مدح امام عصر.ع..mp3
3.36M
◾️#زمزمه_امام_زمان_عج
▪️#سینه_زنی_امام_زمان_عج
▪️#سبک : تا مشکتو تو آب زدی
◾️#_فارسی
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
شدم اسیر موی تو بیا عزیز فاطمه
نظر کنم به روی تو بیا عزیز فاطمه
گل رویت کی شود آقاجان نصیبم
بیا بشنو ناله های ام من یجیبم
گل زهرا بردی از دل صبرو قرارم
به جز تو من دلبر و دلداری ندارم
▪️کجایی حبیبم
▪️غمت شد نصیبم
عزیز جان فاطمه امیر دلربا بیا
برعاشقان کرم کنی برات کربلا بیا
بیا مولا جان بیا تا دورت بگردم
عزیز جانم تویی تو درمان دردم
زهجرانت روز و شب آقا دلغمینم
از آن میترسم بمیرم رویت نبینم
▪️کجایی حبیبم
▪️غمت شد نصیبم
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
##اجراشده_مسجدنظام العلما_کرمانشاه
#جمعه۲۶ابان/۴۰۲
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_
مدح امام عصر.ع.....mp3
2.37M
بسم الله الرحمن الرحیم
#زمزمه_امام_زمان_عج
#سبک همه جا بروم به بهانه تو
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
السلام علیک مهدی فاطمه
یا باب الحوائج منجی ما همه
همه جا هستم پی دلدارم2
تنگه دل مولا بیا غمخوارم2
⛅️العجل مولا ،ای گل زهرا۳
دل من میتپه به هوای شما
هرچی دارم آقا به فدای شما
بیا دلدارم ،ای کس و کارم
ازغم دوریت زار وبیمارم2
العجل مولا،ای گل زهرا3
همه جوونیم قربون یه نگات
میدونی آقا جون که میمیرم برات
آقا جون امشب یه دعایی کن
منو هم آقا کربلایی کن2
⛅️یا اباصالح،ای گل زهرا3
حسرت دیدنت میسوزونه دلم
شده از عشقتون خونجگر حاصلم
نظری آقا به دلم بنما 2
وعده دیدار بده ای مولا2
⛅️یااباصالح ای گل زهرا3
دربه در،شهربه شهر
عاشقت چشم به در
منتظر موندم تا تو برگردی2
ای که داروی همه دردی 2
بیا دلدارم ،یار وغمخوارم
میدونی بی تو بیکس و کارم
⛅️مددی مولا،ای گل زهرا3
اللهم عجل لولیک الفرج
##اجراشده_مسجدنظام العلما_کرمانشاه
#جمعه۲۶ابان/۴۰۲
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
* بابا! "مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!" کی منو تو این سن کودکی یتیم کرده؟ "مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ" بابا! به من بگو کی رگای حنجرت رو بریده؟...*
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
#کانال_متن_روضه_
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فصل باریدن باران شده و حیران شده ام
آخر سال رسیده است پریشان شده ام
اولین نام که آمد به لبم نام تو بود
از تولد به خدا مست حسن جان شده ام
مادرم دست مرا داد به دستان کریم
بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام
*آی امام حسن! آخرِ سالِ،هر جا بری دارن حساب و کتاب می کنند، حساب مارو زدی یا نه؟ یه محرم داشتیم،یه فاطمیه،یه ماه رمضون،من حساب از راه دور رو قبول ندارم،من رو یه حرمی ببر،رو در رو،اون وقت هر چی تو بگی من بدهکارم،اما برا مادرت کم گریه نکردم،پا به پات برا مادرت گریه کردم،ما برا مادر خودمون خیلی گریه کنیم یه هفته، اما سه ماهه شب و روزمون شده زهرا،راستی آقا یه سئوال ازتون دارم:شنیدم مادرتون رو بد زد،این راسته؟ شنیدم بیست سالگی موهات سفید شد،این راسته؟ شنیدم هر کار کردی دستت نرسید،این راسته؟...*
خواب دیدم حرم و گنبد و ایوان داری
در میان حرمت خادم و دربان شده ام
خواب دیدم که به همراه همه سینه زنان
به غذا حضرتی ناب تو مهمان شده ام
*دست امام حسن رو گرفت گفت:بریم من حقم رو بگیرم،اومد جلو اولی، راه نداد حرف بزنه،به این دلیل، به این دلیل فدک مال ماست، دیگه کم آورد گفت:قلم بیارید،کاغذ بیارید،نوشت فدک رو تحویل زهرا بدید،مهر خلافت زد...
هنوز خانوم بیرون نرفته بود، گفت:برید به دومی بگید:دادن حقش با من،گرفتنش با تو، خانوم با یه ذوقی، دیگه چیزی تا خونه نمونده بود،رسیدن کوچه، مثل اراذل و اوباش راه رو بست،پاش رو روی دیوار گذاشت... گرفتی داری میری؟ فکر کردی؟ یه زن متدین چشم تو چشم با نامحرم نمیشه...
امام حسن میگه: روش رو گرفت، سمت دیوار رو نگاه کرد،برو کنار،من دختر پیغمبرم... اون حرامزاده قباله رو کشید،پاره کرد،پرت کرد،آب دهان ریخت روش..گفت:حالا برو.... مادر سادات فریاد زد: خدا شکمت رو پاره کنه....نمیدیدش،روش به دیوار بود...امام حسن میگه:یهو دستش رو برد بالا..*
چنان سیلی،سریع و بی هوا آمد....
*اینجا یه دونه زد خانوم افتاد،اما یه جا رو سراغ دارم،بچه رو آورد بالا،ای کاش یه دونه میزد می افتاد،هر چی خواست این بچه رو زد،خانوم اگه افتاد زبونش نگرفت،چشماش نمیدید،اما این دختر زبونش گرفت، چشمش هم نمیدید،رو کرد سمت علقمه،عمو.....یتیم گیر آوردن....حسیــــــن.....
#کانال_متن_روضه_
خبر رسیده که این روزها علی تنهاست
بیا به خانهی بی فاطمه سری بزنیم!💔
#کانال_متن_روضه_
بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞
🎤#متن روضه حضرت زهرا
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مي دونيد الان به روايت نود و پنج روز چه شب و روزايي است؟ مادرمون فاطمه توي بسترِ بيماري است، بي معرفت ها دَرِ خونه ي مولا رو آتيش زدن...
اونايي كه امشب مشكل دارن، حاجت دارن بايد فاطمي گريه كنن، آي اونايي كه مادر داريد! هميشه دعا كنيد خدا نكنه بچه اي بره خونه ببينه مادرش دست به پهلوش گرفته، هي اون بچه دعا ميكنه: الهي حال مادرم زودتر خوب بشه... اما دلا امشب بسوزه برا دلِ امام زمان، الان هم شايد مدينه باشه، كنار قبر مادرشون فاطمه، ياصاحب الزمان!...*
عزيزِ بي قرينه كي ميآيي؟
سحر خيزِ مدينه كي ميآيي؟
عزيزم مادرت چشم انتظاره
دواي دردِ سينه كي ميآيي؟
*يه جمله بگم با چشم سوزان بريم مدينه، ميگه: ديدم مقداد هي دست روي دست مزينه، توي كوچه نميره، گفتم: مقداد! چرا توي كوچه نميري؟ گفت: آخه اين همون كوچه اي است كه پسرِ فاطمه هي صدا زده: واي مادرم! واي مادرم! مادرم! مادرم!... اوناي كه مشكل داريد، اونايي كه ميخوان با دلِ زينب هم ناله بشن بسم الله، هر كي هم مادر نداره ثواب اين روضه رو بفرسته براش...*
فلك ديدي چه خاكي بر سرم كرد
به طفلي رخت ماتم بر تنم كرد
الهي بشكنه دستِ مغيره
كه بينِ كوچه ها بي مادرم كرد
*صدا زد: زينبم! حسنم! حسينم! اُم كلثوم! بريد وضو بگيريد ميخوام دعا كنم، بچه ها خوشحال شدن، مادرمون ميخواد برا خودش دعا كنه، دعا كنه حالش حتما خوب ميشه... بچه ها نشستن تا مادر دعا كنه، اونا هم آمين بگن، اما يه وقت مادرشون دستاش رو بالا آوُرد، صدا زد: "اللهم عجّل وَفاتی سَریعا" يعني خدا حالا ديگه مرگِ من رو برسون...
جمله ي آخرِ من، از همه التماس دعا، خيلي به علي سخت گذشت، كي؟ اون شبي كه ميخواد فاطمه اش رو به خاك بسپاره، اون لحظه اي كه دست برد زيرِ بدن فاطمه، اون رو بالا آوُرد، ديد زهرا بدنش آب شده، يه نگاه دور و برش كرد، ديد كسي نيست كمكش كنه...*
دست من نيرو ندارد اين همه
تا بريزد خاك روي فاطمه
*اما من بگم: يا اميرالمؤمنين! درسته بازوي فاطمه ات رو شكستن، درسته پهلوي فاطمه ات رو شكستن، اما شما فاطمه رو غسل داديد، كفن كرديد، اما من ميخوام بگم: من بميرم برا زينب، هر چي نگاه به بدنِ داداشش ميكنه، ديد هيچ جاي سالمي به بدنش نمونده، هي فرياد ميزد:" يا اُماه!...* مادر بيا كربلا... دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!...
#متن روضه حضرت زهرا
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
#کانال_متن_روضه_
بسم الله الرحمن الرحیم
#متن روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#بامداحی حاج آرمین غلامی
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
✿ درفراق تو همه جان علی می لرزد
زیرااین قبرتورا، ای گل طاها دیدم
✿ پهلوان تو زمین خورد ، کجایی زهرا
نیمه شب ، خودبه سر قبر تو زهرا دیدم
✿ بشکند دست عمرکه... اثرش معلوم است
✿ جای دستش به روی صورت حورا دیدم
✿ شده جبریل هم آوای من وطفلانت
✿ درغمت ولوله در عرش معلّی دیدم
✿ پدرت بود تنت را وسط قبر گرفت
✿ من از این شرم، چه گویم ، چه خدایا دیدم
✿ به پدرجان تو زهرا، به چه رویی گویم
✿ "نقش بر روی زمین، ام ابیها دیدم
عمّار میگوید: به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین رفتم و از ایشان اجازه ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را در حالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیهالسلام نگاه میکرد و میگریست و گاهی به حسن علیهالسلام.
هنگامیکه به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشکهایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامیکه آرام شدم عرضه داشتم: اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان!
عرضه داشتم: شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمایید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانهنشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آنها سخت است. میگوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود:
ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است.
من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم.
او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامیکه سخن میگفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامیکه راه می رفت مثل رسول خدا راه میرفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است.
هنگامیکه او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می نمود که می ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می گیرد و به زینب گریان نگاه نمیکنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می آید. سپس حضرت با عمار از منزل خارج شدند و شیعیان به یکدیگر بشارت آن را دادند.
📚منابع:
انوار العلومة، ص ۲۱۴
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰
#بامداحی حاج آرمین غلامی
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
#کانال_متن_روضه_
━━━━━⊰✾✿✾⊱━━━━━
آنروز نزدیکست میبینم بتحقیق
صبح طلوع آن بلند نیک اختر
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
عمّار میگوید: به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین رفتم و از ایشان اجازه ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را در حالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیهالسلام نگاه میکرد و میگریست و گاهی به حسن علیهالسلام.
هنگامیکه به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشکهایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامیکه آرام شدم عرضه داشتم: اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان!
عرضه داشتم: شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمایید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانهنشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آنها سخت است. میگوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود:
ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است.
من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم.
او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامیکه سخن میگفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامیکه راه می رفت مثل رسول خدا راه میرفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است.
هنگامیکه او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می نمود که می ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می گیرد و به زینب گریان نگاه نمیکنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می آید. سپس حضرت با عمار از منزل خارج شدند و شیعیان به یکدیگر بشارت آن را دادند.
📚منابع:
انوار العلومة، ص ۲۱۴
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰
#بامداحی حاج آرمین غلامی
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
#کانال_متن_روضه_
━━━━━⊰✾✿✾⊱━━━━━
🤞🤞.بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه متنی و توسل #بعد_از_شهادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها
بامداحی..حاج آرمین غلامی
.مقداد همچین که بعد شهادت اومد بره دومی جلوشو گرفت گفت کجا میری زهرا را کجا دفن کردید...تا امتنا کرد یه سیلی تو صورت مقداد زد...مقداد افتاد رو زمین زد زیر گریه... گفت دیدی طاقت نداری، چرا گریه می کنی...؟گفت نامرد گریه ام برا خودم نیست...فقط یه سوال دارم...اینجور که به من زدی چطور به زهرا زدی...؟....یه سیلی زد صورت بی بی ورم کرد...دیگه با دست دنبال بچه هاش میگشت... بلدی امشب داد بزنی یا نه...بگو وای مادر...*
.
پرسیدم آقاجان چرا گریه می کنید؟..
فرمود سلمان این خونه دیگه فاطمه نداره ....
خونه ای که فاطمه نداره برای ورود اجازه گرفتن نمیخواد...
اونایی که باید اجازه میگرفتند نگرفتن...
آقا امیرالمومنین حاضر شد که با هم به مسجد ببریم اما همین که به در خانه رسید از حال رفت بیهوش روی زمین افتاد ...
آقا را به هوش آوردن امیرالمومنین با دستای مبارکشون به در اشاره کردند
فرمود :اینجا زهرای منو زدن اینجا پهلوشو شکستن...
(( مخزن المصائب صفحه ۳۲))
بگیم .. آقاجان یا امیرالمومنین ...
شما بعد از شهادت فاطمه تا نگاهتون به در خانه افتاد یاد فاطمه افتادید ..
اما دلابسوزه برا اون خواهری که بعد از شهادت برادر چهل منزل با سر بریده همسفر بود
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم یرای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جُرم اینکه بودم خواهر تو
صل الله علیک یا مظلوم
یا حسیـــــن
........
#روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
.
سه پنج روزه که بوی گل نیومد ....
با اشعار #بعد_از_شهادت ، اینگونه وارد روضه شوید:
شاید این روزا هر وقت مولا وارد خانه میشد میدید ؛ حسنین و زینبین پشت درِ خانه به گریه مشغولند و مدام میگن؛ همین جا بود که مادرمون بین در و دیوار قرار گرفت ...
و بعد روضه های #احراق_البیت و #
.
#کانال_متن_روضه_
مدح امام زمان.ع..mp3
3.02M
بسم الله الرحمن الرحیم
🏴#امام_زمان_عج
🏴#سبک_زمینه_
#مداح..حاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عمریست که پریشان و گرفتار تواَم من
در فکر تو وُ دیدن رخسار تواَم من
ای شمس نهان در پس غیبت، کجایی؟
آواره و مشتاقِ به دیدار تواَم من
یعقوب دلم در ره تو خون به جگر شد
در حسرت وَصلت به فغان مرغ سحر شد
مجنون تو هر جمعه پی تو، بیامد
هر جا و مکانی که زِ نام تو خبر شد
خواهش چشِ ترمی
سایه ی روی سرمی
کاشکی میشد بشناسمت
وقتی که دور و برمی
ای دار و ندارم
ای باغ و بهارم
بیا ببین گریه
شده کار و بارم
📿 بیا آقام آقام 📿
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
با یاد تو هر ثانیه دل غرقِ تمناست
آهنگ لبانم همه دم آه و دریغاست!
محزون و شکسته پر و بالم، نگارا
شبهای فراقت به سر ما همه #یلداست
شرمنده ی روی تواَم ای ماه دل آرا
تقصیر من است پرده نشینیِ تو مولا
هر دم تو به یاد منی و من، نَدانم
منزل به کجا داری تو ای یوسف زهرا
ترانه ی رو لبمی
ذکر هر روز و شبمی
با اینکه بدم آقاجون
ولی تو تاب و تبمی
یه دنیا میخوامت
صیدم توی دامت
بیا گُل زهرا
فدای مرامت
📿 یابن الحسن.....
💠 اللهم عجل لولیک الفرج 💠
#کانال_متن_روضه_
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
#متن روضه حضرت_زهرا_س_شب هفت
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#روضه متنی و توسل #بعد_از_شهادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها
بامداحی..حاج آرمین غلامی
صبح و ظهر و شام اگر که دیدهی عاشق، تَر است
فاش میخواهد بگوید از همه عاشقتر است
وصل یعنی سوختن، زیرا که در آغوشِ شمع
سرنوشت اکثر پروانهها خاکستر است
در لغت «اُم» میشود: «ریشه»؛ بلاشک باطناً
معنی «اُمّ اَبیها»، «ریشهی پیغمبر» است
حال که اطفال مؤمن را «تُرَبّیهِم»* بتول
کودکی که فاطمه ربَّش نباشد کافَر است
او به هجده نام، هجده سال، هجده جلوه کرد
او دو تا نُه سال، سِیرِ مصطفی و حیدر است
ما مقام چادرش را هم نمیفهمیم، چون
سِنخ و جنس ساتر و مستور از یکدیگر است
ما نمیدانیم خیر و شرّمان را هیچوقت
آنچه را زهرا برای ما بخواهد بهتر است
هر کجا خیر کثیرش هست، ابتر کامل و
هر کجا خیر کثیرش نیست، کامل ابتر است
* *
وای از حال علی و وای از حال علی
هرچه میشوید دوباره لکهخون روی دَر است
*امام صادق(ع) میفرمایند:
«إِنَّ أَطْفَالَ شِيعَتِنَا مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ، تُرَبِّيهِمْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ»
ترجمه: همانا کودکان شیعه ما از مؤمنان را، فاطمه علیهاالسلام پرورش میدهد.
📚بحارالأنوار، ج ۶، ص ٢٢٩؛ تفسیر علی بن ابراهیم، ج ٢، ص ٣٣٢
.مقداد همچین که بعد شهادت اومد بره دومی جلوشو گرفت گفت کجا میری زهرا را کجا دفن کردید...تا امتنا کرد یه سیلی تو صورت مقداد زد...مقداد افتاد رو زمین زد زیر گریه... گفت دیدی طاقت نداری، چرا گریه می کنی...؟گفت نامرد گریه ام برا خودم نیست...فقط یه سوال دارم...اینجور که به من زدی چطور به زهرا زدی...؟....یه سیلی زد صورت بی بی ورم کرد...دیگه با دست دنبال بچه هاش میگشت... بلدی امشب داد بزنی یا نه...بگو وای مادر...*
.
پرسیدم آقاجان چرا گریه می کنید؟..
فرمود سلمان این خونه دیگه فاطمه نداره ....
خونه ای که فاطمه نداره برای ورود اجازه گرفتن نمیخواد...
اونایی که باید اجازه میگرفتند نگرفتن...
آقا امیرالمومنین حاضر شد که با هم به مسجد ببریم اما همین که به در خانه رسید از حال رفت بیهوش روی زمین افتاد ...
آقا را به هوش آوردن امیرالمومنین با دستای مبارکشون به در اشاره کردند
فرمود :اینجا زهرای منو زدن اینجا پهلوشو شکستن...
(( مخزن المصائب صفحه ۳۲))
بگیم .. آقاجان یا امیرالمومنین ...
شما بعد از شهادت فاطمه تا نگاهتون به در خانه افتاد یاد فاطمه افتادید ..
اما دلابسوزه برا اون خواهری که بعد از شهادت برادر چهل منزل با سر بریده همسفر بود
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم یرای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جُرم اینکه بودم خواهر تو
.
سه پنج روزه که بوی گل نیومد ....
با اشعار #بعد_از_شهادت ، اینگونه وارد روضه شوید:
شاید این روزا هر وقت مولا وارد خانه میشد میدید ؛ حسنین و زینبین پشت درِ خانه به گریه مشغولند و مدام میگن؛ همین جا بود که مادرمون بین در و دیوار قرار گرفت ...
و بعد روضه های #احراق_البیت و #
.
#کانال_متن_روضه_
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
🏴#متن روضه_امام_حسین_علیه_السلام
🏴#گریز_به_حضرت_زهرا_س
🏴#شب_جمعه
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
گریه های شب جمعه
چه خریدن دارد
نوکرت بر حرَمت
شوق رسیدن دارد
دل من لک زده تا
کُنجِ حرم بنشیند
مرغکی ناله کنان
میل پریدن دارد
رخ یوسف اگرم
هر چه که زیباست ولی
چهره نه ، نام شما
دست بریدن دارد
من شفا یافته ی
لطفِ شما بودم وبس
شکر باذکر حسین
قلب تپیدن دارد
همه زَوّار تو
بی دل شده بر میگردند
دلِ بی دل شدگان
وَه چه خریدن دارد
هر کجا می نگرم
عکسِ حرم میبینم
این رهِ خانه عشق است
دویدن دارد
روزِ محشر که
حسین بن علی وارد شد
حال و روزِ دل عشاق
چه دیدن دارد ...
بعد صد سال اگر
از سرِقبرم گذری
من کفن پاره کنم
زندگی از سرگیرم
وای شب جمعه است ... امشب امرِ واجب پروردگار است ، که اولِ غروب آفتاب بیایند کربلا ، همه بیایند حرم ، ابی عبدالله را زیارت کنند ، خیلی ازمردم هم ، امشب کربلا هستند اما ، همه انبیا ، همه اولیاء ، همه ائمه ، همه ارواح پاک ، همه اونهایی که توو دنیا هستند و امشب میایند حرم ... آینه کاری می بینند ، ضریح می بینند ، کاشی کاری می بینند ، گُنبد می بینند ، گُلدسته می بینند ... ولی زیارت همه اینها با #زیارت_خواهر فرق میکنه ، ... خواهر که اومد ، آینه کاری نبود ، بدن هم نبود ، انبوهی از نیزه شکسته ها بود ، شمشیر بود ، چوب و سنگ بود ، ...باید وارد گودال می شد ، اینهارو کنار میزد ، ... کنار زد ... اما چی دید ؟ وای وای وای ...
چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو میآید
بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته
هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭
فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭
راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش
اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭
انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن
*یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد*
مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد
عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان*
خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟
حسین جان عزیز دلم
چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو میآید
با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید
*یه گوشه گودال مادر و دیدم😭
که رفته بود ازحال دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من
از میان شلوغی گودال
چیزی از جسم تو نمیماند
بعد ازاین غارتی که شد دیگر
ازتو جز اسم تو نمیماند
این یکی میکِشد تورا برخاک
قصد دارد تورا بیازارد
آن یکی آمده دراین گودال
ازسر عمامه تورابردارد
حسین حسین...
میزند داد بس کنید اینقدر
بدنش را به خاک خون نکشید
باسر نیزه و نوک خنجر
این همه بر دهان اون نزنید
#روضه_شب_جمعه
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
#کانال_متن_روضه_
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه حضرت_ام_کلثوم
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف ! برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند
پلکی زدی حوا و هاجر آفریدند
از آستین ات ساره و مریم گرفتند
از معجر تو پرده ی کعبه در امد
از چشم هایت چشمه ی زمزم گرفتند
نور تو را ای بضعة الزهرا یقینا
از سینه ی پیغمبر اکرم گرفتند
محتاج تو هستند فردای قیامت
لطف تو را آنها که دست کم گرفتند
رویش سیاه آن کس که رویت را زمین زد
پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند
در شام و کوفه این رباب و فضه بودند
زیر بغل های تو را باهم گرفتند
تزویج تو با گرگ یثرب حرف مفت است
ناموس داران آنچه را گفتم ، گرفتند
*همه جا پا به پای بی بی زینب بود .. (سال ها پای روضه گریه کردی ..) کمک حالِ زینب بود .. گاهی وقتا این بچه ها رو ام کلثوم می گرفت آرام میکرد.. یه جا اونجا بود که عمۀ سادات رسید بالای گودال .. یه جا اونجا بود که نامرد چوب خیزران رو برداشت .. دیدن خانم بلند شد .. ان شالله سرداب خانم تو قبرستان باب الصَغیر دمشق برا خانم گریه کنیم .. اجازه بدید چند بیت روضه بخوانم .. خطاب به خانم ام کلثوم بگم بی بی جان :*
شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها
سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادرها
چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها
چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها
گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را
که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را
بمیرم، در شلوغیهای شام آنچه نباید، شد
خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد
همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد
نه... از دروازۀ ساعات باید زودتر رد شد
رباب آنجا که دائم آه حسرت میکشد اینجاست
و جایی که ابوفاضل خجالت میکشد اینجاست
شاعر : #مجید_تال
زینبُ دستای بسته
زینبُ سرِ شکسته
زینبُ یه مشت حرامی
زینبُ مردای شامی ..
حسین .. وای ..
خنده بر پارهگریبانیمان میکردند
خنده بر بیسر و سامانیمان میکردند
پشت دروازۀ ساعات معطل بودیم
خوب آمادۀ مهمانیمان میکردند
از سر کوچۀ بیعاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانیمان میکردند
هرچه ما آیه و قرآن و دعا میخواندیم
بیشتر شک به مسلمانیمان میکردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طربخوانیمان میکردند
*همیشه خاطرۀ بد تو ذهن آدم میمونه ..*
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانیمان میکردند
*در آستانۀ ماهِ رجبیم .. چیزی تا ماهِ نمانده میگن به ماه رجب پناه ببرید .. هر سال نزدیک ماه رجب خیلی ها داشتن برنامه میریختن برا نجفشون .. خیلیا برا اعیاد شعبانیه میگفتن کربلان .. امسال چی کار کنیم .. داداش :*
هیچ جا امنتر از نیزۀ عباس نبود
تا نظر بر دلِ حیرانیمان میکردند
اما تا رسید به ابی عبدالله ، روضه اش رو اینجوری شروع کرد
هذا حُسَیْنٌ بِالْعَراءِ
صَریعٌ بِکَرْبَلاءَ
مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ
قافله رو از کربلا بردند
وقتی رسیدند دم دروازه ی شام...
از جاهایی که أمّ کلثوم به جای زینب کبری سخن گفته ، همین جاست
شمر ملعون رو صدا زد
فرمود
ما دوتا خواهش از شما داریم
اول اینکه
فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظارَةِ،
ما رو از دری وارد کنی که تماشاچیاش کمتر باشند
دوم اینکه به این نیزه دار ها بگو
سر ها روو از این بانوان و مخدرات جدا کنند
این نامرد مردم به بهانه تماشای سرها ، دارند به نوامیس پیغمبر نگاه میکنند
نانجیب شمر ، هر دو خواهش رو برعکس اجرا کرد
دستور داد از شلوغ ترین دروازه ی شهر ، اهل بیت رو وارد کنند
مرحوم طبری شیعی می نویسد ، پانصدهزار نفر به تماشا آمده بودند
خواهش دوم هم اینجوری عملی کرد
دستور داد
هر سری که به نوعی با اسیری در ارتباطه،
نیزه دار اون سر ،
سر بریده رو ببره کناره اون بانوی اسیر ...
حسین...
#کانال_متن_روضه_
⚫️ #نوحه_حضرت_ام_کلثوم_س
#مداح..حاج آرمین غلامی
#شام سه شنبه۱۹/دی ماه
#حسینیه بیات/شهرک صادقیه
❣﷽❣🤞🤞
🔘 حاج_آرمین _غلامی
🔘 روضه_حضرت_ام_کلثوم_س
🔳السلام علیک یا بنت امیرالمومنین، یا ام کلثوم ..
آن بانویم که دارم لطف و عطا ز داور
ناموسِ کبربایم، نورِ دلِ پیمبر
هم دخترِ امامم، هم یادگارِ عصمت
یعنی برایِ زهرا آیینه دارِ عصمت
از کودکی هماره هم دم به مجتبایم
آگاه از تمام اسرارِ کربلایم
مانندِ خواهرِ خود غرق نوائب(مصیبت ها) من
اُم المصائب است او اُخت المصائبم من
با هر مصیبتی که دیدهست زینبِ من
یک عمر آشنا بود خر روز و هر شبِ من
چون خواهرم عقیله هستم زِ غم لبالب
در هر غم و بلایی بودم کنارِ زینب
از خاطراتِ عمرم خواهم اگر بگویم
جز ماجرایِ گودال چیزی دِگر نگویم
هر بار زینب آمد از خیمهگاه بیرون
دنبال او دویدم تا قتلگاه بیرون
همراهِ خواهرِ خود در اوج آن بَلیّه
من بودن و سکینه بر تل زینبیه
تا واژگون شد از اسب آقایِ ما به مَقتل
خَدِّ التَّریب گردید مولای ما به مقتل
دیدم که برقِ شمشیر دور و برِ حسینم
انبود شد برایِ ذبحِ سر حسینم
وجه خدا به گودال با کَلب شد مقابل
شیب الخضیب افتاد ناگاه دستِ قاتل
خنجر زِ کین کشید و خنجر نمیبریدُ
خواهر به چشم دید و فریاد میکشیدُ
قاتل به پیشِ خواهر هم پیشِ چشم مادر
تا جسم پشت و رو شد بنشست رویِ پیکر
چون خواست رأس او با جور و جفا بِبُرد
تا با دوازده ضرب ، سر از قفا ببرد
خون خدا زِ رگ ها تا که به جوش آمد
فرمود یا «بُنّی» آه ای غریبِ مادر
کشتند و از تنت رفت پیراهنت به غارت
ای زینبم به تن کن پیراهنِ اسارت
رأسم رَوَد به نیزه، همراهِ اهل بیتم
تا بشنوم زِ نزدیک خود آه اهل بیتم
دور از دو چشم عباس بیند حرم اسیری
ای وای از کنیزی .. ای وای از حقیری ..
عباس من کجایی؟! برخیز غیرت الله
در مجلسِ شراب است در حصر عصمت الله
*آری .. دردهای ام الکثوم هم همان دردهای زینب بود .. بمیرم برات خانم .. *
قافله رو از کربلا بردند
وقتی رسیدند دم دروازه ی شام...
از جاهایی که أمّ کلثوم به جای زینب کبری سخن گفته ، همین جاست
شمر ملعون رو صدا زد
فرمود
ما دوتا خواهش از شما داریم
اول اینکه
فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظارَةِ،
ما رو از دری وارد کنی که تماشاچیاش کمتر باشند
دوم اینکه به این نیزه دار ها بگو
سر ها روو از این بانوان و مخدرات جدا کنند
این نامرد مردم به بهانه تماشای سرها ، دارند به نوامیس پیغمبر نگاه میکنند
نانجیب شمر ، هر دو خواهش رو برعکس اجرا کرد
دستور داد از شلوغ ترین دروازه ی شهر ، اهل بیت رو وارد کنند
مرحوم طبری شیعی می نویسد ، پانصدهزار نفر به تماشا آمده بودند
خواهش دوم هم اینجوری عملی کرد
دستور داد
هر سری که به نوعی با اسیری در ارتباطه،
نیزه دار اون سر ،
سر بریده رو ببره کناره اون بانوی اسیر ...
حسین...
#کانال_متن_روضه_
#شام پنجشنبه۲۱/دی ماه/مسجدرشیدی
⚫️ #نوحه_حضرت_ام_کلثوم_س
#مداح..حاج آرمین غلامی
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
روضه_حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم
ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم
ای دومین زینب سراپا زینت عرش
ای زینت نام پدر یا ام کلثوم
ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر
بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم
ای کوکب افلاک ای نور مجسم
ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم
زینب که سر تا پا علی بود و علی بود
رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم
***
ای مقامت فراتر از مریم
ای شکوهت رساتر از حوا
ام کلثوم خواهر زینب
عصمت اللهِ دوم زهرا
تو کجا و تبار ناپاکان
تو ملیکه ز عالم ملکوت
تو بهشتی چه نسبتی داری
به کویر و به دوزخ و برهوت
انتهای عروج جبرائیل
اولین پله ی مقام شما
کربلا زنده مانده اما با
خطبه ی زینب و کلام شما
پیش پایت تمام حور
در رکوع و سجود افتاده
نسل برتر ز خانواده ی نور
دُخت مولا و فاطمه زاده
ای حجابت فرشته را چادر
حوریان در طواف معجر تو
آنقدر ناز داری ای بانو
بال جبریل فرش معبر تو
⬅️امروز برا خانم ام کلثوم بلند بلند گریه کن..بخدا گریه هاش کم از زینب نبود..
قربون دلت برم خانم جان..
قربون غربتت بشم بیبی جان..
این خانم هم مثل بیبی زینب خیلی چیزهارو دیده..
خیلی مصیبت هارو دیده..
میخ در و آتش کشیدن در رو دیده..
اگه اونجا بیبی زینب دید مادر بین درو دیوار بوده این خانم هم دیده..
دیده مادر به بستر افتاده..
غسل شبانه مادر دیده..
🔹آخ گردیده بود قنفذ همراه با مغیره
🔹او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد..
⬅️بمیرم برا دردای دلت خانم جان..
(دیگه چی دیده)
سحری که امیرالمومنین ضربت به فرق مبارکشون اصابت کرد شب منزل خانم ام کلثوم بودند..
(دیگه چی؟)
اگه زینب پاره های جگر برادر دیده، خانم ام کلثوم هم دیده..
آی کربلائیا تو کربلا کنار زینب بوده حتما همه صحنه ها رو باه خانم زینب دیده..
اسارت دیده..
⏺خانم ام کلثوم دم دروازه کوفه وقتی اسرا رو وارد کردند..نگاه کرد دید مردم دارن نگاه میکنند..فریاد زد،
ای کوفیا چشماتونو ببندید..مارو نگاه نکنید.ای وای..
خطبه ایراد کردند..یه وقت نگاه کردند دیدند زنهای کوفه دارن ناله میکنند گریه میکنند..
فرمود وای بر شما..مردانتون تو کربلا مردای مارو کشتند..حالا شما دارید گریه میکنید..بخدا این اسارت و شهادت ذلت نیست..اینا مقامات و درجاته برا آخرت ما..
یه لحظه هم تو کربلا خانم گریه کرده..
⬅️شب عاشورا..ابالفضل نگهبان خیمه هاست..هی تو خیمه ها میگرده..هر کسی نوایی داره..
رباب بچه شو بغل گرفته،، میگه علی فردا ببینم برا بابات چه میکنی..
(اونطرف نجمه،،از این طرف دید اصحاب به هم میگن فردا اول من میرم اون یکی میگه نه من اول میرم)
بیبی زینب پسراشو آماده میکنه..
یه وقت آقا ابالفضل اومد جلو خیمه ام کلثوم..دید داره گریه میکنه..زانوای غم بغل گرفته
صدا زد خواهر چی شده چرا داری گریه میکنی..
فرمود عباس جان فردا عاشوراست هرکسی براحسین یه هدیه ای داره زینب بچه هاشو...
رباب علی اصغرو..
اما من دستم خالیه..فردا شرمندهٔ داداشم حسینم..
میگن عباس دستاشوانداخت گردن خواهر..
خواهرم گریه نکن منم غریبم..
فردا دست منو بگیر ببر محضر حسین.. بگو داداش اینم نوکر منه، غلام منه، هدیهٔ منه ازم قبول کن..
⬅️(دیگه کجا گریه کرده خانم..)
بعد از شهادت سه ساله ابی عبدالله..تو خرابه..دیدن خانم ام کلثوم هی نشسته رو پا میزنه..گریه میکنه..بی قراری میکنه..
زینب صدا زد خواهر این همه راه اومدیم، ندیدم اینجور شیون کنی..
(چی شده خواهر)
(تو باید کمک من بچه هارو آروم کنی..باید بقیه رو ما آروم کنیم..چرا اینطور میکنی)
♻️صدا زد خواهر دست خودم نیست..میدونم داغ رقیه برا تو هم سنگینه..ولی یه چیزیه منو خیلی میسوزونه..
(چیه ام کلثوم)
صدا زد آخه دیشب رقیه اومد رو پام نشست..گفت عمه پاهام درد میکنه ..عمه گوشم درد میکنه..عمه اینقدر زدن بدنم درد میکنه..یاد درد دل های نازدانه حسینم می افتم نمیتونم گریه نکنم..
⬅️قربون ناله های دلت بیبی جان..
کنج خرابه ناله میکرد گریه میکرد..
خدااا..به اشک. و آه و ناله خانم رقیه(باب الحوائجه) امید هیچ کسی رو ناامید نکن
دستتو بلند کن ناله بزن بگو یا حسین.
🥀🥀🥀🥀🥀
@مسجدمعتمد/جمعه۲۲دی
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_
زیارت سوم امّ کلثوم علیها السلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلی سَیِّدِ النَّبِیِّینَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلی اَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ الْمَوْلُودِ فِی بَیْتِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلی فاطِمَةَ الزَّهْراءِ بِنْتِ اَشْرَفِ اَنْبِیاءِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَوَلِیَّیِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ، وَاِمامِ الْمُتَّقِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِیِ ّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ کُلْثُومَ بِنْتَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا السَّیِّدَةُ الْجَلِیلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفاضِلَةُ الْرَّشِیدَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْعالِمَةُ الْعامِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَلِیمَةُ الْکَرِیمَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ،
وَحَشَرَنا فِی زُمْرَتِکُمْ، وَسَقانا بِکَأْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طالِبٍ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِما، أَسْئَلُ اللَّهَ أَنْ یُرِیَنا فِیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ، وَأَنْ یَجْمَعَنا وَإِیّاکُمْ فِی زُمْرَةِ جَدِّکُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَأَنْ لا یَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ، إِنَّهُ وَلِیٌّ قَدِیرٌ. أَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ بِحُبِّکُمْ، وَالْبَرآءَةِ مِنْ أَعْدآئِکُمْ، وَالتَّسْلِیمِ إِلَی اللَّهِ راضِیاً بِهِ غَیْرَ مُنْکِرٍ وَلامُسْتَکْبِرٍ، وَعَلی یَقِینٍ ما أَتی بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یا سَیِّدِی، اَللَّهُمَّ وَرِضاکَ وَالدّارَ الْآخِرَةَ، یا سَیِّدَتِی یا اُمَّ کُلْثُومَ اِشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّةِ، فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً عَظِیماً وَشَفاعَةً مَقْبُولَةً، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْئَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعادَةِ، فَلاتَسْلُبْ مِنِّی ما أَنَا فِیهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ. اَللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا، وَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ، وَرَحْمَتِکَ وَعافِیَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً کَثِیراً.
پس دو رکعت نماز به قصد هدیه برای مکرمه به جا آور و خداوند جلّ شأنه را بخوان به آنچه خواهی.
#کانال_متن_روضه_
شورلیله الرغائبی.mp3
3.71M
سبک شور شب جمعه اول ماه رجب
(شب لیلة الرغائب)..
#مداح..حاج آرمین غلامی
شب جمعه ها دوباره
دل من بهونه گیره
اگه کربلا نباشه
به غم و بلا اسیره
قطره ام و دریاابالفضل
مجنونم و ليلاابالفضل
دوسِت دارم یک دنیا
ای شاه کربلاابالفضل
شب لیلة الرغائب
آرزوی من همینه
که دوچشم پر گناهم
ضریح تو رو ببینه
شب آخرِ حیاتم
الهی کربلا باشم
کنارِ ضریح شش گوش
یاحسین بگم فداشم
غلامم و اربابی
سیاهم و مهتابی
جونِ رقیه میشه
این نوکر و دریابی
#مداح..حاج آرمین غلامی
#شور_امام_حسین_ع
#لیلة_الرغائب
#کانال_متن_روضه_