ارزشیابی از اساتید در سامانه فعال شده و شرط گرفتن کارت ورود به جلسه ارزشیابی از اساتید هست.
👈🏻سوالی داشتین از آموزش بپرسین.
🌹🌹🌹🌹
لینک کانال دانشگاه فرهنگیان👇🏻
https://chat.whatsapp.com/GjOvD247hcbKm7KWuL8QQp
مکتب|فرهنگیان بوشهر
برنامه امتحانی آموزش ابتدایی ۹۶
آموزش ابتدایی تکمیل ظرفیت ۹۶
#معرفی_کتاب
#کف_خیابون
قسمتی از کتاب :
همه به #خون نیاز دارند...
چه #حق ، چه #باطل ...
حق برای پیشبرد اهدافش...
باطل هم برای پیشبرد اهدافش...
اما باطل، به جون بی گناه و با گناه میفته...
ولی حق، حاضره خودشو فدا کنه تا با خونش بقیه بیدار بشن!
بولتن محرمانه و موثق داشتیم که شورشیا با خودشون گفته بودن: « ما نیاز به 72 نفر کشته داریم... به عدد شهدای کربلا... حتی اگر رژیم ایران این کارو نکنه، خودمون دست به کار میشیم...»
به این پروسه میگن « #شهید_سازی! »...
علاوه بر اینکه باعث لکه دار شدن اسم و قداست شهید و شهادت میشن، خیلی کار روانی میتونستن انجام بدن!
دو سه بار رفتم رو خط ابوالفضل... جواب نمیداد... ولی خاموش هم نبود... معلوم بود که سوار موتوره و داره با سرعت و وسط جمعیت میره... اما باید جواب میداد...
وضعیت اون خیابونا خیلی به هم ریخته بود... همه مونیتورهایی که رو به روم بود، درگیری بود و خون و آتش و زد و خورد... یه جاهایی کار از دست نیروهای انتظامی و امنیتی داشت در میرفت... تعارف که نداریم... حتی کسانی که فریب خورده بودند هم به کمک شورشیا اومده بودن و بچه های بسیجی و مردم عادی و نیروهای نظامی و امنیتی را میزدند...
تا گفتم موقعیت فرعی پنج پلارک... تپش قلب گرفتم... فورا دوربین های اون منطقه را چک کردم... قیامت بود... حتی بچه های بسیج و نیرو انتظامی هم نتونسته بودن در اون منطقه دوام بیارن و چند تا مجروح داشتیم...
گفتم نکنه ابوالفضل خریت بکنه و بیاد موقعیت فرعی پنج... یا ابوالفضل العباس! ... فورا بیسیمو برداشتم... رفتم رو خط ابوالفضل: «ابوالفضل! با محاسبه من چند دقیقه دیگه میرسی وسط قتلگاه فرعی پنج... ابوالفضضضضضضضضل نرو... اونجا قتلگاهه! اونجا منتظر تو و امثال تو هستن!»
دوربینو متمرکز کردم وسط میدون... موقعیت فرعی پنجش... میدیدم که حدودا دویس سیصد نفر با سر و صورت پوشیده، با سنگ و چوب و قمه و شمشیر دارن حرکت میکنند و سر راهشون همه چیزو خراب میکنن و مثل قوم مغول پیش میرن!
شورشیا کل خیابون های اطراف را بند آورده بودند... دو سه تا موتوری که میخواستن رد بشن، نتونستن و با وضعیت خیلی بدی از صحنه فرار کردند... اون طاغیا و یاغیا حتی به شیشه خونه ها و مغازه ها و ماشینای مردم و زن و بچه مردم هم رحم نمیکردن... حالا چه برسه به ابوالفضل....... یا ابالفضل العباس از دهنم نمیفتاد...
تا وقت مردنم هم یادم نمیره... دیدم که ابوالفضل ... بی خبر از همه جا... با سرعت... وارد خیابون اصلی شد... به اون جمعیت ... با اون همه چوب و سنگ و قمه و شمشیر برخورد کرد... نتونست خودشو کنترل کنه... تا میخواست دور بزنه و برگرده... به شدت سُر خورد و از پهلو به زمین خورد....
جو وحشتناکی بود... تا ابوالفضل به زمین خورد، مثل کفتار دویدن به طرف ابوالفضل... هنوز ابوالفضل از سر جاش بلند نشده بود که دو سه نفر با لگد افتادن به جون سر و صورت مثل ماهش... همینجوری زیادتر میشدن... من داشتم با دیدن اون صحنه ها میمردم... ابوالفضل وسط یه مشت کفتار ... یه مشت چوب و چماق به دست... با قمه و شمشیر...
ابوالفضل حتی فرصت نکرد از خودش دفاع کنه... فقط دست و پا میزد ... لا اله الا الله...
#فتنه۸۸
#نهمدیماه
#بصیرت
🆔 @ta_montaha_rahaei
سلام دوستان .وقتتون بخیر این عکسها لیست کسانی هست که برای این کلاسا اسم نوشتن.تو گروهاتون اعلام کنید اگه کس دیگه ای میخواد تا روز چهار شنبه وقت هست تو pv به خانم فاطمه فرجی ۰۹۳۶۱۷۴۵۰۵۲ اطلاع بده.باتشکر🌹