از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجدهی آخرش، از خدا خواستم به خاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!»
#شهیدمجیدکاشفی
#زندگی_به_سبک_شهدا🌱
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani