امروز با مامان رفتیم حرم امام رضا (ع)💚
وقتی از حرم بر می گشتیم، از کنار مغازه های دور حرم رد شدیم. من این مغازه ها را خیلی دوست دارم.😊 چیزهای جالبی دارند؛ انگشترهای کوچک، تسبیح های رنگی📿، نخود و کشمش، آب نبات🍭....
مامان رو به روی یک مغازه ی پارچه فروشی ایستاد و چند متر پارچه ی گل دار🌸 خرید. روی پارچه ی آبی، گل های ریز سفید🌸 بود. از مامان پرسیدم: "مامان می خواهی چی بدوزی؟"
مامان خندید و گفت: "یک چیز قشنگ!😌
وقتی به خانه🏠 رسیدیم مامان متر را آورد و اندازه ی من را گرفت. حدس می زدم که می خواهد برای من چیزی بدوزد. آن وقت با آن پارچه ی گل دار نشست پای چرخ خیاطی.
ت..ت..تق دوخت و دوخت و دوخت. من همانطور روبه رویش نشستم و نگاهش کردم. وقتی کارش تمام شد پارچه را برداشت و گفت: "حالا بیا جلو و سرت کن."😇
با خوش حالی پرسیدم: "مال من است؟"😍
مامان گفت: "بله!برای دختر قشنگم یک چادر گل دار دوختم."😇
با خوش حالی چادر را از دست مامان گرفتم و روبه روی آینه ی بزرگ ایستادم. چه قدر قشنگ شده بودم؛☺️ مثل درخت آلبالوی خانه ی مان که فصل بهار شکوفه🌸 می دهد. از مامان پرسیدم:
"خدا گفته خانم ها باید #حجاب داشته باشند؟"
مامان جواب داد:
"🌟بله دخترم! خدا به پیامبر (ص) گفت که به زن ها بگوید پیش نامحرم ها باید حجاب داشته باشند. حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س)🌺 هم که از بهترین زن های دنیا هستند، پیش مردان نامحرم حجاب کامل داشتند."🌟
دوباره خودم را توی آینه نگاه کردم. حالا چادر گل دارم را بیش تر دوست داشتم؛ چون حس می کردم من مثل حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) دارم حجابم را رعایت می کنم.
#پایان
🌹