eitaa logo
<مجنون الحیدر>
238 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
42 فایل
میشودنیمه‌شبےگوشه‌ی‌بین‌الحرمین من‌فقط‌اشک‌بریزم‌توتماشابکنی(:؟️ یِه‌حرم‌داره‌ارباب‌ُیِه‌جهان‌ِگرفتارش.💚 https://daigo.ir/secret/3366134401 ناشناس🌹 https://virasty.com/Zenab1337 نشانیِ ویراستی❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
علی عزیز، عاشقانه ای سروده ایم..تقدیم به تو🥲 ـــــــــــــــ (بهارسال۶۲) بعد عامر همه چی عوض شد . زور و زورگویی از طرف خانواده شوهرم زیاد شد . میگفتن عمار بعد از اینکه بزرگ شد زینب باید بره ایران البته بدون پسرش . کنیز خونه روهم رد کرده بودن و منو کنیز کرده بودن . اگه یه کاری رو درست انجام نمیدادم یه سیلی و زندانی در اتاق نصیبم میشد . ولی برای رفتن به سرمزار علی آزاد بودم. لباسامو پوشیدم و رفتم قبرستان موصل . تارسیدم به مزارعلی گفتم: +در تن بی‌قرار من، یاد تو پرسه می‌زند...   خوبی عزیز دل خواهر؟ بعد بالبخند تلخی نشستم . +رفتی و ندیدی که چه ها بر سرخواهرزینبت نیامد . عامر رو صدام کشت . به ابوکمال مدال تیمساری دادن . عمار بزرگ شده و سه سالشه . گل پسرت هم ۷سالشه هااااا . فکرکنم فریده میفرستتش مدرسه . مگه قرار نبود اولین لوازم التحریرش رو تو براش بخری؟:)توکه میدونستی شهید میشی در این راه ، چرا ازدواج کردی؟اون دختر۲۷ساله چه گناهی کرده که اینطوری چشم انتظارت بمونه؟من بهش گفتم شهید شدی . اما نگفتم که تورو دوجا دفن کردیم . یا خودت میری بهش میگی ، یا..... اون از من خواسته که با تو برگردم به ایران . راستی اسم پسرمو چی بزارم؟عماد خوبه؟اگه بچه دختر شد اسمش رو بزارم صبرا؟؟(بابغض گفتم)عامر رو صدام کشت . دامن کشان رفتی ،دلم زیر و رو شد . چشم حرامی با خواهر روبه رو شد . بیا برگرد ای کس و کارم ، منو تنها نگذارر ای برادر . کاش بیای و من رو از دست این قوم مغول نجات بدی . پسرم عمار رو ازم گرفتن . کنیز خونه رو هم که رد کرد . اگه کاری نکنم براشون یه سیلی نصیبم میشه . بگو چیکار کنم. این بچه ای که تو راه هست رو چیکارکنم؟تو هوای خواهرت رو داری دیگه؟؟ مگه من عاشق تو نبودم؟مگه من بخاطرتو با اقاجون و خانم جون رودررو نشدم؟من بد خواهری برای تو بودم؟ اگه این همه بی توجهی تو بخاطر اون سوتیِ اون روز که بی مهابا از خوشحالی پریدم بالا وپایین و بغلت کردم که باعث شد فرمانده ات متوجه بشه . ببخشید ، معذرت میخوام!ای غم در سینه مانده ؛ رفتنت بیچاره ام کرد. راستشو به ابجی زینبت میگی؟برای ایرانت چطوری دلبری کردی که شهادت نصیبت شد؟ تو رفتی ولی این بی شرفا دست از سرم برنداشتن . بالاخره غیرتت به جوش میاد دیگه نه؟(روکردم طرف کربلا و گفتم) ابی عبدالله فدای کی شدی تو؟!(روکردم به مزارعلی و گفتم)که فدات میشن حالا یکی یکی . نفس میکشم هوای تو رو . شنیدم از دل مقتل صدا تورو . نگاه میکنم با حسرت ، شهدای تورو . خم شدم و به مزارش بوسه زدم . زیرلب گفتم: +تا انتقام تو و عامر و مهدی رو از صدام و امثالش نگیرم . اروم نمیشینم . دستمو اوردم بالا و گفتم: +فعلا خداحافظ عزیزدل خواهر .(با بغض گفتم) به این سوال خواهرانه ام جواب بده باشه؟ وقتی تورو کشان کشان میبردن ، وقتی دست راست قطع شد ، وقتی بهت گلوله زدن ، خیلی درد داشت؟برام سواله که چرا جمجمه ات بریده شد😭😭😭😭😭💔؟برم به فریده بگم که چطوری تورو شهید کردن؟ تو علمدار خانواده ی اقبالی دوگاهه بودی . خدا هیچ خانواده و قبیله رو بی علمدار نکنه💔😭😭💔🥺 یه نیرویی بهم میگفت که برم و به گریه بیشتر از این ادامه ندم . سریع ماشین رو روشن کردم و روندم طرف نجف .بعد از عرض ادب ، روبه ایوون طلا نشستم و گفتم : +امیرالمومنین تا الان گله ای نکردم . نه از شما ،نه از عامر ،نه از علی و نه از مهدیِ شهید .(باصدای بلند طوری که همه نگاهم کردن گفتم)مگه من بچه ات نیستم؟مگه تو پدر من نیستی؟توچطور پدری هستی که بچه تو توی کشور غریب رها کردی به حال خودش؟ من و با شهادت برادرم امتحان میکنی؟باشه اشکالی نداره . ولی یه سوالو میخوام ازت بپرسم . وقتی که لیلی تو جلوی چشمت زدن چیکارکردی؟انتقامشو گرفتی؟وقتی عمر(لعنتﷲ)میخواست مزار همسرت رو نبش قبر کنه با ذوالفقارت رفتی و گفتی با من طرفین اگه بخواین نبش قبر کنید . صدام حسین و امثالش هم با من طرف هستن .چهارتا اسماعیل میکنم تقدیم . من چطوری جواب همسرِسیدعلی رو بدم؟اگه گفت پیکرهمسرم کجاست چه جوابی بهش بدم؟بگم همسرت رو اینطوری شهید کردن. قد بلندش خمیده شد؟ نویسندگان:مجنون الحسین و خادم الحسین ___________ توجه: این رمان درموردشهیدسیدعلی اقبالی دوگاهه میباشد،کپی از رمان های و کاملا آزاد می باشد.