- مکتبشهدا ؛
ـــــــ🌻
حالٺڪہگرفتهاست؛
وقتایـےڪہناآرومـے
قرآنوبازڪن
بزارخداباهاٺحرفبزنہ
خداآرومڪردنحاݪدݪِمنوتورو
خیلےخوببلدهـ💚
#خدایمن
با ارسال عکس رفیق شهیدت برنده جایزه ارزنده ما شو😱)))-
به نفر اول کسب در آمد یاد میدیم🌿
به نفر دوم جایزه کار های مختلف کسب در آمد یاد میدیم🌿
به نفر سوم جایزه ارزنده میدیم🌿
به بقیه شرکت کنندگان هم به قید قرعه جوایز نفیس تقدیم میکنیم)))_😍
فقط کافیه عضو کانال زیر بشی و پیام سنجاق رو مطالعه کنید همین_)))♥️
https://eitaa.com/joinchat/2671509694C30fb7cdb1a
✅کد شما:61
❤️غدیر نزدیک است......
به مناسبت غدیر به جز این مسابقه شارژ های زیادی هم داریم🎁
با ارسال عکس رفیق شهیدت برنده جایزه ارزنده ما شو😱)))-
به نفر اول کسب در آمد یاد میدیم🌿
به نفر دوم جایزه کار های مختلف کسب در آمد یاد میدیم🌿
به نفر سوم جایزه ارزنده میدیم🌿
به بقیه شرکت کنندگان هم به قید قرعه جوایز نفیس تقدیم میکنیم)))_😍
فقط کافیه عضو کانال زیر بشی و پیام سنجاق رو مطالعه کنید همین_)))♥️
https://eitaa.com/joinchat/2671509694C30fb7cdb1a
✅کد شما:62
❤️غدیر نزدیک است......
به مناسبت غدیر به جز این مسابقه شارژ های زیادی هم داریم🎁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
#حنیفا
part:20
باید برمیگشتم تهران دلم برای محمد
خیلی تنگ شده بود.
بلاخره رسیدیم تهران.
وزندگی عادی و طبیعی همیشگی
روزها می آمد و میرفت.
حالا من شش ماهم بود که باردار بودم
محمد بعد از چهار ماه آمد
همه خوشحال بودیم دوست محمد
باهاش بودامد توی خونه گفت سلام
گفتم سلام خوش آمدید رفتم براش چای
آوردم گفت حقیقتش من از قبل
ریحان خانم رو دوست داشتم ولی با
آقا ابراهیم ازدواج کردند اگه میشه
من بیام خواستگاری.
گفتم من کاره ای نیستم ولی صبر کنید
حداقل یکسال بگذره از شهادت آقا ابراهیم
گفت باشه چشم رفت اومدم نهار درست
کنم در به صدا در اومد.
رفتم در رو باز کردم دیدم...
نویسنده:خانمرکنالدینی
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دوستان رمان#حنیفا بسیار طولانی و هیجان انگیز هست هرکسی که از این پارت تا آخرش رو میخواد کافیه پیام بده
بگه من ادامه رمان#حنیفا رو میخوام تا براش ارسال بشه👉👉👉
@Okcifk313👈👈👈
چندماه پیش که توی لیست مباحث اگه مشاهده کنید اولین مبحث کانال درباره رمان ها بود و اومدیم تا توضیحات بیشتری بدیم🌿
خوب ادامه مبحث رمان
چندماه قبل مقدمه ای ارائه شد که ذکر نکردیم که خواندن رمان به کل بده وچندنفری تو ناشناس ها نسبت به این موضوع گارد گرفتند و ...
و خوب تایید همه جانبه هم نمی کنم چون واقعا دردنیای نویسندگی حد و مرزی وجود نداره و خوب همه ماها شاهد بودیم و هستیم که نویسنده های زیادی هستند با عقیده های متفاوت که درست یا غلط بودن متونی که ارائه می دن براساس باور ها وعقاید شخص نویسنده است.
ببینید عقاید ماها که مثلا مسلمون و شیعه مذهبیم و به عبارتی میشه گفت لایف استایلمون اسلامی هستش ویکی از برترین لایف استایل های جهان هستش چون همونطور که میدونید ماها دیــــــن کاملی داریم ،بهمون اجازه نمیده حتی از لحاظ
ذهنی هم گناه کنیم.
دین به ما میگه ذهنت رو کنترل کن ،تا از هر لحاظی در امنیت باشی !
- مکتبشهدا ؛
ببینید عقاید ماها که مثلا مسلمون و شیعه مذهبیم و به عبارتی میشه گفت لایف استایلمون اسلامی هستش ویکی
بیماری فقط جسمی که نیست ،روحی که نیست !!
اصلا من عقیدم اینه که همین بیماری های جسمی و روحی که بیشتر ما داریم منشا اش بیماری ذهنی هستش.
میگی نه ؟
خوب بخونش
- مکتبشهدا ؛
بیماری فقط جسمی که نیست ،روحی که نیست !! اصلا من عقیدم اینه که همین بیماری های جسمی و روحی که بیشتر
کاری به رمان های خارجی که نویسنده اش ممکنه حتی بی خدا هم باشه ندارم
میرم سر وقت رمان نویس های وطنی !
به حمدلله ما تو همین فضای مجازی تا دلت بخواد مجوز صادر کردیم که هرکی از هرکجا اومد هر متنی که دلش خواست ارائه میده و نوجونی هم که الان در سن بلوغ هست و خودش داره بزور خودش رو کنترل میکنه ولی همین متون به ظاهر رمان باعث میشه دست و دلش بلرزه...
بعضی از ماها خجالت میکشیم فیلم های مستهجن ببینیم و خودمون رو کنترل می کنیم که تا حد امکان از فضاهایی که باعث این گناه میشه دور نگه داریم.
حالا فکر کن تو یه رمان به ظاهر خوب رو باز میکنی و شروع میکنی به خوندن
بعدش داستان برات جالب میشه ...
حالا بیشترش محوریت ازدواج اجباری داره و کم کم شروع میکنن به عاشق کردن طرفین
- مکتبشهدا ؛
بعضی از ماها خجالت میکشیم فیلم های مستهجن ببینیم و خودمون رو کنترل می کنیم که تا حد امکان از فضاهایی
بعد میبینی عه ماجرا داره به جاهای باریک میکشه چشم میچرخونی میبینی کسی نیست باخیال راحت ادامه مطالب رو میخونی و گناهی که نباید شکل میگرفت گرفت و وسلام !
واقعا و سلام ؟
نه جانم تو تازه خوشت میاد رمان های بیشتری بخونی و میخونی و خودت رو قانع می کنی که این همش یه داستانه....
- مکتبشهدا ؛
بعد میبینی عه ماجرا داره به جاهای باریک میکشه چشم میچرخونی میبینی کسی نیست باخیال راحت ادامه مطالب ر
متاسفانه یه تاثیر خیلی بدی که رمان خوندن های اینجوری به روی نوجوون میزاره اینه که دچار حس توهم شدید میشه.
چطوری؟
مثلا تو خیابون داری راه میری میبینی یه ماشین میاد سمتت نزدیکه زیر بگیرتت بزور ماشینو کنترل میکنه بعد باخودت میگی این حتما عاشقم شده وگرنه چرا منو زیر نگرفت ؟
این حالا یه شوخی بود ولی بیشتر حس توهم عاشق شدن همین از همین خوندن رمان میاد چون معمولا محتوا محتوای عاشقانست و معمولا این نوع عشق ها تصادفی هستش و همونطور که تو مقدمه هم گفتم رمان خوندن باعث میشه قوه تخیل ادم بالا بره و این برای نوجوونی که خودش خدای تخیله سمه !
این همینجوریشم مونده !
واویلا که چهارتا رمان عشقولانسی هم بخونه که هیهات ...
- مکتبشهدا ؛
متاسفانه یه تاثیر خیلی بدی که رمان خوندن های اینجوری به روی نوجوون میزاره اینه که دچار حس توهم شدید
نمیخوام بگم رمان بده !
ولی رمان اینجوری بده
رمانی که نویسندش به فکر سن خواننده اش نیست بده
رمانی که توش حیا کنار میره بده
رمانی که تورو تحریک میکنه بده
مذهبی و غیر مذهبی نداره ها !
بیشتر رمان نویس ها به جان خودم هم سن شمان
اوناهم تو سن بلوغن و نمیدونن عواقب کارشون چیه؟