eitaa logo
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
59 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
47 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
را برای ما جا گذاشتن تا روزی بدانیم از جنس ما بودن هویتشان خاکی بود اما دلشان را به آسمان زدن... راستی امانتدار خوبی بوده ایم؟ 🕊 ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️توهم بصری، دایره ها ثابتند ولی مغز جور دیگه ای باور داره! ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 خووب گوش کنید/ 🔻آیا خودتون رو مخاطب این سخنان می‌دونید یا خیال می‌کنید این حرف‌ها برای دیگرانه؟! ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴شهادت ماموران فراجا در حملهٔ تروریستی در میرجاوه 🔹بر اثر تیراندازی سرنشینان مسلح یک دستگاه خودروی پژو به سمت کارکنان هنگ مرزی میرجاوه در مجاورت پمپ بنزین تعداد ۳ نفر از کارکنان هنگ مرزی (۲ سرباز و یک کادر) شهید شدند. اسامی شهدا ترور امشب میرجاوه: امیر ابراهیم زاده پارسا سوزنی امین نارویی ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازهم صهیونیست ها بشدت ترسیدند !! آیا این رویداد مقدمه واقعه ای مهم است ؟ ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای تحلیلگر ✍️ باید محور مقاومت راه می افتاد تا بفهمیم سلیمانی جهانی فکر میکرد ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستی با مسجدی‌ها محمد جاودانی بافکر سال ۱۳۶۷ در محله شهید فرامرز عباسی به دنیا می‌آید. او که از همان ابتدا روحیه مذهبی و انقلابی داشت با پیوستن به مسجد محله، جذب فعالیت‌های آن می‌شود. مادر شهید در توضیح بیشتر می‌گوید: محمد و برادرش علی با فاصله ۲ سال از یک دیگر به دنیا آمدند. برخلاف دیگر بچه‌های پرشروشور اطرافشان از همان کودکی محجوب و آرام بودند. محمد عشق به محرم و امام حسین (ع) را از کودکی و با حضور در هیئت مذهبی و مسجد محله می‌آموزد. این علاقه و عشق با بزرگ‌ترشدنش بیشتر می‌شود. زهرا خانم می‌گوید که خانواده‌مان مذهبی و معتقد هستند و هر سال ماه محرم، مراسم روضه‌خوانی خانگی داریم. محمد نیز از کودکی با این حال و هوا بزرگ شد. هر سال ماه محرم که فرامی‌رسید لباس مشکی‌اش را بر تن می‌کرد و به مدت ۲ ماه به تنش بود. محمد تنها عضوی از خانواده بود که در تمام این ۲ ماه سیاه‌پوش بود گاهی اوقات که من و پدرش از او می‌خواستیم در این بین لباس دیگری هم بپوشد سرش را پایین می‌انداخت و چیزی نمی‌گفت. گاهی اوقات خودش لباس سیاهش را می‌شست و دوباره تنش می‌کرد. ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترجیح تدریس به تحصیل مادر شهید جاودانی با اشاره به تحصیلات عالی و دانشگاهی محمد می‌گوید: «او در موقعیت علمی و دانشگاهی خوبی قرار داشت و بعد از گرفتن فوق‌لیسانس مدیریت در حال آماده‌شدن برای آزمون دکتری بود. هم‌زمان نیز به عنوان مربی آموزشی در مراکز بسیج مشهد فعالیت داشت و بیشتر از اینکه به فکر درس‌خواندن و آمادگی برای آزمون دکتری باشد به فکر برگزاری کلاس‌های آموزشی، فرهنگی، مذهبی و عقیدتی برای نوجوانان و جوانان محلات حاشیه شهر بود. زمان رفت‌وآمدش هیچ وقت معلوم نبود. لباس بسیجی‌اش را می‌پوشید و از خانه بیرون می‌رفت. یکی ۲ روز پیدایش نبود و بعد از آن صبح زود خسته و کوفته به خانه می‌آمد. یکی ۲ ساعت استراحت می‌کرد و دوباره بیرون می‌زد. یک دقیقه توی خانه بند نبود. اقوام و خویشان به ما پیشنهاد دادند اگر محمد ازدواج کند با داشتن زن و فرزند پایبند زندگی خواهد شد. ما نیز تازه دست به کار شده و به دنبال همسر مناسب برای او بودیم که ماجرای داعش و تجاوز‌های آن‌ها به عراق و سوریه پیش آمد و همه‌چیز تغییر کرد. شنیدن و دیدن خبر‌های تجاوز داعش به مال، جان و ناموس مسلمانان برای محمد تحمل‌ناپذیر و خیلی سخت بود. بعد از آن همیشه آشفته بود. به عنوان مادر می‌فهمیدم که فرزندم آرام و قرار ندارد. اما هرچه از او می‌پرسیدم سرش را پایین می‌انداخت و جوابم را نمی‌داد. فقط می‌گفت: مادر سر نماز برای از بین رفتن داعش دعا کن.» ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلیل رفتنش به کربلا را بعد‌ها فهمیدم مدتی بعد از این ماجرا یک روز محمد به مادرش می‌گوید دلش برای کربلا تنگ شده است و با چند نفر از بچه‌ها می‌خواهد به سفر برود. زهرا خانم ماجرا را این‌طور تعریف می‌کند: «محمد گفت اگر شما اجازه بدهید من هم با آن‌ها بروم. من که عشق شدید او را به امام حسین (ع) می‌دانستم با درخواستش موافقت کردم و او راهی کربلا شد. یک ماه گذشت خبری از محمد نداشتیم. بعد‌ها فهمیدم که او برای زیارت به کربلا نرفته بود. محمد و ۳ تا از دوستانش بعد از گذراندن یک دوره آموزش تخریب و خنثی‌کردن بمب، برای مبارزه با داعش به عراق رفته بودند. بعد از اولین سفر به عراق او ۲، ۳ مرتبه دیگر به بهانه راهیان نور و حضور در مناطق عملیاتی کردستان و خوزستان به عراق و مبارزه با داعش رفته بود. من به طور اتفاقی بعد از آخرین سفری که به عراق داشت به این موضوع پی بردم.» ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
از محمد دل بریدم زهرا خانم در ادامه می‌گوید: در آخرین سفری که محمد از عراق برگشته بود و به اتاقش رفتم تا وسایل و لباس‌هایش را جمع‌وجور کنم. در همین حال کارتی پیدا کردم که روی آن نوشته بود: محمدجاودانی - لشکر فاطمیون. تعجب کردم. از محمد درباره ماجرای کارت و سفرش به عراق پرسیدم. محمد گفت: بله مادر من به‌عنوان سرباز مدافع حرم و برای مبارزه با داعش به عراق رفتم. از او پرسیدم: چرا به عنوان نیروی لشکر فاطمیون رفته و محمد گفت: چند وقت قبل که به همراه دوستانم برای رفتن به عراق و مبارزه با داعش به تهران رفته بودیم و پیگیر مقدمات اعزام بودیم. مسئولان نظامی اجازه این‌کار را به ما ندادند ما هم به عنوان نیروی افغانستانی به لشکر فاطمیون پیوستیم و با این ترفند به عراق و مبارزه با داعش رفتیم. شنیدن این خبر برایم شوکه‌کننده بود نمی‌دانستم باید خوشحال باشم یا ناراحت. مدتی از این ماجرا گذشت و محمد دوباره راهی عراق شد. اما حالا رازش فاش شده بود. با همان محجوبیت و آرامشی که داشت به اتاقی که من و پدرش بودیم آمد. پدرش به علت بیماری بستری شده بود و من از او پرستاری می‌کردم. محمد بدون مقدمه درباره جنایت‌های داعش و تهدید‌های آن‌ها برای خراب‌کردن مقبره حضرت زینب (س) صحبت کرد و بعد از آن با چشمان اشکبار درباره عشقش به امام حسین (ع) و آرزوی بودنش در کربلا و شهادتش در رکاب امام حسین (ع) گفت. ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنانش که به اینجا رسید گفت: مادر حالا تاریخ تکرار شده و داعش مثل سپاه یزید به دنبال تخریب حرم و حریم خاندان امام حسین (ع) است. من می‌خواهم از این حریم دفاع کنم و در این راه به شهادت برسم. با حالتی بغض‌آلود به او گفتم: اگر اجازه ندهم چه؟ گفت: به جنگ داعش نمی‌روم، اما فردای قیامت باید خودت جواب حضرت زهرا (س) را بدهی. این حرف را که زد فهمیدم محمد انتخابش را کرده است و حتی محبت پدر و مادر و فکر ازدواج هم جلودارش نخواهد بود. با وجود بیماری و بستری بودن پدرش رضایت دادم که برای مبارزه با داعش برود. از همان زمان دل از محمد بریدم، چون می‌دانستم به‌زودی شهید خواهد شد. ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
شهادت در سوریه مادر شهید جاودانی می‌گوید: محمد علاقه زیادی به لشکر فاطمیون داشت به همین دلیل حتی زمانی که به‌طور رسمی و قانونی و با حمایت سپاه برای مبارزه با داعش به سوریه رفت به انتخاب خودش به لشکر فاطمیون پیوسته بود و با همین عنوان نیز به شهادت رسید. هر وقت به همراه محمد به زیارت اهل قبور در بهشت رضا (ع) می‌رفتیم در میانه مسیر از ما جدا می‌شد و به طرف قطعه ۳۰ می‌رفت. بعد‌ها فهمیدم این قطعه محل دفن شهدای مدافع حرم و لشکر فاطمیون است. همیشه از شهدای لشکر فاطمیون و سید‌های جوان این لشکر تعریف و تمجید می‌کرد. اینکه چگونه این سادات که بیشترشان حسینی بودند برای دفاع از مکان‌های مقدس سوریه به‌ویژه بارگاه حضرت زینب (س) دربرابر داعش ایستادگی کرده و ازحریم امامت دفاع می‌کنند. روز‌هایی که در مشهد بود بیشتر اوقاتش را با مبارزان فاطمی ساکن گلشهر می‌گذراند. به دلیل همین عشق و نزدیکی با شهدای فاطمیون زمانی که بعد از شهادتش قرار شد جنازه‌اش را برای تشییع به محله فرامرز عباسی بیاورند با دیدن عنوان «محمد جاودانی افغانستانی» مسئولان برگزاری مراسم تشییع تعجب کرده بودند. ازآن طرف نیز دوستان لشکر فاطمیون خواستار تشییع جنازه او در محله گلشهر بودند. ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داوطلب شهادت شده بود مادر محمد ماجرای چگونگی شهادت فرزندش را که از فرمانده‌شان شنیده است این‌طور تعریف می‌کند: در شب تاسوعا نیرو‌های داعش با مبارزان ما درحومه شهر حلب درگیر می‌شوند. بعد از چند ساعت درگیری مهمات نیرو‌های ما تمام می‌شود. از طرف دیگر نیز ۲ خودرو مهمات و تجهیزات که در حال آمدن بودند در محاصره داعش قرار می‌گیرند. محمد و چند نفر دیگر داوطلب آوردن خودرو مهمات می‌شوند و با مقابله جانانه از حلقه محاصره داعش عبور می‌کنند و خودشان را به خودرو‌های مهمات می‌رسانند. داعشی‌ها که می‌دانستند اگر این مهمات به دست نیرو‌های ما برسد کارشان تمام است. با تمام قدرت با محمد و همراهانش درگیر می‌شوند. یکی از خودرو‌ها در جریان درگیری منفجر می‌شود. محمد بلافاصله سوار خودرو باقی‌مانده می‌شود تا از آنجا دور شود. اما نیرو‌های داعش خودرو را تعقیب و هدف گلوله قرار می‌دهند محمد و خودر و با هم منفجر می‌شوند. من این موضوع را نمی‌دانستم تا زمانی که جنازه محمد را به خانه‌مان آوردند. در طول شب جنازه محمد در خانه و اتاق خودش بود. من و علی برادرش بالای سرش بودیم. زمانی که از علی خواستم تابوت را بازکند تا جنازه محمد را ببینم علی به گریه افتاد و گفت: مادر جنازه‌ای باقی نمانده تنها چند تکه استخوان سوخته داخل تابوت است. به عنوان یک مادر به‌دلیل شهادت فرزندم ناراحت و دل‌شکسته هستم، اما در اعماق وجودم از اینکه محمد در شب تاسوعا و برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید و درواقع به آرزوی همیشگی‌اش رسیده خوشحال هستم.» ╭🌹🕊 ┅────────┅╮ @maktab_soleimaniii ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯