📚 تحلیلی بر شورش مردم در زمانه عثمان بن عفان(5)
- گفتیم رفتار حکومتی عثمان باعث شد مردم و صحابه زمانه اش بر علیه او بشورند و گفتیم که او در واکنش به نصایح صحابه دلسوز آنها را سرکوب و تبعید می کرد.
- اما کسانی از صحابه نیز بودند که در قدرت و یا ثروت حکومت طمع داشتند و از سوی خلافت مورد بی توجهی قرار گرفته بودند. اینان در پشت پرده و در محافل خصوصی فتنه به پا کرده و مردم را شواندند تا اینکه عثمان کشته شد.
- دقت در رفتار عثمان با صحابه ای چون ابن مسعود و ابوذر و دقت در رفتار تحریک کنندگان و سران شورش و قتل عثمان مثل طلحه و عایشه اعتبار عقیده عدالت همه صحابه را نیز روشن می کند.
- اعمال عثمان باعث شد اصحاب پیامبر(ص) به آن دسته که در مرزها پراکنده شده بودند نوشتند: دین محمّد(ص) پشت سر شما تباه شد. پس بشتابید و دین محمّد(ص) را به پا دارید. اصحاب از هر سو روى آوردند، تا آن که عثمان را کشتند.
- جبلة بن عمرو ساعدى، نخستین کسى بود که به عثمانْ جسارت و برخورد کرد و با وى با تندی سخن گفت. وی به عثمان گفت: یا خواص و نزدیکانت را رها کن یا تو را به جهنم می فرستم.
- علی(ع) در خطبه 30 نهج البلاغه مى فرمایند: «عثمان استبداد و خودکامگى پیشه کرد، و شما بى تابى کردید و از حدّ گذراندید، و خدا در خودکامگى، و در بى تابى و تندروى، حکمى دارد که تحقّق خواهد یافت».
💠 عایشه و نقش او در شورش و قتل عثمان
- عایشه که بعد از کشته شدن عثمان، مدام روضه مظلومیت او را می خواند و داعیه خون خواهی از او را داشت، اولین کسى بود که عثمان را سرزنش مى کرد و مردم را در کشتن او به طمع انداخت.
- میان عثمان و عایشه کشمکش و دشمنى بود و این از آن جهت بود که عثمان، سهمى را که عمر به عایشه مى داد، کم کرد و سهمش را مانند دیگر زنان پیامبر قرار داد.
- عایشه با تمام توان، اصرار بر کشتن عثمان داشت و مى گفت: «اى مردم! این پیراهن پیامبر خداست که کهنه نشده؛ ولى سنّتش کهنه شده است. پیر خِرِفت را بکشید، خدا او را بکشد».
- عثمان در محاصره بود که مروان نزد عایشه آمد و گفت: ام المومنین! امیر المؤمنین عثمان به تو سلام و رحمت خداوند را مى رساند و مى گوید: مردم را از من دور کن که هر چه بگویى، انجام مى دهم.
- عایشه در حالى که دستمالى در دستش بود و آن را اصلاح مى کرد، گفت: به خدا سوگند، دوست داشتم رفیقت عثمان، در این دستمال بود و درِ آن را مى بستم و در دریا مى انداختم.
- هنگامى که عثمان در محاصره و نزدیکِ کشته شدن بود، عایشه به قصد مکّه بیرون رفت و ابن عبّاس را دید و به او گفت: «اى ابن عبّاس! به تو عقل و زبان داده شده است. پس مبادا مردم را از کشتن این طغیانگر (عثمان)، باز دارى. من مى دانم که او بلاى خاندانش مى شود آن گونه که ابو سفیان در ماجراى بدر، گروهش را دچار بلا ساخت».
- عایشه در راه بازگشت از مکه، وقتی از عبد بن ام کلاب شنید که مردم عثمان را کشتند و بر على بن ابى طالب اتّفاق کردند.
- عایشه گفت: اگر کار براى سَرورت(علی) به انجام رسد، خدا کند که این آسمان بر این زمین فرود آید! مرا باز گردانید!، مرا باز گردانید.
- آن گاه به سوى مکّه باز گشت و گفت: به خدا سوگند، عثمان مظلومانه کشته شد! به خدا سوگند، به خونخواهى اش برمى خیزم!
- ابن ام کلاب گفت: براى چه؟ به خدا سوگند، تو نخستین کسى هستى که سخن خود را تغییر مى دهى و تو بودى که مى گفتى: «پیر خرفت را بکشید که کافر شده است»!
- عایشه امید داشت که خلافت بعد از عثمان به پسر خاله اش طلحه برسد.
📖 مطالعه تفصیلی:
https://makarem.ir/maaref/fa/category/articles/30097
#عثمان #بنی_امیه #ام_المومنین #حکومت
#مدینه #کمیل #معاویه #شام #ابوذر #کوفه
#عبدالله_بن_مسعود #عمار #مقداد #ولید
#صحابه #عدالت_صحابه #طلحه #مکه
#مروان #عایشه #استبداد #خودکامگی
#ابن_مسعود #ابن_عباس #نفاق
__