☘ٜ⃟ٜ⃟⇦بسماللہاݪࢪحمٰناݪࢪحیم⇨ٜ⃟🌸
ࢪفیقبࢪاےپیداڪردنࢪاحٺٺࢪپسٺها
مےٺونےࢪوےهشٺگموࢪدنظࢪٺبزنے😍↓
#مداحے
#اسٺوࢪے
#پࢪوفایݪ
#خندهحݪاݪ
#ٺݪنگࢪانہ
#منٺظࢪانہ
#اعـماݪ
#بیوگࢪافے
#شهیدانہ
#چادࢪانہ
#احڪام
#حجاب
#نوسٺاݪژے
#ثوابیھويے
#منبࢪمجازے
#پندانہ
#خودسازے
#صفاٺ
#محࢪم
#نیازمندے
#ڪٺاب
#عاشقانہمذهبے
#ڪࢪبݪا
#انرژے
#دعاےفࢪج
#آگاهے
#اندڪےٺفڪࢪ
#دلنوشٺہ
#ࢪهبࢪانہ
#محفل
#پیامناشناس
#اࢪبعین
#حمایٺے
#عملبہقول
#ٺم
#پیامشما
#امام_حسین
#جامانده
#امامزماݧ
#حࢪم
#دلے
#موݪاعݪے
#مسیࢪعاشقے
#آࢪامشخدایے
#زندگینامہقهࢪماݧ
#طوفانالاقصے
#امام_رضايے
#ࢪمان
#ࢪمان_از_خالڪوبے_ٺا_شهـادٺ
#ࢪمان_ناحݪہ
#ࢪمان_عبوࢪ_از_سیم_خاࢪداࢪ_نفس
مطالب خادماݧ ڪاناݪ ࢪا ࢪاحٺ ٺࢪ پیدا ڪنید⇩
#خادم_المهدے
#خادم_الزهࢪا
↴🙃ٜ⃟بگوشیمٜ⃟📞
https://daigo.ir/secret/41297923101
ࢪاہ اࢪٺباطے شما با خادم⇩
@khadem_al_mahdiiii
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#ࢪمان_از_خالڪوبے_ٺا_شهـادٺ💗
{قسمت اول}
یڪی از شهدای جوان دفاع از حریم اهل بیت (ع) است.
ڪه ماجرای تحول تا شهادتش تنها ۴ماه به طول انجامید تا یڪی از شهدای نامی این جنگ باشد.
متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ و تڪ پسر خانواده است.
مجید از ڪودڪی دوست داشت برادر داشته باشد تا همبازی و شریڪ شیطنتهایش باشد؛
اما خدا در ۶ سالگی به او یڪ خواهر داد.
خانم قربانخانی درباره به دنیا آمدن «عطیه» خواهر ڪوچڪ مجید میگوید: «مجید خیلی داداش دوست داشت.
به بچههایی هم ڪه برادر داشتند خیلی حسودی میڪرد و میگفت چرا من برادر ندارم.
دختر دومم «عطیه» نهم مهرماه به دنیا آمد.
مجید نمیدانست دختر است و علیرضا صدایش میڪرد.
ما هم به خاطر مجید علیرضا صدایش میکردیم؛ اما نمیشد ڪه اسم پسر روی بچه بماند. شاید باورتان نشود.
مجید وقتی فهمید بچه دختر است.
دیگر مدرسه نرفت.
همیشه هم به شوخی میگفت «عطیه» تو را از پرورشگاه آوردند.
ولی خیلی باهم جور بودند حتی گاهی داداش صدایش میزد.
آخرش همڪلاس اول نخواند.
مجبور شدیم سال بعد دوباره او را ڪلاس اول بفرستیم.
بشدت به من وابسته بود.
طوری ڪه از اول دبستان تا پایان اول دبیرستان با او به مدرسه رفتم و در حیاط مینشستم تا درس بخواند؛ اما از سال بعد گفتم مجید من واقعاً خجالت میڪشم به مدرسه بیایم.
همین شد که دیگر مدرسه را هم گذاشت و نرفت؛ اما ذهنش خیلی خوب بود.
هیچ شمارهای درگوشی ذخیره نڪرده بود. شماره هرڪی را میخواست از حفظ میگرفت.»
شهید مجید قربانخانی 💐
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
💗#ࢪمان_از_خالڪوبے_ٺا_شهـادٺ💗
{قسمت دوم}
مجید پسر شروشور محله است ڪه دوست دارد پلیس شود.
دوست دارد بیسیم داشته باشد.
دوست دارد قوی باشد تا هوای خانواده، محله و رفقایش را داشته باشد.
مادر مجید میگوید: «همیشه دوست داشت پلیس شود.
یڪ تابستان ڪلاس ڪاراته فرستادمش.
وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود تمام بچهها را تڪهتڪه کرده است.
میگوید من ڪاراته میروم باید همهتان را بزنم.
عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا میرود پز داییهای بسیجیاش را می داد .
چون تفنگ و بیسیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود.
بعدها هم ڪه پایش به بسیج باز شد یڪی از دوستانش میگوید آنقدر عشق بیسیم بودڪه آخر یڪ بیسیم به مجید دادیم و گفتیم.
این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده) در بسیج هم از شوخی و شیطنت دستبردار نبود.»
شهید مجید قربانخانی 💐
🌸🌸🌸🌸🌸🌸