتی که شد دیگر ازتو جز اسم تو نمی‌ماند این یکی می‌کِشد تورا برخاک قصد دارد تورا بیازارد آن یکی آمده دراین گودال ازسر عمامه تورابردارد حسین حسین... می‌زند داد بس کنید اینقدر بدنش را به خاک خون نکشید باسر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان اون نزنید ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ =صَــــدَقِہ جاریِہ ..حاج آرمین غلامی
مدح علی،،،غ.mp3
5.9M
🏴 🏴 🏴 مداح.خاج آرمین غلامی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ همین است و همین است و همین است فقط حیدر امیرالمومنین است کلام حی سبحان اینچنین است تمام زینت عرش برین است نوای قدسیِ روح الامین است پیام کل قرآن مبین است فقط حیدر امیرالمومنین است ندای آسمان ها و زمین است به هر انگشتری نقش نگین است نوایی که به جان و دل عجین است چه زیبا نغمه است و بی قرین است فقط حیدر امیرالمومنین است غدیر و نغمه ی احمد چنین است به زهرا نور قلب و دیده این است حسن را گفت و گویش این طنین است خروشِ کربلایِ آتشین است فقط حیدر امیرالمومنین است خطابِ زینبِ ویران نشین است همه تسبیح زین العابدین است رجز های یل ام البنین است نوای اصغر این طفل حزین است فقط حیدر امیرالمومنین است همان که سرپست مسلمین است همان که وصف او یعسوب دین است همان که قاتل آن کافرین است همان که دشمن آن مارقین است فقط حیدر امیرالمومنین است همان که دست حق در آستین است همان که اول است و آخرین است همان که شال او حبل المتین است همان که با خدایش همنشین است فقط حیدر امیرالمومنین است علی تصویر رب العالمین است علی استاد جبریل امین است به حشر و جنّت او بالانشین است به شأن او هزاران آفرین است فقط حیدر امیرالمومنین است ▪️▪️▪️▪️▪️ روضه هفتگی ونوحه امام باقر(ع) ۲۰خرداد /حسینیه کرم _آرمین _غلامی #
زمینه امام باقر.mp3
4.24M
🏴 🏴 🎤مداح :حاج آرمین غلامی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ منم باقر منم هم نام پیغمبر(ص) که جدم بود علی و فاطمه مادر میادیادم که تو دشت بلا بودیم میاد یادم اسیر غصه ها بودیم میاد یادم که عمه م میکشید هی آه تو کربلا توی گودی قتلگاه میاد یادم دیدم خنجر روی حنجر میادیادم که دیدم روی نیزه سر میاد یادم غروب قافله دیدم میاد یادم نگاه حرمله دیدم میاد یادم دیدم بی سر شیر خوار میاد یادم که دیدم غارت گهوار میاد یادم که دیدم گریه ی دختر میادیادم که دیدم غارت معجر میادیادم لگد از اون و این خوردم هزاربار با رقیه هی زمین خوردم حسین جانم حسین جانم روضه هفتگی ونوحه امام باقر(ع) یکشنبه ۲۰خرداد /حسینیه مرشدنجف _آرمین _غلامی
بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم 🌾⚫️روضه و توسل جانسوز به امام محمد باقر علیه السلام مداح..حاج آرمین غلامی از ازل معتکف کوی امام باقرم من اسیرخم ابروی امام باقرم درپی جلوه ی دنیانرود این دل من من خریدار گل روی امام باقرم گل رخان رابه سرای دل عاشق ره نیست عاشق آن رخ دلجوی امام باقرم برلبانم همه جا زمزمه جزنامش نیست ازازل سینه زن کوی امام باقرم تا ابدگریه کنت هستم ای باقرالعلوم شكرگویم که ثناگوی امام باقرم لب(مجنون )همه جا زمزمه ی یادش بود سرخوش ومست ازآن بوی امام باقرم ان شاءالله مدینه رو ببینید،اگه دیدی كناره دستید یه جوره دیگه گریه میكنه،با یه حالی،با یه اشكی،بدون یه شب مدینه رو دیده،بقیع رو زیارت كرده،من بعضی وقت ها به بعضی رفقا میگم،اگه میخواید مدینه برید،دعا كنید شب ،مدینه نرسید،میگن،چرا؟مدینه ،مدینه است دیگه! میگم نه،روز برسید مدینه باز بهتره،همه ی مدینه روشنه،افتاب هست،اما وقتی شب میرسید مدینه،نگاه میكنی،فقط یه گوشه تاریكه،همه ی مدینه پر از چراغه،همه ی خیابونها،فقط یه گوشه تاریكه،میخوای دق كنی،می خوای داد بزنی،میگی بابا اینجا چهارتا امام ما زیر خاكن،شب خیلی سخته مدینه رسیدن،ان شاء الله بری،وصف العیش،نصف العیش،بزار یه سفر معنوی آغاز كنیم،مگه نفرمود، و قبره فی قلوب من والا،الان دل تك تك شما یه بقیعه، از قبر پیغمبر بیا،از پله های بقیع برو بالا،جلوی در بسته ی بقیع ،همچین كه میرسید،یه صحنه ای صدای ناله ات رو بلند میكنه،میبینی،یه قفل بزرگ به در زدن،یعنی همون جا باید بایستی،جلوتر ممنوعه کاش ازباقر نشانی داشتیم دربقیعش آشیانی داشتیم درعزای باقر آل عبا کاش درکویش.مکانی داشتیم فكر نكنی به همین راحتی،گریه ها و روضه ها به دست من و تو رسیده،امام سجاد بعد هم امام باقر،خون دل خوردن تا این روضه ها مونده گار شد. من همانم که دیدم غصه ها ناله های عمه ام در کربلا امام باقر كسی است كه همه چیز و به چشم خودش دیده،مگه میشه امام باقر بگی از كربلا نگی ازهمان زهر به زین بال وپرم درهم ریخت درمدینه بین کوچه جگرم درهم ریخت ازعطش دم نزدم گرچه تنم آب شده ازهمان زهرشرربار سرم درهم ریخت پسری کو که بیاید. سر بالین پدر صادق آمدبه سر من پسرم درهم ریخت پنجمین اخترعشقم.باقرم .عشق نبی زین همه درد وبلا چشم ترم درهم ریخت معلومه میخوای با من ناله بزنی،هركی میخواد روزی بگیره برا محرم امشب شبشه حسین......... شنیدن كی بود مانند دیدن،ما هرچی روضه بخونیم شنیدیم،تو مقاتل ورق زدیم،اما امشب یه وجودی میخواد برات روضه بخونه،خودش همه چیزو دیده،بچه ی كوچیك یه ذهنی داره،روانشناسا میگن مواظب باشید تو كوچكی بچه تصاویر بد نبینه،بابا خیلی مثال ملموس میزنم،اونها كه اهل كنایه هستن زود بگیرن،مثال راحت میزنم بگیرید، داری از تو خیابون رد میشید،یه صحنه ی تصادف میبینی،با خانواده ات باشی،اول از همه میگی این بچه نبینه این صحنه رو،قربون این آقا زاده برم،تو سنین خردسالی چه صحنه ها كه ندیده دیده ام نصف روزی غصه را دیده ام من ناله های عمه را ان شاء الله این ناله رو محرم به تو بدن،اگه تا حالا ناله نزدی با این بیت ناله بزن باز افتاده خزان در چمنت باز یثرب شده بیت الحزنت شده از زین به زهر آغشته بخدا آب تمام بدنت اقا جان امروز شاگردات اومدن،قریب به چند هزار شاگرد،چه شاگردایی،امروز اومدن بدنت رو با احترام،تو مدینه برداشتن،شنیدم چند تا كفن داشتی،شنیدم بدنت رو زمین نمونده،شنیدم كسی به بدنت بی احترامی نكرده،اما آقا جان،كربلا كار به جایی رسید،عمه جانت دید بابات داره میلرزه،زینب اومد كنار زین العابدین،گفت:عزیز برادرم،نبینم تو رو این طوری داری میلرزی،داداشم تو رو به من سپرده،چی شده عمه جان،چه اتفاقی افتاده،صدا زد عمه نگاه كن ببین،اینها دارن كشته هاشون رو دفن میكنن،هیچ كس به بدن بابام نگاه نمیكنه،هنوز بدن بابام رو خاكه،حسین..... روضه و توسل جانسوز به امام محمد باقر علیه‌السلام ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🏴🤞🤞 🏴 🏴 🎤مداح :حاج آرمین غلامی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ «ابن زیاد (لعنهما الله) دستور داد پاهای حضرت مسلم و هانی (علیهما السلام) را به طنابی ببستنتد و در بازار کشاندند، سپس جنازه بی سر آن دو را در محل کناسه کوفه به طور معکوس و وارونه (پاها بالا، و سرها پائین) به دار آویزان نمودند، و سر آن دو بزرگوار را به سوی یزید فرستاد، و یزید(لعنه الله) آنها را در یکی از دروازه‌های دمشق نصب نمود». [۱] ---------- [۱]: مقتل الحسین مقرّم ص۱۸۷ به نقل از مدارک متعدّد. 😭کوفه سر فصل خزان است کجا می آیی 😭حرف کینه به میان است کجا می آیی 😔فهمیدی دیگه؟؟! 😔اینا همونایی هستن که دست بابات، علی رو بستن 🔹بام هایی که همه، گل به رویم می ریزند ☑️روز اول که حضرت مسلم وارد کوفه شده، همه از بالای پشت بوم گل میریختن زیر پای ما حضرت مسلم... ☑️هجده هزارنفر شنیدم نوشتن اومدن برا دستبوسی حضرت مسلم یکی میگفت خونه م مال شماست یکی میگفت جونم فدات یا مسلم تو سفیر امامم،حسینی حالا گوش بده... 🔹بام هایی که همه، گل به رویم می ریزند 🔹ذاتشان سنگ پران است، کجا می آیی؟؟ ✔️اینا دارن گل پرتاب میکنن، دستاشون آماده بشه برا اینکه یه روزی بچه هات از این کوچه ها رد میشن این سنگُ گرفتن به هدف بزنن... 😭😭😭 حسین... ✔️اینا منتظر رقیه ان 🔸نیّتی که همه دنبال اَدایش هستند 🔸کشتن تشنه لبان است،کجا می آیی؟؟ 🔘هُنر مردم این طایفه، مظلوم کشی است 🔘گرگ، همدست شبان است کجا می آیی؟؟ 🍃نذر کردند به رویت، همه شمشیر کشند 🍃بزمشان روی سنان است کجا می آیی 🍂سر آویزه رسیده است به گوشم،نرخِ ☑️اینا با خودشون حرف میزنن ☑️ وقتی میان تو نیزه فروشی شمشیر فروشی یه زمزمه هایی باهم دارن که این روزا دکان های نیزه فروشی خیلی شلوغه ✔️شمشیرفروشیاشون خیلی شلوغه ✔️خنجر فروشیاشون خیلی شلوغه 🍂سَرِ آویزه رسیده است به گوشم، نرخِ 🍂سَرِ شش ماهه گران است کجا می آیی ◀️اینا برا سر علی اصغرت، نقشه کشیدن ◀️اینا برای چشمای عباست نقشه کشیدن 😭😭😭 🔥سُم اسب است که بر کُشته خود می کوبد 🔥نعل هم مُهرْ نشان است، کجا می آیی؟؟ 🔅اینجا میان مردم، صحبت منع آبِ 🔅دلشوره ام برای شیرخواره ی ربابِ 💢با صحنه ای که دیدم، آهی ز دل کشیدم 💢رو دوش یک کمان دار، تیر سه شعبه دیدم ❣ 🔻حسین میا به کوفه 🔺کوفه وفاندارد 🔺کوفیه بی مروت 🔻شرم و حیا ندارد 😭😭😭😭 ⬅️ذبح اکبر میشوی ⬅️مرغ بی سر میشوی ☑️عبدالزهرا میگه تو عالم رویا حضرت مسلمُ دیدم. ☑️فرمود عبدالزهرا چرا روضه ی منو نمیخونی?? ✔️عرض کرد آقاجان هرجا نشستم بارها و بارها روضه ی شمارو خوندم… چی خوندی?? گفتم شمارو با دست بسته آوردن بالا دارالاماره ☑️سر از بدنت جدا کردن ☑️فرمود عبدالزهرا از این به بعد روضه ی منه مسلم غریب رو اینجوری بخون چجوری آقا? ♨️بگو منو مث مرغ بسمل سر بریدن ☑️وقتی مرغ بسملُ سر میبرن، این چاقو یا کارد انقده تیزه وقتی سر این جاندارو از بدن جدا میکنن، این حیوون هنوز جون داره چند قدم میره، بعد دست و پا میزنه بعد چند لحظه میمیره منو مثل مرغ بسمل سر بریدن همچین که سرمو از بدن جدا کردن، هنوز جون تو بدنم بوده 😭😭😭😭😭 🌾ای عزیز فاطمه، ترسم از خون لاله گون اکبر شود 🌾تشنه از تیر جفا، پاره پاره حنجر اصغر شود 🍁ذبح اکبر میشوی 🍁مرغ بی سر میشوی 🍁میکشند عباس را 🍁بی برادر میشوی 💎ای عزیز فاطمه زین سفر برگرد جان خواهرت 💎این جماعت وحشی اند، رحم کن بر آن سه ساله دخترت چرا?? 🍃لطمه بر رویش زنند 🍃چنگ بر مویش زنند ❣ عرفه/حضرت مسلم(ع) ۲۷خرداد /حسینیه کرم .حاج _آرمین _غلامی #
روضه شب جمعه،،،.mp3
1.85M
🏴 جمعه_ 🏴 🏴 🎤مداح :حاج آرمین غلامی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ای که عمری طالب سوز دل و چشم تری بار من افتاده اما بار من را میخری در شلوغی ضربه های بی هوا را دیده است دور پیکر پیرمردان با عصا را دیده است دیده او شمر آمد و با پا بر آن پیکر زده در دل گودال ، خنجر را بر آن حنجر زده اومد قنداقه رو گرفت به نقل امام باقر کنار خیمه‌هاست ابی عبدالله اومدن لب‌ها رو بگذارند روی لبه‌های این بچه... تیر حرمله مهلت نداد من هر وقت این روضه رو می‌خونم سوال می‌کنم همین الان فکر کن چقدر حرمله به این خیلی‌ها نزدیک شده بود ؟! که تونست بین بوسه ی حسین و علی ،فاصله بیندازه همین که تیر رها شد امام باقر داره می‌بینه دیدم خون حلقش رو به آسمان پاشید یه قطره‌اش هم برنگشت حسین.... به خون حلق علی اصغر ابی عبدالله رزق زیارت عرفه ما امضا بفرما.... به خون حلق این شیرخواره ی حسین بچه‌هامون رو در خانه ابی عبدالله عاقبت بخیر بفرما.... مراسم روضه شب جمعه پنجشنبه۷تیرماه۱۴۰۳ مداح.حاج آرمین غلامی👇👇
مدح امام عصر.ع.mp3
3.71M
شب اول محرم آرمین غلامی آی عاشقا بیاید فصل تبرکه شال عزای ما بال ملائکه نمیدونم دقیقا چند سالم‌بوده که محرمها برای آقام‌گریه کردم محاله از این راه یه لحظه بر گردم من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام می‌خونم با اشک چشم و سوز آه سلام‌ُ الله علیکَ یا ثارالله دل می‌تپه برات، ای جونِ من فدات روشن میشه چشام، با پرچم سیات تا دنیا دنیا باشه هستی دنیای من ببینید اهل دنیا اینه آقای من یه عُمره این شعره، روی لب‌های من تموم زندگیم مال حسینه دلم همواره دنبال حسینه می‌خونم با اشک چشم و سوز آه سلام‌ُ الله علیکَ یا ثارالله هفتگی شنبه۱۴تیر۱۴۰۳ شاملو آرمین غلامی👇👇
🤞🤞 🏴شب اول محرم الحرام سال ۱۴۰۳🏴 📚روضہ و توسل به سیدالشهدا ..حاج آرمین غلامی ارباب بوی محرمت رسیده نمردمو و دمت رسیده سینه زنه غمت رسیده ارباب اشکه توئه دوای دردام حاله شبای غم و میخوام ذکر حسینه روی لب هام اشک چشام _فدای اون _اشک چشای خواهرت من بمیرم _ برای اون _ درد و غمای دخترت آقام کتیبه ی غمت چه زیباس چشام برات مثله دریاس گدای تو همیشه آقاس آقام این شبا غصه هام همینه میشه گدات بازم ببینه زائره روزه اربعینه عشق و صفا _ ی موکبا _ مگه می‌ره _ ز خاطرم هرکی داره _ باز هوسه _ کرببلا _ من حاضرم بازاین چه شورش است که درخلق عالم است بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است بازاین چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است گویا طلوع می کند از مغرب،آفتاب گاه شور در تمامی ذرات عالم است *حسین ...* گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست که این رستخیز آه که نامش محرم است *فقط من و توایم مگه گریه می کنیم؟* دربارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است *تو عالم رویا دید،منبری از نور اولیا،انبیا از آدم تا خاتم همه جمع اند،چه خبره؟ گفتند پیغمبر اکرم برا حسینش روضه گرفته(نمی خوام بگم گریه کنیا خودت می دونی)تا نگاه کرد،داره تو عالم رویا می بینه مقبل کاشانی،کسی که جذامی بود؛به نگاه ابی عبدالله شفا گرفت و اول بیتی که گفت تا امروز همه جا می خونن: شب عاشوراست امشب کربلا غوغاست امشب یک مرتبه دید همه اومدن،اولیا و انبیا همه بلند شدن گفتند چه خبر شده؟گفتند علی و زهرا دارن میان،مادر روضه داره میاد؛همه نشستند،مقبل میگه گفتم الان چه خبر می شه؟یه وقت دیدم پیغمبر صدا زد محتشم کاشانی بیا،میگه تا محتشم اومد،پیغمبر فرمود: بخون اون شعری که برای حسین من گفتی شروع کرد به خوندن،پیغمبر فرمود:برو بالا منبر،اول پله ایستاد : *بازاین چه شورش است که در خلق عالم است* پیغمبر گریه کرد و فرمود محتشم یه پله بالاتر برو،مقام گرفت،شروع کرد به خوندن : کشتی شکت خورده طوفان کربلا *ببخشید شب اولی نمک می خوام به زخمت بزنم* در خاک و خون ، تپیده .... می دونی یعنی چی؟ شاید همون غلتیدنه ... در خاک و خون تپیده به میدان کربلا... بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید خاتم ز قحط آب،سلیمان کربلا ... *ناله پیغمبر بلند شد،همه دارن گریه می کنن؛یک مرتبه پیغمبر فرمود:محتشم یه پله بالاتر برو،(مقام بعدی)،شروع کرد خوندن:* بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا بر سلسله ی انبیا زدند *همچین شروع کرد به همه اینا خواندن یک مقامی دیگه داد فکر می کنم آخر، بیتش بود دوازده بندشو نتونست بخونه، رفت بالا شروع کرد یه روضه ای گفتن ...* این کشته ی فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست *یک مرتبه،این روضه رو خواند،ندا اومد بس کن،گفت خود پیغمبر فرمودند بخوانم گفتند بس کن به خدا فاطمه غش کرد ..." روضه ونوحه ا شب اول محرم۱۴۰۳ #/مسجدمعتمدالدوله .حاج آرمین غلامی
شب اول محرم.mp3
7.78M
.حاج آرمین غلامی 🏴🏴🏴🏴 هلال غم دمیده و هنگام ماتم است بانگی بلند در جهان ماه محرّم است فتاده شور و وِلوِله در کل کائنات کای خلق عالم باز هم هنگامه‌ی غم است فرموده ثامن الحجج درهرمصیبتی یابن الشبیب گریه بر حسین مقدّم است این روزها در ماتم فرزند فاطمه هرجابساط روضه و هیئت فراهم است از هربلاوهرعذابی در امان بوَد آنکس میان روضه ها و زیر پرچم است فریاد العطش رسدبرآسمان هنوز خجلت زده زین غم فرات و آب زمزم است هرجاکه شدبرپاعزایت شاه سرفراز آنجا برایم کربلای تو مجسّم است مصباحی و هُدایی و سفینه النجاه این دُرّ لبهای رسول الله خاتم است روز قیامت سر بلند در پیشگاه حق هرکس که پای مکتبت آقامصمّم است ما اَعظَمَ مُصیبتُک یا اَیُها الغریب گرخون بگریَم بر مصیبت های تو کم است جن و ملک در ماتم تو نوحه میکنند چشمان آسمان هم از داغ تو پر نم است با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشکِ تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی 🏴🏴🏴🏴 ا شب اول محرم۱۴۰۳ #/مسجدمعتضدی
متن روضه سوم محرم/حضرت رقیه🤞 ..حاج آرمین غلامی مثه بچه مرده ها گریه کنید میخوام از رباب و دخترش بگم این دفعه مصیبت رقیه رو میخوام از زبون مادرش بگم دخترم مثل علی اصغر برات مادری کردم رفتی و چادر خاکی تو رو – روسری کردم 🔅هردرد بی دوا را درمان کند رقیه 🔅لطف وکرم به عالم احسان کندرقیه 🔅گر دردمندومسکین بردرگهش بیفتد 🔅برخوان رحمت‌خویش‌مهمان کندرقیه 🔅دست‌گره گشایش‌مشکل‌گشای دهراست 🔅هر مشگلی که باشد آسان کند رقیه (محمدرضا رضوی بیگلی) ⬅️آی حسینیا..آی ناله دارا.. ⬅️قنبر غلام امیرالمومنین نقل میکنه.. شبا امیرالمومنین کیسه طعام به دوش میگرفت ،، می‌برد در خانهٔ یتیما،، میگه یه شبی دنبال امیرالمومنین حرکت کردم .. آقا متوجه شد سوال کرد کی هستی؟ گفتم آقا ..جان قنبر غلام شمام.. (آقا فرمود: چی میخوای قنبر؟) گفتم آقا اگه اجازه بدین.. این کیسه ای که می برید من بردارم ..همراه شما باشم.. حضرت فرمود..اگه میخوای همراهم بیا ولی کیسه رو خودم برمیدارم.. ⚜میگه دیدم آقا وارد منزلی شد بچه های یتیم  تو خونه اند.. میگه دیدم آقا با دست خودش به دهان بچه ها غذا میگذاره.. به بچه ها آب داد، سیرابشون کرد.. میگه دیدم امیرالمومنین خم شد دست و پاشو زمین گذاشت بچه ها اومدن پشت علی سوار شدند.. (سواری داد به بچه هابا بچه ها بازی کرد) ❇️(گفتم آقا جان شما امیرالمومنین ید چرا اینکارو میکنید) فرمود ای قنبر..این بچه ها یتیمن بابا ندارن.. میخوام جای خالی باباشونو احساس نکنند.. (میخام بخندند شاد باشن..نبود بابا رو حس نکنند) 💠بگم آقا جان یا امیرالمومنین..چه خوب جواب محبت های شما رو دادند.. آقا جان.. من یه نازدانه سراغ دارم.. من یه بچه یتیم سراغ دارم..تو خرابه شام، دل شب، بهانه بابا گرفت..ناله میزد ..گریه میکرد.. چه غوغایی یپا کرد کنج خرابه.. یا حسین3 ناله میکرد گریه میکرد..بابا بابا میگفت.. همه اهل خرابه به گریه افتادند.. صدای شیون و زاری رسید به گوش یزید لعنه الله علیه.. چه خبره در خرابه؟ گفتن امیر سه ساله حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته.. صدا زد خب باباشو براش ببرید.. امان امان3 قربون دل داغدارت بی بی جان.. سرو تو طبقی گذاشتند ،، یه پارچه ای روی اون کشیدند.. مقابل سه ساله حسین گذاشتند.. صدا زد عمه جان..من که غذا نمی خوام عمه.. ⚜امان از دل زینب 3 آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا.. بگمو نالشو بزنی.. ⚫️وای از اون لحظه ای که سر بابا رو دید.. سر بابارو بغل گرفت... سر بابا رو به سینه چسباند.. شروع کرد به درد دل کردن با بابا.. 🌾آخ ببین عمه امشب قمر آمده 🌾پدر رفته با پا به سر آمده 🌾ببین دل غمینم 🌾مگو من یتیمم، پدر آمده 🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین 🌾دلم عمه امشب خبر می دهد 🌾شبم را امید سحر می دهد 🌾دوچشمش نگویم چرا بسته است 🌾پدر از سفر آمده خسته است 🌾ببین دل غمینم 🌾مگو من یتیمم، پدر آمده 🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین ⬅️آخ صدا زد بابا..بابا..بابا. ⏺ رخ من نیلی از سیلی ست بابا ⏺ لبان تو چرا نیلی ست بابا ⏺مگر چوب جفا بوسیده بابا ⏺که خون بر روی آن خشکیده بابا ✳️مقاتل نوشتن، فقط سه جمله گفت رقیه س.. همه گریه کردند.. ⚜یا ابتا من ذالذی خضب بدمائک ⚜بابا کی محاسنتو به خون رنگین کرده.. ⚜یا ابتا من ذالذی قطع وریدک ⚜بابا کی رگای گردنتو بریده بابا.. ⚜یا ابتا من ذالذی ایتمنی علی صغر سنی ⚜بابا..کی منو تو کوچیکی یتیمم کرد بابا... ⚫️یه وقت دیدن سه ساله آرام شده.. فکر کردند خواب رفته اومدن سر بردارند آخ دیدن سه ساله حسین جان داده.. () آخ 🔳یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔳یتیمی خاری دوران یتیمی 🔳اگر دست پدر بودی به دستم 🔳چرا کنج خرابه می نشستم هر چقدر ناله داری به سوز جگر سه ساله ابی عبدالله باب الحوائجه.. ناله بزن بگو .. .. 🔸بارنج وغمی رقیه س درشام خراب 🔸چون دید سََرِ پدر به خوناب خضاب 🔸ازغصه وغم تا به ابدرفته به خواب 🔸روحش به جنان رفت برایش ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ شب سوم ماه محرم 1403
امام زمان.ع...mp3
2.73M
دل بیچاره ما درتب وتاب است بیا دوری از روی تو والله عذاب است بیا چه کنم باغم هجران تو یابن الزهرا بی تو یعقوب دلم خانه خراب است بیا ما فقیریم و نداریم پناهی جز تو سرکشی از فقرا عین ثواب است بیا چشم بر راه قدوم تو نشستیم آقا نوکر تو همه در پا به رکاب است بیا شب هفتم دل ما ناله دوچندان دارد روضه امشب ما قحطی آب است بیا مادری نغمه لالا علی اصغر دارد چقدر دلهره در قلب رباب است بیا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
علی اکبر سلام الله علیه🤞 زبانحال امام .حاج آرمین غلامی ای که گفتی از غمت دردم مداوا میکنی من که مردم بس چرا امروز و فردا میکنی یا بکش یا چاره ای ای دردمندان را دوا تا به کی جان دادن مارا تماشا میکنی *اومد بالاسر علی اکبرش ، همه دارن نگاه می کنن ، ببینن ابی عبدالله چه جوری میاد ؛ ای جوونها تا حالا دیدی کسی اینجوری بیاد بالاسر جوونش؟!! مرحوم شیخ حرعاملی مینویسد ، هنوز از رو مرکب پیاده نشده بود ، اول خودشو رو زمین انداخت ... نتونست رو پاهاش راه بیاد ... همه دیدن رو زانوهاش داره راه میره ... یاالله ... دو دستش رو گذاشت بر طرفین بین علی اکبر ... آخ صورت به صورت علی گذاشت ... دلش آرام نشد ، نوشتن یه نگاه کرد دید لخته های خون همه ی دهان علی رو پر کرده ... هر چی گفت ولدی علی ... جوابی نیومد ... با انگشت مبارک این لخته های خونو بیرون آورد ، به این خیال که بلکه لخته های خون جلو تکلم علی رو گرفته ... این لخته ها رو بیرون آورد ، بازم گفت ولدی علی ، بازم دید جواب نمیاد ... گفت بزار دهان به دهان بزارم به قول ما نفس بدم بلکه این دم و بازدم باعث بشه رمقی به بدن بیاد ... همین که لب ها رو آورد نفس بده خودش از نفس افتاد ..." دیگه نتونست بلند شه ... همه گفتن حسین جان داده ،کی به ابی عبدالله جون دوباره داد؟!! راوی میگه دیدم یه زنی از خیمه ها داره میاد هی زمین میخوره ، هی بلند میشه ... هی میگه : "يا اُخَيَّةُ وابن اُخَيَّةُ" اول نگران جان حسینه ، پرسیدن این خانم کیه؟ گفتن : "هذه زینب" فقط زینب میدونه شدت علاقه ی ابی عبدالله به علی اکبرو ، تا نفس زینب به مشام حسین رسید ، بلافاصله از بدن جوانش جدا شد زیر بغل خواهر و گرفت ، خودش با احترام ناموسش رو به خیمه برگرداند ... یعنی من نمی تونم ببینم ناموسم بین نامحرمه ... آخ بمیرم چیزی نگذشت ، عصر روز یازدهم شد ... همین زینب آمد کنار گودال ... همه نامحرما دورش حلقه زدن ... "یا صاحب الزمان" یه نگا کرد دید دیگه محرمی باقی نمانده " صدا زد داداش :* نیست عباس و علی اکبرت مانده تنها بین دشمن خواهرت لطف خود را باز یارم کن حسین خیز از جا و سوارم کن حسین ... *چه جوری زینب و بردن از گودال ؟!! فقط همین قدر بگم ، دیدن سکینه داره میگه بابا ... بابا ... بابا ... «انظر الي عمتی المضروبه» بابا ببین عمه مو دارن میزنن ...* نزنیدم که در این دشت مرا کاری هست گل اگر نیست،ولی صفحه ی گلزاری هست *همه شهدا رو مهمان کن ، امام راحل فیض ببره شهدای پانزده خرداد فیض ببرن همه پیر غلاما، روضه خوانها ، گریه کن ها که زیر خاک خوابیدن ، همشون رو به این نغمه ی نورانی مهمان کن ...* حسین جان ...
روضه حضرت_عباس .حاج آرمین غلامی تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند  حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت دست تو که افتاد ، دستِ کوفه سمت پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم  با خنجری سمت حسینم ساربان رفت من را به جبرِ کعب نی بردند آخر  بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟! فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت   ای محرم زینب خبر داری که زینب  وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟! ام البنین باور نکرد اما پس از تو  زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت یابن الحسن... مشرف شد به زیارت بیت الله الحرام اعمال مکه رو که بجا آورد به رفیقاش گفت من جلوتر میرم تا مقدمات حضور شما رو تو عرفه و تو عرفات فراهم کنم، هیشکی نمیدونه مرحوم محمدعلی فشندی کجا داره میره جلوتر از همه اومد وسط صحرای عرفات چادر زد هر چی اون مامور گفتن زود اومدی ، امنیت نداره این بیابون، گفت من اینجا قرار دارم، مشغول تهجد و شب زنده‌داری، مناجات با امیرالحاج، حجة بن الحسن شد نیمه شب دید چند نفر اومدند تو خیمش، محمدعلی فشندی تویی؟ آماده باش امام زمان داره میاد دیدنت، حضرت تشریف آوردن فرمودند ما گرسنمونه، مقداری نان و ماست داشتم مقابل حضرت گذاشتم چند لقمه آقا میل کرد، بلند شدند که از خیمه برند، بیچاره شدم، افتادم به دست و پای حضرت، آقاجان کجا دارید میرید، تازه پیداتون کردم، فرمود الان خیلیا دارند منو صدا میزنند باید به اونا هم سرکشی کنم. آقاجان بازم زیارتتون میکنم یا نه؟ فرمودند آری روز عرفه بازم من مهدی رو می‌بینی آقاجان اینهمه زائر تو اون صحرا، چجوری پیداتون کنم؟ یه نشانی دقیقتری به من بدید فرمود بیا تو اون خیمه‌ی که روضه‌ی عموم عباس رو میخونند محمدعلی فشندی با گریه امام زمان رو میگه بدرقه کردم نشونی یادم رفت تا روز عرفه رسید، اعمال رو بجا آوردیم، حاجیا هرکدوم تو چادراشون رفتند اومدم تو چادر رفقا، بازم نشانی یادم رفت همینکه دعاخون و روضه خوان روضه‌ی قمربنی هاشم را خواند یه مرتبه یاد نشانی آقام افتادم یه نگاه کردم دیدم یوسف فاطمه ،دم در خیمه رو زمین نشسته ها، فهمیدی امروز کجا اومدی؟ آقاجان من که آبرو ندارم بگم تو روضه‌ی ما بیا روضه روضه‌ی عموجانت، قمربنی هاشمه السلام علیک یا اباالفضل العباس السلام علیک یا ابا القِربَه ای پدر مشک ، که همه امیدت این بود که آب رو به خیمه‌ها برسانی، اما نشد ▪️یارب مکن امید کسی را تو نا امید دست راستش رو زدن مشک رو داد به دست چپ دست چپ رو زدن مشک رو به دندان گرفت اما امان از اون ساعتی که تیر به مشک آب خورد فَقامَ العَباس مُتُحیّرا دست نداشت که بجنگه، آب نداشت که به خیمه‌ها برسانه یه لحظه متحیر ماند اینجا بود ظالمی چنان با عمود آهن... ساکتی ها این صداها امروز باید خرج قمربنی‌هاشم بشه روضه‌ی این آقا روضه‌ی شکستگی حسینه بٰانَ الاِنکِسارُ فِی وَجه‌ِ الحُسین ابی‌عبدلله اومد بالینش اما چه آمدنی فَقامَ الحُسَین مُنْحَنیا دست به کمر گرفت صدا زد أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي حسین... ▪️جلو چشای من، پاتو نکش زمین ▪️تو رو خدا پاشو یل ام البنین بدون تو چجوری برگردم ▪️خون دل از چشام میاد نم‌نم ▪️خمیده میشه کمرم کم‌کم داداش ▪️جواب زینب خودت پاشو بده ▪️از دم خیمه به اینجا زل زده ▪️پاشو که آبروم داره میره ▪️اگه پاشی علی نمی‌میره ▪️باور نمیکنم دستات جدا شده ▪️خونی شده چشات فرقت دوتا شده ▪️تو رو به حق حیدر کرار ▪️پاشو علم رو از زمین بردار ▪️تا بچه‌ها نرن سر بازار انشالله چشمی ساکت نباشه.. هان.. ▪️بعد از تو میزنن به دستشون طناب ▪️زینب رو میبرن به مجلس شراب حسین... ▪️پاشو نزار هر بی‌حیایی ▪️به اشک خواهرم بخنده ▪️پاشو نزار هر کی بیادُ ▪️دست رقیه‌مو ببنده به قصد تعجیل فرج بگو حسین... ====================
زَیْنَبُ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ‏ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ "هی زمین میخورد... دوباره روضه ی آخر،خدا به خیر کند... دوباره داغ برادر خدا به‌ خیر کند... یکی به بالای بلندی،یکی میان گودال نشسته مادر و دختر،خدا به خیر کند حسین.... . ====================
زَیْنَبُ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ‏ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ "هی زمین میخورد... دوباره روضه ی آخر،خدا به خیر کند... دوباره داغ برادر خدا به‌ خیر کند... یکی به بالای بلندی،یکی میان گودال نشسته مادر و دختر،خدا به خیر کند حسین.... . ====================
روضه صبح عاشورا.mp3
4.68M
‍ 📃 🖊 (علیه‌السّلام) 🖊 عاشورا۱۴۰۳ 🖊 .حاج آرمین غلامی غریب و زخمی و بی حالی به فکر غارت و جنجالی نفس نمونده برات آقااا سه ساعتِ توی گودالی چشات جایی رو نمی بینه سینه ی تو چرا سنگینه میدید که هیچ کسی دورت نیست میزد تو رو با تو طمأنینه سنگ دلیشون از حد گذشته چقدر تو قتلگاه بهت بد گذشته خیر نبینه اون بی حیا که از روی پیکر تو با لگد گذشته ای وای حسینم تو پادشاه عالمینی حق تو که سنگ و عصا نیست ای همه ی هستیِ زینب جایِ تو زیر دست و پا نیست چی بگم از این همه نیزه امون از این همه جسارت کار تو وقتی که تموم شه تازه میان برای غارت قلب زینب چه بی قراره رسیده وقت بوسه از گلوی پاره توی گودال افتادی بی حال پیکر تو یه جای سالمی نداره ای وای حسینم ای وای حسین ، وای حسین ، وای حسینم ➖➖➖➖➖➖➖➖
روضه بسوی قتلگاه،،.mp3
3.26M
❤️روضه اسارت❤️ .حاج آرمین غلامی دوم محرم_۱۴۰۳_شام سوم قتل بسوی شام وکوفه دل شکسته می برند ببین که زینب تو را غریب وخسته می برند همان وجود نازنین خدای صبر در زمین تمام رکن قامتش زهم گسسته می برند زیارت تو آمدم سرت نبود یا حسین مرا برای دیدن سر شکسته می برند تمام زن وبچه ها رو سوار به مرکب کرد زینب اما کسی نبود زینب کمک کنه، غصه هایش بیشتر شد این خواهر داغ دیده🌼امروز با ناله هات زینب ویاری کن🌼 یادش اومد اون روزی که وارد کربلا شد دور ناقش وگرفتند، عباس زانویش را خم کرد،علی اکبر زیر بغل عمه رو گرفت عون جعفر اومدن قاسم اومددست عمه رو گرفت با چه عزت وجلالی عقیله ی بنی هاشم وپیاده کردند حالا کسی رو نداره،غریب وتنهاست،جا داشت نگاه کنه به علقمه صدا بزنه برادر بیا کمکم کن،عباسم ببین زینب غریب و بی کس مونده. برادر جان تواینجا باش آرام خدا حافظ که من رفتم سوی شام تو بااین نوخطان نو رسیده من واین مادران داغدیده فراق واین ره دور ودرازم برادر با یتیمانت چه سازم حسین آرام جانم،حسین روح وروانم، حسین سالار زینب حسین قرآن زینب،حسینم وای حسینم..... 🍁صل الله علیک یا اباعبدالله🍁 🍂التماس دعا🍂
🤞‍ ⚫️روضه بسیار جانسوز_مجلس ابن زیاد و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج آرمین غلامی⚫️ ⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️ السلام علیک یااباعبدالله تنم را در غل وزنجیر کردند مرادرنصف روزی پیرکردند نبودی و بحقم شد جسارت نبودی ومرا بردن اسارت نبودی وبه من شد بسته چاره لباس خواهرت گردیده پاره هشتاد و چهار زن و بچه رو ب طناب بسته بودن،اگه اسارت زینب نبود.نمیگفتم زیارت ناحیه رو ببین خود امام داره روضه میخونه" عرضه داشت : و سُـبـِیَ اهلک کـَالعبید"حسین جان زن و بچه تو مثل برده ها به اسارت بردن وَ صُفصِدوا بالحدید" دونه دونه شونو بازنجیر بسته بودن نه با طناب،با زنجیر(این نص زیارت ناحیه هستا) "ایدیهم مغلولت الی الأعناق" دستاشونو به گردن بسته بودن یا صاحب الزمان آجرک الله"یـُساقون فی البراری و الفـَلـَوات"مثل برده ها ازین شهر به اون شهر میبردن ...... حسین ..... برشتران بی جهاز زن و بچه تو سوار کردن،اونقده آفتاب پوست صورتاشونو سوزونده بود،اینجوری وارد کوفه شدن .... هرمنزل و روستا که بردند پای سر تو شراب خوردند حسین ..... حالا ک حال خوبی داری بزرگان ب ما اینجوری یاد دادن،اگه دلها تو جلسه منقلب بشه علامت اینه که حضرت بهتون نظر کرده اونشبم بهت گفتم ابی عبدالله داره به گریه کنش نظر میکنه،اگه۸۴ نفر هم قد و قامتو به طناب ببندن،مشکلی پیش نمیاد-مگه اسرای مارو نبستن؟! اما اگه توی این ۸۴تا بعضیاشون بچه ی سه ساله باشن بود، بعضیاشون زینب قد و قامت کشیده باشه،اگه به یه طناب ببندن ، اگه بزرگا توی طناب بخان ایستاده راه برن،طناب گردن بچه هارو خفه میکنه،لذا عمه جان خم میشد که این طناب گردن بچه هارو اذیت نکنه" اینقده خمیده خمیده زینب راه رفت ....... رسید تو مجلس ابن زیاد،الله اکبر،خدا رحمت کنه،بخدا روی قلب همه مون پرده کشیدن و إلا اگه حقیقت این مجلس"همه مون میمیریم" محضر حضرت شیخ عبدالکریم حایری مؤسس حوزه،روضه خوان،روضه خواند، اینو از زبان مراجع فعلی شنیدم، اینا تو اون جلسه بودن،مرحوم آیت الله مروارید مشهد میفرمود این روضه خوان یه جمله گفت مرحوم شیخ عمامه شو برداشت گذاشت زمین و به روضه خوان گفت بسه دیگه روضه نخوان! چی گفت مگه؟! گفت: "و دخلت زینب علی ابن زیاد" همین! آشیخ اجازه نداد دیگه روضه خوان روضه بخواند،ایشون میفرمود تا غروب همه داشتیم گریه میکردیم،ما ک نمیفهمیم!یه جلوه شو بگم،امشب شب علی اصغر ربابه ، بلکه شب خود ربابه، باب الحوایجه این بانو،تا زینب ناشناس وارد شد بدون سلام خیلی ب ابن زیاد گرون تموم شد،گفت این زن ناشناس کیه اینجوری با تکبر وارد شد،یه کنیزی گفت اگه معرفیش کنم شاید حیا کنه"ای کاش این کنیز هیچوقت زینبو معرفی نمیکرد" تا گفت "هذه زینب بنت علی ابن ابیطالب" ابن زیاد شروع کرد توهین کردن،اونقده نیش و کنایه زد یه وقت دیدن "فرقت زینب و بکت" زینب گریه کرد، تا رباب دید اشک زینب جاری شد بلند شد همه ی توجه مجلسو از زینب ب خودش منعطف کرد، اومد کنار تشت طلا ، خم شد سر بریده رو بغل گرفت،آخ ب سینه چسباند،هی صدا میزد، فوالله ما نسیتُ حسینا ... حسین .....
🏴 روضه حضرت_سید_الشهدا 🏴 قتلگاه_شب هفت سیدالشهدا 🏴 🎤مداح :حاج آرمین غلامی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔸حدوداً دم غروب، زدنت با سنگ و چوب 🔸جلو چشم مادرت،سرتو زمین نکوب 🔸حدودا دم اذان، شدی روی نی عیان 🔸به سر درهم تو، داره میخنده سنان 🔹رفتی تنهام گذاشتی، بین این همه حرومی 🔹پرسید از من رقیه،روی نیزه ها کدومی 🔹آبُ واکردن اما، تشنگیت واسم عذابه 🔹همه آرومن اما، اونکه گریونه ربابه 🔸حدودا سه ساعته، خولی گرم غارته 🔸مرد حضرمی پِی، اون لباس پارته 💢السّلام علی' مَن نَحْرُه مَنْحور 🔰سلام بر اون آقایی که نحرش کردن 💢السلام علی' مَن صَدرُهُ مَکْسور 🔰سلام بر اون آقایی که سینشو شکوندن 🔸حدودا سه ساعته، اسیری تو قتلگاه 🔸تو رو میکشه ولی، هرزگیه یک نگاه 🔆چقد عذابم داد، طنابی که دور گردنم داد 🔆چقد عذابم داد لباس کهنه ای که تو تنم بود 🔆چقد عذابم داد... ♨️عذاب از این بدتر، چیزی نباشه که تو بپوشی ♨️ عذاب از این بدتر، ماهارو بردن بَرده فروشی 😭 😭زینب کجا و بزم حرام و سر و شراب و جام 😭باورت میشه منو آوردن میون بزم عام 😭 💢 💢کنار تشت و سر بریدت،جام شرابم بود 💢به کی بگم که جمع نگاه سمت حجابم بود 💢 💠کجا بودی عباس؟؟ 💠وقتی که بردن منو تو بازار ❇️کجا بودی عباس؟؟ 💠همه منو دیدن توی انظار ❇️ کجا بودی عباس؟؟ 😭😭😭😭😭 ⬅️السلام علی الشیب الخضیب ⬅️السلام علی الخد التریب ⬅️السلام علی الرأس المرفوع ⬅️السلام علی البدن السلیب ♻️تشنه ای در گودیه ی گودال رفت ♻️آنقدر سنگش زدن از حال رفت ♻️یک طرف پنجه به گیسو میزدن ♻️آن طرف چکمه به پهلو میزدن ✴️زنده بود و دست و پا میزد حسین