eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه رقیه،،.mp3
1.9M
(نوحه حضرت رقیه س) .حاج آرمین غلامی رقیه گل گلزار عشق تویی زینت شهر دمشق خلق و خویت بود چون زهرا واویلا واویلا واویلا۲ رقیه و بنت الحسینی به زینب تو نور دو عینی تویی دختر خون خدا واویلا واویلا واویلا۲ کربلا به همراه زینب روز تو رقیه شد چون شب کربلا دیدی رنج و بلا واویلا واویلا واویلا۲ دیده ای اکبر اربا اربا اصغرش روی دست بابا خونجگر ز داغش شد مولی واویلا واویلا واویلا۲ غربتت را نمودی احساس تا که افتاد دو دست عباس فرق او از ستم شد دو تا واویلا واویلا واویلا۲ دیده ای پدر تنها شده اسیر رنج و غم ها شده گوشه ی قتلگه شد غوغا واویلا واویلا واویلا۲ دیده ای سوی او دویدند سرش از ظلم و کین بریدند رأس او بریده از قفا واویلا واویلا واویلا۲ دیده ای آتش خیمه ها سر بابا روی نیزه ها سرش روی نیزه ی اعدا واویلا واویلا واویلا۲ دیده ای عدو بی بهانه عمه را زند تازیانه کشیدی چه ها در عاشورا واویلا واویلا واویلا۲ شنیدی به کوفه و در شام ز دشمن زخم زبان دشنام بدتر از کربلا بود آن جا واویلا واویلا واویلا۲ دیده ای تو ظلم بی حساب رقیه کجا بزم شراب شور محشر شد آن جا برپا واویلا واویلا واویلا۲ در خرابه بودی بی رمق رسید مهمان تو در طبق رخ بابا شده هویدا واویلا واویلا واویلا۲ گفته ای نور دیده بابا کی سر تو بریده بابا تنت مانده بر خاک صحرا واویلا واویلا واویلا۲ دشمنت به زخمم نمک زد مرا و عمه را کتک زد چه ها من کشیدم از اعدا واویلا واویلا واویلا مراسم روضه حضرت رقیه محرم /نوحه/روضه صبح دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳ شاملو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمینه محرم،،.mp3
5.34M
مراسم روضه حضرت رقیه محرم /نوحه/روضه صبح دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳ شاملو👇👇
زمینه محرم🤞🤞 مداح.حاج آرمین غلامی ماه بالا آمد و دنیای ما را غم گرفت سر در هر هیات و هر خانه را پرچم گرفت باز تکیه میهمان کوچه های شهر شد شهر مشکی بر تنش آورد و دل ماتم گرفت صحبت زنجیر ها با شانه ها آغاز شد طبل بر سینه زد و دمام از نو دم گرفت از رواق عرش نوحوا بر خلائق وحی شد چشم ها را چشمه های کوثر و زمزم گرفت صحن باب العشق را پر کرده با یابن الشبیب هرم غم دامان خلق و عالم و ادم گرفت کشتی باب النجاه افتاد بر دریای عشق دست بی دستی ما را پادشاه غم گرفت شعله ای که رو به خاموشی قدم وا کرده بود با نفس های میان رو ضه ها کم کم گرفت بسته شد درب جهنم باز شد درب بهشت چشم های روضه خوان و مستمع را نم گرفت ♦️هرگاه ماه محرّم فرا مي رسيد، پدرم حضرت موسی بن جعفر(ع) ديگر خندان ديده نمی شد و غم و افسردگی بر او غلبه می يافت، تا آن که ده روز از محرّم می گذشت، روز دهم محرّم که مي شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود.(۹) 🔟گریه : از ابی بکار نقل شده است که؛ 📋《أَخَذْتُ مِنَ التُّرْبَةِ الَّتِی عِنْدَ رَأْسِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(ع) فَإِنَّهَا طِینَةٌ حَمْرَاءُ! فَدَخَلْتُ عَلَی الرِّضَا(ع) فَعَرَضْتُهَا عَلَیْهِ فَأَخَذَهَا فِی کَفِّهِ ثُمَّ شَمَّهَا ثُمَّ بَکَی حَتَّی جَرَتْ دُمُوعُهُ ثُمَّ قَالَ : هَذِهِ تُرْبَةُ جَدِّی》 ♦️از تربتی که بالای سر قبر حضرت حسین بن علی(ع) بود مقداری برداشتم، این تربت سرخ رنگ بود، پس بر حضرت رضا(ع) وارد شده و آن را به حضرت(ع) عرضه داشتم. آن حضرت(ع) تربت را در کف دستشان نهاده و بوئیدند، سپس چنان گریستند که اشک های مبارک شان جاری شد، سپس فرمودند : این تربت جدّم می باشد.(۱۰) 1⃣1⃣گریه : در زیارت ناحیه مقدسه از زبان امام زمان(عج) که ایشان در حق جدّ مظلومشان می فرماید : 📋《فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً》 ♦️هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك، خون مى گريم.(۱۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : باز اين چه شورش است که در خلق عالم است باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله درهم است گويا طلوع ميکند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامي ذرات عالم است گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست اين رستخيز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است جن و ملک بر آدميان نوحه مي کنند گويا عزاي اشرف اولاد آدم است 👤محتشم کاشانی 📚منابع : ۱)مستدرک على الصحیحین حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۷۶ ۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۶۲ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۹۳ ۴)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۶ ۵)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۳۴ ۶)امالی شیخ صدوق، ص۲۰۴ ۷)مروج الذهب مسعودی، ج۳، ص۲۴۲ ۸)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۴۷۳ ۹)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۱ ۱۰)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۴۷۴ ۱۱)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه رقژه۱.mp3
11.52M
مراسم روضه حضرت رقیه محرم /نوحه/روضه صبح دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳ شاملو👇👇
🤞🤞 .حاج آرمین غلامی ...اللهمَّ صلِّ علي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبَويَّةِ، والصّولَةِ الحَيدَريّةِ، والعِصمَةِ الفاطِميَّةِ، صَلابَةِ الحسَنيَّةِ، والشُّجاعَةِ الحُسَينيَّةِ آیینه‌دار زینب و زهرا رقیه کوچک‌ترین انسیة الحورا رقیه پشت سرش بی‌شک دعای پنج تن بود آدم اگر می‌گفت اول یا رقیه خورشید در منظومه‌ی عشق حسینی صد سال نوری راه دارد تا رقیه جا داشت روی شانه‌ی کعبه اباالفضل جا داشت روی شانه‌ی سقا رقیه آرام‌تر از هر زمانی بود اصغر می‌خواند تا بالا سرش لالا رقیه پا بر مغیلان می‌نهد اما محال است روی سر موری گذارد "پا" رقیه ** این طفل بی آزار را آزار دادند زجر بدی را دید در دنیا رقیه زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه طفلان همه بر ناقه‌اند اِلّا رقیه مقتل که می‌خواندم شبی با خویش گفتم پیدا نمی‌شد کاش در صحرا رقیه وقتی که پیدا شد خمیده راه می‌رفت شد پیرتر از زینب کبری رقیه حتی در اوج ضعف هم چیزی نمی‌خواست جز دست گرم و بوسه‌ی بابا رقیه دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد تنها سر آمد دیدنش اما رقیه... حیرت زده پرسید: عمه این سر کیست؟ یاللعجب نشناخت بابا را رقیه! خود را مرتب کرد تا در چشم بابا باشد همان دردانه‌ی زیبا رقیه از بوسه‌اش جان می‌گرفت، این‌بار اما جان داد با بوسیدن لب‌ها رقیه «آن کو‌ که در این مزار شریف آرمیده است امُّ البُکاء رقیه ی محنت کشیده است» *گریه سپره معمولا بچه ها از این سلاح استفاده می کنند.تا دعواشون میکنی گریه میکنن دست برمیداری. هر دختر بچه ای رو بخوای بزنی گریه کنه دلت به رحم‌میاد اما کربلا برعکس شد هروقت این سه ساله گریه کرد زدنش ..میگفتن گریه نکنی نمیزنیمت. میگفت :نه!من با بابام قرار گذاشتم..* «گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است» *گریه کرد،گریه کرد تا بالاخره به مراد دلش رسید یه وقت دید سر باباش جلو‌ چشماشه..* حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو‌ واکن بغل کن بغضم بازم، غریبیمو‌ تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم باتو بزار تعریف کنم بعدش، ببین من پیر شدم یا تو تو‌ وقتی اومدی گفتم‌که تقصیرِ دل من بود تو‌ که دیدی بابات خوابه چه وقته گریه کردن بود ببخش حرفای تعریفیم، دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی، خرابه جای خوبی نیست خرابه بِسترش خاکه، خرابه بالشش خِشته تو خیلی خاکیی اما، برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونه اش این طوری باشه بزار چیزی نگم شایدتو حرفام دلخوری باشه *خیلی حرفا آماده کرده بود بزنه اما تا نگاش به سر بریده ی باباش افتاد زِبونش بند اومد..بریده بریده گفت :أبَ..* کدوم خانوم با این حالش، پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی، سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید، براش با جون مهیّا شی خجالت می کشی وقتی، نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست «بس که دوید عقب قافله واویلا واویلا پای من از ره شده پر آبله واویلا واویلا» حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می بندم به زورم باشه پا میشم به زورم باشه می خندم *بابا! یه نگاه کن به دخترت چرا چشاتو بستی؟یه نگاه کرد به باباش گفت..* مگه تو صورتم امشب، بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی، یه بار حتی نخندیدی ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه رقیه،،،۲.mp3
10.92M
مراسم روضه حضرت رقیه محرم /نوحه/روضه صبح دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳ شاملو👇👇
متن روضه سوم محرم/حضرت رقیه🤞 ..حاج آرمین غلامی مثه بچه مرده ها گریه کنید میخوام از رباب و دخترش بگم این دفعه مصیبت رقیه رو میخوام از زبون مادرش بگم دخترم مثل علی اصغر برات مادری کردم رفتی و چادر خاکی تو رو – روسری کردم 🔅هردرد بی دوا را درمان کند رقیه 🔅لطف وکرم به عالم احسان کندرقیه 🔅گر دردمندومسکین بردرگهش بیفتد 🔅برخوان رحمت‌خویش‌مهمان کندرقیه 🔅دست‌گره گشایش‌مشکل‌گشای دهراست 🔅هر مشگلی که باشد آسان کند رقیه (محمدرضا رضوی بیگلی) ⬅️آی حسینیا..آی ناله دارا.. ⬅️قنبر غلام امیرالمومنین نقل میکنه.. شبا امیرالمومنین کیسه طعام به دوش میگرفت ،، می‌برد در خانهٔ یتیما،، میگه یه شبی دنبال امیرالمومنین حرکت کردم .. آقا متوجه شد سوال کرد کی هستی؟ گفتم آقا ..جان قنبر غلام شمام.. (آقا فرمود: چی میخوای قنبر؟) گفتم آقا اگه اجازه بدین.. این کیسه ای که می برید من بردارم ..همراه شما باشم.. حضرت فرمود..اگه میخوای همراهم بیا ولی کیسه رو خودم برمیدارم.. ⚜میگه دیدم آقا وارد منزلی شد بچه های یتیم  تو خونه اند.. میگه دیدم آقا با دست خودش به دهان بچه ها غذا میگذاره.. به بچه ها آب داد، سیرابشون کرد.. میگه دیدم امیرالمومنین خم شد دست و پاشو زمین گذاشت بچه ها اومدن پشت علی سوار شدند.. (سواری داد به بچه هابا بچه ها بازی کرد) ❇️(گفتم آقا جان شما امیرالمومنین ید چرا اینکارو میکنید) فرمود ای قنبر..این بچه ها یتیمن بابا ندارن.. میخوام جای خالی باباشونو احساس نکنند.. (میخام بخندند شاد باشن..نبود بابا رو حس نکنند) 💠بگم آقا جان یا امیرالمومنین..چه خوب جواب محبت های شما رو دادند.. آقا جان.. من یه نازدانه سراغ دارم.. من یه بچه یتیم سراغ دارم..تو خرابه شام، دل شب، بهانه بابا گرفت..ناله میزد ..گریه میکرد.. چه غوغایی یپا کرد کنج خرابه.. یا حسین3 ناله میکرد گریه میکرد..بابا بابا میگفت.. همه اهل خرابه به گریه افتادند.. صدای شیون و زاری رسید به گوش یزید لعنه الله علیه.. چه خبره در خرابه؟ گفتن امیر سه ساله حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته.. صدا زد خب باباشو براش ببرید.. امان امان3 قربون دل داغدارت بی بی جان.. سرو تو طبقی گذاشتند ،، یه پارچه ای روی اون کشیدند.. مقابل سه ساله حسین گذاشتند.. صدا زد عمه جان..من که غذا نمی خوام عمه.. ⚜امان از دل زینب 3 آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا.. بگمو نالشو بزنی.. ⚫️وای از اون لحظه ای که سر بابا رو دید.. سر بابارو بغل گرفت... سر بابا رو به سینه چسباند.. شروع کرد به درد دل کردن با بابا.. 🌾آخ ببین عمه امشب قمر آمده 🌾پدر رفته با پا به سر آمده 🌾ببین دل غمینم 🌾مگو من یتیمم، پدر آمده 🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین 🌾دلم عمه امشب خبر می دهد 🌾شبم را امید سحر می دهد 🌾دوچشمش نگویم چرا بسته است 🌾پدر از سفر آمده خسته است 🌾ببین دل غمینم 🌾مگو من یتیمم، پدر آمده 🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین ⬅️آخ صدا زد بابا..بابا..بابا. ⏺ رخ من نیلی از سیلی ست بابا ⏺ لبان تو چرا نیلی ست بابا ⏺مگر چوب جفا بوسیده بابا ⏺که خون بر روی آن خشکیده بابا ✳️مقاتل نوشتن، فقط سه جمله گفت رقیه س.. همه گریه کردند.. ⚜یا ابتا من ذالذی خضب بدمائک ⚜بابا کی محاسنتو به خون رنگین کرده.. ⚜یا ابتا من ذالذی قطع وریدک ⚜بابا کی رگای گردنتو بریده بابا.. ⚜یا ابتا من ذالذی ایتمنی علی صغر سنی ⚜بابا..کی منو تو کوچیکی یتیمم کرد بابا... ⚫️یه وقت دیدن سه ساله آرام شده.. فکر کردند خواب رفته اومدن سر بردارند آخ دیدن سه ساله حسین جان داده.. () آخ 🔳یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔳یتیمی خاری دوران یتیمی 🔳اگر دست پدر بودی به دستم 🔳چرا کنج خرابه می نشستم هر چقدر ناله داری به سوز جگر سه ساله ابی عبدالله باب الحوائجه.. ناله بزن بگو .. .. 🔸بارنج وغمی رقیه س درشام خراب 🔸چون دید سََرِ پدر به خوناب خضاب 🔸ازغصه وغم تا به ابدرفته به خواب 🔸روحش به جنان رفت برایش ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ شب سوم ماه محرم 1403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 خاتون سویی نداشت چشم ترت ، ای سه ساله جان خالی شده دور و برت ، ای سه ساله جان خون گریه کرده بر تو و بر حال و روز تو چشم ملائک و پدرت ، ای سه ساله جان زجرابن قیس کرده تنت را،سیه چرا خون می‌چکدچرا زسرت ، ای سه ساله جان یک تن نبود حامیِ توغیره عمه ات تا شد ز غربتت کمرت ، ای سه ساله جان از آن لگد که زجر به جسم وتنت زده شد ارغوان بال و پرت ، ای سه ساله جان شاهد به جان سپردن توبوده عمه ات آتش گرفت برگ و برت ، ای سه ساله جان اندرخرابه هاتوشبت رابه سرمکن این سان گذشت هر سحرت ، ای سه ساله جان افتاده ای میان خرابه،به گوشه ای بود ه همیشه در نظرت ، ای سه ساله جان ازکربلابه کوفه وشامات میروی خولی شده همسفرت ، ای سه ساله جان بانو رقیه نیزه شد ه مرکب سرت بر رویخاک مانده سرت ، ای سه ساله جان عمه رسید تا که ببیند غم تو را از زخم هم نبود اثرت ، ای سه ساله جان اندرخرابه ای که توبودی حصیر بود باب تو بینِ نیزه و شمشیر اسیر بود غلامی(مجنون کرمانشاهی) کانال تخصصی اشعار آرمین غلامی
🌹 درسینه ی ماتابه ابدجای حسین است جای فرح انگیز و فرح زای حسین است جز ذات خداوند و رسولش که فهیمند فهمیده کسی نیست که معنای حسین است دل نیست دلی که نبود عاشق رویش در خود ندهد جای تولای حسین است انگار که برصفر به یکباره کنی ضرب آن مذهب و آن مکتب منهای حسین است آنروز به کرات در آنجا همه دیدند قدرت به دو دستان توانای حسین است تاحال ندیده است بخود چشم زمانه این ضربت و آن خطبه غرای حسین است قاضی نتوان گفت برآنکو به قضاوت نادیده بینگارد اگر رای حسین است تا حال کسی از سر تحقیق در این دهر نشناخته جز فاطمه، دنیای حسین است هیهات که آرد به جها ن کسی مثالش (مجنون )چه کسی تالی و همتای حسین است _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹   دخترت آواره شده  ای پدر مقنعه اش پاره شده  ای پدر غصه ی روبنده  دلش راشکست سیلی آن مرد به رویش نشست زلف گره خو رده ی او راببین عمه ی آزرده ی او راببین مقنعه ی پاره به سر کرده است به را ه شام وکوفه چون برده است پهلوی او تیرکشیده پدر به شانه اش نیزه رسیده پدر غربت گودال مرامیکشد گریه ی خلخال مرامیکشد گرده سرت شاپرکم ای پدر نقشه ی راه فدکم  ای پدر اشگ علمدار مرادیده بود کوچه وبازار مرا دیده بود بی هدفم پرت شده ای پدر نان طرفم پرت شده ای پدر حرمله باسنگ مرامیزند دختراوچنگ مرامیزند نیزه ی او چه بدبیاراست وای حرف ازآن بردغماراست وای _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)  
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 دختره کوچک بابا چقَدَر پیرشدی نیم روزی نشده ازچه دگرپیرشدی پروبالت زچه اینقدر شده آویزان به گمانم که شکسته بال وپر پیرشدی دره گوشم توچه گفتی که دگرصبرنماند ناله ات بود درآنجا بی اثر پیرشدی درخرابه خطبه ات کارمسیحامیکرد دختر خوب وقشنگ وبا هنر، پیرشدی سر من راکه جدا شد جلوی نهر فرات دیده ای وبه عزاداری سر پیرشدی قتلگه آمدی و دید کسی می گوید دخترم حوصله کن. جان پدر پیرشدی نیزه داری که سرم بر .سره سرنیزه زده به تومیگفت رقیه چقدر پیرشدی میزندبربدنت نیزه وسرنیزه چه بد خورده ای ضرب لگدبین گذر پیرشدی گفت (مجنون ) نفس دختره. ارباب گرفت ازچه ازضرب لگد درد کمر پیرشدی 🎆🎆روضه ی رقیه .س.🎑🎑 مردک شامی پدرمهمان نوازی میکند با ته چوبش پدرجان بالبت بازی کند گرده ایتامت پدر خندیدن شامی چرا دارمت باباسوال. رخصیدن شامی چرا ماعزادار وسنان .باشمر گردم کف زدند گرده ما اینان برخصند وببین دف میزنند. ای پدر ازشامیان دیدم بسی آزارها میبرد دشمن عیالت را سر بازارها باتمسخرشامیان مارا تسلامیدهند بهر خواری گوشه ی ویرانسرا جامیدهند دخترت را ای پدر گشتند باضرب لگد ابن قیس بی حیا میزدمرا باباچه بد اینکه میبینی شده(مجنون )برایم شعرگو ای پدر دیده که میسوزد تمام تاره مو 📝.شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏..
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 بی حیا دیگربس است روی سرش لگدمزن کشتیش با کعب نی.روی پرش لگدمزن   نیمه بازاست دوچشمان تری از روی نی کن حیا یی ازحسین‌. بر دخترش لگدمزن چشمت ای قاتل به سرها می خورد در بین راه تاسرافتاد بی ادب برحنجرش لگدمزن درد پاو درد پهلوهردو درمانی نداشت با کتک آرام گشته. برسرش لگدمزن حس تنهایی خواهردارد او در بین راه خوانده لالایی به یاده اصغرش لگدمزن کرد یادازساقی آب آور خیمه .بگفت بی حیا دیگربس است.دور و برش لگدمزن زخم تاول های پایش شاهداین مدعاست گفت(مجنون )ابن قیس .برپیکرش لگدمزن. 📕.شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀.
_بنت الحسین_علیها_السلام_ 🌹 تونبودی سر بازار ،مرامیزد زجر باکتک درپی انظار ،مرامیزد زجر اسراء آمده در شام بلا ای بابا بنگر گوشه ی دیوار ،مرامیزدزجر بنوشته است به خون سر دره این شام پدر این دیاریست جفاكار مرامیزد زجر دشمن بد دهن و هلهله كن پیداشد بنگربر سر بازار مرامیزد زجر سنگ وچوب است که آیدبه سرم بین این حلقه ی اشرار مرامیزد زجر خاك و خاكستر و آتش لب بام است پدر بین این شام شب تار مرامیزد زجر وای (مجنون) لب و دندان پدرچوب زدند بین آن بزم دل آزار مرامیزد زجر 📝.شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹..
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 رقیه مذهبم .ای اهل عالم نام اوبرلبم .ای اهل عالم به لطفش تا ابد بیمه شدم من گدای زینبم ای اهل عالم من ازگهواره تا آخره دنیا به تاب ودرتبم ای اهل عالم به عشق دختره سلطان عالم گدایی منصبم ای اهل عالم ذکرو اذکارمن فقط رقیه شده ورد لبــــــــم ای اهل عالم مرا آب حیات است این سه ساله شده نان شـــبم ای اهل عالم عنـــایت میکند زهرا ی اطهر به یا رب یا ربم ای اهل عالم مددبگرفته (مجنون )از رقیه غلام زینبم ای اهل عالم ✏شاعر..آرمین غلامی (.مجنون کرمانشاهی..) 🍘🍘🍘🍘🍘🍘🍘🍘.
_بنت الحسین_علیها_السلام_ 🌹 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 دیدم بدست دختر ه شامی. گیر سرم رفته فروش گوشه ی بازار معجرم. . بازار شام وقوم یهودو برده فروش بابابرس که خنده نماینددربرم اینجافقط به گریه ی ماطعنه میزدند رفته فروش گوشه بازار چادرم اینان به فكر غارت ماو چپاولند اینجافروش رفته تمامی ، زيورم بابا ببین که موی سر ه من در آتش است باباببین که رفته فروش این گلِ ِ سرِ م بودی ودیده ایِ توكنار طشتطلا الماس اشك دیده ی چشمان خواهر م اینجاتمسخر لب يحيي چه دیدنی است باباحدیث چوب ولبانت شنیدنی است.. 📕شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).. 🌹🍀🌺🍀🌹🌺🍀🌹🌺🌹 نبوده ای که زنی روی بام سنگم زد که در حوالی آن ازدحام سنگم زد درآن حوالی کوچه .چه بوده مد نظر به نیزه بودی و فردیِ بنام سنگم زد پدر دیاریهود است یا دیار کفر؟ که دست دخترکانی به شام سنگم زد پدر نبوده وفا درمیان مردم شام بیین که دخترک بی مرام سنگم زد نگاه دیده ی این شامیان چرا خون است برای آتش یک انتقام سنگم زد ببین که آمده باران سنگها سویم زنان ودخترکی بی مرام سنگم زد مرابه جرم محبت کشند بر دارم همانکه سنگ گرفته به بام سنگم زد هوای دیده ی( مجنون )ببین که بارانی است نگرحرامی شامی .مدام سنگم زد 📕.شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹.
_بنت الحسین_علیها_السلام_ 🌹 لکه ی خون به روی پیرهنت جاخوش کرد تازیانه به تمام بدنت جاخوش کرد خون رگ های حسین بند نیامد دیدی گل خونابه روی پیرهنت جاخوش کرد زخمهای لب تو وای چقدر وا شده بود گل خونابه به روی دهنت جاخوش کرد گره ی موی سرت وانشودباشانه طعنه شام براین سوختنت جاخوش کرد همسفربامن وبا آن سر توقاتل بود بوسه ی من به عقیق یمنت جاخوش کرد تو اسیر ی به سر ه. حلقه ی زنجیر بلا غل و زنجیر تو بر زخم تنت جاخوش کرد وای (مجنون ) زن غساله به آوا می گفت که کبودی تنت در کفنت جاخوش کرد. 📕..شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).