سلام یه داستان از خودم داشتم
کوچیک بودم خیلی دلم میخواست تو محرم سینه بزنم ولی بچه کوچیکا رو راه نمیدادن میون صف
دارائیم100,تومان بود(نه صدهزار صدتا تک تومانی)
به داداشم گفتم اگه این پول رو بهت بدم منو میبری میون صف سینه بزنم
گفت باشه
پول رو بهش دادم
یه شب در حد چند دقیقه من رو برد میون صف سینه زدم
اون شب خیلی بهم خوش گذشت.💔
#خاطره_اعضا | #طوفان_الاقصی