👈 ‌نوشته‌های شما: بالای آخرین یال روی پنجه بلند شدم و چرخیدم به سمت تهران، زیبای دوست داشتنی. محو تماشا بودم که نگاهم گره خورد به قدمهایشان، تند و پیوسته دوشادوش هم می‌آمدند. گه‌گاهی می‌دیدمشون. همیشه باهم، آرام و بی‌صدا می‌آمدن و می‌رفتن. بهشون میخورد که بالای ۶۰ سال داشته باشن. با خودم گفتم: یعنی وقتی جوان هم که بودن همینجوری بودن؟! باهم، همراه و ... . نسیم صورتم رو نوازش کرد و یادم انداخت که باید ادامه بدم. برگشتم سمت قله و راهم رو ادامه دادم. وقتی رسیدم، قله بازارچه‌ای بود. انگار نسیم، شلوغی شهر رو با خودش آورده بود اینجا. یه گروه میزدن و می‌رقصیدن. یه عده هم طوری چسبیده بودن به تابلوی قله که انگار حاجت میده، هی عکس پشت عکس. یه صف طولانی هم درست کرده بودن که مبادا یه وقتی حقی ناحق بشه. یه عده هم حلقه زده بودن دور هم و نرمش می‌کردن. کمی آن طرف‌تر، محفل شعر و ادب بود. دلم یه کنج خلوت می‌خواست. کمی آن طرف‌تر یه گوشه دنج پیدا کردم. رفتم و نشستم. غرق در دنیای سکوتم بودم که آمد جلو و سلام کرد. گفت: میتونم اینجا بشینم. آنجا خیلی شلوغه. نمیخواستم خلوتم بهم بخوره اما می‌خواستم از زندگیشون سردر بیارم. حالا که با پای خودش آمده چرا که نه... با دست اشاره کردم به زمین و گفتم: زمین خداست. نشست روی زمین. یه نگاهی به چپ و راستش کردم و گفتم: پس همسرتون؟! داره میاد. ماشاءالله به شما خداقوت همیشه باهمید جوابی نداد. مردی بلندقد به ما نزدیک شد. سلام گرمی کرد و باهاش دست داد. بدون هیچ مقدمه‌ای بهم گفت: ماجرای زندگیشون رو میدونی؟! گفتم: نه گفت: رسیدن به همسرش قصه قشنگی داره رو کرد بهش و گفت بگو براش دیگه گفتم جدا لبخندی زد. گفت من عاشق زنم بودم اما هر چی میرفتم خواستگاری باباش قبول نمیکرد. می‌گفت تا دختر بزرگم شوهر نکنه این رو شوهر نمیدهم. چند سال گذشت و دختر بزرگش شوهر نکرد. یه روز داداش کوچیکم بهم گفت: چیکار میخوای بکنی؟! اینطوری که نمیشه؟! چرا نمیشه؟! دیدی که باباش چی گفت. گفت تا دختر بزرگش ازدواج نکنه نمیذاره بری خواستگاری دختر کوچیکش. حالا چیکار میخوای بکنی؟! صبر. تا کی؟! تا هر وقت که لازم باشه. بیشتر از هشت سال؟! دوسش دارم میفهمی؟! منم تو رو دوس دارم داداش، یه کم فکر کن عمرت داره میره. من فکرام رو کردم بهش قول دادم. داداشم رفت تو فکر و دیگه هیچی نگفت. بعد از مدتی آمد و گفت: من تصمیمم رو گرفتم من میرم خواستگاری خواهرش. من رو میگی از تعجب دهنم باز مونده بود با چشمای گرد شده پرسیدم یعنی الان با برادرتون باجناق هستید؟! خندید و گفت آره یهووو ساکت شدم. انگار کشفی کرده باشم دوباره پرسیدم. یعنی برادرتون کوچکتر از خواهرزنتونه؟ جواب نداد. کنجکاوی مثل خوره افتاده بود به کله‌ام. برای اینکه به جواب برسم دوباره پرسیدم خب برادرتون چند سال از شما کوچکتره؟! هشت سال پس با این حساب برادر شما از همسرش باید بزرگتر باشه درسته؟! تفاوت سنی شما با خانمتون چقدره؟ یه نگاهی به اطراف کرد و گفت: از شلوغی خیلی خوشش نمیاد. بلند شد و گفت برم دیگه تنها نباشه باید برگردیم پایین. منی که همچنان هنوز درگیر حساب سن باجناقها بودم با خنده گفتم: به سلامت زوج عاشق... برای اینکه قلم روان و خوبی داشته‌باشید در کانال "نهضت مردمی مکتب اسلامی" #قسم_به_قلم را دنبال کنید. 🔻 نهضت مردمی مکتب اسلامی @maktab_eslami

♨️ خوانش و بررسی کتاب «تعلیم و تربیت توحیدی و خانواده‌محور با تمرکز یک الگوی مردمی» ✔️ با حضور حجت‌الاسلام محمد اسماعیل‌زاده (نویسندۀ کتاب و مسئول نهضت مردمی مکتب اسلامی) 📆 یکشنبه‌ها ساعت 19 🔻 لینک جلسه https://event.alocom.co/class/mohammad.dareini/omomi جهت سفارش اینترنتی کتاب با ارسال رایگان کلیک کنید. 🔻 مکتب اسلامی | شبکه ای خانواده محور برای تحول در نظام آموزش و پرورش کشور @maktab_eslami

➖مجموع واریزی ها تا این لحظه : 26.850.000 تومان ➖یک قطعه طلا ➖تعداد واریزی ها: 45 مورد 🔻طرح هدیه به مادران و همسران لبنانی ادامه دارد... 6037997521655820 محمد صادق کوشکی 🔻مکتب اسلامی | الگویی عملیاتی برای تحقق تعلیم و تربیت توحیدی @maktab_eslami

📌 تا دقایقی دیگر ♨️ خوانش و بررسی کتاب «تعلیم و تربیت توحیدی و خانواده‌محور با تمرکز یک الگوی مردمی» ✔️ با حضور حجت‌الاسلام محمد اسماعیل‌زاده (نویسندۀ کتاب و مسئول نهضت مردمی مکتب اسلامی) 🔻 لینک جلسه https://event.alocom.co/class/mohammad.dareini/omomi 🔻 مکتب اسلامی | شبکه ای خانواده محور برای تحول در نظام آموزش و پرورش کشور @maktab_eslami

هدیه‌های شما به مادران سوری و لبنانی طی روزهای آینده به دستشان خواهد رسید. نامه‌های شما هم همراه هدیه ارسال خواهد شد. 🔻هنوز فرصت مشارکت در این امر خیر هست: @msadegh_kooshki 🔻پرداخت کمک های نقدی 6037997521655820 محمدصادق کوشکی 🔻 مکتب اسلامی | الگویی عملیاتی برای تحقق تعلیم و تربیت توحیدی @maktab_eslami

📝 قسَم به قلم ❓ چطور قلم خوبی داشته باشیم؟ قلمی که خداوند به عظمت آن قسم خورده است. در کانال "نهضت مردمی مکتب اسلامی" دنبال کنید: #قسم_به_قلم نهضت مردمی مکتب اسلامی @maktab_eslami

#قسم_به_قلم برای عزیزانی‌ست که به نوشتن علاقه دارند، در هر سنی و در هر سبک نوشتنی که دوست دارند. قسم به قلم ابتدا راه و رسم نوشتن را نشان می‌دهد به شکلی که نوشتن مثل نفس کشیدن برایتان عادی و البته حیاتی باشد. هشتگ #قسم_به_قلم را دنبال کنید تا بعد از گذر از مرحلهٔ اول نوشتن، عضو انجمن نویسندگان قسم به قلم شوید. تمرین‌ها را انجام بدهید و ارسال کنید تا عضو گروه قسم به قلم شوید. 🔻 نهضت مردمی مکتب اسلامی @maktab_eslami

🔰آموزش لهجه شامی (لبنانی، سوری، فلسطینی) 🎙توسط حجت‌الاسلام محمد یزدانی ✅شامل سه ترم و هر ترم 12 جلسه ✅مزایای دوره : 1_ارائه و ضبط آموزش کاربردی 2_ارتباط بین المللی برای هر متعلم زبان 3_تسهیلات سفر به منطقه شامات برای تبلیغ و عملیات میدانی 🔻جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر از طریق آیدی زیر اقدام کنید. @Tabeen110_313 ✅به مناسبت ایام ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها ثبت نام در این دوره از تخفیف ویژه برخوردار خواهد بود. 💠هزینه این ترم با تخفیف ویژه 300 تومان خواهد بود. 👌این هزینه به صورت عام صرف امورات خیر و تمدنی با محوریت مقاومت خواهد شد. ⌛️مهلت ثبت نام: ۷ دی‌ماه 🔻 نهضت مردمی مکتب اسلامی @maktab_eslami

⁉️😭 مامان خُب من توی خونه چی‌کار کنم؟ 🔰خیلی از پدرو مادرها وقتی می‌خواهند در مسیر مکتب اسلامی قرار بگیرند و سبک زندگی مکتبی داشته باشند، می‌گویند «خب فرزندمون توی خونه چه کارهایی بکنه که خسته نشه یا حوصله‌اش سر نره؟»⁉️ ❇️راست هم می‌گویند، باید ماها بگوییم که حکمتجویان مکتب اسلامی، صبح تا شب را چطوری می‌گذرانند. 💠شما برای ما بگویید صبح تا شب یک حکمت‌جو چطور پیش می‌رود؟ #فعالیت_مکتبی ❓چه کاری می‌کند؟ ❓چه مسئولیتی به او می‌دهید؟ ❓چه نقشی در خانه یا اجتماع دارد؟ 👌به تفکیک دختر و پسر هم بگویید که چه بهتر. @khadem_maktab 🔻مکتب اسلامی الگویی خانواده محور جهت تحول تعلیم و تربیت @Maktab_eslami

♨️ ‏آموزش اعمال یداوی «دلک و غمز مقدماتی» 👌 همراه با اعطای مدرک 🌹 با اعطای هدیۀ نقدی به برگزیدگان دوره 🔸 دورۀ 76 در #تهران 🔹مدرس: سیدمحمدمحسن عابدی ❗️ظرفیت کلاس فقط ۲۵ نفر 🔻 با بررسی غالب دوره‌های مشابه در کشور، سعی شده بهترین دوره موجود ارائه شود: 🔻 سرفصل‌های دوره: اصلاح تخصصی اسکلت و فیزیک بدن شناخت اعضای بدن، تئوری و تخصصی اصلاح درد های گردن اصلاح ستون فقرات تعادل گیری جااندازی ناف با بررسی علمی روش‌های قولنج‌گیری تول‌گیری و ... 📌 تهران، مجیدیه جنوبی 📆 13 و 14 دی‌ماه 1403 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر: https://shafiye.ir/202205142478 اندیشکده بین المللی طب اسلامی دانشگاه مجازی طب اسلامی | عضو شوید🔻 https://eitaa.com/joinchat/3241869397C786926af21

نوشته‌های شما: تمرینی که دادم را اینجا بخوانید، شما هم به #قسم_به_قلم بپیوندید: من نوشتن را از بچگی دوست داشتم یکی از عموهایم در جبهه حق علیه باطل شهید شده بودند.. هر وقت ناراحت بودم و تنها میشدم با عمویم حرف میزدم و گاهی روی برگه می‌نوشتم و چون نمیخواستم دست کسی بیفتد آن را پاره میکردم چند بار در نصیحت به خواهر بزرگم نامه هایی نوشتم و جوری نوشتم که او نفهمد من نوشتم(در خیال خودم فکر میکردم نمیفهمد من نوشتم) جوری می‌نوشتم که یعنی فرشته ها برای خواهرم نوشته اند الآن که فکر میکنم یادم می آید درباره نماز نخواندن خواهرم بود واقعا خیلی خنده دار است و جالب این است که نامه ها را در چمدان لباس های خواهرم می انداختم تا اینکه یک روز دیدم خواهرم درحالی که دوستش در کنارش بود به من گفت دیگر از آن نامه ها نمی نویسی من خیلی ناراحت شدم تازه آن موقع فهمیدم که علاوه بر اینکه میدانسته من نامه ها را می نویسم همراه دوستش آنها را می‌خوانده دیگر ننوشتم در سالی که دانشگاه بودم کلاس روش نویسندگی گذاشته بودند و من هم شرکت کردم قرار شد خاطرات روزمره خودمان را به زبان طنز بنویسیم من خیلی تلاش کردم و چند جلسه نوشتم وقتی به استاد نشان دادم اول که از من خیلی ایراد گرفت و بعد زیاد توجهی به نوشتن من نداشت در حالی که من همه ی آن نوشته ها را با عشق نوشته بودم از آن روز تا به حال ننوشته ام الآن یادم آمد دوران دبیرستان هر اتفاقی که می افتاد در دفترچه کوچکی که خودم آن را درست کرده بودم می‌نوشتم با ثبت روز و تاریخ من فکر میکنم عواملی مثل تشویق نکردن و اهمیت ندادن به نویسه ها و ترس از مسخره کردن دیگران باعث می‌شود که ما از نوشتن بترسیم و دیگر ننویسیم 🔻 نهضت مردمی مکتب اسلامی @maktab_eslami

♨️ اوّلین مخاطب نوشته‌هایت! آیا از اینکه در جمع کسی عیبت را بگوید خوشت می‌آید؟ اصلاً تا حالا در همچنین موقعیتی قرار گرفته‌ای؟ عیب‌های خودت را بنویس. خودت را به انتقاد بکش و همه را بنویس. اصلاً خودت را بگذار جلوی خودت! و شروع کن در مورد خودت نوشتن. «امروز خیلی حالم گرفته بود، هر چه فکر می‌کنم همه‌اش تقصیر...» شاید باز هم این سؤال را بپرسی: «خب می‌نویسم، کی اینها را می‌خواند؟ اصلاً نمی‌توانم این‌ها را به کسی بدهم تا بخواند، چون خصوصی است.» ولی از تو که از اوّل #قسم_به_قلم همراه شده‌ای این سؤال کمی بعید است. اوّلاً مهم نوشتن است و نوشتن، این‌ها همه بهانه‌ای است برای نوشتن. برای این‌که نگویی من چیزی برای نوشتن ندارم. ثانیاً چرا کسی پیدا نشود تا این‌ها را بخواند؟! اوّلین نفرش خودت هستی. بله. نوشتن دربارۀ خودت، خیلی می‌تواند به تو کمک کند تا خودت را بشناسی. اگر حالات و روحیّات خودت را در موقعیت‌های مختلف ثبت کنی، بعدها با مطالعۀ این یادداشت‌ها، می‌توانی در فرصت‌های مشابه تصمیم درست بگیری و احساس بهتری از سابق داشته باشی. مثلاً خودِ من، بعد از اینکه بارها در مورد خودم و عیب‌هایی که به نظرم می‌رسید نوشتم، به این نتیجه رسیدم که ... (نتیجه‌اش خصوصی بود :) حالا شگفت‌انگیزترین قسمتش می‌دانی کجاست؟ من بعداً از همان یادداشت‌هایم داستانی نوشتم و خیلی‌ها مرا به خاطر آن داستان تشویق کردند. یادداشت‌هایی که اوّل برایم خیلی بی اهمیّت بودند. ولی واقعیتی از زندگی بودند که خیلی‌ها آن را می‌فهمند و از خواندن آن لذّت می‌برند. مطمئن باش اگر تو از خواندن چیزی لذّت می‌بری دیگران هم لذّت می‌برند، البته انتظار نداری که همۀ مردم دنیا اینطوری باشند؟! چون یک شاه‌کار ادبی هم هیچ وقت همۀ مردم دنیا را راضی نمی‌کند. پس تمرین را انجام بده و از آنجایی بعید می‌دانم نتیجۀ این تمرین را برایم بفرستی، امّا حسّی که از انجام این تمرین داشتی را برایم بنویس: @qalam1403 ✔️#قسم_به_قلم باشگاه و انجمنی است برای کسانی که دوست دارند اوّل قلم خوبی پیدا کنند و بعد مدام برای خودشان و دیگران بنویسند. در نهضت مردمی مکتب اسلامی دنبال کنید. 🔻 نهضت مردمی مکتب اسلامی @maktab_eslami