#پروازبی_بازگشتِ
#قسمت53
#علی
علی عزیز، عاشقانه ای سروده ایم..تقدیم به تو🥲
ـــــــــــــــ
+وحیداقا کلاه سورمه ای تون کجاست؟
*ندارم اقا
+یعنی چی که نداری؟!لباس بدون کلاه اصلا وجود نداره . اونم لباس نظامی و خلبانی
*ببخشین . گم شده
کلاه لباس سورمه ای ام رو که دستم بود به وحید دادم و از خواستم که کلاه مرتضی رو به خودش بده.
همه شون شوکه شده بودن ، وحید که دستپاچه شده بود سریع کلاهمو گرفت سمتم و گفت:
*جسارته اقا . امروز میرم یکی سفارش میدم.
+دستمو رد نکن
بعد سریع ازشون جدا شدیم . مهدی زاده که نه باورش میشد نه چیزی دست زد به دستمو برگشتم سمتش.
+چیزی شده؟
_چرا کلاهتو به وحید دادی؟!
با لبخند گفتم:
+من مثل کسی هستم که وسط رکوع نماز، انگشترشو به آن مرد مستمند می بخشه، من مثل کسی هستم که......
سریع ازش جداشدم و رفتم دفتر.تا وارد دفتر شدم تلفن زنگ خورد . سریع برداشتمش:
+جانم بفرمایید
با صدایی که از پشت گوشی اومد شوکه شدم.
_سلام داداش خوبی.....؟
با تته پته گفتم:
+سجااااد.......؟
_آره فدات بشم منم سیدسجاد.....
سریع از جایم بلند شدم و گفتم:
+کجااایییی تو سجاد؟
_در دفترت رو باز کنی من رو میبینی
سریع رفتم و در رو باز کردم. با دیدن چهره ش و قدبلندش یه لحظه هنگ کردم . هم شوکه شدم هم.....
+بیا تو
سجاد که اومد تو خودم یه راهروی اداره رو چک کردم.
بعد که رفتم تو و در رو بستم. عین جن زده ها خشکم زد. سجاد با لبخند دستاشو باز کرد . سریع دوییدم سمتشو پریدم بغلشو گریه کردم.
_آروم باش برادر.
+تو این مدت کجابودی تو؟!چطوری زنده موندی؟اون جنازه ای که......؟
با لبخند گفت:
_تو این مدت یه جای امن پنهانی شدم تا آب از آسیاب بیافته ، چطوری زنده موندنم رو مدیون امام زین العابدین(ع)هستم ، اون جنازه ای هم که سوخت و شما دفنش کردین جنازه ی رفیقم بود.راستی خانم جون چطوره؟
سری تکون دادم و گفتم:
+خیلی بده ، میگه هنوز صدای سجاد تو گوشمه ، بعد از شهادت مهدی هم خیلی حالش بد شد .
با تعجب پرسید:
_مگه مهدی شهید شده؟!
سری تکون دادم
_پس الان خرج زندگی زینب با کیه؟
+باشوهرش اقاعامر هست
_شوهرش؟؟
+بیچاره خواهرم بعد از شهادت مهدی کم بود دق کنه . بعد چهلمش هم عزادارش بود . کارش شده بود گریه . تا اینکه با یه عراقی ازدواج کرد. ادم خوبی هست و تو رژیم بعث عراقه و از مخالفای صدام حسین هست.
_خیلی خب مبارکه . از حسین چ خبر
+حسیــــن؟!
نویسندگان:مجنون الحسین و خادم الحسین
___
توجه:
این رمان درموردشهیدسیدعلی اقبالی دوگاهه میباشد،کپی از رمان های #نائله و #پروازبی_بازگشتِ کاملا آزاد می باشد.