#روایت_عشق 💌
همراه با آقا اسماعیل از سه راه خرمشهر به سمت خط در حرکت بودیم . خودروی ما یک استیشن کولردار بود . چندنفر از بسیجی ها به محض دیدن استیشن ، دست بلند کردند. من هم مشتاقانه پا روی ترمز نهادم و آنها را سوار کردم. یکی از آنان ، همین که سوار شد و هوای خنک داخل را احساس کرد ، با لحن خاصی گفت : «واای ، شما چه جای خنکی نشسته اید!» آقا اسماعیل با شنیدن این جمله در خود فرو رفت و چیزی نگفت ؛ ولی وقتی آنان پیاده شدند ، به کولر اشاره کرد و گفت :«خاموشش کن!»
بعد آن روز ، دیگر سوار خودروی کولر دار نشد و به تردد با یک ماشین آمبولانس قناعت کرد .
روزی _ در آمبولانس _ سر صحبت را باز کرد و گفت : «من چون فرمانده هستم خودروی کولردار سوار شوم و بچه بسیجی ها در هوای گرم به سر ببرند ؟!»
نگه جهان نوردی ، قدمی ز خود برون آ
که ز خویش اگر گذشتی ، همه جا رسیده باشی
#سردارشهید_اسماعیل_دقایقی
📚بدرقه ماه ص ۸۰
قابل توجه برای بعضی #مسئولین👇
#راه_شهدا اینجاست👇
از شهدا #درس بیاموزید👇
●زمستان سال۶۴درتهران زندگی میکردیم. اسماعیل برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری راطی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند.
و ماشین سپاه هم دارای مجوز بود
●او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و مجروح بود و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود.
از او خواستم با ماشین سپاه برود که نپذیرفت،
گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد!
●گفت: اگرخواستی همینطور پیاده میروم وگرنه نمیروم من از ماشین بیت المال استفاده شخصی نمیکنم م م
او کیسه ۲۵ کیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد،
👈 *اماحاضرنشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه (بیت المال)استفاده شخصی کند...
🎤راوی:همسرشهید
#سردارشهید_اسماعیل_دقایقی 🌷
👇👇👇👇👇
لینک کانال مکتب سردار سلیمانی عزیز را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید
برای پیوستن به کانال مکتب سردار سلیمانی عزیز این پیوند را دنبال کنید
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
ارتباط با خادم کانال
@sardar_zakizadeh
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
راه شهید ، کلام شهید
🔹 میگفت:
معنی ایمان را
باید در سختیها دریافت
و من مفهوم زندگی را
در دفاع از #اسلام فهمیدم ...
#سردارشهید_اسماعیل_دقایقی