کم‌کم داشتم با سرطان حجاب استایل کنار میومدم که یهو با این ترکیب رادیواکتیوی مواجه شدم: حجاب اسلامی + استریم + آرایش انیمه‌ای + عشوه خرکی واسه ملت! به خصوص اونجایی که نوشته: من مجبور شدم حجاب داشته باشم😐 #حجاب

چادرز‌هرا‌حکایت‌میکند! از‌بی‌حجابی‌ها‌شکایت‌میکند روز‌محشر‌بر‌زنان‌با‌حجاب! حضرت‌زهرا‌شفاعت‌میکند):🤍🌹 #حجاب

حواست‌هست!!!

-آرزو؟عکاس حرم✨😃 -عشق؟فقط صاحب الزمان💕🔗 -اشک؟دیدن حرم حسین🥺🌿 -خاطره؟رفتن به حرم حسین📿🙂 -ناراحتی؟: دل کندن از حرم🥲💊 -اشک شوق؟: دیدن حرم😄♥️ -نگاه کردن؟:نگاه کردن به گنبد🔐🌸 -آرامش؟: رفتن به حرم حسین☁️🚙 #محرم #امام_حسین

بسم الله الرحمان الرحیم🌸🍃.

بخوانیم دعای فرج را🌸دعا اثر دارد🌹دعا کبوتر عشق است 😍و بال و پر🍃دارد💗

ازسـرمـاکم‌نـ‌شود(:🧡" #محرم #امام_حسین

سلامتی اون دسته افراد که از چادر و اعتقادشون به خاطر شدت گرما نگذشتن🙂🤍 صلوات #حجاب

🎥 #نماهنگ 🌷سربند یا زهرا (س)🌷 تقدیم به دلسوخته‌ی حضرت مادر #شهید_محمدرضا_تورجی‌زاده 🎙 باصدای: #محمدرضا_سلیمیان 🎤 اجرای: گروه سرود #شمیم_وصال 🖋 شاعر: #علی_سلیمیان 🎼 آهنگساز: #حسین_منصوریان 🎛 تنظیم‌کننده: #مجید_عسگریان 🎬 تصویر و تدوین: #علی_عابدی 👤 مدیر تولید: #عبداله_یوسفی تهیه شده در : #گروه_فرهنگی_وصال #سࢪبـــند_یــا_زھرا #شــہید_مـحمدࢪضا_توࢪجےزادہ #به_یاد_همه_شهدا #دلـسۅختہ_حـضرٺ_مــادࢪ #دࢪ_آرزوے_شـــہادت #گࢪۅه_فࢪھـنگے_ۅصاݪ #گࢪۅه_سـࢪود_شـمیم_ۅصـاݪ

میگفت‌کاش‌شبیہ‌امام‌زمان‌عج‌الله‌باشیم! جورۍکہ‌بچہ‌هاشبیہ‌باباشونن! اصلاتابلوباشہ‌کہ‌آقابابامونہ‌💚👌🏻 [ - استادسعیدۍ🎙] #امام_زمان #اللهم‌عجل‌الولیک‌الفرج

✡️تدارک شیطان پرست‌ها برای لباس سوگواری محرم طراحی لباس عزا با ۳ علامت شیطان‌پرستی ۱ دست دارای ۲ شصت ۲ رز سفید ۳ یک‌چشم بالای رز اطلاع‌رسانی کنید کسی نخرد! #محرم

- ازقشنگ‌ترین‌لحظہ‌هـٰا؟!!(: +اون‌وقتی‌که‌ بینِ‌نامحرم‌ها چشماشو می‌ندازه‌ پایین‌ به‌حرمتِ‌چشمایِ‌خوشگل مھدیِ‌زهرا(:" #حجاب #امام_زمان💜

ــــــــــــ

⊰🌱⊱ • • شیخ‌ابو‌حسین‌نقل‌میکرد: توۍ‌یک‌دوره‌بیش‌از4روز‌باهم‌،‌هم‌اتاق‌بودیم ھیچ‌شبی‌نمازش‌ترڪ‌نمۍ‌شد،11رکعت‌هم‌مےخواند مدام‌بلند‌میشد‌ودورکعت‌دورکعت‌‌نماز‌اقامہ‌میکرد دعاے‌قنوتش‌هم‌فقط‌ی‌جمله‌بود؛ اللهم‌الرزقنا‌توفیق‌شھادت‌فی‌سبیلک...:) #شهیدانه🕊

سلام علیکم کیف حالـیک⁉️ برنامـه هـایـی که کـانـال#مکتب_شهدا برای ماه عزاداری؛ ماه محرم داره به شرح زیر میباشد👇🏻👇🏻 زندگینامه امامان هر روز به ترتیب شهادت هاشون به صورت ویس و کامل🌱؛ از ساعت شش عصر تا هفت‌عصر برگزار کردند محفل روضه با هدایای معنوی؛🖤 برگزاری ختم صلوات از ساعت سه ظهر تا چهار بعد از ظهر؛🖇 وحتی یک#فرصت_طلایی برای شمایی که برای امام حسین خادمی می کنید؛😇 شما میتونید#عکس یا یک#فیلم_کوتاه که در مجلس روضه‌ی سیدالشهداء حضور دارید و خادمی میکنید رو برای آیدی زیر ارسال کنید در پایان ماه عزاداری به قید قرعه به #سه_نفری که اسمشون در بیاد یک هدیه معنوی میدند و ازشون‌در کانال #تجلیل و #قدردانی میکنم. تشکر میکنیم‌ که همراه همیشگی کانال ما یعنی کانال#مکتب_شهدا هستید🌿. آیدی جهت برقراری ارتباط و سوالات شما بزرگواران👇🏻👇🏻🌱 @Okcifk313 و اما #کانالمون که همه ی این برنامه ها توش انجام میشود👇🏻👇🏻 @maktabe_shohada1

هفـته‌دیگه‌ایـن‌مـ‌وقع. . .!💔 #محرم #امام_حسین

سـرمان‌‌گرم‌راه‌شـدو مقـصدیادمـان‌رفـت!🖐🏻

گاهی‌خـدا انقـدرزودبـه‌ خواستـه‌هـامون جـواب‌ میده‌کـه‌بـاورمون‌ نمیشـه‌ازطـرف‌خـدا‌بـوده؛ اینجـاست‌کـه‌میگیـم‌ عجـب‌شانسـی‌آوردم..!🚶🏻‍♀ #خدای‌من #تلنگرانه

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 #حنیفا part:24 دیدم خاله رعنا و آقاعلی بابای محمد بودند سلام کردم رفتم توی آشپز خونه آب زدم توی صورتم چای گذاشتم میوه و شیرینی هارو توی ظرف چیدیم بردم پیش مهمونا روی مبل نشسته بودیم و هیچکس هیچ حرفی نمیزد تا خاله رعنا سکوت رو شکست و گفت پس محمد کجاست؟ گفتم صبح رفت سوریه خاله رعنا زد روی پاهاش و گفت خدا پشت و پناهش. آقا علی گفت اگه میخوای بیا بریم خونه ما خاله رعنا هم تایید کرد گفت آره آره چقدر خوب منم گفتم چشم. رفتم وسایلم رو جمع کردم قرار بود یک هفته ای همونجا باشم رفتم توی حال خاله گفت بریم گفتم بله خاله جان فقط برم با مامان هم خداحافظی کنم گفت باشه عزیزم ما هم میایم رفتیم خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم نویسنده:خانم‌رکن‌الدینی 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 #حنیفا part:25 ده دقیقه‌ای توی راه بودیم رسیدیم خونه هیچکس نبود الی ما خاله رعنا گفت شب میریم رستوران گفتم چشم خاله جون همه بودند خواهر برادرام مامانم خواهر برادرای محمد اون شبم مثل شب های دیگه گذشت برگشتم خونه خاله رعنا و آقا علی بودم خوابیدم. صبح بیدار شدم رفتم بیمارستان سریع تایم پزشکی من تموم شد رفتم خونه روزها می آمد و میرفت و الان فقط دو هفته مانده بود تا نور چشممان به دنیا بیاید ولی محمد هنوز نیامده بود نزدیک یک ماه خونه خاله رعنا و‌آقا علی بودم دیگه وسایلم رو جمع کردم و با آقا علی رفتم خونه آقا علی من رو رسوند خداحافظی کرد نویسنده:خانم‌رکن‌الدینی 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

دوستان رمان#حنیفا بسیار طولانی و هیجان انگیز هست هرکسی که از این پارت تا آخرش رو میخواد کافیه پیام بده بگه من ادامه رمان#حنیفا رو میخوام تا براش ارسال بشه👉👉👉 @Okcifk313👈👈👈