😄 #طنـــز_جبهـــه
💠اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً
💟⇐استاد #سرکار گذاشتن بچهها بود.
روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با #دشمن روبهرو میشوید برای آنکه #کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه میگویید؟»
💟⇐آن برادر خیلی #جدی جواب داد: «البته بیشتر به #اخلاص برمیگردد والا خود #عبادت به تنهایی دردی را دوا نمیکند.
💟⇐اولاً باید #وضو داشته باشی،
ثانیاً رو به #قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: «اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدَستَنا یا پایَنا و لا جای حسّاسَنا برحمتک یا ارحمالراحمین»
💟⇐طوری این کلمات را به #عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً #حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:« #اخوی غریب گیر آوردهای؟»
#لبخند_بزن_بسیجی
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
http://eitaa.com/joinchat/4093378561C6faace39d5
#خاطرات_شهدا 🌷
💢 #توسل_به_امام_رضا_علیه_السلام
✍رفته بودیم براے بازدید از موشڪ های
فوق پیشرفته ے #روسی.
🍁وقتی بازدیدمون تموم شد،حسن رو ڪرد به ڪارشناس موشڪی روسیه و گفت: میشه فن آورے این موشڪ رو در
اختیار ما قرار بدید!❓
🍁🌷ژنرال ها و ڪارشناسان روسی #خندیدند و گفتند: #امڪان_نداره این فن آورے 👌فقط در اختیار کشور ماست.
🍁🌷حسن 👌خیلی #جدی و محکم گفت:
ولی ما #خودمون_این_موشڪ_رو_میسازیم
و دوباره صداے خنده ے اونا بلند شد.
🍁🌷وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش ڪردیم نمونه شو بسازیم، ولی نشد. وقتی از
#ساخت_موشک ناامید شدیم ،حسن راهی #مشهدالرضا شد.
🍁🌷خودش تعریف مے ڪرد،
به امام رضا #متوسل شدم و سه روز توی حرم موندم. #روزسوم بود ڪه #عنایت امام رضا رو حس ڪردم و حلقهی مفقوده ڪار
به #ذهنم خطور کرد .
🍁🌷وقتی زیارتم تموم شد دفترچه نقاشی دخترم رو برداشتم و #طرحی رو ڪه به ذهنم رسیده بود ڪشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیش کنم.
🍁🌷وقتی حسن از مشهد برگشت، سریعدست به ڪار شدیم و #موشڪ_رو_ساختیم
ڪه به مراتب از مدل روسی، بهتـر و
پیشـرفتـه تر بود.
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم
👈 #پدر_موشکی_ایران
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan