#زعیم_حوزه_ها_۲
#ضرورت_فلسفه_۱
امام خامنه ای عزیز سلام الله:
«فلسفه، وسیله و نردبانی است که انسان را به معرفت الهی و خدا میرساند، پالایش می کند و در انسان اخلاق به وجود می آورد.
_ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفهی ملاّ صدراست؛ یعنی راهی که ملاّ صدرا آمده، راه درستی است. آن فلسفه است که انسان را وادار میکند هفت سفر پیاده به حج برود و به همهی زخارف دنیوی بی اعتنایی کند.
_البته نمیخواهیم بگوییم هرکس در این دستگاه فلسفی قرار نداشته باشد، اهل دنیاست، نه! اما این راه خوبی است. راه فلسفه باید راه تدیّن و افزایش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد.
_این را باید در آموزش فلسفه، در تدوین کتاب فلسفی، در درس فلسفی و در انجمن فلسفه رعایت کرد.
_اهل فلسفهای که ما قبلاً دیده بودیم، همه همینطور بودند؛ کسانی بودند که از لحاظ معنوی و الهی و ارتباطات قلبی و روحی با خداوند، از بقیهی افرادی که در زمینههای علمىِ حوزه کار می کردند، بهتر و زبدهتر و شفّاف تر بودند»
29/10/82
مکتب امامین انقلاب
@maktab_imamayn1404
#زعیم_حوزه_ها_۳
#ضرورت_فلسفه_۲
امام خامنه ای عزیز سلام الله علیه:
«فلسفهی اسلامی، فقه اکبر است؛ پایهی دین است؛ مبنای همهی معارف دینی در ذهن و عمل خارجی انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد»
۸۲/۱۰/۲۹
@maktab_imamayn1404
#زعیم_حوزه_ها_۴
#ضرورت_فلسفه_۳
📚«امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفی ما در جامعه و بین علمای دین محدود است. با بودنِ استادی مثل آقای طباطبایی، جا داشت امروز تعداد زیادی استاد درجهی یک از تلامذهی ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم. آقای طباطبایی فرد فعّالی بود؛ بنابراین جریان فلسفیای که به وسیلهی ایشان پایهگذاری شد، باید به شکل وسیعی گسترش پیدا میکرد، که نکرده است.»
۸۲/۱۰/۲۹
@maktab_imamayn1404
#زعیم_حوزه_ها_۵
#ضرورت_فلسفه_۴
« _امام (رضوان اللَّه عليه) چكيده و زبدهٔ مكتب ملّا صدراست؛
_از مبانى ملّا صدرا،- اگر نگوييم از همهٔ اينها، از بسيارى از اينها- مى شود يك دستگاه فلسفىِ اجتماعى، سياسى و اقتصادى درست كرد».
@maktab_imamayn1404
#زعیم_حوزه_ها_۶
#ضرورت_فلسفه_۵
«مكتب فلسفي صدرالمتألّهين همچون شخصيت و زندگي خود او، مجموعهٔ در هم تنيده و به وحدت رسيدهٔ چند عنصر گرانبها است. در فلسفهٔ او از فاخرترين عناصر معرفت يعني عقل منطقي، و شهود عرفاني، و وحي قرآني، در كنار هم بهره گرفته شده، و در تركيب شخصيّت او تحقيق و تأمّل برهاني، و ذوق و مكاشفهٔ عرفاني، و تعبّد و تديّن و زهد و أنس با كتاب و سنّت، همه با هم دخيل گشته؛
_همان گونه كه فلسفهٔ صدرايي - كه خود او بحق، آن را حكمت متعاليه ناميده - در هنگام پيدايش خود، نقطهٔ اوج فلسفهٔ اسلامي تا زمان او و ضربه ای قاطع بر حملات تخريبي مشكّكان و فلسفه ستيزان دورانهاي ميانهٔ اسلامي بوده است، امروزه پس از بهره گيري چهار صد ساله از تنقيح و تحقيق برجستگان علوم عقلي، و نقد و تبيين و تكميل در حوزههاي فلسفه، و ورز يافتن با دست تواناي فلاسفهٔ نامدار حوزههاي علمي بويژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها استحكام بلكه شادابي و سرزندگي مضاعفي گرفته و ميتواند در #جايگاه_شايستهٔ خود در #بناي_فرهنگ_و_تمدن، بايستد و چون خورشيدي در ذهن انسانها بدرخشد و فضاي ذهني را تابناك سازد».
@maktab_imamayn1404
#زعیم_حوزه_ها_۷
#ضرورت_فلسفه_۶
امام خامنه ای عزیز سلام الله علیه:
«مكتب فلسفي صدرالمتألّهين همچون همهٔ فلسفهها در محدودهٔ مليت و جغرافيا نمی گنجد و متعلق به همهٔ انسانها و جامعهها است. همواره همهٔ بشريت به يك چهارچوب و استخوان بندی متقن عقلانی براي فهم و تفسير هستی نيازمندند. هيچ فرهنگ و تمدنی بدون چنين پايهٔ مستحكم و قابل قبولی نمی تواند بشريت را به فلاح و استقامت و طمأنينهٔ روحي برساند و زندگي او را از هدفی متعالی برخوردار سازد. و چنين است كه بگمان ما فلسفهٔ اسلامی بويژه در اسلوب و محتوای #حكمت_صدرایی، جاي خالی خويش را در انديشهٔ انسان اين روزگار می جويد و سرانجام آن را خواهد يافت و در آن پابرجا خواهد گشت.
_ ما ايرانيان بيش از همه به اين فلسفهٔ الهی، وامدار و بيش از همه در برابر آن مكلّفيم. دوران ما با دميدن خورشيدی چون امام خمينی كه يگانهٔ دين و فلسفه و سياست و خود يكی از صاحبنظران برجسته در حكمت متعاليه بود، و نيز با حوزهٔ درسی و تحقيقی پربركت حكيم علامهٔ طباطبایی كه استاد يگانهٔ مبانی #ملاصدرا در طول سی سال در حوزهٔ قم به شمار می رفت، و تلاش تلامذه و هم دوره های آنان، بی شك دورهٔ با بركتی براي فلسفهٔ الهی است. و اكنون بر پايی اين گردهمایی بزرگ از فرزانگان ايرانی و غير ايراني مژدهٔ آگاهی های ژرف تر و گسترده تری در باب فلسفهٔ ملاصدرا مي رساند».
01/ 03/ 1378
@maktab_imamayn1404
#زعیم_حوزه_ها_۸
#ضرورت_فلسفه_۷
«فقاهت، يك روش و شيوهٔ استنباط است؛ علم است. اين علم را بايد آموخت. براى همه، راه باز است كه دين را ياد بگيرند و از آن استنباط كنند؛
اما استنباط از دين، يك روش علمى دارد و كار عاميانه اى نيست. هركس از هرجا رسيد نمی تواند از قرآن و سنّت استنباط كند.
دانش اصلى روحانيت، فقاهت است. البته #فلسفه_و_عرفان_اسلامى نيز هست كه هر دو به معناى وسيع فقاهت، داخل در فقاهت اند».
10/8/74
@maktab_imamayn1404
#زعیم_حوزه_ها_۹
#ضرورت_فلسفه_۸
«من قبلاً در جمع آقایان راجع به فلسفهی ملاصدرا مطالبی گفتم و خب، یکی دو تا کارِ خوب شد. جناب آقای مصباح هم یکی از کتابهائی را که یکی از آقایان نوشتند - آقای عبودیت - که خلاصهی آراء ملاصدرا در مسائل گوناگون فلسفی است، برای من آوردند. اینها خوب است، اما کم است. به یک کتاب اکتفاء نشود؛ از نگاههای مختلف نوشته شود. در خود فلسفهی ملاصدرا، در بخشهای مختلف میتواند یک منظومهسازیهائی بشود. عین همین قضیه، در مورد فلسفهی اشراق است؛ عین همین قضیه، در مورد فلسفهی مشّاء است. ما باید منظومهسازی کنیم. بالاخره مجموعهی تفکرات فلسفی و عرفانی ابنسینا با همدیگر همراه است، غیر قابل انفکاک است. اینها چیست؟ کسی بخواهد اینها را بداند، حتماً لازم نباشد که برود بنشیند مثلاً «شفاء» را بخواند؛ این خیلی لازم نیست. گاهی اوقات خواندن کتابی که در هزار سال پیش نوشته شده است، با ادبیات آن روز، با مشکلاتی که فهم این کلمات دارد، اصلاً خودش تضییع وقت محسوب میشود؛ ممکن است افرادی را از فلسفه دور کند؛ در حالی که اگر شما بنشینید مثلاً یک کتابی دربارهی آراء فلسفی ابنسینا تبیین کنید، از آراء او منظومهسازی کنید، این مسلّماً جاذبهی زیادی خواهد داشت. این جزو کارهای لازم است، اما این کار در حوزه انجام نمیگیرد. خب، مرحوم آقای طباطبائی این کار را در «بدایة» و «نهایة» به یک شکلی انجام دادند؛ منتهیٰ این کارِ آقای طباطبائی است، این که کار نهائی نیست؛ کار یکی از بزرگانِ این قضیه است؛ و تازه، آراء خود آقای طباطبائی است، آراء ملاصدرا نیست؛ یعنی در کتاب «بدایة» و «نهایة» برای آراء ملاصدرا منظومهسازی نشده، بلکه خود ایشان نظراتی دارند، نظرات ابتکاری هم دارند، حرفهای خاصی هم دارند، چیزهائی هم اضافه کردند، اینها را ایشان بیان کردند. فرق میکند که انسان خودش در فلسفه تألیفی بکند، یا اینکه یک فلسفهی معروفی را تبیین و ارائه کند. این دومی جایش خالی است.»
۱۳۹۱/۱۱/۲۳
@maktab_imamayn1404
#زعیم_حوزه_ها_۱۰
#ضرورت_فلسفه_۹
«یک کار دیگری هم که به نظر من جایش خالی است، نوشتههائی دربارهی فلسفهی تطبیقی است؛ شبیه آن کاری که ویل دورانت در «لذات فلسفه» کرده، که لابد ملاحظه کردهاید. «لذات فلسفه» یک کتابی است که با ادبیات خیلی شیوا و شیرینی نوشته شده و مرحوم دکتر عباس زریاب هم ترجمهی خیلی خوبی کرده؛ انصافاً خیلی خوشقلم ترجمه کرده. این کتاب، مباحثه و مناظرهی بین فلاسفهی قدیم و جدید غرب است در یک مسئلهی خاصی؛ مثل اینکه اینها یک جلسهای تشکیل دادهاند و دارند با هم بحث میکنند؛ هگل یک چیزی میگوید، بعد کانت جواب او را میدهد، بعد دکارت حرف خودش را میزند؛ همین طور دانه دانه اینها شروع میکنند با همدیگر بحث کردن. اگر یک چنین کار شیرین و شیوائی انجام بگیرد، چقدر خوب است. فرض کنید این کار دربارهی موضوع «اصالةالوجود» انجام بگیرد؛ ملاصدرا یک حرف دارد، همین مرحوم آقا علی حکیم یک حرف دارد، مرحوم جلوه یک حرف دارد؛ بعد، از قدما، شیخ اشراق یک حرف دارد - که منکر این معناست - میرداماد یک حرف دارد. اگر فرضاً اینها با همدیگر بحث کنند، چقدر چیز قشنگی از آب در میآید. اینها حکمت را ترویج میکند، و ما امروز به این ترویج احتیاج داریم».
@maktab_imamayn1404
#زعیم_حوزه_ها_۱۱
#ضرورت_فلسفه_۱۰
«یک مسئله، مسئلهی نوشتن کتاب فلسفی برای کودکان است، که غربیها دارند این کار را میکنند. دو سه سال قبل از این، یک کتابی برای من آوردند، من مبالغی نگاه کردم. خب، از همان اوّلی که شروع میکند، واقعاً فلسفه است؛ لیکن باب کودکان است. این کتاب، یک کتاب خیلی قشنگی است در باب فلسفه - حالا اسمش یادم نیست؛ توی کتابهایم هست - به نظرم یک آمریکائی این را نوشته. ما به اینجور کتابی احتیاج داریم. بچههای ما ذهنشان دارد فلسفی میشود. خوشبختانه حرکت جامعه و نظام موجب شده که ذهنها عقلانیت پیدا کند. جوانهای ما واقعاً سؤال میکنند. این سؤالهائی که زیاد شده، این را باید مبارک دانست؛ منتها ما باید جوابگوئی داشته باشیم. حس سؤال کنندگی دارد زیاد میشود، و این همینطور دارد به نسلهای پائینتر منتقل میشود.
ما یک نوهی کوچکی داریم، دو سال و نیمش است و هنوز درست حرف هم نمیزند. چند روز پیش یک میزی اینجا بود، داشت میانداخت. به او گفتم این میز را نینداز. گفت: چرا؟ خوشم آمد از این که گفت چرا. چرا نیندازم؟ دنبال علت میگردد. بعد پنجه میزد به یک بچهی دیگری، گفتم آقاجان نکن. گفت: چرا؟ این سؤال کردن از علت، خیلی چیز مهمی است. این حالت دارد به وجود میآید. حالا وقتی او ده ساله بشود، سؤالات زیادی برایش مطرح است: چرا؟ چرا؟ چرا؟ وقتی همین بچه، یک جوان هجده نوزده سالهای باشد، سؤالات قویتری در ذهنش ایجاد میشود. ما باید برای این سؤالات جواب داشته باشیم. این کار، کار شماهاست. شما واقعاً میتوانید این کار را انجام دهید».
@maktab_imamayn1404