📕✏از چیزی نمی ترسیدم
⚘🌱قسمت-شانزدهم
⚘🌱کم کم تظاهرات در شهر شکل گرفت.دیگر نام امام و شناخت او منحصر به چند نفر نبود.حجم انقلابی های کرمان آن قدر بود که می توان گفت محوریتِ اساسی در انقلاب داشت.هاشمی رفسنجانی که البته آن وقت شناختی از اونداشتم، باهنر،حجتی،فهیم کرمانی،مُشارزاده ها،موحدی ها،ساوه،جعفری،عمده علمای کرمان، به جز چند نفر ، یکپارچه ضدّ شاه بودند.
⚘🌱اولین تظاهرات کرمان که روحانیون در صف اولش قرار داشت،شروع شد.آیت الله نجفی که در مسجد امام زمان عجل الله فرّجه پیش نماز بود،جلودار بود؛مابقی روحانیون همراه او ، و مردم پشت سرِ روحانیت. شعارهایی سر می دادند.
⚘🌱من و دوستانم که حالا علی جان و عبدالله هم به آن اضافه شده بودند،بی محابا حرف می زدیم.صبح،اعلام تجمع در مسجد جامع شهر شد. این اعلامِ دهان به دهان ، بیشتر از فضای مجازیِ امروز، تمام شهر را پر کرد!
&ادامه دارد...
# نشر حداکثری
⚘سلیمانی-شو⚘
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️نتیجه جنگ همون شد که رهبری فرمودند
🔹هفته اول جنگ ۳۳ روزه لبنان سخت بود
به ایران امدم و گزارش را به رهبری دادم. نکاتی گفت و اضافه کرد: این جنگ مثل جنگ احزابه، نتیجه آن هم مثل جنگ احزابه (پیروزی لبنان)
🔹بعنوان نظامی خیلی بعید میدانستم
حتی در دلم گفتم «کاش این را نمیگفت»
اما نتیجه همان شد!
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
« بِہنٰامِخُداوَنْدیٖکِههَمیشههَسْتْ♥️»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مهدی زینالدین در عملیات خیبر به روایت حاج قاسم سلیمانی
شهید #مهدی_زین_الدین
شهید #قاسم سلیمانی
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
------------------------------------------
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل پنجم: روایات سوریه
🔸صفحه: ۲۱۵- ۲۱۶- ۲۱۷
🔻قسمت: ۱۲۰
همرزم شهید: مرتضی حاج باقری
شهید «محمد جمالی»، اولین شهید مدافع حرم در استان کرمان بود.
قبل از شهادتش، وقتی برای مرخصی آمده بوده کرمان، حسین را دیده بود.
با هم کلی حرف زده بودند. خدا می داند بین آن دو چه حرف هایی رد و بدل شده بود که حسین، دیگر حسین سابق نبود. خیلی بیقرار رفتن شده بود. روز تدفین شهید محمد جمالی، از لحظه ای که او را داخل قبر گذاشتند وحاج قاسم، پایش را بوسید، رفتارش به کلی عوض شد.
بعد از شهادت شهید جمالی، حسین
مصمم تر از قبل شده بود که هر طور شده، رضایت حاج قاسم را بگیرد و برود سوریه .انگیزه اش برای رفتن به سوریه، چندین برابر شده بود. این
بی تابی های حسین، به منزلش هم کشیده شده بود. آرام و قرار نداشت. به بهانه های گوناگون به همسرش می گفت «چرا دعا نمی کنی کارم درست بشه؟» می رفت سر قبر یوسف الهی؛ ساعت ها با او درد ودل
می کرد.
می گفت: وساطتم کن. این بار، حرفت رو عوض کن وبذار من هم بیام...
🔻قسمت: ۱۲۱
همرزم شهید: مهدی صفری زاده
سال۱۳۸۲، فرمانده یگان حفاظت هواپیمای استان کرمان شدم.
از آن زمان به بعد، گه گاهی دوستان زمان جنگم را به علت کاری که داشتم، بیشتر می دیدم و با هم تماس داشتیم. حسین هم چند باری به خاطر بلیت ونبودن جا تماس گرفت. این ارتباط ما ادامه داشت.
تا بحث مدافعین حرم پیش آمد. قبل از این که حسین به سوریه اعزام شود،دیدمش. گفتم «حسین، تو و من دیگه پیر شده ایم. سنی ازمون گذشته. شیمیایی هستی. بچه هات دیگه بزرگ شده اند. ما دیگه جوون های قدیم نیستیم. با این وضعیتی که الان توی سوریه هست، چرا این قدر تلاش می کنی بری؟!»
گفت: من هنوز خواب حسین یوسف الهی رو می بینم. هنوز خودم رو از یوسف الهی جدا نکرده ام! شاید خدا می خواد بعد از سال ها، جواب انتظارم رو بده!
#قسمت_اول👇
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
سلام سردار..
یادت هست صبح تلخ جمعهای که از میان ما پر گشودی و رفتی!؟
تو میخندیدی و ما گریان بودیم و بعداز آن تمام صبحِ جمعههایمان تلخ شد..
این روزها دنیا غمگین است، کاش برگردی! سخت جایت خالیست..😔
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : پنجم
🔸صفحه: ۲۱۷_۲۱۹
🔻قسمت: ۱۲۲
✍ حجت الاسلام والمسلمین علی شیرازی
برای سخنرانی در مراسم شهید محمد جمالی به کرمان دعوت شده بودم.
همراه یکی از دوستانم، عازم کرمان شدم. در سالن انتظار فرودگاه، آقای بادپا برای استقبال مان آمده بود. از لحظه ای که سوار ماشین حاج حسین به سمت منزل شهید حرکت کردیم، با تمام وجود حس می کردم که او بسیار بی تاب و ناراحت است؛ از جنگ گفت؛ از دلتنگی هایش؛ از جاماندنش؛ از آخرین بازمانده ی دوستان شهیدش: محمد جمالی. دل خیلی پر دردی داشت.
از شهید یوسف الهی گفت که روزی به او گفته بود تو شهید نمی شوی. در تمام کلمات و جملات حاج حسین، غم و غصه ی عمیقی نهفته بود که کسی جز خود او، درد و تلخی جملاتش را نمی فهمید؛ دردهایی که فقط گفتن آن ها راحت است و هرکس درد کشیده باشد، میداند که این ها چه کشیده اند! قرار بود. احساس میکرد بعد از سال ها تحمل این درد، خدا عنایتی کرده؛ از همان لحظه ای که سوار ماشین شدیم، مرتب التماس می کرد که تو رو خدا، کاری کنید که برم سوریه. در مراسم شهید جمالی هم از هر فرصتی استفاده کرد و گفت. شب، با هم به فرودگاه برگشتیم. حاج حسین فهمیده بود که به نان کرمان خیلی علاقه دارم. به یکی از کارمندان خانمش که اهل ماهان بود، سپرده بود که برایم نان بپزد. زمان خداحافظی، حاج حسین، خیلی پکر بود. خواستم کمی با او شوخی کنم؛ گفتم نکنه قصد داری کرمانی ها را برضد ما بشورانی؟! گفتم تا کمی از آن حال و وضع بیرون بیاید. دستم را به شانه اش زدم و گفتم حاج حسین، ببین اگه تقدیرت باشه بری، می ری. ان الله مع صابرین.
کمی صبر کن، مومن! سرانجام پیگیریهای حاج حسین از طریق سردار سلیمانی و دوست همراهم باعث شد که به سوریه برود.
🔻قسمت ۱۲۳
همرزم شهید: احمد نخعی
حسین به حاج قاسم خیلی التماس میکرد تا اجازه بدهد برود سوریه. یکی از دوستان مان به نام مجید عرب نژاد سر به سرش میگذاشت. میگفت نگاه... حسین، بی خود زور نزن! دنبال حاج قاسم نرو! تو سوریه هیچ؛ عراق هم که بری، شهید بشو نیستی! م می خندیدیم. حسین هم با این که بچه ها آن همه با او شوخی می کردند، فقط می خندید؛ ولی از تلاشش دست بر نداشت.
#قسمت_اول👇
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
!'_امنیتیعنیوجودتانکتوخیابوناسوژه خندهباشه،نهدلیلترسووحشتوآوارگی،
هروقتاینوفهمیدیحاجقاسمسلیمانی
روهممیشناسی!(:
_حــٰاجقـٰاسم:))
#ســرداردلــهــا
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
ایننهایـتبدبختــیِماست
کهدرخیابـانکهراهمــیرویم،
چشمدراختیارمانباشـد
ومـادراختیـارچشمباشیـم.!
یکـیازخاصیتهایِقطعــیِعبـادت
واقعـــی،تسلـطانسـانبـرشهـواتـشاست ...
|شهیدمرتضـیمطهـری🌸