eitaa logo
* مکتب‌شهدا .
1.7هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
697 ویدیو
48 فایل
- صورت‌پیوند‌جهان‌بود‌علی‌بود ؛ تا نقش‌زمین بود و زمان بود علی بود 💙 ؛ #یاعلي . - تبلیغات‌ ؟ @Tablighat_maktab - شرایط‌کپی‌و‌تبادلات‌با‌ما ؛ @Sharayet_maktab
مشاهده در ایتا
دانلود
ــــــ(:"
[اَللھمَّ‌اشْغلْنابِذِکرِك] خدایاقلبم‌رابہ‌تسبیحِ‌ یادت‌گره‌بزن..!🔏💕
فردا تولد شهیدارمان‌علی‌وردی‌ هست هرکس هرچقـدر میتونه صلوات بفرسته توی ناشناس تعداد صلوات ها رو بفرستید.✨ https://harfeto.timefriend.net/16866763673842 تا فردا جمع میشه و تعداد صلوات ها توی کانال ارسال میشه. شاید که این شهیدبزرگوار نگاهی هم به ما کنه(:" ممنون از همکاریتون🌿
* مکتب‌شهدا .
فردا تولد شهیدارمان‌علی‌وردی‌ هست هرکس هرچقـدر میتونه صلوات بفرسته توی ناشناس تعداد صلوات ها رو بفرس
حتی اگه یه صلوات هم میفرستید دریغ نکنید و برامون بفرستید همین یه صلوات هم چه ها که نمیکنه(؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹تقــویـم›🌿' ‹ولـادت‌امام‌هادی‌النقی‌'ع'مبارک›🤍" ‹⁴روزتـا خـــم›♥️" ‹¹⁶روزتـامـاه‌محـرم‌حسینــي›🥺" ‹⁶⁵روزتـااربعیـــن حسینـي›💔" اگرغدیرفراموش‌نمیشدعاشورا اتفاق‌نمی‌افتاد! «مکـتـب‌شهـدا»...🌿
میگفت: به جای اینکه عکس خودتونو بذارید پروفایل تا بقیه با دیدنش به گناه بیفتن، یه تلنگر قشنگ بذارید که با دیدنش به خودشون بیان...🍃 [شهید‌ابو‌مهدی‌المهندس]
بعدازشھادت‌،شهید‌مصطفۍ‌صدرزاده‌ ازمادر شھیدپرسیدند:حالاکہ‌بچہ‌ات‌شھید شدھ‌میخواۍچیکارکنۍ؟ایشونم‌ دست‌گذاشتن‌روی‌شونہ‌ۍنوه‌شون‌و گفتن:‌یه‌مصطفی‌دیگہ‌تربیت‌میکنم(: [روایتـی‌ازمادرشهیدصدرزاده] 🌸
بـا‌‌ شُھَدا صُحبت کنید . . آنھا صدای‌شمـٰا ࢪا بہ‌خوبـے می‌شنَوَند وَ بَرایتـان دُعـا مۍ‌کنَند ((: دوستـے بـٰا شُھَدا دوطرَفہ است✨'!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 part:18 منم مثل شما یتیم شدم و دست هایم رو به ضریح گره دادم و شروع کردم به گریه کردند حدودا دو سه ساعتی میشد که در حرم بودیم خسته بودیم رفتیم خونه بخوانیم به در هتل که رسیدیم محمد گفت من میرم. گفتم کجا؟ گفت جایی که همه میرن واسه ی دفاع از ناموسشون دلم نمیخواست بره ولی با سختی قبول کردم ولی اصلا حس‌ خوبی نداشتن فکر میکردم چون از حرم اومدیم اینجوری شدم به مامانم و خواهرام گفتم بیاید برگردیم حرم اونها هم از خدا خواسته قبول کردند رسیدیم حرم توی دلم آشوب بود اشکام همینجوری سرازیر میشد تا شب توی حرم موندیم بعد رفتیم خونه محمد نیومده بود ما سه روز دیگه باید برمیگشتیم ایران. خوابم نمیبرد دلم شور محمد رو میزد نویسنده:خانم رکن الدینی 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸