هدایت شده از 🌹پرواز۷۲۵🌹
#معرفی_کتاب
📚 کتاب " نامیرا "
رمانی با موضوع عاشورا
اثر صادق کرمیار
🆔 @ta_montaha_rahaei
هدایت شده از 🌹پرواز۷۲۵🌹
#معرفی_کتاب
#نامیرا ریشه در مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارد.
مفهومی که می گوید پهنه ی سرزمین کربلا به اندازه ی کل زمین وسعت پیدا کرده و عاشورا همیشه نمیراست.
«نامیرا» داستانی شخصیت محور است؛
رمانی با خرده روایت هایی از تغییر روش،
هدف، آرزو و عاقبت آدم ها.
این روزگار است که آدم ها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن می گذارد
و نویسنده ی نامیرا فقط تصویرساز صادق این رویدادهاست.
نویسنده ی کتاب را به سبک رمان های کلاسیک با شروعی آرام آغاز می کند،
تصویرسازی می کند،
شخصیت ها را یک به یک وارد داستان می کند،
آن ها را معرفی می کند و با داستان پیش می برد.
این اثر درباره دختر و پسری جوانی است که ...
🆔 @ta_montaha_rahaei
هدایت شده از 🌹پرواز۷۲۵🌹
4_5832655223935468945.pdf
حجم:
2.23M
#معرفی_کتاب
🔸رمان " آفتاب در حجاب"
🔺شرحی بر زندگی حضرت زینب
🔺نوشته ی: سید مهدی شجاعی
🔺بافرمت:pdf
🆔 @ta_montaha_rahaei
هدایت شده از 🌹پرواز۷۲۵🌹
#معرفی_کتاب
📚 کتاب " آفتاب در حجاب"
شرحی بر زندگی حضرت زینب
اثر سید مهدی شجاعی
🆔 @ta_montaha_rahaei
#معرفی_کتاب
#کف_خیابون
قسمتی از کتاب :
همه به #خون نیاز دارند...
چه #حق ، چه #باطل ...
حق برای پیشبرد اهدافش...
باطل هم برای پیشبرد اهدافش...
اما باطل، به جون بی گناه و با گناه میفته...
ولی حق، حاضره خودشو فدا کنه تا با خونش بقیه بیدار بشن!
بولتن محرمانه و موثق داشتیم که شورشیا با خودشون گفته بودن: « ما نیاز به 72 نفر کشته داریم... به عدد شهدای کربلا... حتی اگر رژیم ایران این کارو نکنه، خودمون دست به کار میشیم...»
به این پروسه میگن « #شهید_سازی! »...
علاوه بر اینکه باعث لکه دار شدن اسم و قداست شهید و شهادت میشن، خیلی کار روانی میتونستن انجام بدن!
دو سه بار رفتم رو خط ابوالفضل... جواب نمیداد... ولی خاموش هم نبود... معلوم بود که سوار موتوره و داره با سرعت و وسط جمعیت میره... اما باید جواب میداد...
وضعیت اون خیابونا خیلی به هم ریخته بود... همه مونیتورهایی که رو به روم بود، درگیری بود و خون و آتش و زد و خورد... یه جاهایی کار از دست نیروهای انتظامی و امنیتی داشت در میرفت... تعارف که نداریم... حتی کسانی که فریب خورده بودند هم به کمک شورشیا اومده بودن و بچه های بسیجی و مردم عادی و نیروهای نظامی و امنیتی را میزدند...
تا گفتم موقعیت فرعی پنج پلارک... تپش قلب گرفتم... فورا دوربین های اون منطقه را چک کردم... قیامت بود... حتی بچه های بسیج و نیرو انتظامی هم نتونسته بودن در اون منطقه دوام بیارن و چند تا مجروح داشتیم...
گفتم نکنه ابوالفضل خریت بکنه و بیاد موقعیت فرعی پنج... یا ابوالفضل العباس! ... فورا بیسیمو برداشتم... رفتم رو خط ابوالفضل: «ابوالفضل! با محاسبه من چند دقیقه دیگه میرسی وسط قتلگاه فرعی پنج... ابوالفضضضضضضضضل نرو... اونجا قتلگاهه! اونجا منتظر تو و امثال تو هستن!»
دوربینو متمرکز کردم وسط میدون... موقعیت فرعی پنجش... میدیدم که حدودا دویس سیصد نفر با سر و صورت پوشیده، با سنگ و چوب و قمه و شمشیر دارن حرکت میکنند و سر راهشون همه چیزو خراب میکنن و مثل قوم مغول پیش میرن!
شورشیا کل خیابون های اطراف را بند آورده بودند... دو سه تا موتوری که میخواستن رد بشن، نتونستن و با وضعیت خیلی بدی از صحنه فرار کردند... اون طاغیا و یاغیا حتی به شیشه خونه ها و مغازه ها و ماشینای مردم و زن و بچه مردم هم رحم نمیکردن... حالا چه برسه به ابوالفضل....... یا ابالفضل العباس از دهنم نمیفتاد...
تا وقت مردنم هم یادم نمیره... دیدم که ابوالفضل ... بی خبر از همه جا... با سرعت... وارد خیابون اصلی شد... به اون جمعیت ... با اون همه چوب و سنگ و قمه و شمشیر برخورد کرد... نتونست خودشو کنترل کنه... تا میخواست دور بزنه و برگرده... به شدت سُر خورد و از پهلو به زمین خورد....
جو وحشتناکی بود... تا ابوالفضل به زمین خورد، مثل کفتار دویدن به طرف ابوالفضل... هنوز ابوالفضل از سر جاش بلند نشده بود که دو سه نفر با لگد افتادن به جون سر و صورت مثل ماهش... همینجوری زیادتر میشدن... من داشتم با دیدن اون صحنه ها میمردم... ابوالفضل وسط یه مشت کفتار ... یه مشت چوب و چماق به دست... با قمه و شمشیر...
ابوالفضل حتی فرصت نکرد از خودش دفاع کنه... فقط دست و پا میزد ... لا اله الا الله...
#فتنه۸۸
#نهمدیماه
#بصیرت
🆔 @ta_montaha_rahaei
معرفی کتاب
📚 رفیق خوشبخت ما
این کتاب دارای فصول مختلفی است از جمله:
مراحل سیر و سلوک عارفانه شهید حاج قاسم سلیمانی، وصیتنامه آن شهید بزرگوار، خاطراتی که یا خود شهید نقل کرده یا همرزمانش از این شهید بزرگوار نقل کردهاند و... ضمناً بخشی از خاطرات این کتاب برای نخستین مرتبه منتشر میشود.
📙 *لینک مطالعه:*
https://taaghche.com/book/81009
---------------------------------------------------
📚 از چیزی نمی ترسیدم
این کتاب شامل دستنوشتههای شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانهٔ مبارزات انقلابی در سال ۵۷ است.
📙 *لینک مطالعه:*
https://taaghche.com/book/111424
--------------------------------------------------
📚 حاج قاسمی که من میشناسم
از ۱۲ فصل تشکیل شده است. خاطرات از دوران جنگ و حضور به عنوان یکی از نیروهای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی آغاز میشود.
📙 *لینک مطالعه:*
https://taaghche.com/book/114932/%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%85
#معرفی_کتاب
#مکتب_سلیمانی
#روشنگری
#انقلاب_پایدار
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#وحدت
#جامعه_اسلامی
✨ بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان بوشهر
پردیس شهیده بنت الهدی صدر
_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
👈🏻 به ما بپیوندید:
کانال مکتب در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/hamrahbanasim
کانال مکتب در پیامرسان بله:
https://ble.ir/maktab_cfu