eitaa logo
* مکتب‌شهدا .
1.7هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
697 ویدیو
48 فایل
- صورت‌پیوند‌جهان‌بود‌علی‌بود ؛ تا نقش‌زمین بود و زمان بود علی بود 💙 ؛ #یاعلي . - تبلیغات‌ ؟ @Tablighat_maktab - شرایط‌کپی‌و‌تبادلات‌با‌ما ؛ @Sharayet_maktab
مشاهده در ایتا
دانلود
طعم زندگی به سختی هایش است اما حواست باشه اگه یه روزی به جایی رسیدی یادت باشه نه جه بودی و چی شدی عبور نداشته باش😉 _🌿 +صددرصد همینه
انشاالله...... یک صفر بدون دو میگیری دیگه 😂😂😂😂 _🌿 +متاسف😞
با ارسال عکس رفیق شهیدت برنده جایزه ارزنده ما شو😱)))- به نفر اول کسب در آمد یاد میدیم میدیم🌿 به نفر دوم جایزه کار های مختلف کسب در آمد یاد میدیم🌿 به نفر سوم جایزه ارزنده میدیم🌿 به بقیه شرکت کنندگان هم به قید قرعه جوایز نفیس تقدیم میکنیم)))_😍 فقط کافیه عضو کانال زیر بشی و پیام سنجاق رو مطالعه کنید همین_)))♥️ https://eitaa.com/joinchat/2671509694C30fb7cdb1a ✅کد شما:32
با ارسال عکس رفیق شهیدت برنده جایزه ارزنده ما شو😱)))- به نفر اول کسب در آمد یاد میدیم میدیم🌿 به نفر دوم جایزه کار های مختلف کسب در آمد یاد میدیم🌿 به نفر سوم جایزه ارزنده میدیم🌿 به بقیه شرکت کنندگان هم به قید قرعه جوایز نفیس تقدیم میکنیم)))_😍 فقط کافیه عضو کانال زیر بشی و پیام سنجاق رو مطالعه کنید همین_)))♥️ https://eitaa.com/joinchat/2671509694C30fb7cdb1a ✅کد شما:33
با ارسال عکس رفیق شهیدت برنده جایزه ارزنده ما شو😱)))- به نفر اول کسب در آمد یاد میدیم میدیم🌿 به نفر دوم جایزه کار های مختلف کسب در آمد یاد میدیم🌿 به نفر سوم جایزه ارزنده میدیم🌿 به بقیه شرکت کنندگان هم به قید قرعه جوایز نفیس تقدیم میکنیم)))_😍 فقط کافیه عضو کانال زیر بشی و پیام سنجاق رو مطالعه کنید همین_)))♥️ https://eitaa.com/joinchat/2671509694C30fb7cdb1a ✅کد شما:34
* مکتب‌شهدا .
https://harfeto.timefriend.net/16877975940803 آخرین لحظه های زندگیم هست😁😂 آنقدر که استرس دارم👌😁 لطفا
همه پیام هاتون خودم و توی امتحان قوت قلب❤️گرفتم تشکر میکنم از بانوان محترم که کمکم کردند🌱 نمرم هم الحمدالله از ۱۰۰ ۹۹شد😁 یکی نیست بهشون بگه چرا اون یک نمره رو ندادند😔😅
🔹وقتی میبینم منتظر رمان هستید ولی من وقت ندارم از وقتم میگذرم تا بتونم یک پارت🌱رمان به شما هدیه بدم پارت ها خدمت شمابزرگواران👇🏻
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 part:16 گوشی داره زنگ میخوره یادم رفته بود‌که تلفنم رو ببرم. جواب که دادم گفتند خانواده شهدا رو داریم میبریم سوریه؛این رو که شنیدم میخواستم بال در بیارم گفتم کی میریم تاریخ رو گفتند چادرم سر کردم رفتم به مامان و ریحان خبر دادم؛انگار این خبر تسکین دهنده درد ریحان بود. ریحان با گریه شروع به صحبت کردن کرد گفت دوست دارم بروم جایی که ابراهیمم شهید شده است. بامادر و خواهر برادرهایم به فرودگاه رفتیم ساعت حرکت مشخص شده بود و ما یک تا یک ساعت و نیم در فرودگاه بودیم همراه دیگر خانواده شهدا تهران را به مقصد سوریه ترک کردیم. عجب حال و هوایی داشتم توی هواپیما که نشسته بودیم مادرم به یاد پدرم بود و هی اشک می‌ریخت. نویسنده:خانم رکن الدینی 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 part:17 محمد که کنارم نشسته بود گفت ای کاش روزی منم شهید شوم و تو مثل ریحان خانم بیایی ببینی من چه طور شهید شدم. این را که گفت گفتم زبانت رو گاز بگیر صبر کن لباس غم را از تن در بیاریم بعد دوباره یک غم جدید داشته باشیم اما نمیدانم این که به محمد گفتم غم بود یا شادی غم برای اینکه باید در تنهایی خودمان میسوختیم و می ساختیم و شادی اینکه آنها به آرزویشان رسیدند خوابم برد محمد بیدارم کرد گفت حنیفا جان پاشو رسیدیم سوریه این را که گفت از جا پریدم و بیدار شدم محمد گفت بریم وسایل رو بزاریم بیایم حرم همه باشه ای گفتیم و روانه ی هتل شدیم دوش گرفتیم لباس نو پوشیدیم و لباس غم را از تن در آوردیم و رفتیم حرم خانم حضرت زینب بعد رفتیم حرم حضرت رقیه به حرم حضرت رقیه که رسیدیم گفتم بانو رقیه جان.... نویسنده:خانم رکن الدینی 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و اما ببنید عکس کسی رو که در عالم رفاقت هیچ چیزی واسه من کم نذاشتند♥️😍
ــــــــ🤍