#با_حسین_علیه_السلام 13
#دو_خط_روضه 12
#اشعار_ناب 12
⚫️⚫️ لعنت بر کسی که باچوب به فاصلهٔ بین دو دندان ثنایای تو ضربه زد..
▪️ نزدیک ایام اربعین ارباب بیکفن... و دل، بهانه میگیرد
یکی میزد به سنگ و دیگری میزد به شمشیرش
ندانم زادهٔ زهرا چه بود آن روز تقصیرش
😭😭
همه با هم ز کینهٔ حیدر
بدنش را جدا جدا کردند
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ رَمَاكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ طَعَنَكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنِ اجْتَزَّ رَأْسَكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ حَمَلَ رَأْسَكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ نَكَتَ بِقَضِيبِهِ بَيْنَ ثَنَايَاكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَبْكَى نِسَاءَكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَيْتَمَ أَوْلَادَكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَ عَلَيْكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَارَ إِلَيْكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَكَ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ غَشَّكَ وَخَلَّاكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَمِعَ صَوْتَكَ فَلَمْ يُجِبْكَ.
〽️لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ.
〽️وَلَعَنَ اللَّهُ ابْنَهُ وَأَعْوَانَهُ وَأَتْبَاعَهُ وَأَنْصَارَهُ وَابْنَ سُمَيَّةَ.
〽️وَلَعَنَ اللَّهُ جَمِيعَ قَاتِلِيكَ وَقَاتِلِي أَبِيكَ وَمَنْ أَعَانَ عَلَى قَتْلِكُمْ وَحَشَا اللَّهُ أَجْوَافَهُمْ وَبُطُونَهُمْ وَقُبُورَهُمْ نَاراً وَعَذَّبَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً.
📝 خداوند لعنت کند کسی را که به تو تیر و نیزه زد.
📝 خداوند لعنت کند کسی را که سر مبارک تو را برید.
📝 خداوند لعنت کند کسی را که سر تو را به نیزه بالا زد و بالا گرفت.
📝 خداوند لعنت کند کسی که با چوب به دندانهای ثنایای تو ضربه زد.
📝 خداوند لعنت کند کسی را که باعث گریه زنان شما شد_ یا رقیه😭_ و فرزندان شما را یتیم کرد.
📝 خداوند لعنت کند کسی که به دشمنان تو یاری کرد تا به شما ستم کنند.
📝 خداوند لعنت کند کسی که به سمت شما آمد برای ستم کردن به شما.
📝 خداوند لعنت کند کسی را که صدای یاری طلبیدن شما را شنید ولی پاسخی نداد و به یاری شما نشتافت.
📝 خداوند لعنت کند فرزندان جگر خوار و فرزندان و یاران و همراهانش را و پسر سمیه را.
📝 خداوند لعنت کند همه قاتلین شما و قاتلین پدر بزرگوارتان را و هرکه به آنان در این ظلم یاری کرد و خداوند وجود و قلب و قبرهایشان را از آتش پر کند و عذابی دردناک را بر آنان وارد کند.
📚کامل الزیارات
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۹۸، ص۱۸۴
🍃برادرم...حسین
بگو چکار کنم تا تو را خلاص کنند
به خصم رو بزنم یا که التماس کنم
😭😭
❣﷽❣
✔️ اربعین
✅ اشعار کردی.
وه کربلای تو، یه کاروان دل هآوردم
امانتی که تو دایده، وه منزل هآوردم
هزار بار وه دریای غم فرو چیمه
م چن طفل یتیمت، وه ساحل هآوردم
کبوتریل حرم م،وه چنگ صیادیل
نجات دامه و و، چی مرغ بسمل هآوردم
م جز رقیه که وه پا ودس ، بیه سه زار
تمام اهل حرم م، وه منزل هآوردم
شوی وه محفل ویران، سرت بی جو شمع
حدیث ناله م وه شمع و محفل هآوردم
گواه عشق خومه، گرده تو حسین عزیز
نشانه ای وه سره چوه محمل هآوردم
اگر وه، سلسله بستن دو بازو ودسم
حیات ظالم تو ، وه سلاسل هآوردم
نظر وه جسم کبودم بکه که دریابی
تنه رها وه دس وچنگ قاتل هاوردم
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
❣﷽❣
✔️ اربعین
✅ اشعار کردی.
ای سپهساره گم، م وه اسارت هاتمه
م، وه دشت کربلا بهر زیارت هاتمه
یه نظر ، وه حال خویشک، وه سفر، م هاتمه
وه دله خوین، سوز ه دل، ای همسفر، م هاتمه
هزگره ، م سمت تو نور دودیده هاتمه
چاوه گریان چیمه و قامت خمیده هاتمه
ای براکس جوره ،م رنج و غم و ماتم نیه
کس براگیان، جوره م، افسرده ، قامت خم نیه
ای برا، م، لی مصیبت بیمسه خوینین جگر
بیمسه م ، لی سفر ، وه، گرده قاتل همسفر
عصر عاشورا ،وه آگر خیمگان سوزیا، برا
راس پاک هرشهیدی چیه وه نیزه اخا
ای براگیان کودکانت ظالمانه مردنه
گه وه کعب نی ،گهی وه تازیانه مردنه
بین مقتل تا که دیمه پیکرت ، کفتم وپا
له کنار پیکر صد پاره گد، مردم برا
یه طرف کفتیه دسد، ای علمداره حسین
یه طرف له، خیمگان، سزیایه بیماره حسین
یه طرف دیمه له، موج خوین علیه اکبرت
یه طرف وه،حنجر خونین علیه اصغرت
ظالم بی دین تو، وه زخم م، ده یدن صد نمک
هر زمان ناوه، تو، م، بردم ،م خواردم صد کتک
ای براگیان، کوفیل چنگ و نی و دف ، هی کوتن
له، کنار رأس پر خونت درن هی کف کوتن
صوت قرآن تو برد یه ،له زینب دل حسین
یه دفه، م سر ، کوتام، وه چوه گی محمل حسین
من چه بوشم ای برا گیان، له خمیله شهر شام
وه اسیریل خواردیه، سنگ ستم له کوی وبام
ای برا، م لی مصیبت بیمسه جو، شمع آو
خویشک غمدیده زینب ، له کوو،و بزم شراو
ری وه ریمه، رأس پاک تو ، له او تشت طلا
چوب ،دی ده ن ،وه لوان تو یزید بی حیا
صوره م، کم بیه وو ، بینه که گریانم حسین
چاک کردم ، لی خم ودرده گریبانم حسین
ای برا، م ، له امانت داری ام شرمنده بیم
دویته توگیان دایه وو، م له کنارت زنده بیم
ای براگیان تا وه، جام وصل تو، بی جرعه نوش
له، کنار رأس پاک، تو رقیه بی خموش
شعله ،وه عالم دیه،هجران تو، هر وی دمه
وه کنار پیکر ه پاک رقیه ، مردمه
له خوم و له،زنده بی ین، بی تو سیرم یا حسین
روز وشو، م له فراقت همواره گیرم یا حسین
ای براگیا ن یه چله اس، م داغدارت کردیه
م وه ،شون خودبرا، تاشام ویران بردیه
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#اربعین
❣﷽❣
✔️ اربعین
✅ اشعار کردی.
ای برا، له شام ارات، یه،کاروان هاوردمه
یه گلستان گل وه رسم ارمغان هاوردمه
وه در و دیوار عالم فتنه بارید ن برا
بی پناهیلد ، له، ای،دارالامان هاوردمه
ای براگیان، یاوری له بانگ یاری هز،نگرد
کاروان له شام وکوفه وه، فغان هاوردمه
تا تو، نوشی وه سفر ، م دس خالی هاتمه
یه جهان درد و خم و سوز نهان هاوردمه
قصه ویران شام، ار ، که نپرسی خوش تر ه
م وه ، ای گلزاره ، پیغام خزان هاوردمه
ای براگیان تشنگی وه دل قرارت بردیه
م، ارای تو، دامنه اشک روان هاوردمه
تا وه دشت نینوا بهرت عزاداری بکم
یه،نیستان ناله و آه و فغان هاوردمه
تا نثارتوبکم،بومه بلا گردان تو
وه کف خوم ، م ارای تو، نقد گیان هاوردمه
م دل مهرآفرینت هر، نرنجانم وه درد
گوشه گوشه،درد دل ، وه هر زوان هاوردمه
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
❣﷽❣
✔️ اربعین
✅ اشعار کردی.
📿#زمزمه_امام_حسین_ع
🌱 گیان واله وه نهضت حسینه
🌱دل محوه حقیقت حسینه
🌱 زنده بیه له توعالم عشق
🌱یه اصل سیاست حسینه
🌱وه پاس له تو، اصول اسلام
🌱دین زنده،وه همت حسینه
🌱اول وفدا کرد، جوانه
🌱یه عین عدالت حسینه
🌱بوسیه غلام خود چو اصغر
🌱یه حد مروت حسینه
🌱یارب دل هر خدا پرسی
🌱کانون محبت حسینه
🌱بی کشته که دین وعقل نمره
🌱یه سر شهادت حسینه
🌱گیان دایه علی اصغر ه نازار
🌱یه له خور طاقت حسینه
🌱پاشیه وه چرخ خوین اصغر ع
🌱یه رمز شفاعت حسینه
🌱وه سجده سره وه تن جیا بی
🌱یه پایه ی طاعت حسینه
🌱بی یسه اسیر، اهل بیته
🌱یه اوجه مصیبت حسینه
🌱له سر،، وه قفای بانوان چی
🌱یه حد مروّت حسینه
🌱ای دویته کیه ، له کنج ویران
🌱 شهزاده ی دولت حسینه
🌱(مجنونه)توغرق له گناهه
🌱چاوه وه عنایت حسینه
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
❣﷽❣
✔️ اربعین
✅ اشعار کردی.
سبک..همه جاکربلاست....
اي برا،گیان توبین خسته و دلخمين
هاتیه خویشکد بعد، يه اربعين
ياحسين
هزگره ، ای اخا كه وه شام بلا
تن زخم و كبود بیه سهمم برا
ياحسين
هاته لب ،گیان م آه سوزان م
اربعینه توبین چاوه گریان م
ياحسين
هاتمه، له برت بینه هاوسفرت
غرق خون ديمست وابیه حنجرت
ياحسين
خسته بی وه جفا م چه بوشم اخا
له خراوه دویتت منیه، ای برا
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
❣﷽❣
✔️ اربعین
✅ اشعار کردی.
قوره حسین بیه عیان، ویره نچو ای ساره وان
درم له قورگی نشان، ویره نچو،ای ساره وان
تیده ن وه گوش آوای م، چله ی حسینه وای م
*
ویره بیه وه بانه نی، عرش خدا نقش زمین
کفتیه وه دریای خوین قرآن ختم المرسلین
تیده ن وه گوش آوای م، چله ی حسینه وای م
*
ویره، له خیرالمرسلین، یه باغ گل پرپر بیه
آغوش پرخوین حسین ،قوره علی اصغر بیه
تیده ن وه گوش آوای م، چله ی حسینه وای م
*
ویره ،وه، بیداد خزان، پرپر گل لیلا بیه
ویره جیا وه تیغ کین، هر دو دس سقا بیه
تیده ن وه گوش آوای م، چله ی حسینه وای م
*
ویره گلوی پاره م، له موج خون بوسم برا
ویره وه ژیر دست و پا ،دس بریده دیم اخا
تیده ن وه گوش آوای م، چله ی حسینه وای م
*
ویره هنوز ، له قتلگه، تیدن صدای فاطمه
وه موج خوین دی دست و پا ،عباس م، وه علقمه
تیده ن وه گوش آوای م، چله ی حسینه وای م
*
ویره علمدار حسین ،کفتیه بی دست و علم
فرقه جیا بیه وه یک، هردو دسه بیه قلم
تیده ن وه گوش آوای م، چله ی حسینه وای م
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
❣﷽❣
✔️ اربعین
✅ اشعار کردی.
سبک..کربلامنتطرماست بیاتابرویم...
🌾اربعینه کوره طاهاس ، دلاباو تابچیم
یه چله زاده ی زهراس، دلا باوتابچیم
اربعین هاتیه له ری، حرم منتظره
یه چله حسینه تنیاس، دلا باوتابچیم
🌴له علی(ع) اذن بسن ، سمت دیاره کرببلا
وه نجف پای پیاده ، دلا باوتابچیم
🌾تا،وه یاری غزالیل وعزیزیله حسین(ع)
گر، دلت غرقه وه داده، دلاباوتابچیم
🌴جاده گی عشق عجو، شورونوایی دیره
پا وه پای مهدی زهرا دلاباوتابچیم
🌾باوو، بچیم صحن ابالفضل دره شوروصفا
هر وه بیتاوی مولا، دلاباوتابچیم
🌴دست وپای تو اگه، خسته ، له ریه وخدا
دست وپا کوتیدن،اکبر، دلاباوتابچیم
🌾وه سفرخسته توبیده ، کمر درد دری
بکه یاده، لبه اصغر، دلاباو تابچیم
🌴رنج باری گه، که باید، توبکیشی له سفر
گر وه عمرت بیده سه سیر، دلاباوتابچیم
🌾تاول پاوو عطش گرکه،تو خسته کردیه
تو وه یاده غل وزنجیر ، دلاباوتابچیم
🌾له ریت هیچ نیه خاره مغیلان هرگز
بیده سه تشنه وگریان دلاباوتابچیم
🌴ای دلا جامنیه، گر،تو،له، ای قافله باز
شادی روح شهیدان دلاباوتابچیم
🌾غصه دیرم له سره نی ، چیه راس توحسین
م گرفتارم له مولا، دلا باوتابچیم
🌴شاکره حضرت حق وه سفره کرببلام
منه (مجنون )بیمه شیرا، دلا باوتابچیم
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨💫
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🔴ماجرای عجیب ابن زیاد و ماری که در بینی اش بود
«عبیدالله بن زیاد» در کنار شهر موصل به دست ابراهیم بن مالک اشتر، کشته شد، ابراهیم سرهای بریده ابن زیاد و سران دشمن را برای مختار فرستاد، مختار در این هنگام غذا می خورد که سرهای بریده دشمنان را کنار مسند مختار به زمین ریختند. در این هنگام دیدند مار سفیدی در میان سرها پیدا شد و وارد سوراخ بینی ابن زیاد شد و از سوراخ گوش او بیرون آمد، و از سوراخ گوش او وارد گردید و از سوراخ بینی او بیرون آمد، و این عمل چندین بار تکرار گردید.
مختار پس از صرف غذا برخاست با کفشی که در پایش بود به صورت نحس ابن زیاد زد، سپس کفشش را نزد غلامش انداخت و گفت: «این کفش را بشوی که آن را بر صورت کافر نجس نهادم».
مختار سرهای نحس دشمنان را برای محمد حنفیّه در حجاز فرستاد، محمد حنفیّه سر ابن زیاد را نزد امام سجاد فرستاد، امام سجاد علیه السلام در آن وقت، غذا می خورد، فرمود: روزی سر مقدس پدرم را نزد ابن زیاد آوردند، او غذا می خورد، عرض کردم: خدایا مرا نمیران تا اینکه سر بریده ابن زیاد را در کنار سفره ام که غذا می خورم بنگرم، حمد و سپاس خدا را که دعایم را اکنون به استجابت رسانیده است.
نکته قابل توجه اینکه مرحوم حاج شیخ عباس محدث قمی می نویسد: آن مار، مکرر از بینی ابن زیاد وارد می شد و از گوش او بیرون می آمد، و تماشاچیان می گفتند: قََد جائت قَد جائت: «مار باز آمد، مار باز آمد» و می نویسد: همان هنگام که ابن زیاد در مجلس خود با چوب خیزران مکرر بر لب و دندان امام حسین می زد، شاید بر اساس تجسم اعمال، همان چوب خیزران (در عالم برزخ) به صورت مار درآمده و مکرر از بینی او وارد می شده و از سوراخ گوش او بیرون می آمده، تا در همین دنیا، مردم مجازات ننگینش را ببینند.
📚منابع:
1- منتهی الآمال، ج1: 299.
2- بحارالانوار، ج6: 248؛ 45: 334- 336.
3- عالم برزخ در چند قدمی ما: 172- 175.
مداح
حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
روضه و ذکر مصیبت اربعین 92_ ویژه اربعین _حاج آرمین غلامی
سلامی میدهم سوی توارباب
دلم ازدوریت گردیده بی تاب
سلام من به قبر بی چراغت
بسوزم اربعینی درفراقت
*مثل اونایی که الان رسیدن کربلا،مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش،مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛دستت رو روی سینه بگذار،تو آقای کریمی، درسته من نیومدم کربلا،درسته تقصیر خودمه،بند تعلقات شدم،سفر کربلا رو از دست دادم*
"اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
رسیده خواهرغمپروره تو.رسیده زینب دیده تره تو
*همینجا به گلوی نازک برادرم تیر سه شعبه زدن،همینجا دستای عموم رو جدا کردن*
همینجا رسید قافله ای از غم سفر لبریز
دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز
یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند
شبیه برگ درختان به موسم پاییز
*همینجا مادرم صدا زد بنیّ بنیّ،همینجا منِ زینب ایستاده بودم یه وقت آسمان تیره و تار شد"اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،یا ایتها النفس المطمئنه"
شمر مرو به قتلگه،فاطمه میکند نگه
حسین ....*
یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند
شبیه برگ درختان به موسم پاییز
به بوی پیرُهنی هر کدام میگیرند
یکی بهانه ی یوسف،یکی سراغ عزیز
یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود
یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز
مانند گرگ قصه ی کنعان دروغ بود
*خودم دیدم،خودم دیدم،پیراهن یوسف منو بردند،همینجا*
صدای شیونی آمد که جان عالم سوخت
صدای شیون خواهر،برادرم بزخیز
*حسینم خسته آمدم،مو سفید آمدم،شرمنده آمدم،خرابه ی شام یادگارت رو جا گذاشتم*
غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز
چنان شدم که تو میخواستی دم رفتن
ندید اشک مرا این جماعت خونریز
*الان دلم میخواد کنار قبرت،های های گریه کنم*
چقدر شام وکوفه بچه هات روکتک زدن اما...
من برگشته از رسالت انجام داده ام
*کار تو رو تکمیل کردم حالا آمدم کنار مزارت*
زبان حیدریم دم به دم قیامت بود
نگاه فاطمی ام شعله های رستاخیز
اگر چه دست مرا بسته بود دشمن تو
اسیر من شدم و او نداشت راه گریز
هراس دشمنت از محکمات قرآن بود
نداشت چاره و برداشت خیزران ز ستیز
*یه وقت صدا زد:"یا یزید مهلا مهلا، منتهیا الی سنایا ابی عبدالله" این لب و دندان رو پیامبر میبوسید"*
برادرم
توسنگ خورده ای،آری!شکسته ای، من هم
توشعله ور شده ای،داغ دیده ای،من نیز
تو را قسم به نماز نشسته ی مادر
رسیده جان بر لبم آه جان من برخیز
*حسینم یادت میاد یه روزی با برادرم،حسنم،وارد خانه شدی صدا زدی اسما مادرمون کجاست؟"یااسما مایُنیمُ امِّنا فی هذه الساعه"مادر ما این وقت روز نمیخوابه،اسما زد "یَاابنَی رسول الله لیست اُمِّکما نائمَه"مادرتون نخوابیده "فقد فارِقَکِ الدنیا"دیگه بی مادر شدید آقازاده،حسینم یادت میاد وارد شدی داخل حجره،حسنم خودش رو روی بدن مطهر مادر انداخت صدا زد" یا اماه کَلِّمینی فانا ابنک الحسن"مادر با من حرف بزن،دارم جون میدم؛حسینم یادت میاد صورت کف پای مادر گذاشتی صدا زدی"یا اماه کلمینی"حسینم بذار یه خاطره دیگه برات بگم؛یادت میاد جلو چشم بابام مادر ما رو میزدن؟*
در وسط کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند...
چرا شده گوشه ی چشمت کبود
به من بگو مگر علی مرده بود
وای من و وای من و وای من...
میخ در و سینه ی زهرای من...
یا زهرا ... یازهرا ...
در وسط کوچه تو را میزدند...
خدا برای کسی نیاره ببینه مادرش وسط کوچه افتاده،لذا وقتی زینب رسید کنار قبر ابی عبدالله یه جمله گفت-این سفر رو داره گزارش میده-
خبر داری مرا بازار بردند؟
اما مصیبت از این بالاتره،دیگه شما رو کجا بردند بی بی جان؟
خبر داری مرا بازار بردند؟
میان مجلس اغیار ...
روضه مدینه ای بود،چرا آمدی کربلا؟
خبر داری که دژخیم زمانه
زده بر خواهرت .....
پاشو ببین منم مثل مادرم شدم .....
حسین ....
#حاج_آرمین غلامی-مجنون کرمانشاهی
#اربعین
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_به_امام_زمان_عج_صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
متن روضه اربعین امام حسین علیه السلام ـ حاج آرمین غلامی
کربلا آمده زینب ک چنین روضه گرفت
وای من حال رباب در پی اصغرشدخراب
امروز کربلا زینب روضه گرفته،مجلس ختم برای حسین برپا کرده،همه هرکدوم یه گوشه ای ایستاده بودند،هر کی یه صورت قبر رو بغل می کرد،هر کی یه جور ناله می زد،نوحه ها فرق می کرد،یکی میگفت: جوانان بنی هاشم بیایید،یکی اون طرف تر میگفت،صدا میزد:گلم تاب ندارد،حرم آب ندارد،یکی اون طرفتر میگفت:سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل،اما همه ی این روضه هارو زینب جمع کرد،یه مرتبه دیدند یه خواهری داره ناله میزنه،همه روضه خونها ساکت شدند،گفتند بشنویم زینب چی میگه:آخ، اگر کشتند چرا آبت ندادند…حسین…صدا نمونه تو سینه،معلوم نیست اربعین سال دیگه زنده باشیم یا نه،حسین…..هی خاکهارو میریخت رو سرش،هی میگفت،بیچاره زینب،الان برم مدینه سراغ حسین رو از من بگیرن،جواب چی بدم،بگم حسین و تو گودال جا گذاشتم،ای حسین……..زبون حال میگم،تصورم اینه،میشه زینب کنار قبر برادر قرآن نخونده باشه،آخه از باباش علی یاد گرفت،باباشم میرفت سر قبر مادر میخواست آروم بشه،آخه خود فاطمه وصیت کرد،کجا رفتم،یازهرا،کجا رفتم روز اربعین،قربون دل سوخته ات برم زینب،شاید دلت برا روضه ی مادر تنگ شده،علی فاطمه شو دفن کرد،خودش با دست خودش خاک ریخت،سنگ لحد گذاشت،دستاشو به هم زد نشست رو قبر،شروع کرد قرآن خوندن،آخه زهرا فرموده بود،علی جان نکنه منو دفن کنی زود بری،تنهام نذار،بشین بالا قبرم قرآن بخون،شاید میخواست بگه،وقتی بهم گفتن امامت کیه؟میخوام بگم این آقای غریب بالای قبر،این که داره گریه میکنه…
📖 #متن_روضه
🔊 روضه اربعین و حکایت زائر کربلا
🔘 اربعین حسینی ۱۴۳۸ 🔻
***
اربعین شد دوباره جا ماندیم
کار نوکر، به اشک و آه افتاد
سمت، کربُبَلا به اِذن بتول
دل ما هم پیاده راه افتاد
من یه حرفایی رو نمیزنم، نه تو خجالت بکشی نه من؛ اصلا انگار نه انگار امروز اربعینه، به رو خودتم نیار، فقط نگی نفهمیدا، ما قرارمون اینا نبود، برا همه عالم جا بود، برا ما جا نداشتی، خوب خرابم کردی، اما من ولت نمیکنم، ببین، من برو نیستم، کربلا نشد نشد، اینجارو کربلا میکنیم، من حرم ندیده نیستم، من میخواستم بیام دورِ کجاوه خواهرت، آخه شنیدم چهل روزه غلام نداره، من شنیدم چهل روز کسی نبود رکاب براش بگیره، من میخواستم بیام اونجا، دور کجاوه خواهرت نوکری کنم
سه چهار روزه غصه پیرم کرده، بعضی رفیقام، گُم و گور کردن خودشونو، به خدا، گفت میرم یه، این ور اون وری، با زائرا که میان برمیگردم میگم کربلا بودم، جواب مردمو چی بدم، من کم برا بچه هات خودمو نزدم، هنوز صورتا جا لطمه هست، چکاری کردی با ما، من از شبی که خواهرت در به در شد، یه شب بدون روضه خونه نرفتم، هر یه دونه ای که به بچت زدن، منم خودمو زدم
سر خود گرم میکنم چندیست
گاه، با روضه، گاه با حافظ
هر که را دیدم از رفیقان گفت
میروم کربلا، خداحافظ
چه دلی ازمون سوزوندن، بچه ها، یه سری به خودمون بزنیم چخبره، بعضی وقتا میشینم با آقام حرف میزنم، میزنی بزن با کربلا نه، من به حرمت وابسته شدم، من یخورده حرمم دیر میشه بد اخلاق میشم، یه خورده دوری می افته کلافه ام، من نجفم دیر شده، دلم برا اون عقب عقب رفتن تو حرم تنگ شده، دیدید، یه جوری عقب میره انگار جلوش وایساده، السلام علیک یا، میرم میام آقا
اینو بگم، حرف دارم امروز برات،
تنه بی پیراهن، سَلامٌ علیک
سر ارباب من، سَلامٌ علیک
کشته ی بی کفن، سَلامٌ علیک
پاره پاره بدن، سَلامُ علیک
آه، ای ماه غیرتی پاشو
جان آوره برلب آمده است
از سَفر، دل شکستهِ برگشته
پاشو عباس، زینب آمده است
حسیـــــــــــــــن
گفت حجره داره تو بازار، از اون پولو پله دارا بدرد بخور امام حسینی، عمده فروش، یه مشتری داشت اهل عراق کربلایی، هر وقت این میومد مغازش این بهم میریخت، میگفت بو حسینو میدی، وقتی بهش جِنسی میفروخت یه قیمتی میزد، میگفت نوش جونت، هر وقت از جلو حرم رد شدی بگو سلامت رسوند، یه باری گفت حاجی، چرا کربلا نمیای؟، گفت من هر سال با زن و بچم کربلام اربعین، یه قسمی گذاشت، تورو به ارباب این بار که اومدی، قدمت رو چشام، میخوام عوض این همه زحمت، یه بار جبران کنم، آدرسو داد، عراق رفته ها میدونن، اونجا اینجور نیست کوچه خیابون، فلان محله پشت خیمه گاه اَبو زَهرا همه میشناسن، با زن و بچش رفت دوسه روز به اربعین کربلا، پُرسون پُرسون پیدا کرد گفتن اون خونه رو میبینی؟ خونه اَبوزهراست، رسید دید دوتا دره کدومو بزنم، این در سمت راست رو زد صاحب خونه غریبست، تا اینا رو دید گفت زَوّارید، گفت آره، گفت قدمت رو چشام، گفت نه آقا، دنبال آدرسم، گفت این حرفا نیست، در خونه منو زدی جایی نمیزارم بری، گفت ممنون شمام، اما باید برم، گفت به همین امام حسین نمیزارم بری، مردم دنبال اینن یه لقمه نون بِدَن زوّار تو اومدی در خونم، آقا فرستادتت، تو این گیرو داد، در خونه بغل واشد همون مشتریه، تا این حاجیه رو دید سلام خوش اومدی، اشتباه درو زدی اومد بگیره دستشو، این پرید وسط گفت نشد، مهمون منه، گفت آقا رفیقمه، گفت رفیقت اگه بود در خونه تو رو میزد، آقا به من نگاه کرده، گفت دیدم داره دعوا میشه، یه نگاه به حرم، چیکار کردی با مردم، حاجی، بخدا نمیزارم بری، گفت دیدم با این رفیق ما بگو مگو، صداشون بالا رفت، یه چیزی در گوشش گفت دیدم این رفیق ما گفت باشه، به تو میرسه، گفت خوشهال اومد طرفم گفت دیدی مهمون منی ، خوش اومدی، بخدا نمیام، تا نگی بهش چی گفتی، اصرار، گفت راستش تازگی، طایفه و عشیره اینا ، جوون منو کشتن، رسم عراق اینه، تا یه خون ازشون نگیریم کوتاه نمیایم، گفت در گوشش گفتم اگر بزاری بیان، از خون جونم میگذرم، گفت همون جا افتادم، کاش شما عاشورا اینجا بودید، یه روضه ای تو ذهنم اومد
یه جوون، خونشو ریختن، زناشونو آوردن جلو، داد میزدن کِل بکشید، آقاتون دست به کمر شد، صدا میزد بابا، صدا قح قحه شونو میشنوی؟ پاشو، عمت داره میاد،
خیزو ازجا، آبرویم را، نبر
یه روضه بگم همین جا، خیلی نگران نامحرم بودی؟ خیلی نگران بودی زینب، تو نامحرما نیاد، پس خوب شد نبودی، دم دروازه ی شام، دست زیر چونه زده بودن،
آه راهمان، از گذرِ، برده فروشان، افتاد (بعضیا نمیشنون)
این همه، چشم خریدار، خدا رحم کند...
حســـــــن
#حکایت_زائر
#روضه_روز_اربعین
🎤 حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
📖 #متن_روضه
🔊 روضه اربعین و حکایت زائر کربلا
🔘 اربعین حسینی ۱۴۳۸ 🔻
***
اربعین شد دوباره جا ماندیم
کار نوکر، به اشک و آه افتاد
سمت، کربُبَلا به اِذن بتول
دل ما هم پیاده راه افتاد
من یه حرفایی رو نمیزنم، نه تو خجالت بکشی نه من؛ اصلا انگار نه انگار امروز اربعینه، به رو خودتم نیار، فقط نگی نفهمیدا، ما قرارمون اینا نبود، برا همه عالم جا بود، برا ما جا نداشتی، خوب خرابم کردی، اما من ولت نمیکنم، ببین، من برو نیستم، کربلا نشد نشد، اینجارو کربلا میکنیم، من حرم ندیده نیستم، من میخواستم بیام دورِ کجاوه خواهرت، آخه شنیدم چهل روزه غلام نداره، من شنیدم چهل روز کسی نبود رکاب براش بگیره، من میخواستم بیام اونجا، دور کجاوه خواهرت نوکری کنم
سه چهار روزه غصه پیرم کرده، بعضی رفیقام، گُم و گور کردن خودشونو، به خدا، گفت میرم یه، این ور اون وری، با زائرا که میان برمیگردم میگم کربلا بودم، جواب مردمو چی بدم، من کم برا بچه هات خودمو نزدم، هنوز صورتا جا لطمه هست، چکاری کردی با ما، من از شبی که خواهرت در به در شد، یه شب بدون روضه خونه نرفتم، هر یه دونه ای که به بچت زدن، منم خودمو زدم
سر خود گرم میکنم چندیست
گاه، با روضه، گاه با حافظ
هر که را دیدم از رفیقان گفت
میروم کربلا، خداحافظ
چه دلی ازمون سوزوندن، بچه ها، یه سری به خودمون بزنیم چخبره، بعضی وقتا میشینم با آقام حرف میزنم، میزنی بزن با کربلا نه، من به حرمت وابسته شدم، من یخورده حرمم دیر میشه بد اخلاق میشم، یه خورده دوری می افته کلافه ام، من نجفم دیر شده، دلم برا اون عقب عقب رفتن تو حرم تنگ شده، دیدید، یه جوری عقب میره انگار جلوش وایساده، السلام علیک یا، میرم میام آقا
اینو بگم، حرف دارم امروز برات،
تنه بی پیراهن، سَلامٌ علیک
سر ارباب من، سَلامٌ علیک
کشته ی بی کفن، سَلامٌ علیک
پاره پاره بدن، سَلامُ علیک
آه، ای ماه غیرتی پاشو
جان آوره برلب آمده است
از سَفر، دل شکستهِ برگشته
پاشو عباس، زینب آمده است
حسیـــــــــــــــن
گفت حجره داره تو بازار، از اون پولو پله دارا بدرد بخور امام حسینی، عمده فروش، یه مشتری داشت اهل عراق کربلایی، هر وقت این میومد مغازش این بهم میریخت، میگفت بو حسینو میدی، وقتی بهش جِنسی میفروخت یه قیمتی میزد، میگفت نوش جونت، هر وقت از جلو حرم رد شدی بگو سلامت رسوند، یه باری گفت حاجی، چرا کربلا نمیای؟، گفت من هر سال با زن و بچم کربلام اربعین، یه قسمی گذاشت، تورو به ارباب این بار که اومدی، قدمت رو چشام، میخوام عوض این همه زحمت، یه بار جبران کنم، آدرسو داد، عراق رفته ها میدونن، اونجا اینجور نیست کوچه خیابون، فلان محله پشت خیمه گاه اَبو زَهرا همه میشناسن، با زن و بچش رفت دوسه روز به اربعین کربلا، پُرسون پُرسون پیدا کرد گفتن اون خونه رو میبینی؟ خونه اَبوزهراست، رسید دید دوتا دره کدومو بزنم، این در سمت راست رو زد صاحب خونه غریبست، تا اینا رو دید گفت زَوّارید، گفت آره، گفت قدمت رو چشام، گفت نه آقا، دنبال آدرسم، گفت این حرفا نیست، در خونه منو زدی جایی نمیزارم بری، گفت ممنون شمام، اما باید برم، گفت به همین امام حسین نمیزارم بری، مردم دنبال اینن یه لقمه نون بِدَن زوّار تو اومدی در خونم، آقا فرستادتت، تو این گیرو داد، در خونه بغل واشد همون مشتریه، تا این حاجیه رو دید سلام خوش اومدی، اشتباه درو زدی اومد بگیره دستشو، این پرید وسط گفت نشد، مهمون منه، گفت آقا رفیقمه، گفت رفیقت اگه بود در خونه تو رو میزد، آقا به من نگاه کرده، گفت دیدم داره دعوا میشه، یه نگاه به حرم، چیکار کردی با مردم، حاجی، بخدا نمیزارم بری، گفت دیدم با این رفیق ما بگو مگو، صداشون بالا رفت، یه چیزی در گوشش گفت دیدم این رفیق ما گفت باشه، به تو میرسه، گفت خوشهال اومد طرفم گفت دیدی مهمون منی ، خوش اومدی، بخدا نمیام، تا نگی بهش چی گفتی، اصرار، گفت راستش تازگی، طایفه و عشیره اینا ، جوون منو کشتن، رسم عراق اینه، تا یه خون ازشون نگیریم کوتاه نمیایم، گفت در گوشش گفتم اگر بزاری بیان، از خون جونم میگذرم، گفت همون جا افتادم، کاش شما عاشورا اینجا بودید، یه روضه ای تو ذهنم اومد
یه جوون، خونشو ریختن، زناشونو آوردن جلو، داد میزدن کِل بکشید، آقاتون دست به کمر شد، صدا میزد بابا، صدا قح قحه شونو میشنوی؟ پاشو، عمت داره میاد،
خیزو ازجا، آبرویم را، نبر
یه روضه بگم همین جا، خیلی نگران نامحرم بودی؟ خیلی نگران بودی زینب، تو نامحرما نیاد، پس خوب شد نبودی، دم دروازه ی شام، دست زیر چونه زده بودن،
آه راهمان، از گذرِ، برده فروشان، افتاد (بعضیا نمیشنون)
این همه، چشم خریدار، خدا رحم کند...
حســـــــن
#حکایت_زائر
#روضه_روز_اربعین
🎤 حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
📖 #متن_روضه
🔊 روضه اربعین و حکایت زائر کربلا
🔘 اربعین حسینی ۱۴۳۸ 🔻
***
اربعین شد دوباره جا ماندیم
کار نوکر، به اشک و آه افتاد
سمت، کربُبَلا به اِذن بتول
دل ما هم پیاده راه افتاد
من یه حرفایی رو نمیزنم، نه تو خجالت بکشی نه من؛ اصلا انگار نه انگار امروز اربعینه، به رو خودتم نیار، فقط نگی نفهمیدا، ما قرارمون اینا نبود، برا همه عالم جا بود، برا ما جا نداشتی، خوب خرابم کردی، اما من ولت نمیکنم، ببین، من برو نیستم، کربلا نشد نشد، اینجارو کربلا میکنیم، من حرم ندیده نیستم، من میخواستم بیام دورِ کجاوه خواهرت، آخه شنیدم چهل روزه غلام نداره، من شنیدم چهل روز کسی نبود رکاب براش بگیره، من میخواستم بیام اونجا، دور کجاوه خواهرت نوکری کنم
سه چهار روزه غصه پیرم کرده، بعضی رفیقام، گُم و گور کردن خودشونو، به خدا، گفت میرم یه، این ور اون وری، با زائرا که میان برمیگردم میگم کربلا بودم، جواب مردمو چی بدم، من کم برا بچه هات خودمو نزدم، هنوز صورتا جا لطمه هست، چکاری کردی با ما، من از شبی که خواهرت در به در شد، یه شب بدون روضه خونه نرفتم، هر یه دونه ای که به بچت زدن، منم خودمو زدم
سر خود گرم میکنم چندیست
گاه، با روضه، گاه با حافظ
هر که را دیدم از رفیقان گفت
میروم کربلا، خداحافظ
چه دلی ازمون سوزوندن، بچه ها، یه سری به خودمون بزنیم چخبره، بعضی وقتا میشینم با آقام حرف میزنم، میزنی بزن با کربلا نه، من به حرمت وابسته شدم، من یخورده حرمم دیر میشه بد اخلاق میشم، یه خورده دوری می افته کلافه ام، من نجفم دیر شده، دلم برا اون عقب عقب رفتن تو حرم تنگ شده، دیدید، یه جوری عقب میره انگار جلوش وایساده، السلام علیک یا، میرم میام آقا
اینو بگم، حرف دارم امروز برات،
تنه بی پیراهن، سَلامٌ علیک
سر ارباب من، سَلامٌ علیک
کشته ی بی کفن، سَلامٌ علیک
پاره پاره بدن، سَلامُ علیک
آه، ای ماه غیرتی پاشو
جان آوره برلب آمده است
از سَفر، دل شکستهِ برگشته
پاشو عباس، زینب آمده است
حسیـــــــــــــــن
گفت حجره داره تو بازار، از اون پولو پله دارا بدرد بخور امام حسینی، عمده فروش، یه مشتری داشت اهل عراق کربلایی، هر وقت این میومد مغازش این بهم میریخت، میگفت بو حسینو میدی، وقتی بهش جِنسی میفروخت یه قیمتی میزد، میگفت نوش جونت، هر وقت از جلو حرم رد شدی بگو سلامت رسوند، یه باری گفت حاجی، چرا کربلا نمیای؟، گفت من هر سال با زن و بچم کربلام اربعین، یه قسمی گذاشت، تورو به ارباب این بار که اومدی، قدمت رو چشام، میخوام عوض این همه زحمت، یه بار جبران کنم، آدرسو داد، عراق رفته ها میدونن، اونجا اینجور نیست کوچه خیابون، فلان محله پشت خیمه گاه اَبو زَهرا همه میشناسن، با زن و بچش رفت دوسه روز به اربعین کربلا، پُرسون پُرسون پیدا کرد گفتن اون خونه رو میبینی؟ خونه اَبوزهراست، رسید دید دوتا دره کدومو بزنم، این در سمت راست رو زد صاحب خونه غریبست، تا اینا رو دید گفت زَوّارید، گفت آره، گفت قدمت رو چشام، گفت نه آقا، دنبال آدرسم، گفت این حرفا نیست، در خونه منو زدی جایی نمیزارم بری، گفت ممنون شمام، اما باید برم، گفت به همین امام حسین نمیزارم بری، مردم دنبال اینن یه لقمه نون بِدَن زوّار تو اومدی در خونم، آقا فرستادتت، تو این گیرو داد، در خونه بغل واشد همون مشتریه، تا این حاجیه رو دید سلام خوش اومدی، اشتباه درو زدی اومد بگیره دستشو، این پرید وسط گفت نشد، مهمون منه، گفت آقا رفیقمه، گفت رفیقت اگه بود در خونه تو رو میزد، آقا به من نگاه کرده، گفت دیدم داره دعوا میشه، یه نگاه به حرم، چیکار کردی با مردم، حاجی، بخدا نمیزارم بری، گفت دیدم با این رفیق ما بگو مگو، صداشون بالا رفت، یه چیزی در گوشش گفت دیدم این رفیق ما گفت باشه، به تو میرسه، گفت خوشهال اومد طرفم گفت دیدی مهمون منی ، خوش اومدی، بخدا نمیام، تا نگی بهش چی گفتی، اصرار، گفت راستش تازگی، طایفه و عشیره اینا ، جوون منو کشتن، رسم عراق اینه، تا یه خون ازشون نگیریم کوتاه نمیایم، گفت در گوشش گفتم اگر بزاری بیان، از خون جونم میگذرم، گفت همون جا افتادم، کاش شما عاشورا اینجا بودید، یه روضه ای تو ذهنم اومد
یه جوون، خونشو ریختن، زناشونو آوردن جلو، داد میزدن کِل بکشید، آقاتون دست به کمر شد، صدا میزد بابا، صدا قح قحه شونو میشنوی؟ پاشو، عمت داره میاد،
خیزو ازجا، آبرویم را، نبر
یه روضه بگم همین جا، خیلی نگران نامحرم بودی؟ خیلی نگران بودی زینب، تو نامحرما نیاد، پس خوب شد نبودی، دم دروازه ی شام، دست زیر چونه زده بودن،
آه راهمان، از گذرِ، برده فروشان، افتاد (بعضیا نمیشنون)
این همه، چشم خریدار، خدا رحم کند...
حســـــــن
#حکایت_زائر
#روضه_روز_اربعین
🎤 حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
امام حسین علیهالسلام و آرزوی بسیار زیبای شهید🥀
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید:
توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.
خیلی ناراحت شدم، رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم.
اونا رو چک کردم، دیدم درسته
رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم:
اشتباه شده، اشتباه شده،
این فرزند من نیست!
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه میزنی؟
کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده
هر چی گفتم باور نکردند.
کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم.
اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم.
چهره آرام و زیبای آن جوان که نمیدانستم کدام خانواده انتظار او را میکشید، دلم را آتش زد.
خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحهای برایش خواندم و رفتم.
سالها از آن قضیه گذشت.
بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است!
اسیر شده بود و بعد از مدتی با اُسرا آزاد شد، به محض بازگشتش، ازش پرسیدم:
چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم حتی حاضر شد بهم پول هم بده.
وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم.
بهش گفتم در صورتی راضیام که بگی برای چی میخوای
اون بسیجی گفت:
من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم.
قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام دفن بشم،
میخوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
شهید آرزو میکند کنار اربابش حسین علیهالسلام دفن بشه،
اونوقت جاده آرزوهای ما ختم میشه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و ...
⚜خدایا! ما رو ببخش که مثل شهداء بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم...
✍منبع:
📗کتاب حکایت فرزندان فاطمه۱،صفحه۵۴
مداح..
حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
روضه اربعین امام حسین علیه السلام
آمدن جابر بن عبد الله انصاری در اربعین به کربلا و کیفیت زیارت او
عطیه گفت: ما بیرون رفتیم با جابر بن عبد اللّه انصارى به جهت زیارت قبر حضرت حسین علیه السّلام، پس زمانى که به کربلا وارد شدیم جابر نزدیک فرات رفت و غسل کرد، پس جامه را لنگ خود کرد و جامه دیگر را بر دوش افکند، پس گشود بستهاى را که در آن سعد بود و بپاشید از آن بر بدن خود، پس به جانب قبر روان شد و گامى برنداشت مگر با ذکر خدا تا نزدیک قبر رسید، مرا گفت که: دست مرا بر قبر گذار.
من دست وى را بر قبر گذاشتم، چون دستش به قبر رسید بىهوش بر روى قبر افتاد، پس آبى بر وى پاشیدم تا به هوش آمد و سه بار گفت: یا حسین، پس گفت:
حبیب لا یجیب حبیبه!؟ آیا دوست جواب نمىدهد دوست خود را؟ پس گفت: کجا توانى جواب دهى و حال آن که در گذشته از جاى خود رگهاى گردن تو، و آویخته شده بر پشت و شانه تو، و جدایى افتاده ما بین سر و تن تو، پس شهادت مىدهم که: تو مىباشى فرزند خیر النّبیّین، و پسر سیّد المؤمنین، و فرزند هم سوگند تقوى و سلیل هدى و خامس اصحاب کساء، و پسر سیّد النّقباء، و فرزند فاطمه علیها السّلام سیّده زنها. و چگونه چنین نباشى و حال آن که پرورش داده تو را پنجه سیّد المرسلین و پروریده شدى در کنار متقین، و شیر خوردى از پستان ایمان، و بریده شدى از شیر به اسلام، و پاکیزه بودى در حیات و ممات، همانا دلهاى مؤمنین خوش نیست به جهت فراق تو و حال آن که شکّى ندارد در نیکویى حال تو، پس بر تو باد سلام خدا و خشنودى او، و همانا شهادت مىدهم که تو گذشتى بر آنچه گذشت بر آن برادر تو یحیى بن زکریّا.
پس جابر گردانید چشم خود را بر دور قبر و شهدا را سلام کرد بدین طریق:
السّلام علیکم أیّتها الارواح الّتى حلّت بفنائک قبر الحسین علیه السّلام، و اناخت برحله، اشهد انّکم اقمتم الصّلاه، و آتیتم الزّکاه، و امرتم بالمعروف، و نهیتم عن المنکر، و جاهدتم الملحدین، و عبدتم اللّه حتى اتاکم الیقین.
پس گفت: سوگند به آن که برانگیخت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به نبوّت حقّه که ما شرکت کردیم شما را در آنچه داخل شدید در آن.
عطیّه گفت، به جابر گفتم: چگونه ما با ایشان شرکت کردیم و حال آن که فرود نیامدیم ما وادیى را، و بالا نرفتیم کوهى را، و شمشیرى نزدیم و امّا این گروه پس جدایى افتاده ما بین سر و بدنشان و اولادشان یتیم و زنانشان بیوه گشته؟
جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم، از حبیب خود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که مىفرمود:
هر که دوست دارد گروهى را، با ایشان محشور شود. و هر که دوست داشته باشد عمل قومى را شریک شود در عمل ایشان، پس قسم به خداوندى که محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به راستى برانگیخته که نیّت من و اصحابم بر آن چیزى است که گذشته بر او حضرت حسین علیه السّلام و یاورانش.
پس جابر گفت: ببرید مرا به سوى خانههاى کوفه.
پس چون پارهاى راه رفتیم به من گفت: اى عطیّه! آیا وصیّت کنم تو را و گمان ندارم که برخورم تو را پس از این سفر، و آن وصیّت این است که دوست دار دوست آل محمّد را مادامىکه ایشان را دوست دارد، و دشمن دار دشمن آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را تا چندى که دشمن است با ایشان اگر چه روزهدار و نمازگزار باشند، و مدارا کن با دوست آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اگر چه بلغزد از ایشان پایى از بسیارى گناهان و استوار و ثابت بماند پاى دیگر ایشان از راه دوستى ایشان، همانا دوست ایشان بازگشت نماید به بهشت و دشمن ایشان بازگردد به دوزخ.
مداح.حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
روضه و توسل جانسوز و حکایت زیبا _ ویژۀ ایامِ اربعین _ حاج آرمین علامی (مجنون کرمانشاهی)
آمدم ای بهترینم، درکناره قبره تو
اربعینی باسرت گفتی، فدای صبره تو
من ندارم جزتو در دنیا کسی
گوبرادرخودآیابدادم میرسی
*یه مرتبه زینب نگاه کرد دید یه دختری داره از علقمه میاد، یه مرتبه نگاه کرد دید یه دختری"بگم چه جوری می اومد؟" یه مشک آبو بغل گرفته،آی حسین،اومد جلو گودال قتلگاه،یه مرتبه صدا زد:بابا،بابا... "دیدی دختر چه زبونی می گیره؟"صدا زد:بابا شنیدم کشتنت،شنیدم با لب تشنه سر از بدنت جدا کردن، بابا شنیدم بهت آب ندادن، بابا پاشو ببین برات آب آوردم،تا این صحنه رو زینب دید،صدا زد: همه ی زن و بچه ها بیان،همه رو جمع کرد،اومدن دنبال این دختر،جمع شدن توی قتلگاه، همه دارن گریه می کنند، همه دور گودال حلقه زدن، یکی خاک تو صورتش میزنه،یکی زیر چادرش موهاشو پریشون میکنه، یکی ناله میزنه،یه وقت دیدن زینب اومد وسط گودال نشست، صدا زد:حالا میخوام براتون روضه بخونم"مگه میشه روز اربعین زینب روضه خون نباشه؟"گفت: حالا همه ساکت باشید، بذارید خودم روضه بخونم، آخه خودم دیدم*
همین جا لاله ام را سر بریدن
ملائک از گلویش بوسه چیدن
*خودم دیدن همه دور داداشم حلقه زدن، خودم دیدم نیزه دار داره با نیزه میزنه، خودم دیدم یکی با خنجر میزنه، خودم دیدم یکی با شمشیر میزنه.اونی که صدای من رو بلند کرد،دیدم اونایی که شمشیر ندارن، دیدم دامناشون رو پر از سنگ کردن، همه داداشمو با سنگ میزنن، همین جا، دستم رو گذاشتم رو سرم، فریاد زدم: "وامحمدا...واحسینا..." همین جا بود دیدم مادرم فاطمه اومد، کنار بدن عزیزم نماز خوند....
این اشکارو قدرش رو بدون، بمال به این دست و صورتت، این دستت اگه خالیِ،اگه چیزی در محضر اینا نداری،نگی گنهکارم،نکی من کجا حسین کجا؟
حاج رحیم ارباب که از اساتید آیت الله بروجردی بوده،گفت: یه روز دیدم دو تا جوان اومدن دم در مسجد ایستادن، ظاهر خیلی خوبی نداشتن، یکیشون گفت:فلانی اینجا امشب غذا میدن بیا بریم بخوریم، اون یکی گفت: نه بابا اینا هیئت دارن اگه بری توشون باید مثل خودشون بشی،باید سینه بزنی، دوساعت طول میکشه، گفت:حالا بیا بریم ما که کاری نداریم.میگه: این دوتا جوان اومدن، من هواشون رو داشتم، عقب مجلس نشستن، همه دارن گریه میکنن،ضجه میزنن،این دو تا جوان مسخره می کنند، می خندیدن،یعنی چی این سینه زنی؟یعنی چی این گریه؟... میگه:بارها اومدن از جام بلندشم برم اینا رو بندازم بیرون یا تذکر بدم بهشون،باز با خودم گفتم ،خود حضرت زهرا شاید ناراحت بشه،میگه:گذشت،فرداش دیدم این دوتا جوان که دیروز مسخره می کردند و می خندیدن، اول مجلس، هنوز منبری شروع نشده اومدن دو زانو جلو منبر نشستن هی گریه می کنند،هی تو سر خودشون میزنن،ماندم خدایا چی شده؟کشیدمشون کنار گفتم:اون از خنده ی دیشب شما،این از گریه ی امروز شما،چی شده یه شبِ زیر و رو شدید؟ گفت: فلانی دیشب که از اینجا رفتیم خونه، هر دوتای ما با هم این خواب رو دیدیم،خواب دیدیم صحرای محشره، مارو به عنوان گنهکار گرفتن،دست و پامون رو زنجیر کردن،بستن دارن میبرن سمت آتش،هی التماس ،آقا تو رو بخدا مارو رها کنید، بذارید برگردیم عمل خوب انجام میدیم،گفت: نه اگه میخواستید تا حالا انجام میدادید، میگه ما رو نزدیک آتیش کردن، این داغی آتش به صورت ما می خورد، یه مرتبه دیدیم یه خانمی صداش رو بلند کرد گفت: صبر کنید، یه بی بی اومد، اینارو رها کنید، اینها مال من هستند، اینها آزاد شده ی من هستند، ملک ها مارو رها کردند، گفتیم: بی بی جان ما که یه دونه عمل خوب توی نامه ی عملمون نداریم، چرا مارو آزاد کردید؟ قصه چیه؟ گفت: یادتون هست دیشب اومدید هیئت؟گفت: یادتون رفتید زیر زمین شام خوردید؟ گفت یادتون توی راه پله ها می اومدید بالا،دیدید دو سه تا استکان نبلکی رو زمین ِ،گفتید اینهارو برداریم پای اینها بهش نخوره بشکنه؟ شما به اندازه ی یه جابجایی استکان نبلکی به گردن من حق دارید، به همون اندازه من دستت رو می گیرم...
"بی بی جان می خوای بگم اینا چند ساله سینه زن حسینند؟ بی بی میخوای بگم اینا عمرشون، هستی شون برا حسینِ؟ می خوای بگم این نوکرا دو ماه محرم صفر همه چیزشون رو میذارن کنار،فقط توی حسینیه ها دنبال گریه کردن هستند؟ مگه میشه بی بی مارو نگاه نکنه،مگه میشه بی بی مارو رها کنه؟
💫💫💫
#اربعین_کردی-دشتی
اربعینه، بوی یارت هاتیه
زینب چاو انتظارت هاتیه
گرده خوم هاوردمه یه کاروان
خویشک دل بیقرارت هاتیه
اى قرار قلب زار عاشقم
بوی عطرغمگسارت هاتیه
هاتمه له شام وکوفه ،ای برا
له مزارت یاره زارت هاتیه
م اسیرلطف و احسان تو بیم
ویره، لطف بى شمارت هاتیه
خویشکت هاتیه گرده کاروان
زینب بی غمگسارت هاتیه
ای برا یه اربعین،داخ تو دیم
خویشک پر اشکبارت هاتیه
حال م حال غمین ومضطره
ودلی پرخم كنارت هاتیه
م دل افکار و پريشان تونم
زینب دلخسته یارت هاتیه
اربعینه اربعینه ای برا
دل چو(مجنون)بیسه بی همنوا
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
زبانحال حضرت زینب اربعین حسین(کردی )
آه وفغان دیرم، له اربعین امشو
یه سرچلی شاهه، چاوم بیه پرآو
خوین ودوعین دیرم
شین وه حسین دیرم2
ای ساربان، ایره باغ گل یاسه
یه قوره ثارالس ، یه قوره عبّاسه
(خون وه دو عین دیرم
شین له حسین دیرم) (2)
ویره حسین م، له م جدا کردن
سره ،ولیو عطشان ، وه تن جیا کردن
خون وه دو عین دیرم...
ویره جیا بیه، دستی له تن سقّا
خون جگر رشیا س ،وه دامن سقّا
خون وه دو عین دیرم ...
رباب وه غم ویره ، صدالتهاب دینه
عکس علی اصغر، وه روی آب دینه
خون وه دو عین دیرم ...
ویره دو گل له م،گیان دایه، ژیره خار
لو تشنه گیان دایه ، وه دیده ی خوینبار
خون وه دو عین دیرم ...
ویره وه خون، خفتن، هفتاد و دو یارم
هجده گل پرپر، وه خاک و خون بارم
خون وه دو عین دیرم...
ویره تن قا سم، وه خوین شناور بی
یه سیزده ساله، صدپاره پیکر بی
خون وه دو عین دیرم، بوی حسین دیرم (2)
✍آرمین غلامی
مجنون الشعرای کرمانشاهی
☑️کانال متن نوحه باسبک👆👆👆
سبک متن👇👇👇
❣﷽❣🌹
اربعین
-اشعارکردی..
له شام بلا زینب،وه کرب و بلا هاتی
وه، بهره عزاداری،سمت نینوا هاتی
گردیه بغل قوره،عباس و حسینه خود
خویشکه غریبه م،وه شور و نوا هاتی
ای براحسین بینه ،قدم بیه له غم خم
وه سرم له جوروخم،وه جور و جفا هاتی
تو کشته ولوه،عطشان،م اسیر ظالم بیم
رأس تو وه نی بهر،هم ری عزا هاتی
وه کوفه و شاره شام،وتم م ، له خواص و عام
وه خوین حسین م،ای خوین خدا هاتی
وه خواب رقیه دی،یه شوه بیه مهمانت
آخر وه سرت مهمان،بهر اسرا هاتی
یا رب وه حق زینب،بخشای توجرم ، م
(مجنون) وه در لطفم،وه جرم و خطا هاتی
زمینه:،مظلوم حسینم رو (2)
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#اربعین
❣﷽❣🌹
#اشعار_اربعین-اشعارکوردی
#امام_حسین_علیه_السلام
م هر چه دیرم وه تولای حسینه
روح دعا رمزه تمنای حسینه
عهد الستی بستمه، م تا قیامت
چاوه دلم مسته تماشای حسینه
هر سر وه پای توکفیدن،جاودانه
هر سر که بوده ن، گرم سودای حسینه
به به نمازی که، له بین قتلگاهه
ای فخره تنها سهم والای حسینه
مرده دلیله، عشق تو باور نکردن
تنیا دلِ زنده پذیرای حسینه
وه نَحنُ وَجهُ الله یه بیه مسلّم
وجه خدا واللهِ سیمای حسینه
وه روژه محشر که گره ،وه کار دیریم
چاوه فلک وه قد و بالای حسینه
تو کعبه بیده ، قاطیه حُجاج بیمه
م لحظه لحظه وه حسین محتاج بیمه
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
_______________________
✅کانال سبک وشعرمجنون کرمانشاهی
❣﷽❣🌹
#اربعین-اشعارکردی
بی، اربعین و هاتیه،زینب دواره کربلا
تا وه فغان و اشک و آه،بهر حسین بگره عزا
تاقوره گی بگیره بغل،نجوا بکه گرده برا
بوشه که ، ای برا بپرس،وه خویشکه غم مبتلا
بوشه له احوالم برا،بینه که محزون زینبم
بوشه چه سان وه تو بیه ،وه کوفه و شام بلا
گر تو نپرسی بوشمت،خم بی قدم وه بار غم
بس که شنفتم طعنه و،دیمه جفا وه اشقیا
ویره توام بگرم عزا ،وه یار و انصارت برا
وه سوز دل ناله بکم،تابرشنم اشک عزا
غیر ه رقیه دویته تو،اطفال جمله حاضرند
بیه سفیر تو وه شام،ای تشنه کام نینوا
(مجنون)نوا دیره له خم،ناله دیره امشو ارات
یا رب وحقه اربعین،فرما قبول له، م عزا
زمینه:
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)