eitaa logo
نُور*
91 دنبال‌کننده
210 عکس
34 ویدیو
0 فایل
حق‌علی -علیه‌السلام- . . . [زلفِ تو را حکایت ما شانه می‌کند...] . . . . به‌جای کُپی ، خودت خلق کن :) https://daigo.ir/secret/8143380116 *
مشاهده در ایتا
دانلود
این یه سوال و جواب درسی معمولی توی گروه درسی هست به ظاهر . اما کیلو کیلو قند توی دل من آب کرد . نه بخاطر تعریف استاد یا طلبه ها ؛ بخاطر اینکه ثمره دارم میبینم . ثمره‌ی اون همه عقب افتادن از بقیه هم سن و سالام . دارم جبران کردن خدا رو میبینم . که تموم اون حسرتامو جبران کرد و نذاشت من فکر کنم عمرم الکی پای بچه رفته . قند توی دلم آب میشه وقتی ظهرا صدای آل یاسینِ فرهمند میپیچه توی گوشم . وقتی انگیزه ها رو میبینم ، همدلیا رو میبینم . وقتی میبینم خدا چه خوب جبران کننده‌ایه :)
همین دیدنا میشن دلخوشی ، میشن یه بارقه‌ی نور توی دل آدم :)) پ.ن: خداشاهده هی میخواستم جلو خودمو بگیرم به پرحرفی نیفتم ، ولی به گمونم خسته کردم بنده خدا رو 🤪
باید بگذرد . بگذرد تا بفهمیم پسِ تمام نشدن‌ها و شدن‌های نامطلوب خدا چه خیری برایمان قرار داده .
ذوالفقار از بس‌كه مستش ميشود هنگام رزم ؛ گاه چرخى هم اضافى دور حيدر ميزند :))
*
دمِ صبح رفتم کنار در نیمه‌بازِ بالکن . نسیمی نرم نرمک آمد روی گونه‌ام جاخوش کرد ، بعد پاورچین پاورچین خودش را رساند پشت پلک‌هایی که انگار با بستنشان می‌خواستم حجم خنکیِ بیشتری را به جانم بکِشم . یک دفعه ، تنم یخ زد . سرم بی‌هوا چرخید طرفِ نورا . پتو را با پاهایش زده بود کنار . نسیم را از روی صورتم پس زدم . رفتم کنار دخترک . پتو را کشیدم روی پاهایش . از اتاق آمدم بیرون . بساط دفتر و کتابم را روی میز چیدم و شروع کردم به خواندن . یک خط خواندم . دو خط ذهنم پر کشید . سه خط خواندم . یک صفحه ذهنم اشک ریخت . دو صفحه خواندم ، قد یک کتاب زار زدم . ناتوان شدم . عجز پیچید توی استخوان‌هایم . مغزم یخ زد . روحم منجمد شد . انجماد مرا کِشاند سمت آن طفلی که مادرش زیر آوار ماند و دیگر بیرون نیامد ، لرزیدم وقتی رسیدم به آن نوزادی که تن مادرش پاره پاره‌ی ترکش شد . مغزم یخ زد . روحم منجمد شد . توی غزه ماند . حوالیِ تنِ طفلانی که هر قدر پتو بپیچند دورشان باز هم گرم نمی‌شوند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-💔- خواهر همین است ؛ من توی خانه‌ام ، خواهریِ دخترکم را برای خواهر و برادرش دیده‌ام . آتش به جانم افتاد با این فیلم ... پ.ن: من رو ببخشید اگر دم عیدی غم ریختم توی قلمم .
روباه ؛ از عجایب خلقته به نظرم . و من همین چند دقه پیش محوِ این خلقتِ قشنگ بودم 🦊🧡
ساعتِ ۱۷:۳۰ به وقتِ تهران .
نُور*
ساعتِ ۱۷:۳۰ به وقتِ تهران .
با عزیزانتان خداحافظی کنید؛ اما نگران نباشید. چند ساعت دیگر آنها را در جهنم در آغوش خواهید گرفت. _سیدحسن‌نصرالله