📖 #متن_روضه
🔊 روضه اربعین و حکایت زائر کربلا
🔘 اربعین حسینی ۱۴۳۸ 🔻
***
اربعین شد دوباره جا ماندیم
کار نوکر، به اشک و آه افتاد
سمت، کربُبَلا به اِذن بتول
دل ما هم پیاده راه افتاد
من یه حرفایی رو نمیزنم، نه تو خجالت بکشی نه من؛ اصلا انگار نه انگار امروز اربعینه، به رو خودتم نیار، فقط نگی نفهمیدا، ما قرارمون اینا نبود، برا همه عالم جا بود، برا ما جا نداشتی، خوب خرابم کردی، اما من ولت نمیکنم، ببین، من برو نیستم، کربلا نشد نشد، اینجارو کربلا میکنیم، من حرم ندیده نیستم، من میخواستم بیام دورِ کجاوه خواهرت، آخه شنیدم چهل روزه غلام نداره، من شنیدم چهل روز کسی نبود رکاب براش بگیره، من میخواستم بیام اونجا، دور کجاوه خواهرت نوکری کنم
سه چهار روزه غصه پیرم کرده، بعضی رفیقام، گُم و گور کردن خودشونو، به خدا، گفت میرم یه، این ور اون وری، با زائرا که میان برمیگردم میگم کربلا بودم، جواب مردمو چی بدم، من کم برا بچه هات خودمو نزدم، هنوز صورتا جا لطمه هست، چکاری کردی با ما، من از شبی که خواهرت در به در شد، یه شب بدون روضه خونه نرفتم، هر یه دونه ای که به بچت زدن، منم خودمو زدم
سر خود گرم میکنم چندیست
گاه، با روضه، گاه با حافظ
هر که را دیدم از رفیقان گفت
میروم کربلا، خداحافظ
چه دلی ازمون سوزوندن، بچه ها، یه سری به خودمون بزنیم چخبره، بعضی وقتا میشینم با آقام حرف میزنم، میزنی بزن با کربلا نه، من به حرمت وابسته شدم، من یخورده حرمم دیر میشه بد اخلاق میشم، یه خورده دوری می افته کلافه ام، من نجفم دیر شده، دلم برا اون عقب عقب رفتن تو حرم تنگ شده، دیدید، یه جوری عقب میره انگار جلوش وایساده، السلام علیک یا، میرم میام آقا
اینو بگم، حرف دارم امروز برات،
تنه بی پیراهن، سَلامٌ علیک
سر ارباب من، سَلامٌ علیک
کشته ی بی کفن، سَلامٌ علیک
پاره پاره بدن، سَلامُ علیک
آه، ای ماه غیرتی پاشو
جان آوره برلب آمده است
از سَفر، دل شکستهِ برگشته
پاشو عباس، زینب آمده است
حسیـــــــــــــــن
گفت حجره داره تو بازار، از اون پولو پله دارا بدرد بخور امام حسینی، عمده فروش، یه مشتری داشت اهل عراق کربلایی، هر وقت این میومد مغازش این بهم میریخت، میگفت بو حسینو میدی، وقتی بهش جِنسی میفروخت یه قیمتی میزد، میگفت نوش جونت، هر وقت از جلو حرم رد شدی بگو سلامت رسوند، یه باری گفت حاجی، چرا کربلا نمیای؟، گفت من هر سال با زن و بچم کربلام اربعین، یه قسمی گذاشت، تورو به ارباب این بار که اومدی، قدمت رو چشام، میخوام عوض این همه زحمت، یه بار جبران کنم، آدرسو داد، عراق رفته ها میدونن، اونجا اینجور نیست کوچه خیابون، فلان محله پشت خیمه گاه اَبو زَهرا همه میشناسن، با زن و بچش رفت دوسه روز به اربعین کربلا، پُرسون پُرسون پیدا کرد گفتن اون خونه رو میبینی؟ خونه اَبوزهراست، رسید دید دوتا دره کدومو بزنم، این در سمت راست رو زد صاحب خونه غریبست، تا اینا رو دید گفت زَوّارید، گفت آره، گفت قدمت رو چشام، گفت نه آقا، دنبال آدرسم، گفت این حرفا نیست، در خونه منو زدی جایی نمیزارم بری، گفت ممنون شمام، اما باید برم، گفت به همین امام حسین نمیزارم بری، مردم دنبال اینن یه لقمه نون بِدَن زوّار تو اومدی در خونم، آقا فرستادتت، تو این گیرو داد، در خونه بغل واشد همون مشتریه، تا این حاجیه رو دید سلام خوش اومدی، اشتباه درو زدی اومد بگیره دستشو، این پرید وسط گفت نشد، مهمون منه، گفت آقا رفیقمه، گفت رفیقت اگه بود در خونه تو رو میزد، آقا به من نگاه کرده، گفت دیدم داره دعوا میشه، یه نگاه به حرم، چیکار کردی با مردم، حاجی، بخدا نمیزارم بری، گفت دیدم با این رفیق ما بگو مگو، صداشون بالا رفت، یه چیزی در گوشش گفت دیدم این رفیق ما گفت باشه، به تو میرسه، گفت خوشهال اومد طرفم گفت دیدی مهمون منی ، خوش اومدی، بخدا نمیام، تا نگی بهش چی گفتی، اصرار، گفت راستش تازگی، طایفه و عشیره اینا ، جوون منو کشتن، رسم عراق اینه، تا یه خون ازشون نگیریم کوتاه نمیایم، گفت در گوشش گفتم اگر بزاری بیان، از خون جونم میگذرم، گفت همون جا افتادم، کاش شما عاشورا اینجا بودید، یه روضه ای تو ذهنم اومد
یه جوون، خونشو ریختن، زناشونو آوردن جلو، داد میزدن کِل بکشید، آقاتون دست به کمر شد، صدا میزد بابا، صدا قح قحه شونو میشنوی؟ پاشو، عمت داره میاد،
خیزو ازجا، آبرویم را، نبر
یه روضه بگم همین جا، خیلی نگران نامحرم بودی؟ خیلی نگران بودی زینب، تو نامحرما نیاد، پس خوب شد نبودی، دم دروازه ی شام، دست زیر چونه زده بودن،
آه راهمان، از گذرِ، برده فروشان، افتاد (بعضیا نمیشنون)
این همه، چشم خریدار، خدا رحم کند...
حســـــــن
#حکایت_زائر
#روضه_روز_اربعین
🎤 حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
۲۹ مرداد
📖 #متن_روضه
🔊 روضه اربعین و حکایت زائر کربلا
🔘 اربعین حسینی ۱۴۳۸ 🔻
***
اربعین شد دوباره جا ماندیم
کار نوکر، به اشک و آه افتاد
سمت، کربُبَلا به اِذن بتول
دل ما هم پیاده راه افتاد
من یه حرفایی رو نمیزنم، نه تو خجالت بکشی نه من؛ اصلا انگار نه انگار امروز اربعینه، به رو خودتم نیار، فقط نگی نفهمیدا، ما قرارمون اینا نبود، برا همه عالم جا بود، برا ما جا نداشتی، خوب خرابم کردی، اما من ولت نمیکنم، ببین، من برو نیستم، کربلا نشد نشد، اینجارو کربلا میکنیم، من حرم ندیده نیستم، من میخواستم بیام دورِ کجاوه خواهرت، آخه شنیدم چهل روزه غلام نداره، من شنیدم چهل روز کسی نبود رکاب براش بگیره، من میخواستم بیام اونجا، دور کجاوه خواهرت نوکری کنم
سه چهار روزه غصه پیرم کرده، بعضی رفیقام، گُم و گور کردن خودشونو، به خدا، گفت میرم یه، این ور اون وری، با زائرا که میان برمیگردم میگم کربلا بودم، جواب مردمو چی بدم، من کم برا بچه هات خودمو نزدم، هنوز صورتا جا لطمه هست، چکاری کردی با ما، من از شبی که خواهرت در به در شد، یه شب بدون روضه خونه نرفتم، هر یه دونه ای که به بچت زدن، منم خودمو زدم
سر خود گرم میکنم چندیست
گاه، با روضه، گاه با حافظ
هر که را دیدم از رفیقان گفت
میروم کربلا، خداحافظ
چه دلی ازمون سوزوندن، بچه ها، یه سری به خودمون بزنیم چخبره، بعضی وقتا میشینم با آقام حرف میزنم، میزنی بزن با کربلا نه، من به حرمت وابسته شدم، من یخورده حرمم دیر میشه بد اخلاق میشم، یه خورده دوری می افته کلافه ام، من نجفم دیر شده، دلم برا اون عقب عقب رفتن تو حرم تنگ شده، دیدید، یه جوری عقب میره انگار جلوش وایساده، السلام علیک یا، میرم میام آقا
اینو بگم، حرف دارم امروز برات،
تنه بی پیراهن، سَلامٌ علیک
سر ارباب من، سَلامٌ علیک
کشته ی بی کفن، سَلامٌ علیک
پاره پاره بدن، سَلامُ علیک
آه، ای ماه غیرتی پاشو
جان آوره برلب آمده است
از سَفر، دل شکستهِ برگشته
پاشو عباس، زینب آمده است
حسیـــــــــــــــن
گفت حجره داره تو بازار، از اون پولو پله دارا بدرد بخور امام حسینی، عمده فروش، یه مشتری داشت اهل عراق کربلایی، هر وقت این میومد مغازش این بهم میریخت، میگفت بو حسینو میدی، وقتی بهش جِنسی میفروخت یه قیمتی میزد، میگفت نوش جونت، هر وقت از جلو حرم رد شدی بگو سلامت رسوند، یه باری گفت حاجی، چرا کربلا نمیای؟، گفت من هر سال با زن و بچم کربلام اربعین، یه قسمی گذاشت، تورو به ارباب این بار که اومدی، قدمت رو چشام، میخوام عوض این همه زحمت، یه بار جبران کنم، آدرسو داد، عراق رفته ها میدونن، اونجا اینجور نیست کوچه خیابون، فلان محله پشت خیمه گاه اَبو زَهرا همه میشناسن، با زن و بچش رفت دوسه روز به اربعین کربلا، پُرسون پُرسون پیدا کرد گفتن اون خونه رو میبینی؟ خونه اَبوزهراست، رسید دید دوتا دره کدومو بزنم، این در سمت راست رو زد صاحب خونه غریبست، تا اینا رو دید گفت زَوّارید، گفت آره، گفت قدمت رو چشام، گفت نه آقا، دنبال آدرسم، گفت این حرفا نیست، در خونه منو زدی جایی نمیزارم بری، گفت ممنون شمام، اما باید برم، گفت به همین امام حسین نمیزارم بری، مردم دنبال اینن یه لقمه نون بِدَن زوّار تو اومدی در خونم، آقا فرستادتت، تو این گیرو داد، در خونه بغل واشد همون مشتریه، تا این حاجیه رو دید سلام خوش اومدی، اشتباه درو زدی اومد بگیره دستشو، این پرید وسط گفت نشد، مهمون منه، گفت آقا رفیقمه، گفت رفیقت اگه بود در خونه تو رو میزد، آقا به من نگاه کرده، گفت دیدم داره دعوا میشه، یه نگاه به حرم، چیکار کردی با مردم، حاجی، بخدا نمیزارم بری، گفت دیدم با این رفیق ما بگو مگو، صداشون بالا رفت، یه چیزی در گوشش گفت دیدم این رفیق ما گفت باشه، به تو میرسه، گفت خوشهال اومد طرفم گفت دیدی مهمون منی ، خوش اومدی، بخدا نمیام، تا نگی بهش چی گفتی، اصرار، گفت راستش تازگی، طایفه و عشیره اینا ، جوون منو کشتن، رسم عراق اینه، تا یه خون ازشون نگیریم کوتاه نمیایم، گفت در گوشش گفتم اگر بزاری بیان، از خون جونم میگذرم، گفت همون جا افتادم، کاش شما عاشورا اینجا بودید، یه روضه ای تو ذهنم اومد
یه جوون، خونشو ریختن، زناشونو آوردن جلو، داد میزدن کِل بکشید، آقاتون دست به کمر شد، صدا میزد بابا، صدا قح قحه شونو میشنوی؟ پاشو، عمت داره میاد،
خیزو ازجا، آبرویم را، نبر
یه روضه بگم همین جا، خیلی نگران نامحرم بودی؟ خیلی نگران بودی زینب، تو نامحرما نیاد، پس خوب شد نبودی، دم دروازه ی شام، دست زیر چونه زده بودن،
آه راهمان، از گذرِ، برده فروشان، افتاد (بعضیا نمیشنون)
این همه، چشم خریدار، خدا رحم کند...
حســـــــن
#حکایت_زائر
#روضه_روز_اربعین
🎤 حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
۲۹ مرداد
امام حسین علیهالسلام و آرزوی بسیار زیبای شهید🥀
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید:
توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.
خیلی ناراحت شدم، رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم.
اونا رو چک کردم، دیدم درسته
رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم:
اشتباه شده، اشتباه شده،
این فرزند من نیست!
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه میزنی؟
کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده
هر چی گفتم باور نکردند.
کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم.
اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم.
چهره آرام و زیبای آن جوان که نمیدانستم کدام خانواده انتظار او را میکشید، دلم را آتش زد.
خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحهای برایش خواندم و رفتم.
سالها از آن قضیه گذشت.
بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است!
اسیر شده بود و بعد از مدتی با اُسرا آزاد شد، به محض بازگشتش، ازش پرسیدم:
چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم حتی حاضر شد بهم پول هم بده.
وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم.
بهش گفتم در صورتی راضیام که بگی برای چی میخوای
اون بسیجی گفت:
من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم.
قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام دفن بشم،
میخوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
شهید آرزو میکند کنار اربابش حسین علیهالسلام دفن بشه،
اونوقت جاده آرزوهای ما ختم میشه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و ...
⚜خدایا! ما رو ببخش که مثل شهداء بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم...
✍منبع:
📗کتاب حکایت فرزندان فاطمه۱،صفحه۵۴
مداح..
حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
۲۹ مرداد
روضه اربعین امام حسین علیه السلام
آمدن جابر بن عبد الله انصاری در اربعین به کربلا و کیفیت زیارت او
عطیه گفت: ما بیرون رفتیم با جابر بن عبد اللّه انصارى به جهت زیارت قبر حضرت حسین علیه السّلام، پس زمانى که به کربلا وارد شدیم جابر نزدیک فرات رفت و غسل کرد، پس جامه را لنگ خود کرد و جامه دیگر را بر دوش افکند، پس گشود بستهاى را که در آن سعد بود و بپاشید از آن بر بدن خود، پس به جانب قبر روان شد و گامى برنداشت مگر با ذکر خدا تا نزدیک قبر رسید، مرا گفت که: دست مرا بر قبر گذار.
من دست وى را بر قبر گذاشتم، چون دستش به قبر رسید بىهوش بر روى قبر افتاد، پس آبى بر وى پاشیدم تا به هوش آمد و سه بار گفت: یا حسین، پس گفت:
حبیب لا یجیب حبیبه!؟ آیا دوست جواب نمىدهد دوست خود را؟ پس گفت: کجا توانى جواب دهى و حال آن که در گذشته از جاى خود رگهاى گردن تو، و آویخته شده بر پشت و شانه تو، و جدایى افتاده ما بین سر و تن تو، پس شهادت مىدهم که: تو مىباشى فرزند خیر النّبیّین، و پسر سیّد المؤمنین، و فرزند هم سوگند تقوى و سلیل هدى و خامس اصحاب کساء، و پسر سیّد النّقباء، و فرزند فاطمه علیها السّلام سیّده زنها. و چگونه چنین نباشى و حال آن که پرورش داده تو را پنجه سیّد المرسلین و پروریده شدى در کنار متقین، و شیر خوردى از پستان ایمان، و بریده شدى از شیر به اسلام، و پاکیزه بودى در حیات و ممات، همانا دلهاى مؤمنین خوش نیست به جهت فراق تو و حال آن که شکّى ندارد در نیکویى حال تو، پس بر تو باد سلام خدا و خشنودى او، و همانا شهادت مىدهم که تو گذشتى بر آنچه گذشت بر آن برادر تو یحیى بن زکریّا.
پس جابر گردانید چشم خود را بر دور قبر و شهدا را سلام کرد بدین طریق:
السّلام علیکم أیّتها الارواح الّتى حلّت بفنائک قبر الحسین علیه السّلام، و اناخت برحله، اشهد انّکم اقمتم الصّلاه، و آتیتم الزّکاه، و امرتم بالمعروف، و نهیتم عن المنکر، و جاهدتم الملحدین، و عبدتم اللّه حتى اتاکم الیقین.
پس گفت: سوگند به آن که برانگیخت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به نبوّت حقّه که ما شرکت کردیم شما را در آنچه داخل شدید در آن.
عطیّه گفت، به جابر گفتم: چگونه ما با ایشان شرکت کردیم و حال آن که فرود نیامدیم ما وادیى را، و بالا نرفتیم کوهى را، و شمشیرى نزدیم و امّا این گروه پس جدایى افتاده ما بین سر و بدنشان و اولادشان یتیم و زنانشان بیوه گشته؟
جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم، از حبیب خود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که مىفرمود:
هر که دوست دارد گروهى را، با ایشان محشور شود. و هر که دوست داشته باشد عمل قومى را شریک شود در عمل ایشان، پس قسم به خداوندى که محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به راستى برانگیخته که نیّت من و اصحابم بر آن چیزى است که گذشته بر او حضرت حسین علیه السّلام و یاورانش.
پس جابر گفت: ببرید مرا به سوى خانههاى کوفه.
پس چون پارهاى راه رفتیم به من گفت: اى عطیّه! آیا وصیّت کنم تو را و گمان ندارم که برخورم تو را پس از این سفر، و آن وصیّت این است که دوست دار دوست آل محمّد را مادامىکه ایشان را دوست دارد، و دشمن دار دشمن آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را تا چندى که دشمن است با ایشان اگر چه روزهدار و نمازگزار باشند، و مدارا کن با دوست آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اگر چه بلغزد از ایشان پایى از بسیارى گناهان و استوار و ثابت بماند پاى دیگر ایشان از راه دوستى ایشان، همانا دوست ایشان بازگشت نماید به بهشت و دشمن ایشان بازگردد به دوزخ.
مداح.حاج آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
۲۹ مرداد
روضه و توسل جانسوز و حکایت زیبا _ ویژۀ ایامِ اربعین _ حاج آرمین علامی (مجنون کرمانشاهی)
آمدم ای بهترینم، درکناره قبره تو
اربعینی باسرت گفتی، فدای صبره تو
من ندارم جزتو در دنیا کسی
گوبرادرخودآیابدادم میرسی
*یه مرتبه زینب نگاه کرد دید یه دختری داره از علقمه میاد، یه مرتبه نگاه کرد دید یه دختری"بگم چه جوری می اومد؟" یه مشک آبو بغل گرفته،آی حسین،اومد جلو گودال قتلگاه،یه مرتبه صدا زد:بابا،بابا... "دیدی دختر چه زبونی می گیره؟"صدا زد:بابا شنیدم کشتنت،شنیدم با لب تشنه سر از بدنت جدا کردن، بابا شنیدم بهت آب ندادن، بابا پاشو ببین برات آب آوردم،تا این صحنه رو زینب دید،صدا زد: همه ی زن و بچه ها بیان،همه رو جمع کرد،اومدن دنبال این دختر،جمع شدن توی قتلگاه، همه دارن گریه می کنند، همه دور گودال حلقه زدن، یکی خاک تو صورتش میزنه،یکی زیر چادرش موهاشو پریشون میکنه، یکی ناله میزنه،یه وقت دیدن زینب اومد وسط گودال نشست، صدا زد:حالا میخوام براتون روضه بخونم"مگه میشه روز اربعین زینب روضه خون نباشه؟"گفت: حالا همه ساکت باشید، بذارید خودم روضه بخونم، آخه خودم دیدم*
همین جا لاله ام را سر بریدن
ملائک از گلویش بوسه چیدن
*خودم دیدن همه دور داداشم حلقه زدن، خودم دیدم نیزه دار داره با نیزه میزنه، خودم دیدم یکی با خنجر میزنه، خودم دیدم یکی با شمشیر میزنه.اونی که صدای من رو بلند کرد،دیدم اونایی که شمشیر ندارن، دیدم دامناشون رو پر از سنگ کردن، همه داداشمو با سنگ میزنن، همین جا، دستم رو گذاشتم رو سرم، فریاد زدم: "وامحمدا...واحسینا..." همین جا بود دیدم مادرم فاطمه اومد، کنار بدن عزیزم نماز خوند....
این اشکارو قدرش رو بدون، بمال به این دست و صورتت، این دستت اگه خالیِ،اگه چیزی در محضر اینا نداری،نگی گنهکارم،نکی من کجا حسین کجا؟
حاج رحیم ارباب که از اساتید آیت الله بروجردی بوده،گفت: یه روز دیدم دو تا جوان اومدن دم در مسجد ایستادن، ظاهر خیلی خوبی نداشتن، یکیشون گفت:فلانی اینجا امشب غذا میدن بیا بریم بخوریم، اون یکی گفت: نه بابا اینا هیئت دارن اگه بری توشون باید مثل خودشون بشی،باید سینه بزنی، دوساعت طول میکشه، گفت:حالا بیا بریم ما که کاری نداریم.میگه: این دوتا جوان اومدن، من هواشون رو داشتم، عقب مجلس نشستن، همه دارن گریه میکنن،ضجه میزنن،این دو تا جوان مسخره می کنند، می خندیدن،یعنی چی این سینه زنی؟یعنی چی این گریه؟... میگه:بارها اومدن از جام بلندشم برم اینا رو بندازم بیرون یا تذکر بدم بهشون،باز با خودم گفتم ،خود حضرت زهرا شاید ناراحت بشه،میگه:گذشت،فرداش دیدم این دوتا جوان که دیروز مسخره می کردند و می خندیدن، اول مجلس، هنوز منبری شروع نشده اومدن دو زانو جلو منبر نشستن هی گریه می کنند،هی تو سر خودشون میزنن،ماندم خدایا چی شده؟کشیدمشون کنار گفتم:اون از خنده ی دیشب شما،این از گریه ی امروز شما،چی شده یه شبِ زیر و رو شدید؟ گفت: فلانی دیشب که از اینجا رفتیم خونه، هر دوتای ما با هم این خواب رو دیدیم،خواب دیدیم صحرای محشره، مارو به عنوان گنهکار گرفتن،دست و پامون رو زنجیر کردن،بستن دارن میبرن سمت آتش،هی التماس ،آقا تو رو بخدا مارو رها کنید، بذارید برگردیم عمل خوب انجام میدیم،گفت: نه اگه میخواستید تا حالا انجام میدادید، میگه ما رو نزدیک آتیش کردن، این داغی آتش به صورت ما می خورد، یه مرتبه دیدیم یه خانمی صداش رو بلند کرد گفت: صبر کنید، یه بی بی اومد، اینارو رها کنید، اینها مال من هستند، اینها آزاد شده ی من هستند، ملک ها مارو رها کردند، گفتیم: بی بی جان ما که یه دونه عمل خوب توی نامه ی عملمون نداریم، چرا مارو آزاد کردید؟ قصه چیه؟ گفت: یادتون هست دیشب اومدید هیئت؟گفت: یادتون رفتید زیر زمین شام خوردید؟ گفت یادتون توی راه پله ها می اومدید بالا،دیدید دو سه تا استکان نبلکی رو زمین ِ،گفتید اینهارو برداریم پای اینها بهش نخوره بشکنه؟ شما به اندازه ی یه جابجایی استکان نبلکی به گردن من حق دارید، به همون اندازه من دستت رو می گیرم...
"بی بی جان می خوای بگم اینا چند ساله سینه زن حسینند؟ بی بی میخوای بگم اینا عمرشون، هستی شون برا حسینِ؟ می خوای بگم این نوکرا دو ماه محرم صفر همه چیزشون رو میذارن کنار،فقط توی حسینیه ها دنبال گریه کردن هستند؟ مگه میشه بی بی مارو نگاه نکنه،مگه میشه بی بی مارو رها کنه؟
💫💫💫
۲۹ مرداد
#اربعین_کردی-دشتی
اربعینه، بوی یارت هاتیه
زینب چاو انتظارت هاتیه
گرده خوم هاوردمه یه کاروان
خویشک دل بیقرارت هاتیه
اى قرار قلب زار عاشقم
بوی عطرغمگسارت هاتیه
هاتمه له شام وکوفه ،ای برا
له مزارت یاره زارت هاتیه
م اسیرلطف و احسان تو بیم
ویره، لطف بى شمارت هاتیه
خویشکت هاتیه گرده کاروان
زینب بی غمگسارت هاتیه
ای برا یه اربعین،داخ تو دیم
خویشک پر اشکبارت هاتیه
حال م حال غمین ومضطره
ودلی پرخم كنارت هاتیه
م دل افکار و پريشان تونم
زینب دلخسته یارت هاتیه
اربعینه اربعینه ای برا
دل چو(مجنون)بیسه بی همنوا
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
۲۹ مرداد
۲۹ مرداد
۲۹ مرداد
۲۹ مرداد
زبانحال حضرت زینب اربعین حسین(کردی )
آه وفغان دیرم، له اربعین امشو
یه سرچلی شاهه، چاوم بیه پرآو
خوین ودوعین دیرم
شین وه حسین دیرم2
ای ساربان، ایره باغ گل یاسه
یه قوره ثارالس ، یه قوره عبّاسه
(خون وه دو عین دیرم
شین له حسین دیرم) (2)
ویره حسین م، له م جدا کردن
سره ،ولیو عطشان ، وه تن جیا کردن
خون وه دو عین دیرم...
ویره جیا بیه، دستی له تن سقّا
خون جگر رشیا س ،وه دامن سقّا
خون وه دو عین دیرم ...
رباب وه غم ویره ، صدالتهاب دینه
عکس علی اصغر، وه روی آب دینه
خون وه دو عین دیرم ...
ویره دو گل له م،گیان دایه، ژیره خار
لو تشنه گیان دایه ، وه دیده ی خوینبار
خون وه دو عین دیرم ...
ویره وه خون، خفتن، هفتاد و دو یارم
هجده گل پرپر، وه خاک و خون بارم
خون وه دو عین دیرم...
ویره تن قا سم، وه خوین شناور بی
یه سیزده ساله، صدپاره پیکر بی
خون وه دو عین دیرم، بوی حسین دیرم (2)
✍آرمین غلامی
مجنون الشعرای کرمانشاهی
☑️کانال متن نوحه باسبک👆👆👆
سبک متن👇👇👇
۲۹ مرداد
❣﷽❣🌹
اربعین
-اشعارکردی..
له شام بلا زینب،وه کرب و بلا هاتی
وه، بهره عزاداری،سمت نینوا هاتی
گردیه بغل قوره،عباس و حسینه خود
خویشکه غریبه م،وه شور و نوا هاتی
ای براحسین بینه ،قدم بیه له غم خم
وه سرم له جوروخم،وه جور و جفا هاتی
تو کشته ولوه،عطشان،م اسیر ظالم بیم
رأس تو وه نی بهر،هم ری عزا هاتی
وه کوفه و شاره شام،وتم م ، له خواص و عام
وه خوین حسین م،ای خوین خدا هاتی
وه خواب رقیه دی،یه شوه بیه مهمانت
آخر وه سرت مهمان،بهر اسرا هاتی
یا رب وه حق زینب،بخشای توجرم ، م
(مجنون) وه در لطفم،وه جرم و خطا هاتی
زمینه:،مظلوم حسینم رو (2)
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#اربعین
۲۹ مرداد
❣﷽❣🌹
#اشعار_اربعین-اشعارکوردی
#امام_حسین_علیه_السلام
م هر چه دیرم وه تولای حسینه
روح دعا رمزه تمنای حسینه
عهد الستی بستمه، م تا قیامت
چاوه دلم مسته تماشای حسینه
هر سر وه پای توکفیدن،جاودانه
هر سر که بوده ن، گرم سودای حسینه
به به نمازی که، له بین قتلگاهه
ای فخره تنها سهم والای حسینه
مرده دلیله، عشق تو باور نکردن
تنیا دلِ زنده پذیرای حسینه
وه نَحنُ وَجهُ الله یه بیه مسلّم
وجه خدا واللهِ سیمای حسینه
وه روژه محشر که گره ،وه کار دیریم
چاوه فلک وه قد و بالای حسینه
تو کعبه بیده ، قاطیه حُجاج بیمه
م لحظه لحظه وه حسین محتاج بیمه
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
_______________________
✅کانال سبک وشعرمجنون کرمانشاهی
۲۹ مرداد
❣﷽❣🌹
#اربعین-اشعارکردی
بی، اربعین و هاتیه،زینب دواره کربلا
تا وه فغان و اشک و آه،بهر حسین بگره عزا
تاقوره گی بگیره بغل،نجوا بکه گرده برا
بوشه که ، ای برا بپرس،وه خویشکه غم مبتلا
بوشه له احوالم برا،بینه که محزون زینبم
بوشه چه سان وه تو بیه ،وه کوفه و شام بلا
گر تو نپرسی بوشمت،خم بی قدم وه بار غم
بس که شنفتم طعنه و،دیمه جفا وه اشقیا
ویره توام بگرم عزا ،وه یار و انصارت برا
وه سوز دل ناله بکم،تابرشنم اشک عزا
غیر ه رقیه دویته تو،اطفال جمله حاضرند
بیه سفیر تو وه شام،ای تشنه کام نینوا
(مجنون)نوا دیره له خم،ناله دیره امشو ارات
یا رب وحقه اربعین،فرما قبول له، م عزا
زمینه:
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
۲۹ مرداد
#روضه_اربعین_حسینی
غارت پیراهنت را دیده ام
بر روی نی رفتنت را دیده ام
تازیانه خوردنت را دیده ام
پاره پاره آن تنت را دیده ام
اربعین زینب سوی گودال رفت
دیدی آخر زینبت ازحال رفت
بوده ام ،یادِ تنت یک اربعین
خونی است پیراهنت یک اربعین
یادِ نیزه خوردنت یک اربعین
راس بر نی رفتنت یک اربعین
ازفراقت قامت من خم شده
یک نفر ازکاروانت کم شده
توبه نی بودی وحیرانت شدم؟
من چهل منزل پریشانت شدم؟
شاهد اشک یتیمانت شدم
هرکجایی دیده گریانت شدم
درهوایت اربعینی آمدم
روی نی بودی وبرتو سر زدم
دیده گریان بوده ام پایِ سرت
بین راه افتاده ازپاِ خواهرت
گشته زینب یک تنه یک لشگرت
یادویدم در پی آن دخترت
برزمین میخورد و از ماجای ماند
هرکجا باگریه مارامیکشاند
بازهم اشکم سرازیر غم است
بال وپرها گیر زنجیر غم است
کوچه درهر کوچه تحقیر غم است
بین غصه خواهرت پیر غم است
سنگها خورده به ماه هرشبت
خورده بر پیشانی این زینبت
دیده ام خولی وشمر بی حیا
دیده ام از مردم ِ کوفه جفا
من غمی بدتر ز دشت کربلا
لطفی از قومی که بوده آشنا
بی حیا آمدکنیزی بی نهاد
نان و خرمابهر ِ خیراتش بداد
بر دره دروازه ای در ازدحام..
بهر استقبال ماقومی زشام
چشم های هرزه ای از روی بام
کرده بودن قوم مابی احترام
دیدگانی سوی ما ها خیره بود
چشم نامحرم به زنها خیره بود
ازچه گویم شام ،نامش سنگ بود
یاجواب ،انتقامش سنگ بود
بر سره هر پشت و بامش سنگ بود
برتو آخر احترامش سنگ بود
تونمی پرسی ز احوالم چرا
باتوبودم من چهل منزل اخا
حقِّ زینب سیلی و آزار نیست
کوچه گردی بین ،اینِ انظار نیست
یاعبور از کوچه وِ بازار نیست
یاسزاوارِش دل غمبار نیست
بین این غوغا نرفته معجرش
شدشکسته بین این کوفه سرش
بوی نان می آمد ازاین خانه ها؟
دیدی ازنی ضَعفِ این دُردانه ها؟
جای ما دادند درویرانه ها؟
دیده ای شلاق براین شانه ها؟
دست بسته بوده ایم پیشِ عوام
بی توما را برده اند بزم حرام
ماکجا و مستی وبزم شراب
میدهد ملعون دل ماراعذاب
میکشد آهی حزین از دل رباب
راس تو دیده به حال پیچ و تاب
خون چکیده از لبانت ناگهان
برلبانت خورده چوب خیزران
کن نظاره خواهرت درپای قبر
گریه کردم برسرت درپای قبر
دیده ام چشمِ ترت درپای قبر
آمداز ره دخترت درپای قبر
حق بده مردک مریضش خوانده است
یاکسی آنجا کنیزش خوانده است
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
۲۹ مرداد
♥رجزاربعین کربلا...
پای پیاده زیرعلم. اربعین خوش است
تاول زدن بپای غم اربعین خوش است
پای پیاده سوی حرم هروله کنان
سینه زدن میان حرم اربعین خوش است
"موکب به موکبت همه زوار عاشق است."
باران اشکها به غم اربعین خوش است
ای کعبه ی دل همه عشاق یاحسین
پای پیاده سوی حرم اربعین خوش است
مزدتمام سینه زنان دست فاطمه است
سایه نشین به زیرعلم اربعین خوش است
زوارمیلیونی به حریم توآمده
وقت عبور پای قدم اربعین خوش است
با دم گرفتنم همه رامست میکنم
ای نوحه خوان. بخوان که دم اربعین خوش است
(مجنون)به سر زنان به عزای توآمده
اینجاتمام اشگ غم اربعین خوش است..
📝.شعر #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
۲۹ مرداد
رزق عالم میرسدبا یک نوایت یاحسین
بازآقاکرده ام حال وهوایت یاحسین
وصف وشانت باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوایت یاحسین
دربهشت جاودان بردرب آن حک کرده اند
اولویت هست اینجا با گدایت یاحسین
در اذان خود بگویم اشهد ان حسین
می شوم وارد به جمع بچه هایت یاحسین
گفت مجنون نعمت لیلی فراوان میرسد
هرچه دارد این جماعت از دعایت یاحسین
شعر...مجنون کرمانشاهی
۲۹ مرداد
جاااااانم به اين شعر
بسویت آمدم پای پیاده
طوافت میکنم بالفظ ساده
تمام حرف این عاشق همین است
به مانند حسین مادر نزاده
مجنون کرمانشاهی
۲۹ مرداد
✴اشعارامام حسین _اربعین
شاه عشاق جهان کرببلایت عشق است
توتیاکردن خاکِ کفِ پایت عشق است
روضه ی خانگی ماهمه لطف زهراست
قندش از مادر تو مزه ی چایت عشق است
جان به راه روضه های توسپردن چه خوش است
ناله از ما زدن و مرثیه هایت عشق است
در رهت جامه دریدن شده کارم همه شب
دم گرفتن زغم وسوز ه نوایت عشق است
خوشم از اینکه شدم به روضه ها پاگیرت
ناله از داغ فراق کربلایت عشق است
مادرم شیربه اشک غم تو داده به من
گریه های پدرم دراین عزایت عشق است
چه شود پای پیاده به زیارت آیم
نیمه شب ناله در ایوانِ طلایت عشق است
باز (مجنون)حرم کرببلا دعوت شد
باز آقابخدا لطف وعطایت عشق است
📝آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)...
۲۹ مرداد
✒مقتل شام ..
شدم از روز ازل حلقه به گوش دره تو
شده ازکوفه به شام بر سر نیزه سره تو
شدمعطل چقدر عمه ی سادات زینب
شدمعطل پشت دروازه ساعات زینب
بنگرشهر پر از هلهله گردیده به شام
نوبت آمدن قافله گردیده به شام
دلقکان دور و بر عمه ی ما رقصیدند
همه بر وضعیت لباس ما خندیدند
قافله آمده و وای چقدر آشفتند
شامیان خارجی ازبس که به زینب گفتند
پیش چشم عمه ها سنگ به سرها زده اند
حرف طعنه به خود زاده ی زهرا زده اند
.
📓شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)...
۲۹ مرداد
#امام_حسین_ع_اربعین
ای خلائق بنویسید روی سنگ طلا
ازنجف پای پیاده بسوی کربوبلا
بنویسد روی سنگ مزار منه زار
که شدم کربوبلایی. به سر ه کوی نگار
ای جماعت بنویسد به سنگ لحدم
که فقط لطمه زدن به کربلا رابلدم
بنویسید که باشدمرجع ما زینب
بنویسیدبود صاحب دلها زینب
من مرید حیدرم گرچه ندارم آبرو
لیک دارم صحن اربابم حسین را آرزو
سوی بین الحرمین زائرسقاهستم
ازنجف تا حرم کرببلا سرمستم
بچه ام نذرجمال علی اصغر بشود
و جوانم به فدای علی اکبر بشود
گرکه مردم بنویسید به روی کفنم
شده حک نام حسین برهمه اعضای تنم
روی قبرم بنویسید که (مجنون)بوده
دست در دست حسین دارد وشد آسوده
📕شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)..
۲۹ مرداد
ورود کاروان به مدینه ـاشعارکردی
بهمراه متن روضه
ای مدینه کاروانی هاتیه
کاروان سالار، گرده ناتیه
ای مدینه ، هاتیه زینب ، وه ری
کرده له شام وکوفه، غصه طی
ای مدینه ، هاتیه یه کاروان
بی حسین وبی ابالفضله جوان
ای مدینه ، بی زینب بی برا
بی یسه راسه ،عزیزیله جیا
کربلا، دیمه تنیله سرجیا
کوفییل کردن م ، له یارم جدا
کربلا داخ حسین ، نا، له دلم
له دسم چیه تمام حاصلم
ای مدینه ، هاتیه زین العباد
دریده ن له کربلا، صدآه وداد
ای مدینه ، له سفر، زینب رسی
نیره دن ، له گرده خوی فریا رسی
ای مدینه، بی برا بیمه برا
کشتیه بینه، شیش برای ، خوبم خدا
کربلا ، داخ عزیزم دیمه م
له اسارت ، سمت کوفه چیمه م
ای مدینه سوزه تر، تو ساز که
در، وه داغ داغداریل باز که
اهل یثرب خوین بوارین له دو عین
م خور، هآوردمه قتل حسین
خیل مردیل جو، ژنیل شیون کتان
وه شرار سینه گان،دامن کتان
هاشمیل وه حرم بیرون دوین
غرقه له دریای اشک و ناله بین
دالگه عباس وه،قلب کواو
دایه، یک یک آل عصمت خوی جواو
وت که، یاریلم سئوالی ، م دره م
م سراخ زینب کبرا، گره م
دیه، نا گه بانویی ، له قد خم
وت ، که دایه، دویته تو زینب منم
م سیه پوش گل یاس تونم
داغ داری بهره عباس تونم
گیان دایه، داخ پیرم کردیه
درد و خم لی عمره سیرم کردیه
عمر زینب صد، دفه وه،سر رسی
تا کنار قوره پیغمبر رسی
ناله گی جو، آگره افروخته
سینه گی جو، خیمه گان سوخته
ناله کرد و وت له صوتی بس حزین
یه سلام، وه رحمه للعالمین
یا محمد ، گیان م ، هاته لبم
زینبم م ، زینبم م زینبم
-شاعر،،آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
وقتی این کاروان دل شکسته نزدیک مدینه رسید امام چهارم فرمود : پیاده شوید ، خیمه ها را بر پا کنید
همه بانوان پیاده شدند فرمود : بشیر وارد مدینه شو ، خبر شهادت حسین ورود ما را به مردم اعلام کن ، بشیر با وضع عزا آمد وارد شهر مدینه شد ، مردم مرتب می گفتند : بشیر چه خبر است ؟گفت بیاییدسر قبر پیغمبر ،مردم جمع شدند ، وقتی اجتماع کردند ، گفت :
(یا اهل یَثرِب لا مقامَ لَکُم بِها: مردم مدینه دیگر در مدینه نمانید) گفتند : چرا؟ (قَتل الحسین : حسین را کشتند )سرش را بالای نیزه زدند ۱ ، الان زن و بچه اش بیرون دروازه مدینه هستند همین که این خبر رسید غوغایی شد در مدینه ، همه به سر و سینه می زدند ، با پای برهنه به استقبال آمدند همه فریاد میزدند : وامحمداه ، واحسینا همه صدا بزنید حسین .
۱٫ مقتل فلسفی ، ص ۹۱ ، زینب قهرمان ، اردستانی ، ص ۳۵۳ .
۲۹ مرداد
❣﷽❣
✔️ اربعین
✅ اشعار کردی.
ای سپهساره گم، م وه اسارت هاتمه
م، وه دشت کربلا بهر زیارت هاتمه
یه نظر ، وه حال خویشک، وه سفر، م هاتمه
وه دله خوین، سوز ه دل، ای همسفر، م هاتمه
هزگره ، م سمت تو نور دودیده هاتمه
چاوه گریان چیمه و قامت خمیده هاتمه
ای براکس جوره ،م رنج و غم و ماتم نیه
کس براگیان، جوره م، افسرده ، قامت خم نیه
ای برا، م، لی مصیبت بیمسه خوینین جگر
بیمسه م ، لی سفر ، وه، گرده قاتل همسفر
عصر عاشورا ،وه آگر خیمگان سوزیا، برا
راس پاک هرشهیدی چیه وه نیزه اخا
ای براگیان کودکانت ظالمانه مردنه
گه وه کعب نی ،گهی وه تازیانه مردنه
بین مقتل تا که دیمه پیکرت ، کفتم وپا
له کنار پیکر صد پاره گد، مردم برا
یه طرف کفتیه دسد، ای علمداره حسین
یه طرف له، خیمگان، سزیایه بیماره حسین
یه طرف دیمه له، موج خوین علیه اکبرت
یه طرف وه،حنجر خونین علیه اصغرت
ظالم بی دین تو، وه زخم م، ده یدن صد نمک
هر زمان ناوه، تو، م، بردم ،م خواردم صد کتک
ای براگیان، کوفیل چنگ و نی و دف ، هی کوتن
له، کنار رأس پر خونت درن هی کف کوتن
صوت قرآن تو برد یه ،له زینب دل حسین
یه دفه، م سر ، کوتام، وه چوه گی محمل حسین
من چه بوشم ای برا گیان، له خمیله شهر شام
وه اسیریل خواردیه، سنگ ستم له کوی وبام
ای برا، م لی مصیبت بیمسه جو، شمع آو
خویشک غمدیده زینب ، له کوو،و بزم شراو
ری وه ریمه، رأس پاک تو ، له او تشت طلا
چوب ،دی ده ن ،وه لوان تو یزید بی حیا
صوره م، کم بیه وو ، بینه که گریانم حسین
چاک کردم ، لی خم ودرده گریبانم حسین
ای برا، م ، له امانت داری ام شرمنده بیم
دویته توگیان دایه وو، م له کنارت زنده بیم
ای براگیان تا وه، جام وصل تو، بی جرعه نوش
له، کنار رأس پاک، تو رقیه بی خموش
شعله ،وه عالم دیه،هجران تو، هر وی دمه
وه کنار پیکر ه پاک رقیه ، مردمه
له خوم و له،زنده بی ین، بی تو سیرم یا حسین
روز وشو، م له فراقت همواره گیرم یا حسین
ای براگیا ن یه چله اس، م داغدارت کردیه
م وه ،شون خودبرا، تاشام ویران بردیه
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#اربعین
۲۹ مرداد
#امام_حسین_(ع)
#اربعین
باره مستی غمت چون نتواند دل من...
ساعت و ثانیه ای زنده بماند دل من..
همه جانام قشنگت به لبانم جاریست…
بی وضو دست به نامت نکشاند دل من…
درنگاهت همه شب مهرومحبت پیداست/
کی نگاهم به نگاهت برساند دل من…
این حسنییه خودش عرش خداوندجلی است/
پای دل راسره کوی توکشاند دل من…
روزگاریست حسین مکتب تومکتب ماست/
درس فوق ادبت رانرهاند دل من…
روزو شب درحرمت گرم طوافم به خیال/
اربعین کاش بسویت بکشاند دل من…
کاش (مجنون ) به حرم نیمه ی شب زار زنی/
بی شه کرب و بلا زنده نماند دل من
📝… شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)....
✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴.
۲۹ مرداد
#امام_حسین_(ع)
#اربعین
یارب ازعشق حسین توعز وجاهم داده ای
دربهشتت منزلی وبارگاهم داده ای
سرخوشم از روز اول من حسینی مذهبم
فخرم این بس تا ابدآقاپناهم داده ای
من گدایی را بلد هرگز نبودم آمدی
کردیم عبدحسین وتوسپاهم داده ای
سرزمین کربلا را کرده ای قبله گهم
درکنارش خانه ای درخیمه گاهم داده ای
کرده ای مارا اسیر صحن شش گوش حسین
همچو اربابم حسین توقبله گاهم داده ای
همچو عباسی که شیر ازترس او درلرزه است
سرخوشم بایاد او پشت وپناهم داده ای
یارب این (مجنون) تورا حمد وثناخوانی کند
درعزای شاه خوبان اشگ وآهم داده ای
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
۲۹ مرداد
#امام_حسین_(ع)
#اربعین
ازهرچه ثروت دوجهان بی نیازگشت
آن دست که پیش تومولادرازگشت
کردم غلامیت همه عُمر یاحسین
لب ترنکرده ام که درِخانه بازگشت
من آمدم به سوی تو،وقت تَصدُق است
ای صاحب عقیق،رکوع نمازگشت
آری شفای دردومرض خاک کربلاست
فطرس زخاک درگه توغرق نازگشت
ای کشتی هدایت و ای فانوس نجات
این نوکرت زلطف توبنده نوازگشت
گویندگریه بهرتو،معراج می برد
هرقطره اشک بال شدوبی نیازگشت
گویندمرگ راتوبه بازی گرفته ای
دراشتیاق حق،تنِ توزخم بازگشت
زینب اسیرگشت دگرچاره ای نداشت
بنگرسواربر شتر بی جهاز گشت
مجنون برای زادة زهراتوگریه کن
زیراحسین ازهمه کس بی نیازگشت
شعر.آرمین غلامی(مجنون)
_____________________
︽︽︽سبک وشعر︽︽︽
پــایــگــاهــ نـــشــرآثــارشـاعــراهـلـبـیـــتـ
حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
..
۲۹ مرداد