🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
#حنیفا
part:23
من میخوام برم جبهه
منم گفتم محمد نه باید بمونی
گفت قول میدم وقتی نینی به دنیا اومد
من پیشت باشم
گفتم باش.
وسایلش رو جمع کرد فردا قرار بود بره
خوابیدیم.
صبح زود بیدار شدم صبحونه رو آماده
کردم محمد خورد.
خداحافظی کرد و رفت.
وقتی از در خونه بیرون رفت دلم گرفت
رفتم از پشت پنجره نگاهش کردم
دست تکون داد و خندید
منم دست تکون دادم و بک لبخند تلخی
زدم که از صدتا گریه بدتر بود.
وقتی محمد رفت بیرون اشکم سرازیر شد
عکس بابام رو گرفتم توی بغل زارزار
گریه کردم زنگ در به صدا در اومد
در رو باز کردم.
نویسنده:خانمرکنالدینی
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دوستان رمان#حنیفا بسیار طولانی و هیجان انگیز هست هرکسی که از این پارت تا آخرش رو میخواد کافیه پیام بده
بگه من ادامه رمان#حنیفا رو میخوام تا براش ارسال بشه👉👉👉
@Okcifk313👈👈👈
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌❌
میترسی امر به معروف کنی!؟
استرس داری!؟ 😞
فکر میکنی خیلی خطرناکه!؟؟؟😱
#حجاب
#امر_به_معروف
میثم برده زنی از بنی اسد بود .
علی ‹علیهالسّلام› او را خریداری كرد و آزاد نمود🪴-
ولی او به گونه ای دیگر اسیر شد!
ــ ــ ـ ــ ـ ـ
اسـیرولایعلیومحبتوعشقاو ♥️.
#میثم_تمار
•🖇🖤•
هنگامی که میثم به كوفه برگشت و دست گیر و زندانى شد⛓،
به مخـتــٰـارثقفى كه او نیز در زندان بود این گونه می گوید:
«إنّك ستفلت وتخرج ثائراً بدم الحسین فتقتل هذا الّذی یرید أن یقتلك🔪»
«تو به زودى آزاد خواهى شـد و از مرگ نجات مى یابى و انتقام خون حسین ‹علیه السلام› را از كـسانى كه قصـد جـٰـان تو را كرده اند خواهى گرفت🍃📿.»
#میثم_تمار
#روایـت
میگفت:
همیشهعکسیهشهید
تواتاقتونداشتهباشید.💔
پرسیدم:چرا؟
گفت:
ایناچشماشونمعجزهمیکنه
هروقتخواستید
گناهکنیدفقطکنافیه
نگاهتونبهشبخوره:))˼
#شهیدانه
#شهدا