#تلنگر_و_تفکر
#ایران_من
#ایران_قوی
🔴 مرد با همسر و فرزندش در حال عبور از پل معلق اهواز بودند.
از روبرو دو سرباز آمریکایی و انگلیسی مست! به طرف آنها می آمدند.
سرباز آمریکایی با چشمان دریده به زن خیره شده و تلوتلوخوران به سمتش می آمد.
گویا قصد بدی داشت؛ مرد جلو رفت تا از ناموسش دفاع کند؛ دعوا شد.
مردم جمع شدند؛ پاسبان های ایرانی هم بودند!!
سربازهای مست، مرد را از بالای پل به رودخانه انداختند.
مردم با عصبانیت از پاسبان ها خواستند تا آنها را دستگیر کنند؛ گفتند: ماحق دستگیری و محاکمه آنهارا نداریم!! (بخاطر قانون کاپیتولاسیون)
پدر جلوی چشم زن وبچه اش غرق شد.
دو سرباز آمریکایی و انگلیسی بلندبلند میخندیدند و دور می شدند.
مادر و فرزند نرده های پل را گرفته بودند و هق هق کنان می گریستند.
❌ ۳۷ سال بعد
📢 "شما وارد محدوده آبهای جمهوری اسلامی ایران شده اید. بدون مقاومت تسلیم شوید."👊
👈این صدای بلندگوی قایق سپاه ایران🇮🇷 بود که به طرف تفنگداران امریکایی 🇺🇸 در نزدیکی یک جزیره ایرانی می آمد...
وقتی شناورهای ایرانی به قایق امریکایی رسیدند،آنها با ترس و خفت، دستها را بالا بردند.
و برای همیشه تصویر درازکشیدن سربازان امریکا در مقابل ایران را بر صفحه رسانه ها حک کردند.
و سرانجام، با عذرخواهی از ایران، آزاد شدند.
💠 خدایا ما را قدردان انقلاب_اسلامی قرار ده و نگذار با دیدن کاستی ها چشم مان را از خدمات انقلاب مان ببندیم.
👌#تلنگر_و_تفکر
👈وقتی حرف با عمل فرق داشته باشد!
مرحوم عبدالکریم حامد می فرمود:
شخصی در مجالس سیدالشهدا (علیه السلام) خدمت می کرد و زیر لب این شعر را می خواند: حسین دارم چه غم دارم؟!
شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل گفت :
خوش بحال این شخص،سید الشهدا علیه السلام به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم ها و غم های قیامت نجات خواهد داد.
پس از مدتی شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین (علیه السلام )
به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد.
شیخ رجبعلی می گفت: با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد!
ناگهان دیدم که امام حسین(علیه السلام) به فرشته ای امر می کند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛
در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود:
شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد..!
📚: کرامات اولیا و مردان خدا
#تلنگر_و_تفکر
ضرر يعنى من اول سال پنجاه ميليون تومان سرمايه داشتم، كاسبى كردم، سال بعد، همه حسابها رامی بينم، سود كه نكردم هيچ، يك ميليون نيز از سرمايهام كم شده،این یعنی ضرر؛ اما زمانی که تمام سرمايه ام از دست رفته، يك ميليون نيز بدهكار شدم، این یعنی خسارت.
اما خسارت محض است که امام عصر خود را فراموش کرده و یا در گذشته زندگی می کنند یا در آینده و این یعنی حسرت و حرص ،و این انسان را از حال و از امام زمان خود جدا می کند، زیرا تنها کسی که در حال زندگی می کند امکان همراهی با امام زمان را دارد.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تلنگر_و_تفکر
🔰غذای روح
انسان در ناحیه روح و ضمیر عینا مانند بدن محتاج به تغذی است. اگر به بدن غذا نرسد لاغر میشود؛ اگر به روح نیز غذا نرسد لاغر و ناتوان میشود. غذای روح البته از جنس گندم و برنج و روغن نیست، غذای روح ، علم و عشق و امید و ایمان است.
اشتباه اصلی فرزند آدم که در جستجوی سعادت، جان به لب رسانیده همین است که تشنگی و احتیاج روح را میخواهد با سیر کردن جسم و بدن تأمین کند، یعنی جستجوی امر محالی را میکند. درست مثل این است که یک نفر گرسنه باشد و برای سیر شدن او به یک نفر دیگر نان بدهیم.
آری، آنچه احتیاج روح را رفع میکند و به او قوت و نیرو میبخشد و آرامش و اطمینان میدهد، ماده و مادیات نیست، معنویات است.
📚: استاد شهید مطهری،حکمتها و اندرزها، ج۲
#تلنگر_و_تفکر
👈 آنجا که ازدواج آغاز محرومیت است!
در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد شب زفاف را کم از تخت پادشاهی نمیدانستند.
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام میگرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیکبختی و سعادت خود میدانستند، ولی امروز کامجوییهای جنسی در غیرکادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاقها وجود ندارد.
معاشرتهای آزاد و بیبند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت درآورده است که باید آن را با توصیههای اخلاقی و یا احیاناً - چنانکه برخی از جراید پیشنهاد میکنند - با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود میکند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است.
📚: استاد مطهری، مسئله حجاب، ص۸۲
#تلنگر_و_تفکر🌱
فقیری به ثروتمندی گفت:
اگر من در خانه ی تو بمیرم،
با من چه می کنی؟
ثروتمند گفت:
تو را کفن میکنم و به گور می سپارم.
فقیر گفت:
امروز که هنوز هم زنده ام، مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار ….!
حکایت بالا حکایت بسیاری از ماست؛
که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن، میخواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم...
#تلنگر_و_تفکر
⭕️بدگمانى به عزادار حسين (ع)
آقاى سيد محمود عطاران نقل كرد كه سالى در ايام عاشورا جزء دسته سينهزنان محله سردزك بودم، جوانى زيبا در اثناى زنجير زدن، به زنها نگاه مىكرد، من طاقت نياورده غيرت كردم و او را سيلى زدم و از صف خارج كردم.
چند دقيقه بعد دستم درد گرفت و متدرجاً شدت كرد تا اينكه به ناچار به دكتر مراجعه كردم، گفت اثر درد و جهت آن را نمىفهمم ولى روغنى است كه دردش را ساكن مىكند.
روغن را به كار بردم نفعى نبخشيد بلكه هر لحظه درد شديدتر و ورم وآماس دست بيشتر مىشد. به خانه آمدم و فرياد مىكردم، شب خواب نرفتم، آخر شب لحظهاى خوابم برد حضرت شاهچراغ عليه السلام را ديدم فرمود بايد آن جوان را راضى كنى.
چون به خود آمدم دانستم سبب درد چيست، رفتم جوان را پيدا كردم و معذرت خواستم و بالأخره راضيش كردم، در همان لحظه درد ساكت وورمها تمام شد و معلوم شد كه خطا كردهام و سوء ظن بوده است و به عزادار حضرت سيدالشهداء عليه السلام توهين كرده بودم.
اين داستان به ما مىفهماند كه اذيت و اهانت به مؤمن و وابسته به خدا و رسول و امام عليه السلام خطرناك و موجب نزول بلا و قهر الهى است.
📚: داستانهاى شگفت، ص124
#تلنگر_و_تفکر
🦋 مشکل ترین کارها برای بشر مبارزه با آرزوهای نفس و به عبارت دیگر آدم شدن است.
شهید مطهری🌷