🔺#انفاق_طلا برای جبهه مقاومت از خانواده ای در مکتب اسلامی #اسفراین
♨️تا الان تعداد مشارکت ها به
1⃣7⃣1️⃣مورد رسید.
🔻 شما هم میتوانید در ثواب این کار شریک باشید:
@msadegh_kooshki
🔹 خادمان مکتب اسلامی تصمیم دارند جهت کمک به جبهه مقاومت پویشی را برای جمعآوری طلا راه اندازی کرده و در جهت خدمت به اهالی کشورهای جبههٔ مقاومت هزینه کنند.
🔻 مکتب اسلامی | الگویی عملیاتی برای تحقق تعلیم و تربیت توحیدی
@maktab_eslami
هدایت شده از مکتب اسلامی
📝 قسَم به قلم
❓ چطور قلم خوبی داشته باشیم؟
قلمی که خداوند به عظمت آن قسم خورده است.
در کانال "نهضت مردمی مکتب اسلامی" دنبال کنید:
#قسم_به_قلم
نهضت مردمی مکتب اسلامی
@maktab_eslami
D1738565T13768538(Web).mp3
9.22M
🎙 بشونید | کتاب صوتی "خسی در میقات" فصل اوّل
جلال آل احمد وقتی به سفر حج میرود تحوّل زیادی در زندگیاش رخ میدهد؛ سفرنامۀ "خسی در میقات" از جلال آل احمد که مربوط به سفر حج اوست، در عین سادگی و روان بودن، به خوبی سفر حج را به تصویر میکشد.
جلال از نویسندگان بزرگ فارسی است، او بدون اینکه درگیر لفّاظیها و پیچیدهنویسیهای مرسوم در مدرسه و زنگ انشاء شود شده است یک نویسندۀ بزرگ و البته خوشنام.
یکی از راههای نویسندهشدن، خواندن کتابهای خوب است. کتاب "خسی در میقات" هم کتاب خوبی است پس بخوانید.
در کانال "نهضت مردمی مکتب اسلامی" مجموعۀ #قسم_به_قلم را دنبال کنید تا قلم روان و خوبی پیدا کنید.
نهضت مردمی مکتب اسلامی
@maktab_eslami
مکتب اسلامی
📝 قسَم به قلم ❓ چطور قلم خوبی داشته باشیم؟ قلمی که خداوند به عظمت آن قسم خورده است. در کانال "نهضت
😱 بیا امشب کمی در مورد ترس از نوشتن حرف بزنیم.
تو بگو، چرا ترس از نوشتن داری؟
@qalam1403
مکتب اسلامی
😱 بیا امشب کمی در مورد ترس از نوشتن حرف بزنیم. تو بگو، چرا ترس از نوشتن داری؟ @qalam1403
ترس از نوشتن مانع بزرگی است. این ترس هم بیشتر ترسی ذهنی است. یعنی یکجور خوره است که میافتد به جانت و ولکن هم نیست.
«اگه بخونم و همه مسخرهام کنن چی؟ اگه بخونم و غلط داشته باشم ... اگه نوشتۀ فلانی از من بهتر بود ... اگه یکی بدش بیاد و ناراحت بشه ...»
امام علی علیهالسلام توصیه میکنند که اگر از چیزی میترسی خودت را بینداز داخلش.
این ترسها و فکرها همهاش خیالی و غیرواقعی است.
بله تو نباید با نوشتهات کسی را مسخره کنی، یا نوشتۀ تو نباید باعث مسخره کردنت بشود ولی ولی ولی ولی نمیدانم باید چی بنویسم، من همین الآن که دارم برای مخاطبین #قسم_به_قلم مینویسم ذهنم جمع و جور نمیشود ولی بر ترس از نوشتنم غلبه کردهام و به این فکر نمیکنم که الآن مخاطبین از این بههمریختگی بدشان میآید و ... بالاخره همانطور که وقتی من مریضم و یا خوابم یا حال روحی خوبی ندارم، طرز صحبتکردن و رفتارم هم تغییر میکند و دیگران این را درک میکنند میدانند که وقتی ساعت 23:37 دقیقه با خستگی بعد از مهمانیهای پیشواز شب یلدا داری مینویسی هوش و حواس برایت نمیماند.
الغرض داشتم از ترس از نوشتن حرف میزدم، نترس. نه قرار است تو با نوشتهات در همان قدم اوّل، کسی را هدایت یا گمراه کنی و نه کسی از یک نویسندۀ نوپا انتظار نوشتن بی خطا دارد؛ قرار هم نیست همین اوّل کاری نوشتههای تو را در روزنامههای کثیرالانتشار یا بخش خبری ساعت 21 پخش کنند که؛ اوّل برای خودت بنویس و بعدش هم جایی را برای انتشار نوشتههایت پیدا کن که کمی درک کنند و همان اوّل توی برجکت نزنند.
البته که اگر صبور باشی و از همان اوّل خودت را بیندازی در میدان بزرگ و کلّی حرف بشنوی زودتر رشد میکنی، چون به استقبال انتقادها و اشکلات دیگران از نوشتهات میروی و برای حل آن تلاش میکنی.
بیا امشب در مورد ترس از نوشتن بنویسیم. خیلی راحت جملۀ زیر را ادامه بده:
«من از نوشتن میترسم چون ...» یا «دلایل ترس از نوشتن را روی کاغذ بنویس»
ضمنا ترس به دلت راه نده، لازم نیست بفرستی برای کسی، فقط برای خودت بنویس امّا اگر ترست ریخت بفرست به @qalam1403 .
در کانال "نهضت مردمی مکتب اسلامی" مجموعۀ #قسم_به_قلم را دنبال کنید تا قلم روان و خوبی پیدا کنید.
نهضت مردمی مکتب اسلامی
@maktab_eslami
😱 ترس از نوشتن
در بخش ششم #قسم_به_قلم بخوانید.
نهضت مردمی مکتب اسلامی
@maktab_eslami
انا لله و انا الیه راجعون
با تأسف و تأثر فراوان درگذشت کربلایی امیرحسین مهدوی ارفع، فرزند برادر بزرگوار حجتالاسلام والمسلمین مهدوی ارفع را به اطلاع شما عزیزان میرسانیم.
خداوند این خادم اهلبیت علیهمالسلام را قرین رحمت واسعه خود نموده و با سیدالشهداء علیه السلام محشور گرداند.
همچنین این اتفاق تلخ را خدمت برادر بزرگوارمان حجتالاسلام مهدوی ارفع، تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای ایشان صبر بر این مصیبت را آرزومندیم.
نهضت مردمی مکتب اسلامی
🔻 مکتب اسلامی | الگویی عملیاتی برای تحقق تعلیم و تربیت توحیدی
@maktab_eslami
نوشتههای شما:
تمرینی که دادم را اینجا بخوانید، شما هم به #قسم_به_قلم بپیوندید:
من از نوشتن میترسم چون درباره چیزهایی مینویسم که خیلیها آن را بد میدانند. چون درباره تابوها مینویسم، و درباره چیزهایی که دیدگاه دیگران نسبت به آنها معمولا بسیار متعصبانه یا کاملا مخالف است. تاحدودی هم به آنها حق میدهم اما این منم و این هم روش نوشتن من است. نمیتوانم در مورد چیزی بنویسم که علاقهای به آن ندارم و خودم را تبدیل به مترسکی کنم که فقط ظاهری از یک انسان را دارد و هیچ وقت تبدیل به آن نشده و نمیشود. اگر چیزی که دوست دارم را ننویسم، من دیگر نویسنده نیستم، حتی در کوچکترین ابعادش. هیچوقت هم نخواهم شد.
من از نوشتن میترسم چون دوست دارم دیگران نوشتههایم را دوست داشته باشند. این خواسته بزرگ و غیرممکنی است اما در پس این خواسته، من درواقع چیز دیگری را که حتی غیرممکن تر است میخواهم. من دوست دارم به من احترام بگذارند، یعنی به خاطر نوشتنم به من احترام بگذارند. طی مدتها با خودم تمرین کرده ام که از انتقاد شنیدن فراری نباشم و سعی کنم از آن استفاده کنم، اما وقتی میبینم بحث از انتقاد نسبت به قلمم فراتر رفته و دارند شالوده اصلی فکر و ذهن من که باعث نوشتنم شده را زیر سوال میبرند، کنترل خودم برای عصبی نشدن واقعا سخت است. عصبی شدنی که منجر به ناراحتیام میشود و در پایان روز، من بقچهپیچ شده در یک پتو، داخل اتاقم نشستهام و به خاطر آن حرفها حرص میخورم.
من همچنین از نوشتن میترسم چون رازهای درونی مرا آشکار میکند. وقتی مینویسم، شخصیتهای داستانم هرکدام بخشی از وجود من هستند و میتوانند مخفیترین یا تاریکترین ابعاد ذهن من را نشان دهند. این موضوع مرا محتاط میکند. مطمئنم هنوز وقت این نرسیده که همه از افکار درون مغز من خبردار شوند و احتمالا هیچوقت هم وقتش نخواهد رسید. شاید باید بیشتر از اینها روی خودم کار کنم، روشهای بیشتری را به کار بگیرم و شخصیتهایی را بشناسم که هرگز بخشی از من نبوده و نخواهند بود.
🔻 مکتب اسلامی | الگویی عملیاتی برای تحقق تعلیم و تربیت توحیدی
@maktab_eslami
نوشتههای شما:
تمرینی که دادم را اینجا بخوانید، شما هم به #قسم_به_قلم بپیوندید:
سلام
سال هاست که برای خودم مینویسم.
از همان کودکی اولین مخاطب نوشته هایم مادرم بود.
همیشه تشویق میکرد و میگفت اطمینان دارد من شاعر و نویسنده خوبی میشوم.
تا رسید به مدرسه!
اینجا بود که گفتند نه! اول ریاضی... حتی توی کلاس فارسی و نگارش هم به آنچه که توانایی اش را داشتم کسی اهمیت نداد.
گفتید ترس از نوشتن؛ مدرسه باعث ترس من شد.
باز هم دست از قلم نکشیدم.
یعنی نمیتوانستم چون نوشتن موجب قوت روحی ام شده بود و منه درونی ام بود.
طولی نکشید که ازدواج کردم و مخاطب نوشته هایم همسرم شد.
کم کم جرئت پیدا کردم و خواستم با نوشتن خدمت کنم، پس شروع کردم به نوشتن متن های کوتاه در مورد هر شخص و برایشان هر از چند گاهی ارسال کردم.
الحق و والانصاف خوشحال میشدند و انرژی میگرفتند.
اینقدر برای خودم نوشتم و نوشتم و نوشتم که حالا در این سن و سال کم دفتر های زیادی از لحظات سخت و آسان زندگی ام سیاه شد.
بله...
نوشتن حال مرا خوب میکند
خیلی خوب...
آنقدر خوب که وقتی مینشینم پای دفتر و قلم مثل کبوتری سفید که آزادانه پرواز میکند،در آسمان خیالم میچرخم و آرامش میگیرم.
🔻 مکتب اسلامی | الگویی عملیاتی برای تحقق تعلیم و تربیت توحیدی
@maktab_eslami