فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من خرج امام میشم نه امام خرج من:)
<مجنون الحیدر>
و این قاب در دوران دفاع مقدس تکمیل شد:)
به ترتیب:شهیدان بابایی،اقبالی دوگاهه،اردستانی🥲
#sultaneparvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام رضا خیلی دوستت دارم...💚
#امام_رضا
“علی” دارای لقب جوانترین استاد خلبان و سرلشکر نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را نیز داشت کسی که از حضور در نیروی هوایی آمریکا سر باز زد و در مملکت خویش خدمت کرد.
#شهیداقبالی_دوگاهه
#sultaneparvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهم ارزقنا کربلا : ) ) )❤️🩹
هر چه به ظهور نزدیک شویم ؛
امتحانها سختتر میشود ..!
- استادپناهیان .
از کسی که منت میگذارد ؛
انتظار ِکار خیر ، نداشته باشید .
- امیرالمـُومنین .
هدایت شده از مَـــــجــنـونِـــ او🍃
https://daigo.ir/secret/6172742697
--
حرف بزنیم 🥲❤
کویررر نکنیدد لدفااا
#حنیفه
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای صفای قلب زارم....
هرچه دارم از تو دارم...
#شهادت_امام_رضا💔
#دلتنگی
enc_16553712361067061382721.mp3
4.41M
خدا میدونه از خودم هیچی ندارم...
هرچی که دارمو امام رضا بهم داد...😭
#شهادت_امام_رضا🖤
یه خبر خووووب
رماااان داریم....❤️❤️❤️
هر روز یک پارت به امید خدا:)
اسم رمان #پروازبی_بازگشتِ هست😍
درموردیک خلبان☺️❤️
#پروازبی_بازگشتِ
#قسمت1
#علی
صبح سرحال بلند شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم ...هیچکس خونه نبود.
یهو یادم افتاد که امروز نتایج کنکور رو اعلام کردن..سریع لباس مناسب پوشیدم و دوییدم سمت دکه ای که روزنامه اینا می فروخت...
+سلام اقامهدی عزیز،خوب هستین؟
اقامهدی:سلام پسرم خوبی؟مامان و بابات خوبن؟
+ممنونم سلام میرسونند...ببخشین روزنامه ای که نتایج کنکور رو اعلام کرده باشه ندارین؟اقامهدی:چرا دارم یکی برات نگه داشتم...
روزنامه رو بهم دادم.. به اسامی که قبول شدن نگاه میکردم...یهو اسمم رو دیدم"سیدعلی اقبالی"
از اقامهدی تشکرکردم و هیجان زده دوییدم خونه....با دیدن کفش های زینت خیالم راحت شد که یکی خونه است
+زینننننننب
سریع در اتاقشو باز کرد و گفت:
زینب:جانم داداش چیزی شدهههه؟
با خوشحالی گفتم:
+قببببببببول شددددددم..
اونم خوشحال شد و گفت:
_وااای داداش چه خبر خوبی...مبارکهههههه..شیرینی ات کو پس؟
+شیرینی ام میدم صبررررررکننننن
زینب:مبارکت باشه داداش..همون رشته ای که میخواستی قبول شدی دیگه؟
+ارهههه ابجی جوووونم رشته ی خلباااااانی ..
لبخندی زد و گفت:
_من میرم میزصبحونه رو اماده کنم...
سریع رفتم نمازشکر خوندم..
یه چایی ریختم و رفتم سر سفره نشستم...
تا نشستم زینب گفت:
_خب داداش الان میخوای چیکارکنی؟
+هیچی میخوام برم دوره خلبانی ببینم...چیکارمیکنم..
_کجامیری دوره خلبانی ببینی؟
+امریکا،یه پایگاهی داره به نام ویلیامز ...میخوام ببینم اگه قبولم کنم میرم اونجا اگه نه که میرم شهر تگزاس اونجاهم دوره خلبانی اموزش میدن...
_تاکی؟
+تاوقتی که کامل یادبگیرم...
_اونوقت رفت و امد میکنی بیای ایران و برگردی؟
+اره اره ..
مامان اینا که اومدن بهشون گفتم که قبول شدم..عصری رفتم یه جعبه شیرینی گرفتم و شب در کنار چایی باهم خوردیم.
صبح رفتم دنبال کارهای خلبانی و اینا...رفتم استان گیلان ،رفتم اموزش و پرورش و گفتن باید مصاحبه کنی بعد بری امریکا...
خداروشکر پاسپورتم بین المللی بود...بعدچندروز با توکل برخدا عازم امریکا شدم...
درسته باهم دشمن هستیم اما بخاطر شغلم هرکاری میکنم
نویسندگان:مجنون الحسین و خادم الحسین
______________
توجه:
این رمان درموردشهیدسیدعلی اقبالی دوگاهه میباشد،کپی از رمان های #نائله و #پروازبی_بازگشتِ کاملا آزاد می باشد.
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناماثر:
تاثیر(حضرتعباس) در زندگی(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون به زیبایی صحن و سراش🥲👌