eitaa logo
- مکتب‌شهدا ؛
1.9هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
684 ویدیو
48 فایل
- شیعه‌زنده‌است ! نمیزاریم به حرم عمه‌سادات‌بی‌احترامی بشه . - تبلیغات‌پر‌جذب‌دارید ؟ بله داریم 🤡 ؛ @Tablighat_maktab - اطلاعات‌محرمانمون‌هم‌اینجاست‌خبب ؛ @Sharayet_maktab
مشاهده در ایتا
دانلود
به خاطر دایی جان شهید به همه ی تبلیغات تخفیف ویژه میدیم و میتونند از خدمات که لینکش اول کانال هست انتخاب کنید✋🏼♥️ @Okcifk313 من جهت رزرو تبلیغات
درسته که خدا ارحمن الراحمین ولی جهنم هم دکوری نیست
321.6K
جهت گفتگویی با خدا🥺💔 هرکی حالش بده گوش بده حالتو خوب میکنه(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_4564014265.mp3
3.41M
به بزرگیــــت‌ ببخـش...(:💔" 💔¦ 🖇¦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬حجاب اصیل ایرانی 🖊بعضیا از ایرانی بودن فقط شعار و ژستش رو بلدن... چرا الان یادشون می‌ره آریایی باشن؟!🦋 •🦋← 「➜@maktabe_shohada1🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . .بسم‌الله‌رحمان‌رحیم. . . امروز راس ساعت ۵،۱۷ قرعه کشی می کنیم.
⁴⁷روز تا محـــرم حسینی...🖤 دست مارا به محــــرم برسانید فقط..✋🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 عروس ودامادکارت دعوت فرستادن برای امام رضا(ع) و ایشونو دعوت کردن به عروسیشون،حالاببینیدامام رضابراشون چی کارکرده! این‌کلیپ‌ حال‌ دل آدمو دگرگون می کنه😍 ❤️¦ ع 🔗¦@maktabe_shohada1
• • شیطان : مرادرسه‌جایادکن،دراین‌سه‌جا حضوردارم. ۱-هنگامی‌که‌مردنامحرم‌بازنی‌نامحرم‌با هم‌ خلوت‌کرده‌اندمن‌سومین‌آنهاهستم. ۲-هنگام‌خشم‌وعصبانیت. ۳-به‌هنگام‌قضاوت. 🍒¦ 🍒❤️﹉@maktabe_shohada1
یه محفل رو که وقت نشد بزارم پی دی اف اون رو در کانال میفرستم بخونید حتما لطفا ترک نکنید امتحانات بشدت سخت هست🌿
1_3534997232.PDF
339K
بسم الله الرحمن الرحیم چت با نامحرم‼️ بخوانید‌...!🙂 چت کردن با جنس مخالف و رد و بدل کردن صحبت های معمولی، چه حکمی دارد❓ آیا چت کردن با نامحرم اگر در مورد مسائل دینی باشد حرام است❓ و... 🍃¦@maktabe_shohada1
-کدها 0.zahra 1.مهدی
برنده مشخص شد. . .
کد۱(مهدی)مبروک باشه قشنگم🌺 انشالله تونسته باشیم یکنفر رو خوشحال کرده باشیم✨ تشریف بیارید پیوی➰
وقت رمان دختر شینا💕 دو پارت تقدیم نگاهتون . .
‍ ✫⇠ ✫⇠ 6⃣ نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برایم خیلی سخت بود، اما روزه گرفتن را دوست داشتم. با چه ذوق و شوقی سحرها بیدار می شدم، سحری می خوردم و روزه می گرفتم. بعد از ماه رمضان، پدرم دستم را گرفت و مرا برد به مغازه پسرعمویش که بقالی داشت. بعد از سلام و احوال پرسی گفت: «آمده ام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال نه ساله شده و تمام روزه هایش را گرفته.» پسرعموی پدرم یک چادر سفید که گل های ریز و قشنگ صورتی داشت از لابه لای پارچه های ته مغازه بیرون آورد و داد به پدرم. پدرم چادر را باز کرد و آن را روی سرم انداخت. چادر درست اندازه ام بود. انگار آن را برای من دوخته بودند. از خوشحالی می خواستم پرواز کنم. پدرم خندید و گفت: «قدم جان! از امروز باید جلوی نامحرم چادر سرت کنی، باشد باباجان.» آن روز وقتی به خانه رفتم، معنی محرم و نامحرم را از مادرم پرسیدم. همین که کسی به خانه مان می آمد، می دویدم و از مادرم می پرسیدم: «این آقا محرم است یا نامحرم؟!» بعضی وقت ها مادرم از دستم کلافه می شد. به خاطر همین، هر مردی به خانه مان می آمد، می دویدم و چادرم را سر می کردم. دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر می کردم. ادامه دارد.. .