eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷در ایامى که سید حسین، فرمانده سپاه هویزه بود، روزى با وانت سپاه با یکدیگر به اهواز آمدیم. حسین نزدیک کبابى ترمز کرد و رفت سفارش چندین سیخ کباب داد. من تعجب کردم، که چطور ایشان خرج اضافى می‌کند؟ 🌷کبابها را گرفت و حرکت کردیم. به یکى از مناطق مستضعف نشین رفتیم و سید حسین درب چهار یا پنج خانه را زد و هر کدام درب را نیمه باز می‌کردند، ایشان کباب و نان را به آنها می‌داد و بدون اینکه کسى را ببینید درب را می‌بست. بالاخره فقط دو تا از کبابها باقى ماند. ظهر به منزل ایشان رفتیم و مادرش با شادى به استقبال سید حسین آمد. 🌷سید حسین سفره را باز کرد و به من گفت، باید کبابها را بخورى. هر قدر اصرار کردم ایشان از کبابها نخورد و غذاى آن روزش تنها مقدارى نان و سبزى بود. 🌷 🎈 ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
با شخصی درباره حق الناس صحبت کرده بود، آن شخص به او گفت که تا آن لحظه هیچ حق الناسی نکرده . مصطفی به او گفت: مطمئنی که تا حالا حق الناس نکردی؟ او اطمینان خاطر داشت...دوباره از او پرسید: حق الناس فقط این است که مال مردم را نخوری و مردم رو اذیت نکنی و...آن شخص همچنان اطمینان داشت که هیچ حق الناسی بر گردنش نیست . مصطفی ادامه داد: اما یک حق الناس به گردن توست . نه تنها تو بلکه به گردن من هم هست!! آن شخص تعجب کرد و پرسید که چه حق الناسی است که به او و خودش مرتبط است؟! مصطفی در جوابش گفت: حق الناس یعنی بخاطر گناه من و تو یک نفر دیگر نتواند امام زمانش را ببیند . حق الناس یعنی با هر گناه من و تو چندین روز ظهور امام زمان (عج) به تعویق می افتد و ما حق کسانی که گناه نمیکنند تا امامشان زودتر ظهور کند را زیر پا میگذاریم . 🌷شهید سید مصطفی موسوی🌷 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس ها و ظرف ها. همین طور که داشتم لباس می شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده. گفتم: «اینجا چیکار می کنی. مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست های یخ زده م رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می کشم. من نتونستم اون زندگیی که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباس شویی لباس می شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه..». حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می کنم. همین قدر که درک می کنی و می فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». 📚نشریه امتداد، شماره ۱۱، صفحه۳۵ 🎈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
شهید «سید علی حسینی» فرزند شهید «سید ابوالقاسم حسینی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او متولد یکم بهمن ماه 1341 و از سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که طی ماموریتی که در خارج از کشور بسر می برد، دستگیر شده و در تاریخ بیست وسوم دی ماه 1392 به شهادت رسید. مزار او در قطعه 26 بهشت زهرای تهران است. همسر شهید: شهید حسینی، در زمان حیات خود، ارادت زیادی به شهدای گمنام داشت و اکنون نیز مزارش در قطعه ای از بهشت زهرا (س) است که بیشترین شهید گمنام را دارد. پدر همسرم نیز در قطعه 24 شهدای بهشت زهرا (س) دفن شده است و او نیز از شهدای دفاع مقدس است. از این رو، ما همیشه تردد زیادی به بهشت زهرا (س) داشتیم. وقتی بر سر مزار پدرش و دیگر شهدا می رفتیم، همسرم همیشه می گفت: "جای من اینجا خالی است". طی مدت چندسالی که همسرم به شهادت رسیده، از بابت فقدان او هنوز متاثریم اما از بابت اینکه خودش به آرزویش رسید، خوشحالیم. شهید حسینی به واسطه شغل و خدمتش به وطن، همیشه در ماموریت های پُرخطر شرکت داشت. او مدتی را در غربت و اسارت بسر می برد. به عقیده من، رنجی که شهید حسینی در راه خدا و پاسداری از وطن کشید، به درجات او می افزاید و توفیقی بود که نصیب او شد. او به ماموریت رفت و سه هفته بعد از دستگیری، خبر شهادتش آمد. سوالهای زیادی درباره شهادت همسرم، برای من و فرزندانم بی جواب باقی مانده است. شناختی که سالها زندگی با او به من داد، این بود که او اصلا اهل دنیا نبوده و فردی کاملا وارسته بود. هیچ تعلق خاطر دنیوی در وجود او ندیدم. بسیار متواضع و امانتدار بود. بسیار محفوظ به حیا بود. علیرغم موقعیت و مرتبه کاری بالایی که داشت، هرگز اهل هیاهو و دیده شدن نبود. زیرا این افراد هرچقدر از نظر اداری، دارای پُست و مقام و درجه باشند، بازهم همان سربازان ساده و گمنام امام زمان (عج) هستند. به انجام تکالیف دینی اش بسیار مقید بود و حتی در ماموریت هایی که در ماه مبارک رمضان می رفت، روزه اش را کامل می گرفت و می گفت: طاقت ندارم به خاطر کار و ماموریت، روزه ام را بشکنم. شاید یکی از علت هایی که شهادت قسمتش شد، همین خصوصیات اخلاقی باشد. ما تیرماه سال 1362 ازدواج کردیم و حاصل این زندگی، 2 دختر و 2 پسر است. البته سی سال زندگی مشترک، بیشتر در کلام است. زندگی واقعی من با او کمتر از این حرفها بود زیرا شهید حسینی به خاطر شغلش، حضور کمرنگی در خانه داشت و همیشه فرصت ها برای اینکه در خانه و در کنار من و فرزندانم حضور داشته باشد، کم بود. 🍃 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
از کنار صف نماز جماعت رد شدم دیدم حاجے بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما تو صف نرفته برگشتم آمدم رو به رویش نشستم . . دستش را گرفتم و پیشانیش را بوسیدم ؛ التماس دعا گرفتم و رفتم. انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم! از لابه‌لاے صف هاے نماز مے‌آمدند پیش حاجے.. آرام و مهربان میگفت:«آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح، ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند وقت رفتن گفت : «آقاے خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردے زحمتت زیاد شد.» گفتم:«سردار من برادر دو شهید هستم ، شما امانت برادر هاے من هستید.» نگاه ملیحے انداخت و گفت: «خدا شهدا رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطے شهدا :) منبع : کتاب سلیمانے عزیز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید| نقش شهید سلیمانی در ایجاد صلح و ثبات افغانستان کاظمی‌قمی، کارشناس ارشد مسائل منطقه: راهبرد شهید سلیمانی تعامل با همه بود. ایشان برای مذاکره همه طیف‌های افغانستان با هم خیلی تلاش کرد. در دوران حامد کرزای، افغانستان به مشورت‌های حاج قاسم سلیمانی عمل ‌کرد و قدرت ایشان منطقه را به سمت آرامش برد. ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سردار شجاعی: سالی که قرار بود حاج قاسم فرمانده نیروی قدس شود، من سرپرست قرارگاه پشتیبانی نیروی قدس بودم آن زمان در حوالی محل کار ما هنوز ساختمان‌های جدید ساخته نشده بود یگانی به غیر از یگان ما آن جا نبود. به همین خاطر اکثر ماشین‌های مجموعه خودمان را می‌شناختم یک روز ساعت 6 صبح یک رنوی پلاک سپاه در نزدیکی مجموعه دیدم ماشین غریبه بود، کنجکاو شدم سرعت را زیاد کردم وقتی نزدیک رنو شدم دیدم یک سرباز پشت فرمان است و در کنار راننده هم حاج قاسم نشسته بود. سلام و احوال‌پرسی کردیم به حاجی گفتم: اینجا چی کار می‌کنید؟ گفت: شجاعی می‌خواهم بروم دفتر آقای وحیدی با ایشان کار دارم. اینجا کجاست؟ توی این بیابان گیر افتادیم! گفتم همراه من بیایید، به راننده‌ات بگو برود من خودم شما را می‌رسانم. وقتی رسیدیم دفتر آقای وحیدی به بچه‌های دفتر گفتم که هر وقت حاج قاسم کارش تمام شد به من اطلاع بدهید تا ایشان را برسانم. بعد از حدود دو ساعت از دفتر آقای وحیدی تماس گرفتند و گفتند سردار سلیمانی کارشان تمام شده است. من هم دنبال آقای سلیمانی رفتم. آن روز مثل الان نبود که قبل از انتصاب مسئولین شایعه‌ها بپیچد. از طرفی نیروهای مسلح هم دنبال شایعات نبودند وقتی از دفتر آقای وحیدی برمی‌گشتیم به حاج قاسم گفتم: حاجی خیر باشه، این طرف‌ها آمدی؟ حاج قاسم گفت: قرار است بیاییم اینجا خدمت کنیم به حاج قاسم گفتم قرار است فرمانده بشوی؟ حاجی جواب داد: حالا ببینیم چی پیش میاد! بعد از یک ماه باخبر شدیم که حکم فرماندهی نیروی قدس برای حاج قاسم سلیمانی صادر شده است. بعد هم مراسم معارفه با حضور فرمانده وقت ستاد کل نیروهای مسلح و سایر فرماندهان رده بالا انجام شد. اولین اقدامی که حاج قاسم سلیمانی در نیروی قدس انجام داد را به خاطر دارید؟ سردار شجاعی: هنگامی که حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس شدند ساختمان نیروی قدس در یک بیابان بزرگ قرار گرفته بود. قبل از ورود شهید سلیمانی به نیروی قدس هماهنگی‌های لازم انجام شده بود تا به وزارت دفاع بروم و درخواستی که وزارت دفاع برای جذب من زده بود را تحویل حاج قاسم دادم. حاج قاسم درخواست را گرفت و به من گفت: این درخواست را می‌بینی؟ حالا دیگر نمی‌بینی!‌ برگه را انداخت داخل یک خردکن که کنار میزش بود. حاج قاسم با رفتن ما مخالفت کرد و ما هم داخل نیرو ماندیم و حکم فرماندهی قرارگاه را حاج آقا برای من زدند. با سردار شجاعی 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سرش می‌رفت نماز اول وقتش را ترک نمی‌کرد؛ همیشه می‌گفت: مأموریتی مهم تر از نماز نداریم ♥️‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹خاطره سردار حسنی سعدی از داستان مجروحیت حاج قاسم و نجات ایشان: «عملیات کرخه نور، اولین دیدار من با حاج قاسم بود و این همراهی تا پایان حضور من در جبهه‌ها ادامه پیدا کرد. عملیات بعدی، عملیات "بستان" بود و این بار، مجروحیت شدیدتری برای حاج قاسم پیش آمد. جراحتش از ناحیه شکم بود و مجبور شدند سردار را برای مداوا به بیمارستان "قائم" مشهد اعزام کنند. حاج قاسم برایمان تعریف می‌کرد در بیمارستان مشهد، مصطفی موحدی و همایون‌فر که هر دو بعد‌ها شهید شدند، ۲۰ روز از ایشان مراقبت می‌کردند، چون یکی از پزشکان آن بیمارستان، از اعضای گروهک منافقین بود و از روی عمد، زخم شکم سردار را نمی‌بست تا عفونی شود و او را از پا دربیاورد. عاقبت هم آن ۲ رزمنده با کمک یک پرستار کرمانی، سردار را از آن بخش خارج کردند و نگذاشتند آن دکتر خائن نقشه‌اش را عملی کند. حاج‌قاسم این خاطره را ۲، ۳ سال قبل، وقتی برایمان تعریف کرد که به‌اتفاق به منزل شهید "مصطفی موحدی" رفته‌بودیم. حاج قاسم به مادر شهید موحدی گفت: "مادر! پسر شما جان مرا نجات داد. " خوب است بدانید شهید مصطفی موحدی کرمانی، برادرزاده آیت‌الله موحدی کرمانی (امام جمعه موقت تهران) بود و در سال ۶۱ در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید.» همراهان حاج قاسم خوب یادشان است که او آن روز برای دیدار با مادر شهید موحدی کرمانی، نیم ساعت در کوچه منتظر ایستاد تا مادر که در منزل نبود، به خانه برگردد. بعد هم خودش پشت فرمان ماشین برادر شهید نشست و مادر را داخل خانه برد. به همین هم اکتفا نکرد. کمک کرد مادر را روی ویلچر بنشانند و خودش او را داخل برد. بعد هم کنار مادر شهید، روی زمین نشست و با او شروع به صحبت کرد. موقع خداحافظی هم حاج قاسم، چادر مادر مصطفی را بوسید و گفت: شما مادر شهید هستید. دعا کنید من هم شهید شم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
ایشان رابطه ویژه و خاصی با قرآن داشت، بارها می‌دیدم با ماژیک‌های فسفری روی عباراتی از قرآن خط می‌کشد، معلوم بود با آن بخش‌هایی که علامت گذاری می‌کند کار دارد خدا رحمت کند آقای حسین پورجعفری را که واقعاً یار بی‌بدیل و بی‌نظیری برای او بود و همه زندگی‌اش را وقف او کرده بود. معمولاً حاجی در فاصله دو جلسه‌ قرآن می‌خواند یا وقتی سوار هواپیما می‌شد تا مثلا به سوریه برود. حسین که می‌دانست الان حاجی باید قرآن بخواند، سريع قرآن و ماژیک‌های فسفری قرمز و سبز را به او می‌داد اوایل برایم سؤال پیش می‌آمد چرا حاجی قرآن را علامت‌گذاری می‌کند، بعد متوجه شدم نگاه او به قرآن غیر از نگاه ماست. راوی: سردار محمدجعفر اسدی 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: در دفاع مقدس شرط اداره و فرماندهی ، سن نبود. شرط اداره و فرماندهی ، تحصیلات نبود. شرط اداره و فرماندهی، رتبه نبود. شرط اداره و فرماندهی، سنوات نبود.اما یک شرط وجود داشت و آن پخته شدن در کوره بود، زلال شدن در کوره بود، کوره آتش عملیات ها و جنگ. لذا برخی از رشدها ، رشدهای الکی نبود، پفکی نبود، رشدهای حقیقی بود. 🌱 ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
«من محافظ حاج قاسمم»؛ خاطرات شفاهی پاسدارشهید وحید زمانی نیا، از محافظان همراه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. این اثر ارزشمند که در قالب داستان مینی‌مال (داستان کوتاه) به نگارش در آمده، به خاطرات شفاهی شهید از خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان پرداخته است. این کتاب یکی از مجموعه کتاب‌های «محافظان آسمانی» است که برای سه تن از محافظان همراه با شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغدادبه نگارش در آمده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢داستانی از یک فداکاری واقعی/ مجروحی که لب تشنه در کنار آب به شهادت رسید....🌷🕊 سردار سلیمانی: برادری داشتیم به نام آقای ماهانی، علی ماهانی، خیلی آدم مقدسی بود، خیلی... : 62/5/8🕊 🌷http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سردار سلیمانی عزیز در ایام فاطمیه ۹۸ افرادی که معمولاً جامعه آنها را نابهنجار می شناخت جمع می کرد و یک جلسه برای آنها داشت... حاجی معتقد بود اینها فرزندان ما هستند اگر به ناهنجاری کشیده شده اند شاید کوتاهی ما بوده، در ملاقات ها احترام خاصی برای جوانان قائل بود و اگر کسی مانع ملاقات آنها می شد حاج قاسم به شدت ناراحت می شد و اعتراض می کرد چون معتقد بود اینها ولی نعمت ما هستند، نباید فکر کنند که دسترسی به ما برایشان ممکن نیست. در یک کلام شجاعت و مردمی بودن ایشان الگوی خیلی از نوجوانان و جوانان ما شده بود. راوی: سهراب سلیمانی http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
حاج قاسم به مصداق فرمایش معصوم که فرمودند مردم را با عمل‌تان به سوی حق دعوت کنید، نه با شعار و سخنرانی، در تمام طول حیات معنوی خود برای زندگی مومنانه تلاش کرد. او اخلاص در عمل داشت. حضرت آقا هم نسبت به اخلاص او فرمایشاتی را مطرح کردند. او هرگز برای دنیا نجنگید، برای پست و مقام، شهرت طلبی مجاهدت نکرد برای زراندوزی جانش را در طبق اخلاص نگذاشت، بلکه برای خدا و دین و دفاع از ناموس این ملت مخلصانه جهاد کرد و به فیض عظمای شهادت رسید. http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani 🎤 حاج مهدی صدفی
هیئت بیت الشهدا ویژه خانواده های معظم و معزز شهدا برگزار می نماید: 🌹ویژه برنامہ عصر خاطره 🎤 با روایت گری و حضور : جانبازان گروه بین المللی تواشیح قمربنی هاشم(ع)، خانواده های معظم شهدا، راویان و دانشجویان رشته روایت گری دفاع مقدس 🎧 همراه با اجرای تواشیح و مداحی 🕒 زمان : سہ شنبہ ۱۲ مرداد ماه ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۳۰ 🏙 مکان : منزل جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس حاج حسن نیکنامیان " با رعایت پروتکل های بهداشتی"😷 ⚘ علاقه مندان جهت شرکت در این برنامه، ثبت نام نمایند و آدرس برای آن ها ارسال خواهد شد. ⚘حضور افراد فقط از طریق ثبت نام می باشد. تعداد افراد محدود خواهد بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas http://t.me/sayarimojtabas
کآش‌این‌حجم‌از‌عشق‌به‌خدا‌را‌، خدا در وجودمان بکارد! و‌مانند‌شما.. عاشق‌شویم.. و‌مانند‌شما‌دل‌بکنیم.. بالبخند.. وفادارانه..رفیقانه...شبانه..؛ برویم.. ، آری،برویم! آنگونه‌که‌در‌راه‌ِ‌قشنگِ‌خدا، چیزی‌از‌این‌جسم‌باقی‌نماند! کاش...‌ماهم‌مثل‌شما، شیفته‌سحرها‌شویم... پس دعایی‌بکنید‌ای‌سفیرانِ‌بهشت! برایِ‌ما‌جامانده‌ها... مایی‌که‌حتی‌از‌عاشق‌‌شدن‌هم‌جاماندیم... گویابعد‌شهادت شما، دنیاهم‌از‌ما‌دل‌کند! که‌این‌گونه‌تنگ‌شده‌است.. جاماندیم‌سردار...‌جاماندیم‌مهندس! ! http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
♦️‏بزرگترین غایب مراسم تنفیذ امروز، ‎حاج قاسم عزیز بود... ✍گرچه شهدا حاضرند و نظاره گر ما هستند، اما گوشه گوشه حسینیه امام خمینی(ره) جای خالی حاج قاسم احساس می شد... خدا لعنت کند آنان که تورا از ما گرفتند http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🕊 خیلی پیش‌روی کرده بودیم، چند نفر از جلو به طرف‌مان می‌آمدند و قد یکی از آنها، حدود یک متر از بقیه بلندتر بود. همین باعث شده بود که تا هر کدام از بچه‌ها، حدسی درباره‌اش بزنند که کیست،جلوتر که آمدند حاج مهدی را شناختم که روی شانه یکی از عراقی‌ها نشسته و اسلحه‌اش را به طرف بقیه گرفته بود با اینکه هر دو پایش زخمی شده بود، اما پنج عراقی را اسیر کرده و روی شانه یکی سوار شده بود تا به خط خودی برسد. بعداً خودش تعریف کرد که فقط یک گلوله داشته و با همان، یکی از عراقی‌ها را که به طرفش حمله کرده بود می‌زند و بقیه را هم اسیر می‌کند. سردار شهید حاج مهدی کازرونی یار و همرزم سردار حاج قاسم سلیمانی از ابتدای جنگ تا شهادت و مسئول فرماندهی طرح عمليات لشكر ثارالله. سردار سلیمانی در مورد شهید کازرونی گفت: من به جرائت قسم می‌خورم ذره‌ای ترس در وجود حاج مهدی کازرونی راه ندارد. 🌷 🌷 🌷 http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
🌹با سلام خدمت همراهان کانال مکتب حاج قاسم سلیمانی🌹 🔻با هدف ترویج فرهنگ کتابخوانی و ترویج مکتب حاج ق
برش هایی از کتاب 📚"پرواز بغداد - بهشت" 💎💎💎 بخش سوم زندگی نامه حاج قاسم که لباس سبز پاسداری از انقلاب و اسلام را به تن کرده بود شبانه‌روزی وقت خود را صرف آموزش نیروها نمود. در حین آمـوزش برای اولین بار براثر تیراندازی سهوی یکی از نیروهای آموزشی مجروح شد. در عملیات کرخه‌ نور نیز از ناحیۀ دست راست جراحت دید. در عملیات طریق‌القدس؛ فرماندۀ دو گردان از رزمندگان کرمانی بود که شب اول عملیات براثر شلیک خمپـارۀ دشمن به‌شدّت صدمه دید. ابتدا به بیمارستان نادری اهواز و پس‌ازآن به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد. هنوز کاملاً بهبـود نیافته بود که به جبهـه و نزد حسـن بـاقری که در عملیات طریق‌القدس با وی آشنا شده بود، برگشت. باقری او را به جبهه شوش فرستاد. مدّتی معاون مسئول خط در جبهۀ شوش بود. هم‌زمان با تشکیل تیپ‌های جدید سپاه، باقری وی را به مقر گُلف؛ پایگاه منتظران شهادت فراخواند. خطی در ارتفـاعات چاه نفت تحویل حاج قاسم شد تا به‌اتفاق دیگر رزمندگان کرمانی عملیات فتح‌المبین را در جبهۀ دشت عبّاس انجام دهد. وی نخست دو گردان از نیروهای کرمانی و بعد دو گردان دیگر را به دوکوهه آورد و تیپ ثارالله را تشکیل داد. تیپ ثارالله در عملیات فتح‌المبین، الی‌بیت‌المقدّس و رمضان حضور موفقی داشت. بعد از عملیات رمضان تیپ ثارالله به نفت شهر رفت. در آنجا عملیاتی انجام نشد. مهرماه سال ۱۳۶۱، در گیلان غرب بنا به تدبیر اداره‌کنندگان جنگ، تیپ ثارالله به لشکر تبدیل شد. حاج قاسم تا پایان جنگ فرماندۀ لشکر بود و توانست عملیات‌های موفق و بزرگی همچون والفجـر ۸ و کربلای ۵ را به سرانجام بـرساند. بعد از جنگ حاج قاسم، فرماندۀ سپاه هفتم صاحب الزمان عجل‌الله‌‌تعالی‌فرجه‌الشریف و سپس مجدداً فرماندۀ لشکر ۴۱ ثارالله شد. ادامه دارد... http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani