#تلـــنــگـــــــراݩہ
حتما بخونید:)🌱
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ✨
دیدیمنتظر یهپیامی
گوشیتُچکمیکنیمیبینیخبری نیست،
چقدرمیخوره تو ذوقت؟!
اینهمونحرکتیهکهوقتیصدای
اذانگوشیتمیادخاموشش میکنیوبهکارتمیرسی:))
چجوریدلمونمیادواقعا؟!💔
#فوروارد_مجازه🌱
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
#التماس_تفکر:)
حدود سالهای 61و62، زمانی که شهید بابایی فرمانده پایگاه اصفهان بود، یکی از پرسنل نقل کرد:
در شب جمعه ای به طور اتفاقی به مسجد حسین آباد اصفهان رفتم. در تاریکی متوجه شدم صدایی که از بلندگو به گوش می آید خیلی آشناست.
پس از پایان دعا که چراغها روشن شد، دیدم که حدسم درست بوده. کسی که دعای کمیل می خوانده است سرهنگ بابایی است. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:
-جناب سرهنگ! قبول باشد ان شاءالله.
اطرافیان با شنیدن کلمه«سرهنگ»، به شهید بابایی نگاه کردند. بعد از احوالپرسی که با هم کردیم، از چهره او دریافتم که ناراحت است. وقتی علت را جویا شدم، پاسخ دادند:
-کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی.
فهمیدم که تا آن لحظه کسی از اهالی آن منطقه شهید بابایی را نمی شناخته و ایشان هرشب جمعه به عنوان شخص عادی به آن مسجد می رفته و دعای کمیل می خوانده است.
پس از این ماجرا او دیگر در آن مسجد دعای کمیل نخواند: زیرا همیشه دوست می داشت تا ناشناس بماند.:)))💔
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
نوڪࢪحســینیم
میشه راجب آقا امام زمان [عج] بیشتر صحبت کنید وبگید چرا نمی یاد برای اومدنش باید چی کار کنیم؟ آقاامام
#تلـــنــگـــــــراݩہ
✨✨خادمان امام زمان(عج) ! ✨✨
💞خیلی ها دوست دارند "خادم" حرم معصومین باشند .
👈اما تا بحال با خودت فکر کردی که آیا میتونی
✨❗️خادم امام غریب امام زمان(عج)✨ باشی⁉️
👣اگه دوست داری خادم حضرت باشی براش قدمی بردار...
💯معرفت و شناخت خودت رو نسبت به آن حضرت و ویژگی های منتظران واقعی کامل کن...
💯برای ظهورش تبلیغ کن...
به دیگران بشناسان .
..
💯کاری کن همه در همه جا به یادش باشند...
❌️از همه مهمتر گناه نکن.❌
🚫با خودت شرط بذار که یه گناهی رو که تا الان انجام میدادی رو فقط و فقط برای خشنودی و تعجیل در فرج آقا انجام ندی...
💞برای بیشتر شدن محبتت به امام زمان ثواب بعضی از کار های خوبت رو هدیه کن به مولایمون!
❣ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
#تلـــنــگـــــــراݩہ✨
دیدیمنتظر یهپیامی
گوشیتُچکمیکنیمیبینیخبری نیست،
چقدرمیخوره تو ذوقت؟!
اینهمونحرکتیهکهوقتیصدای
اذانگوشیتمیادخاموشش میکنیوبهکارتمیرسی:))
چجوریدلمونمیادواقعا؟!💔
#فوروارد_مجازه🌱
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
حتما بخونید:)🌱
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
هدایت شده از نوڪࢪحســینیم
#تلـــنــگـــــــراݩہ
✨✨خادمان امام زمان(عج) ! ✨✨
💞خیلی ها دوست دارند "خادم" حرم معصومین باشند .
👈اما تا بحال با خودت فکر کردی که آیا میتونی
✨❗️خادم امام غریب امام زمان(عج)✨ باشی⁉️
👣اگه دوست داری خادم حضرت باشی براش قدمی بردار...
💯معرفت و شناخت خودت رو نسبت به آن حضرت و ویژگی های منتظران واقعی کامل کن...
💯برای ظهورش تبلیغ کن...
به دیگران بشناسان .
..
💯کاری کن همه در همه جا به یادش باشند...
❌️از همه مهمتر گناه نکن.❌
🚫با خودت شرط بذار که یه گناهی رو که تا الان انجام میدادی رو فقط و فقط برای خشنودی و تعجیل در فرج آقا انجام ندی...
💞برای بیشتر شدن محبتت به امام زمان ثواب بعضی از کار های خوبت رو هدیه کن به مولایمون!
❣ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
@majnoneagha
هدایت شده از نوڪࢪحســینیم
#تلـــنــگـــــــراݩہ✨
دیدیمنتظر یهپیامی
گوشیتُچکمیکنیمیبینیخبری نیست،
چقدرمیخوره تو ذوقت؟!
اینهمونحرکتیهکهوقتیصدای
اذانگوشیتمیادخاموشش میکنیوبهکارتمیرسی:))
چجوریدلمونمیادواقعا؟!💔
#فوروارد_مجازه🌱
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
✨✨خادمان امام زمان(عج) ! ✨✨
💞خیلی ها دوست دارند "خادم" حرم معصومین باشند .
👈اما تا بحال با خودت فکر کردی که آیا میتونی
✨❗️خادم امام غریب امام زمان(عج)✨ باشی⁉️
👣اگه دوست داری خادم حضرت باشی براش قدمی بردار...
💯معرفت و شناخت خودت رو نسبت به آن حضرت و ویژگی های منتظران واقعی کامل کن...
💯برای ظهورش تبلیغ کن...
به دیگران بشناسان .
..
💯کاری کن همه در همه جا به یادش باشند...
❌️از همه مهمتر گناه نکن.❌
🚫با خودت شرط بذار که یه گناهی رو که تا الان انجام میدادی رو فقط و فقط برای خشنودی و تعجیل در فرج آقا انجام ندی...
💞برای بیشتر شدن محبتت به امام زمان ثواب بعضی از کار های خوبت رو هدیه کن به مولایمون!
❣ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
حتما بخونید:)🌱
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
حتما بخونید:)🌱
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
#التماس_تفکر:)
حدود سالهای 61و62، زمانی که شهید بابایی فرمانده پایگاه اصفهان بود، یکی از پرسنل نقل کرد:
در شب جمعه ای به طور اتفاقی به مسجد حسین آباد اصفهان رفتم. در تاریکی متوجه شدم صدایی که از بلندگو به گوش می آید خیلی آشناست.
پس از پایان دعا که چراغها روشن شد، دیدم که حدسم درست بوده. کسی که دعای کمیل می خوانده است سرهنگ بابایی است. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:
-جناب سرهنگ! قبول باشد ان شاءالله.
اطرافیان با شنیدن کلمه«سرهنگ»، به شهید بابایی نگاه کردند. بعد از احوالپرسی که با هم کردیم، از چهره او دریافتم که ناراحت است. وقتی علت را جویا شدم، پاسخ دادند:
-کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی.
فهمیدم که تا آن لحظه کسی از اهالی آن منطقه شهید بابایی را نمی شناخته و ایشان هرشب جمعه به عنوان شخص عادی به آن مسجد می رفته و دعای کمیل می خوانده است.
پس از این ماجرا او دیگر در آن مسجد دعای کمیل نخواند: زیرا همیشه دوست می داشت تا ناشناس بماند.:)))💔
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
#تلـــنــگـــــــراݩہ
حتما بخونید:)🌱
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ✨
دیدیمنتظر یهپیامی
گوشیتُچکمیکنیمیبینیخبری نیست،
چقدرمیخوره تو ذوقت؟!
اینهمونحرکتیهکهوقتیصدای
اذانگوشیتمیادخاموشش میکنیوبهکارتمیرسی:))
چجوریدلمونمیادواقعا؟!💔
#فوروارد_مجازه🌱
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
#التماس_تفکر:)
حدود سالهای 61و62، زمانی که شهید بابایی فرمانده پایگاه اصفهان بود، یکی از پرسنل نقل کرد:
در شب جمعه ای به طور اتفاقی به مسجد حسین آباد اصفهان رفتم. در تاریکی متوجه شدم صدایی که از بلندگو به گوش می آید خیلی آشناست.
پس از پایان دعا که چراغها روشن شد، دیدم که حدسم درست بوده. کسی که دعای کمیل می خوانده است سرهنگ بابایی است. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:
-جناب سرهنگ! قبول باشد ان شاءالله.
اطرافیان با شنیدن کلمه«سرهنگ»، به شهید بابایی نگاه کردند. بعد از احوالپرسی که با هم کردیم، از چهره او دریافتم که ناراحت است. وقتی علت را جویا شدم، پاسخ دادند:
-کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی.
فهمیدم که تا آن لحظه کسی از اهالی آن منطقه شهید بابایی را نمی شناخته و ایشان هرشب جمعه به عنوان شخص عادی به آن مسجد می رفته و دعای کمیل می خوانده است.
پس از این ماجرا او دیگر در آن مسجد دعای کمیل نخواند: زیرا همیشه دوست می داشت تا ناشناس بماند.:)))💔
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
#تلـــنــگـــــــراݩہ
حتما بخونید:)🌱
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ✨
دیدیمنتظر یهپیامی
گوشیتُچکمیکنیمیبینیخبری نیست،
چقدرمیخوره تو ذوقت؟!
اینهمونحرکتیهکهوقتیصدای
اذانگوشیتمیادخاموشش میکنیوبهکارتمیرسی:))
چجوریدلمونمیادواقعا؟!💔
#فوروارد_مجازه🌱
@majnoneagha
#تلنگرآݩـہ🌻
[اگردخترهامیدونستݩ
همشونناموسامامزمانهستݩ
شاید دیگهآتیش
به وجود مهدیفاطمهنمیزدن!💔
شایدعکساشونرواز دست وپای نامحرمجمعمیڪردݩ...
شآیدحجابشوݩو رعایتمیکردݩ...
اللهم الرزقنا نگاهـِ مهدۍ]🌸
#تلـــنــگـــــــراݩہ✨
دیدیمنتظر یهپیامی
گوشیتُچکمیکنیمیبینیخبری نیست،
چقدرمیخوره تو ذوقت؟!
اینهمونحرکتیهکهوقتیصدای
اذانگوشیتمیادخاموشش میکنیوبهکارتمیرسی:))
چجوریدلمونمیادواقعا؟!💔
#فوروارد_مجازه🌱
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
حتما بخونید:)🌱
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ✨
دیدیمنتظر یهپیامی
گوشیتُچکمیکنیمیبینیخبری نیست،
چقدرمیخوره تو ذوقت؟!
اینهمونحرکتیهکهوقتیصدای
اذانگوشیتمیادخاموشش میکنیوبهکارتمیرسی:))
چجوریدلمونمیادواقعا؟!💔
#فوروارد_مجازه🌱
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
✨✨خادمان امام زمان(عج) ! ✨✨
💞خیلی ها دوست دارند "خادم" حرم معصومین باشند .
👈اما تا بحال با خودت فکر کردی که آیا میتونی
✨❗️خادم امام غریب امام زمان(عج)✨ باشی⁉️
👣اگه دوست داری خادم حضرت باشی براش قدمی بردار...
💯معرفت و شناخت خودت رو نسبت به آن حضرت و ویژگی های منتظران واقعی کامل کن...
💯برای ظهورش تبلیغ کن...
به دیگران بشناسان .
..
💯کاری کن همه در همه جا به یادش باشند...
❌️از همه مهمتر گناه نکن.❌
🚫با خودت شرط بذار که یه گناهی رو که تا الان انجام میدادی رو فقط و فقط برای خشنودی و تعجیل در فرج آقا انجام ندی...
💞برای بیشتر شدن محبتت به امام زمان ثواب بعضی از کار های خوبت رو هدیه کن به مولایمون!
❣ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
حتما بخونید:)🌱
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ
حتما بخونید:)🌱
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
@majnoneagha
#تلـــنــگـــــــراݩہ✨
دیدیمنتظر یهپیامی
گوشیتُچکمیکنیمیبینیخبری نیست،
چقدرمیخوره تو ذوقت؟!
اینهمونحرکتیهکهوقتیصدای
اذانگوشیتمیادخاموشش میکنیوبهکارتمیرسی:))
چجوریدلمونمیادواقعا؟!💔
#فوروارد_مجازه🌱
@majnoneagha