فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حال و هوای شهدایی عصر شنبه گلزار شهدای کرمان
#حاج_قاسم
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : سوم
🔸صفحه: ۱۴۷-۱۴۸
🔻ادامه قسمت: ۷۷
اصلاخوردنی نبود.
خیلی عصبانی شده بودم. رفتم جلو تا اعتراض کنم. حسین، دستم را گرفت. گفت«احمد،این ها هدفشون همینه. صلاح نیست
باهاشون درگیر بشیم».
اگر آن روز تدبیر حسین نبود، یقینا من درگیر می شدم.
قسمت:۷۸
همرزم شهید: حسین کاربخش
در خط البحار، بچه ها طی دو مرحله وارد این خط شدند.
مرحله ی یکم: آماده سازی خط، ساختن سنگر و دیدگاه هایی برای دیده بانی وشناسایی؛ مرحله دوم: رفتن برای شناسایی.
حسین بادپا و جمالی(شهید)در هر دو مرحله حضور پر رنگی داشتند.
ساختن سنگر و دیدگاه، به هوش و زکاوت خاصی نیاز داشت. کار بسیار مشکلی بود.
دوربین ها می بایست دقیق کار گذاشته
می شد تا گراها را روی درجه به قرار گاه یا فرماندهی اطلاع می دادند تا بچه های ستاد به راحتی بتوانند این گراها را روی نقشه پیاده کنند. حسین در کارش بسیار جدی بود و دقت زیادی داشت.
قسمت: ۷۹
همرزم شهید: علیرضا فداکار
سال ۱۳۶۵، در اهواز، در قرارگاه لشکر ثارالله وسوله ی۴۱۰بودم. بچه های غواص و اطلاعات عملیات، دور هم جمع بودند. تقریبا همه همدیگر را می شناختیم. من رفسنجانی بودم. همیشه تو هر جمعی وارد می شدم، سعی می کردم هم شهری هایم را پیدا کنم.
آن روز، همین که رفتم توی سوله، بچه ها گفتند «علیرضا، دوتا از بچه های واحد اطلاعات عملیات، هم شهری ات از کار دراومده ان!»
خندیدم. خیلی وقت بود به مرخصی نرفته و دل تنگ بودم. درست است در منطقه، همه ی بچه ها با هم رفیق بودند؛ ولی دیدن هم شهری در انجا، حس دیگری داشت! رفتم کنارشان. باهم آشنا شدیم؛ حسین بادپا و عباس جمالی نام داشتند.
با هم یک ساعتی از رفسنجان،
جنگ، عملیات و... حرف زدیم.
ادامه دارد....
#قسمت_اول👇
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
یهمملکتیبهشمیگفت #ســـردار!
جبههمقاومتچندکشورزیردستشبود
ولیدرعمل،
نهصرفاًباژستواَداوقیافهواستوریو...
یادمونداد #ســـرباز باشیم...
#جان_فدا
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
❣دوستش میگفت:
حضرت آقا که فرمودند تولید ملی،
فردا محمدحسین گوشیشو عوض کرد و یه گوشی ایرانی گرفت...
محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی پیراهنش رو در بیاره شور میگرفت تو هیئت میگفت برا امام حسین کم نذارین حضرت آقا که فرمودند شعور حسینی؛ محمد حسین دیگه این کار رو نکرد...
روز عید که بچهها چراغارو خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت: حضرت آقا گفتن با شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت کی گفته ما دیوونه حسینیم؟ کاملا هم آدمای عاقل با شعوری هستیم عاقلانه عاشق حسینیم...
به قول خودش نمیذاشت حرف آقا #شهید بشه بلافاصله اطاعت میکرد
توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات حضرت آقا بود، رو کار تشکیلاتی حساس بود پای کار بود، هدف رو در نظر میگرفت و طرح میریخت و ولایت پذیری اعضا براش اولویت داشت
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب🌷
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 این #ویدیوکست را حتما بشنوید
🔺#شهیدحاجقاسمسلیمانی:
برادرها!
اگر در هر ارتقایی و ارتفاعی که انسان پیدا می کند، حالا این ارتقاء و ارتفاع چه منصبی باشد، مسئولیتی باشد، چه مقام مادی باشد، ثروتی پیدا بکندچه علمی پیدا بکند،
اگر در آن انکسار وجود نداشته باشد،
خود شکستگی وجود نداشته باشد،
این تکبر و غرور و نخوت و طاغوت را درست می کند.
#اَللّهُمَّارْزُقْنیتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیل
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
میهمان جلال طالبانی بودم؛ آن روزها رئیس جمهور عراق بود. پرسید:«میدونی اینجایی که نشستی، چند وقت پیش کی نشسته بود؟»
- نه از کجا باید بدونم.
خاطره اش را برایم تعریف کرد.
«ژنرال سلیمانی چند وقت پیش اینجا نشسته بود. داشتیم صحبت که منشی دفتر آمد. در گوشم چیزی گفت و رفت. ژنرال پرسید:« آقای طالبانی! موضوع چیه؟»
گفتم:«رئیس جمهور آمریکا پشت خطه، شما اجازه میدید صحبت کنم یا بذارم واسه بعد؟
گفت:«نه، صحبت کن.»
تلفن را وصل کردم خواست برود بیرون که راحت حرف بزنم. گفتم :«نه نیازی نیست.» لابه لای صحبتها به اوباما گفتم:«میدونی الان کی جلوی من نشسته؟»
گفت :«نه.»
گفتم:«الان ژنرال قاسم سلیمانی درست نشسته روبروی من.»
با دلهره گفت:« جدی میگی؟»
لحنش طوری شد که حس کردم از هیبت اسم ژنرال سراسیمه از جایش
بلند شده و تمام قد ایستاده»
ابهتش نه فقط رو در رو که از پشت تلفن هم دشمن را میگرفت.
راوی: مهندس پرویز فتاح
#خاطراتۍازحـاجۍ
#جان_فدا
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش حاج قاسم بعداز شهادت سردار شهید حسین تاجیک💔
#جان_فدا
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
43.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کودکآنه های پاییزی حاج قاسم🍂🍃✨
#جان_فدا
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
هدایت شده از کانال س مجتبی سیاری 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹در دیداری که با مادر بزرگوار و پدر عزیز شهید مدافع امنیت حمیدرضا نقی زاده در شهر قهرمان پرور کرمان داشتم...
مادر بزرگوار آقا حمیدرضا موضوع مهمی را فرمودند...
شما اعضای محترم کانال هم بشنوید فرمایشات این مادر بزرگوار را 👇
🌹 ✍ حمیدرضای عزیز پس از شهادت، همسایه شون را می فرستد تا به مادر بزرگوارشان بگوید با تسبیحی که بهشون هدیه داده، نماز شب بخواند؛
🌺 مزار مطهر این شهید عزیز در گلزار مطهر شهدای بین المللی کرمان و در جوار مزار و مرقد مطهر قهرمان جهان حاج قاسم سلیمانی عزیز می باشد...
سیاری
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
❤ جان فدا؛
❤مکتب حاج قاسم عزیز ؛
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
👈⚘کانال اطلاع رسانی: #مکتب و راهیان مکتب حاج قاسم عزیز# یادواره های حاج قاسم و شهدا # روایت گری های حاج قاسم، شهدا، دفاع مقدس و دفاع از حرم # دوره ها و کارگاه های آموزش تخصصی روایت گری مکتب حاج قاسم ، دفاع مقدس، جبهه مقاومت و پیشرفت # دیدارها با خانواده های معظم شهدا #راهیان نور # راهیان وطنی # راهیان پیشرفت# کنگره های شهدا # برنامه ها # اردوها و...
👇👇👇
http://eitaa.com/sayarimojtabas
⚘🌺🌹🌿☘⚘🌴🌹⚘🌺🌴
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل: سوم
🔸صفحه:۱۴۹-۱۵۰-۱۵۱
🔻ادامه قسمت: ۷۹
آن شب، آسمان کاملاً مهتابی و روشن بود.
رفتن یک ستون غوّاص درآن آب زلال و راکد، واقعاً نگران کننده بود.
احتمال این که عراقی ها در آن روشنایی شب، متوجه ی حرکات بچّه ها شود، خیلی زیادبود.
از آن طرف هم نگران این بودند که عملیات لو برود.
برای همین، فرماندهان، ساعت شروع عملیات را نیم ساعت جلوتر اعلام کردند.
عملیات، با رمز «یازهرا» شروع شد.
در محور های مختلف، بچّه ها پیش روی و دشمن را غافل گیر کردند و خط را شکستند.
همین که خط شکسته شد، بچّه ها فوری کار پاک سازی، الحاق و تثبیت را شروع کردند.
دراین عملیات، شهدای زیادی در واحد عملیات اطلاعات، گردان غوّاص و …دادیم؛ ولی دشمن را شکستِ خیلی سختی دادیم و پیروز شدیم.
حسین، در هر عملیاتی، بسیاری از دوستان صمیمی و نزدیکش را از دست داده و تقریباً منزوی شده بود.
بیشتر با عباس جمالی بود.
بعد از عملیات کربلای ۵، رابطه ی ما باهم بیشتر شده بود.
هر وقت فرصتی پیش می آمد، برای چند روز باهم به رفسنجان می رفتیم؛ به خانواده ی دوستان شهیدمان سر می زدیم و به گلزار شهدا می رفتیم.
یکی دو بار هم به روستای پدری من «داوَرون»، سرزدیم.
دوباره باهم برمی گشتیم منطقه.
حسین، بعد از شهادت دوستانش در اطلاعات عملیات و نزدیکی اش به من، بعد از مدّتی علاقه پیدا کرد به گردان ۴۱۰ غوّاص بیاید.
من به آقای امینی که فرمانده گردان بود ،موضوع را گفتم.
ایشان هم چون از شجاعت و پشت کار حسین خبر داشت، موافقت کرد.
حسین، بعد از هماهنگی بین واحد اطلاعات و گردان، به جمع بچّه های غوّاص پیوست.
از اینجا به بعد، دوستی من و حسین عمیق تر شد.
با اخلاق و روحیات همدیگر آشنا بودیم.
حسین، خیلی رُک بود.
اگر توی جمع می دید یک نفر اشتباهی حرفی زده و نظری داده، فوری جلوی همه موضع می گرفت؛ به قول معروف، تو ذوق طرف می زد.
من سه سال از حسین بزرگ تر بودم.
هم به علّت سنّم، هم چون مسئولیتم از حسین بالاتر بود و هم برای رفاقت مان، همیشه احترام مرا نگه می داشت.
یک بار که این اتفاق افتاده بود، بدون رودربایستی بهش گفتم «حسین،امروز کارت اشتباه بود !».
گفت«چرا؟!آخه من حرف حق رو گفتم».
گفتم «حسین جان،عزیزم، من که می دونم حق با شما بود؛ ولی به اون طرف قضیه هم نگاه کن که توی جمع، شخصیت یه آدم رو خرد کردی!».
حسین، خیلی به هم ریخت.
رفت و از او حلالیت گرفت.
#قسمت_اول👇
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل :سوم
🔸صفحه:۱۵۲_۱۵۳
🔻قسمت: ۸۰
هم رزم شهید: علیرضا فداکار
بعد از عملیات کربلای 5، اوّلین جایی که رفتیم، کانال سلمان بود. در آنجا آموزش غوّاصی می دیدیم. قبل از این که بچّه ها وارد آب شوند، به آن ها سفارش می کردیم که در هیچ حالی به دهانه های پل نزدیک نشوند؛چون نزدیک دهانه های پل، آب اجازه ی شنا کردن و حتّی برگشت را نمی داد. حسین، اهل ریسک بود. آن روز تا دهانه ی پل رفته بود. همه نگرانش بودیم.وقتی خبری ازش نشد،مطمئن شدیم که غرق شده! بعد از مدّتی،از آن طرف پل آمد بالا! همه سرزنشش می کردند که《حسین، آخه این چه کاری بود که کردی؟!》من گفتم《حسین،من رو از نگرانی کشتی! چه جوری جون سالم به در بردی؟!》گفت《همین که به دهنه ی پل رسیدم، هر چی دست و پا زدم، نتونستم برگردم. تنها فکری که تو اون وضعیت به ذهنم رسید،این بود که دست از تلاش بیهوده بردارم. شنا نکردم و خودم رو دست خدا و جریان آب سپردم.》آن روز خدا خواست حسین زنده بماند.
قسمت ۸۱
هم رزم شهید:علیرضا فداکار
در عملیات بیت المقدس هفت،۷۰ متر فاصله بین خط ایران و عراق بود. شب عملیات، گروهی از بچّه های ۴۱۰ را جدا کردند و گفتند《چون فاصله خیلی کمه و کار فقط در حد شکستن خطه،حیفه که همه ی بچّه های غوّاص با هم بروند!》من و آقای صفریان و آقای امینی با هم بودیم. حسین هم با حاج حسن بهرامی در قسمت دیگری از خط بود.
ادامه دارد.....
#قسمت_اول👇
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚
41.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 نمایشگاه برپا شده در گلزار شهدای کرمان با طرح بین الحرمین که مزین شده با سنگ حرم آقا امام حسین (ع) و آقا حضرت ابوالفضل (ع)
#حاج_قاسم
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سلام، عرض ادب و احترام؛
🌹 توفیق و روزی ام شده با لطف خداوند ، عنایت آقاسیدالشهدا و اهل بیت (علیهم السلام)، مدد حاج قاسم عزیز و شهدای عزیز و رفقای شهیدم و دعای شما خانواده های معظم و معزز شهدای عزیز و دعای همه ی بزرگواران، وارد خاک عراق شدم و در این حرکت عظیم پیاده روی اربعین حاضر شدم...
🌷این سفر معنوی و نورانی ، پیاده روی اربعین حسینی مسیر نجف تا کربلا و زیارت حرمین شریفین آقا سیدالشهدا، آقا اباالفضل،سایر ائمه (علیهم السلام) ، بین الحرمین و سایر برنامه هایم از جمله روایت گری: (شهدا، حاج قاسم عزیز، شهدای کربلا، حادثه عاشورا ) را به عنوان نائب الشهدا و به نیابت از حاج قاسم عزیز ، شهدای عزیز ، دوستان و رفقای شهید مدافع حرم، حضرت آقا و خانواده های معظم و معزز شهدا انجام خواهم داد و در این سفر معنوی نائب الزیاره ی همه ی شما بزرگواران خواهم بود...
⚘بنده در این سفر معنوی و الهی، تصاویر مبارک حاج قاسم عزیز و شهدای عزیز را با خودم برده ام که به یاد حاج قاسم و شهدا باشم و ثواب این سفر معنوی را به ارواح مطهر شهدا هدیه کنم...
⚘همگی حلالم کنید...
👈 کوچک همهی شما بزرگواران؛
مجتبی سیاری
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
👈⚘کانال اطلاع رسانی
👇👇👇
http://eitaa.com/sayarimojtabas
⚘🌺🌹🌿☘⚘🌴🌹⚘🌺🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای بینظير سردار مقاومت حاج #قاسم_سليمانی درباره شهيد #مصطفی_صدرزاده (سيد ابراهيم)
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مــعـرفــی_شـهــدا
#شهید_علی_ماهانی
محل تولد:کرمان
تاریخ ولادت: 1336
تاریخ شهادت: 1362/05/08
محل شهادت: عملیات والفجر 3،مهران
محل مزار: گلزار شهدای کرمان
📚 کتاب در باب این شهید: پیراهن خاکی، روز تیغ
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 #مــعـرفــی_شـهــدا #شهید_علی_ماهانی محل تولد:کرمان تاریخ ولادت: 1336 ت
✍ به همراه برادر مصطفی موحدی برای کنترل سنگرها و مسیر می رفتیم که دیدیم علی آقا هشت نفر از بچه ها را دور خود جمع کرده و برایشان قرآن می خواند. تا برادر موحدی رفت که تیربار را کار بگذارد، پیش خودم گفتم: به جمع صمیمی بچه ها عرض ادبی بکنم. نرسیده به بچه ها پوست هندوانۀ بزرگی به زمین افتاده بود. تعجب کردم. چون آن زمان تدارکات به این سادگی ها نبود که بتواند هندوانه به جزیرۀ مجنون بیاورد. سلامی کردم و گفتم: خیر است هندوانه از کجا رسیده است؟ گفتند: از دعای علی آقا به ما رسیده! سوال کردم: یعنی چه؟ تعریف کردند: کلاس قرآن علی آقا که تمام شد، هر کس چیزی هوس کرد. علی آقا گفت در این گرما اگر خدا برساند، فقط یک هندوانۀ خنک می چسبد.
چند دقیقه ای نگذشته بود که چشم یکی از بچه ها به هندوانۀ بزرگی در نهر آب افتاد. اول فکر کردیم پوست هندوانه است. اما وقتی با تکه چوبی آن را از نهر بیرون آوردیم، دیدیم هندوانه ای به وزن هفت هشت کیلو است. به محض اینکه علی آقا هندوانه را دید، با دست به سرش کوبید و فرار کرد.
علی در آن لحظه و در بین بچه ها شرمنده و سر به پایین نشسته بود. انگار خجالت می کشید به چشم کسی نگاه کند. من آنجا با روح بلند او آشنا شدم و دانستم که روزگاری یکی از مردان نمونۀ جنگ خواهد شد. شهید علی ماهانی بعدها به لقاء معبودش رسید.
روزی دیدم علی آقا کنار منبع آب مشغول وضو گرفتن است. یادم افتاد یک انگشتری عقیق را که از مشهد مقدس برایش آورده ام هنوز به او نداده ام. همین طور که مشغول وضو بود، انگشتری را تقدیمش کردم. یکباره رنگ از رویش پرید. تعجب کردم و پرسیدم: علی آقا مثل اینکه ناراحت شدید؟ سوغات مشهدی آقا امام رضا را قبول نمی کنید؟ وقتی حالش جا آمد گفت: نه ناراحت نشدم. درست همان لحظه که شما انگشتری را پیش آوردید با خود گفتم: کاش من هم یک انگشتری عقیق داشتم تا از ثواب آن بی بهره نمانم.
هر وقت فشارهای روحی عذابم می داد می رفتم سراغ علی آقا. وقتی می گفتم به چه دلیل آمده ام، فقط نگاه می کرد. همان نگاه و آرامش و اطمینان که در حرکات او بود، دلم را آرام می کرد. چه رسد به اینکه دو آیه از قرآن هم بخواند و قسمتی از آن را تفسیر کند.
🦋خاطره ای از
حمید شفیعی
در مورد #شهید_علی_ماهانی...🌷🕊
منبع:
📚کتاب لحظه های آسمانی
/ غلامعلی رجایی
/ ناشر: نشر شاهد
🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و #شهید_علی_ماهانی_صلوات🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ 🌸
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : سوم
🔸صفحه : ۱۵۴_۱۵۵
🔻قسمت : ۸۱
من و حسین کنجکاو بودیم که ببینیم الان در خط چه خبر است.
گفتم حسین، بیا باهم بریم جلو! حسین، خیلی بی باک و شجاع بود. گفت باشه.
بریم.
با هم حرکت کردیم به سمت خطی که دو ساعت قبل دست عراقی ها بود و تازه شکسته شده بود تا اوضاع را بررسی کنیم.
امکان داشت هنوز کامل پاک سازی نشده باشد و عراقی ها توی سنگرها کمین کرده باشند.
تقریباً ۵۰۰ متر جلو رفتیم. نمی دانم آن شب، عراقی ها، ما را دیده اند یا نه؛ شروع کردند سمت خط خمپاره زدن. همین که خمپارهها به زمین اصابت می کردند، کلوخ هایی مثل سرب داغ از زمین کنده می شد و روی سرمان میریخت.
ماندن جایز نبود! فوری برگشتیم.
آقای امینی، همین که مرا دید، گفت علیرضا، کجا بودی؟! گفتم با حسین رفته بودیم جلو تا وضعیت را بررسی کنیم.
نشستیم و با هم مشورت کردیم و تصمیم گرفتیم همان شب، با تانک های آقای عرب نژاد برویم جلو. من و آقای امینی و حسین و بقیه ی بچه ها، سوار تانک شدیم.
حسین، از شهادت عباس خیلی ناراحت بود. آقای امینی برای این که حال و هوای حسین را عوض کند و کمی بخندد، سر به سر من گذاشت. می گفت علیرضا اگه شهید بشه، باید بالا سرش بخونیم: این جنازه کچلو را ببرین داورون!
ادامه دارد.....
#قسمت_اول👇
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 آغاز روزمان را مزین
و منور میکنیم🍃
🌺به کلام روحبخش
و دلنشین قرآن کریم..🍃
༄ུ💐🌺💐༄ུ💐🌺💐༄ུ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷﷽🌷
📺 حتماً ببینید و بشنوید
📽 کلیپ《عقل سرخ》
🌷 سردار شهید حاج قاسم سلیمانی:
♦️《این جزو اعتقادات قلبی من است.
هرگز حاضر نیستم پوتینام
تبدیل به کفش راحتی بشه.
از خدا میخواهم
که مرگم را در این لباس قرار بده
و این مرگ را شهادت قرار بده. انشاءالله.》
🌷🍃🌸💠🌸🍃🌷
🌷نثار روح مطهر سردار دلها، سپهبد پاسدار شهید "حاج قاسم سلیمانی" صلوات🌷
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
استقلال فقط یک بعد جغرافیایی نیست که یکجایی از کشور اگر خدشهای بر او وارد شد، اونجا رگ گردن ما بیرون بزند. استقلال در همه ابعاد است. استقلال در فرهنگ ماست، استقلال در مسئله دینی ماست. استقلال در موضوعات اقتصادی ماست. استقلال در موضوعات فرهنگی ماست. همه این سطوح استقلال شاملش میشود. استقلال یک بعد ندارد.
#جان_فدا
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani